آرشیو سوالات

دعای ماثور یعنی چه؟ به چه دعاهائی ماثور می گویند؟

دعای ماثور یعنی چه؟ به چه دعاهائی ماثور می گویند؟
دعاها از نظر الفاظ دو نوع هستند الف-دعاهای ماثور (یعنی دعائی که از یکی از معصومین علیهم السلام رسیده باشد.)ب-دعاهای غیر ماثورکه به آن دعا مصنوع گفته می شود(یعنی دعای ساخته شده و ترکیب شده توسط بشر). گاهی برخی اشخاص دعاها را ترکیب می کنند وبا الفاظ خاصی دعامصنوع به وجود می آورند. با هر دو قسم دعاها می شود خداوند را خواند وقتی محتوا آن مشکلی نداشته باشد.از آنجا كه دعا لازم نيست حتما مأثور و رسيده از پيامبر و امام باشد و افراد مي توانند با ذوق خود به مدح و ستايش خدا پرداخته و به اسماي حسناي خدا متوسل شوند هر کسی با هر زبانی می توانند خداوند را بخواند اگرچه اين گونه دعاها قابل مقايسه با دعاهاي معصومين نيست. و معمولا بزرگان سفارش کرده اند دعاهای ماثور خوانده شود.

یا برای ازدواج کردن استخاره گرفتن لازم است؟

آیا برای ازدواج کردن استخاره گرفتن لازم است؟
سلام پرسشگر محترم
برای انجام یک کار آن هم کار مهمی همچون ازدواج طی کردن مراحل طبیعی یک کار، مقدم بر استخاره است،در ازدواج فکر و سنجش شرائط و تحقیقات وگفتگو مناسب برای شناخت بیشتر و مشورت با دیگران خصوصا مشاوران پخته و آگاه لازم است و بر استخاره مقدم است.نمی توان به صرف تصمیم بر ازدواج سریع استخاره کرد.سعی کنید نگاهی درست به مشورت با خدا داشته باشید، رابطه خواست خود و خواست خدا را درست درک کنید.
برای یک ازدواج علاقه تنها کفایت نمی کند،حاصل بودن شرائط ازدواج،و هماهنگی خانواده ها و تناسب ها بسیار مهم است.
اگر بعد از فکر،سنجش شرائط،و مشاوره،تردیدی برای ازدواج ندارید به همان نظر عمل کنید و استخاره لازم نیست اما اگر بعد از طی شدن این مراحل باز هم درباره ازدواج تردید وجود داشته باشد می توانید استخاره بکنید.بهتر است استخاره را کسی انجام دهد که وارد است خصوصا اگر قرار باشد با قرآن استخاره کند. شخص ناوارد نمی تواند معنا قرآن را درست بفهمد.البته خود شخص می تواند با تسبیح استخاره بگیرد روش آن در کتاب مفاتیح توضیح داده شده است.
در پایان توجه داشته باشید اگر استخاره در جای خود و درست انجام گرفته باشد مخالفت با آن باعث ضرر می شود. البته اگر استخاره خوب بیاید بمعنای واجب بودن عمل کردن به استخاره نیست می توان عمل کرد و می توان عمل نکرد اما اگر استخاره بد بیاید خلاف آن رفتار کردن معمولا پشیمانی می آورد.
موفق باشید

من گاهی صداهای عجیب می شنوم اتفاقات عجیبی هم رخ می دهد آیا کار جن و شیاطین است؟ چکار کنم؟

من گاهی صداهای عجیب می شنوم اتفاقات عجیبی هم رخ می دهد آیا کار جن و شیاطین است؟ چکار کنم؟
سلام.پرسشگرمحترم
بطور کلی در این مواقع چند امر لازم است مورد توجه قرار گیرد:
آیا این اتفاق تکرار می شود.؟آیا فقط شما می شنوید یا می بینید؟آیا این اتفاق برای کسان دیگری نیز تا به حال رخ داده است؟ این امر تا چه حد غیر عادی و غیر طبیعی است؟ شاید آن قدر که فکر می شود غیر طبیعی نباشد. آیا نشانه یک نوع بیماری نیست؟ آیا نباید به پزشک رجوع کرد؟
معمولا باید سعی شود خونسرد باشیم و بزرگ نمائی نشود و بی جهت به امر خاصی نسبت داده نشود و از چیزی وحشت نکنیم و نترسیم مثلا سریع نباید قضاوت کرد که کار اجنه و جن است یا دلیل و نشانه فلان کار است،هر اقدامی که می خواهد صورت بگیرد باید هوشمندانه و عاقلانه باشد و سند عقلی و دینی داشته باشد.می توانید در این نوع مشکلات به پزشک مراجعه نمایید گاهی لازم است روان شناس و یا روانپزشکی شخص را ببیند
می توانید صدقه دهید و دعا بخوانید حتی گاهی جا دارد از عالم آگاه و پخته ای دعائی درخواست شود. بطور عادی زندگی معمول خود را ادامه دهید اگردر خواب مشکلی دارید نگویید بختک است یا جن حتما با پزشک متخصص مشورت کنید.در رفتار مذهبی اعتدال را رعایت کنید.از افراط پرهیز کنید زیاد رویائی و تخیلی فکر نکنید. تلقین منفی نداشته باشید.

من از مرگ می ترسم ایا این ترس خوب است و ثواب دارد؟

من از مرگ می ترسم ایا این ترس خوب است و ثواب دارد؟
سلام.پرسشگرمحترم ترس از مرگ امری طبیعی است و معمولا عموم مردم به مقداری از مرگ می ترسند مقدار ترس و علت ترس ازمرگ،در افراد سطوح مختلف دارد عده ای بخاطر مبهم بودن و عظیم بودن این حقیقت،می ترسند عده ای بخاطر دلبستگی شدید به دنیا می ترسند و عده ای بخاطر اعمال بدی که دارند از مرگ می ترسند.به هر صورت مقداری ترس از مرگ مطلوب است و بازدارنده از گناهان و این حالت را نباید از دست داد در روایات داریم که یاد مرگ برای تعدیل رفتار مفید است. اما اگر ترس از مرگ افراطی باشد بطوری که ناامیدی بیاورد و شخص را از حرکت وفعالیت و نشاط باز دارد و زندگی را مختل کند این حالت خوبی نیست.در این صورت کمی نگرش را باید تصحیح کرد خداوند از جهنم بردن کسی؛خوشحال نمی شود خداوند به دنبال بهانه نمی گردد که کسی را به جهنم ببرد برعکس خداوند غفار با اندک بهانه ای می بخشد و افراد را به بهشت می برد،هر کسی در زندگی دچار خطاهائی شده است توبه و استغفار درمان گناهان است و از بخشش خدا ناامید نباشید،وقتی در انجام واجبات و ترک حرام ها کوشا هستید تصور نکنید جهنمی هستید،توبه مربوط به همین خطاهائی است که انسان غافل می شود و گناه می کند.پس با امید و نشاط زندگی کنید و وظیفه خود را درست انجام دهید و بدانید خداوند غفار و مهربان است،با این نگرش دیگر ترس افراطی از مرگ نخواهید داشت.زیرا معمولا تغییر نوع نگرش و رفتار صحیح،ترس از مرگ را کاهش می دهد.در صورت لزوم مشاوره حضوری بروید. دعاي جوشن کبير وصف زيباي خداوند است گاه گاهي به آن مراجعه کنيد،و به ترجمه آن دقت کنید خدا را آنگونه ببینید که در این دعا توصیف شده است، مهرباني که مجازات نمي کند و مجازات کردن را دوست ندارد، در تمامي مشکلات مي توان به او اميد بست و با امید و توکل منتظر فتح و گشايش بود او کسي است که يوسف را در دل چاه و کنار آب و موسي کودک را روي آب خروشان و يونس را در زير آب در دل ماهي بزرگ حفظ کرد و رهائي بخشيد. نصرت و رافت او را بارها ديده ايم پس باز هم ياري خواهد کرد . نماز ارتباط با چنين خدائي است و لذت بردن از سخن گفتن با او و تجديد قوا کردن در کنار او.
البته ترس از مرگ در حقیقت ترس از رفتار ناشایست خود ماست و نمی توان این ترس را فراموش کرد فقط باید مراقب باشیم این ترس تنفر نیاورد بلکه تحرک را در پی داشته باشد.بيشتر سعي کنيد اعتماد بنفس کسب کنيد،و بخاطر داشته باشيد مرگ پل رسیدن به محبوب است، رفتن حتمی است زیاد درباره زمانش فکر نکنید، بیشتر به فکر آراستن خود باشید تا در وقت ملاقات نازیبا نباشید. آنچه حتمي است ( مرگ ) خواهد آمد زياد انتظارش را نکشيد. موفق باشید.

من به لطف خدا اخلاص دارم ایا می توانم مسئولیت قبول کنم؟

من به لطف خدا اخلاص دارم ایا می توانم مسئولیت قبول کنم؟
سلام.پرسشگر محترم
پذیرش مسئولیت فقط به اخلاص داشتن نیست تخصص و تعهد کنار هم لازم است.باید توان علمی و عملی اجراء کار را داشته باشید.اخلاص داشتن بمعنا ندیدن استعداد و ندیدن علاقه شخصی نمی باشد، مثلا در تاریخ اسلام می خوانیم که ابوذر غفاری اخلاص داشت اما پیامبر به او فرمود :«تو شخص لایق و خوبی هستی اما مسئولیت مدیریت را بعهده نگیر».پس دیدن استعدادها و دیدن علاقه ها منافاتی با رعایت اخلاص ندارد. میزان توانائی و استعداد خود را همیشه در نظر بگیرید.داشتن استعداد بالا بمعنا داشتن تکبر نیست وهمیشه هم بمعنای آمادگی پذیرش مسئولین نیست باید به همه جهات دقت کرد. باید در جائی مصرف شویم که مفید باشیم نه فقط مهم.موفق باشید

پدر زن و خانواده زن در دوران عقد گاهی با من بی ادبی می کنند چکنم؟

پدر زن و خانواده زن در دوران عقد گاهی با من بی ادبی می کنند چکنم؟
سلام.پرسشگر محترم
بطور کلی اگر شما با خانم خود مشکل خاصی ندارید و همدیگر را دوست دارید به هم دلگرمی بدهید و بدانید دوران عقد زودگذر است.اصلا مستقیم و علنی با خانواده زن درگیر نشوید خصوصا با پدرزن و مادرزن؛سیاست داشته باشید متین و عاقلانه رفتار کنید احترام آنها را نگه دارید، درگیری و بدرفتاری با بزرگترها نشانه سادگی واشتباه است.اشتباهات خانواده زن را با نگاه معنادار تذکر دهید نه با سخن تند گفتن و یا همیشه قهر کردن؛بودن در محل و سکوت بجا داشتن،کار قهر را انجام می دهد لازم نیست همیشه قهر کنید.بدی خانواده را زیاد به روی زن نیاورید تا احساس حقارت نکند.در بسیاری از موارد می شود با همراهی کردن گذران کرد مثلا وقتی برادر زن می گوید زیر لفظی لازم است شما هم همراهی کنید و بگویید "بله حق با شماست واقعا باید چنین باشد" وبعد با لبخندی بنشینید تا جو آرام شود در صورت امکان مشاوره حضوری بروید تا سیاست دوران عقد و نحو برخورد با خانواده همسر بیشتر توضیح داده شود.
موفق باشید

با کسانی که بی ادبی می کنند چگونه رفتار کنیم؟

با کسانی که بی ادبی می کنند چگونه رفتار کنیم؟
سلام.پرسشگر محترم
وقتی کسی از روی نادانی حریم و حرمت ها را نگه نمی دارد و بی ادبی می کند و این کار در او یک صفت شده است و تکرار می شود سکوت و عفو و گذشت غلط است زیرا زمینه را فراهم می کند که ایشان این کار اشتباه را با دیگران نیز انجام دهد.در این مواقع باید ناراحتی را در چهره و سخن نشان داد و در یک موقعیت مناسب با رعایت ادب و احترام توضیح لازم را به او داد و خود شخصی که به او توهین می شده است نیز تا مدتی سنگین و متین و با وقار رفتار کند زیاد صمیمی نشود تا او بیاموزد که حریم و حدود احترام دیگران را رعایت کند.درصورت لزوم مشاوره حضوری بروید. مهارت زیستن با دیگران زمانی بیشتر ضرورت پیدا می کند که چاره ای ازهمزیستی با شخص بی ادب نداریم مثلا او پدر ماست.باید طوری زندگی کرد که در بدی دیگران هضم نشویم و تنها راه مقابله را ترک رابطه ندانست زیرا یا دیگران قابل اصلاح هستند که به تدریج و با نرمی و محبت و منطق می توان کم کم بر آنها اثر گذاشت، و یا تغییر پذیر نیستن که در اینصورت وقتی شما وظیفه اسلامی خود را در جهت ارشاد کاملا انجام داده باشید دیگر جای نگرانی نیست و می توانید به اندازه معمول و متعارف معاشرت داشته باشید.برای خود ارزش قائل باشید حرمت و احترام دیگران را نگه دارید لازم نیست همگان را هدایت کنید.حسن خلق و نیز منطق و نرمی و محبت و رعایت آداب معمول و مرسوم در جمع اقوام و دوستان خود سازننده است.سعی کنید بیشتر با رفتار به خوبی ها دعوت کنید تا با گفتار،اندازه افراد اطراف خود را بدانید تا در همان سطح، توقع داشته باشید و بیشتر توقع نداشته باشید در نتیجه در جمع آنها بودن، قابل تحمل تر می شودو لذت بخش می شود. موفق باشید

چرا نهج البلاغه را اخ القرآن می گویند؟

چرا نهج البلاغه را اخ القرآن می گویند؟
باسلام خدمت شما پرسشگر محترم
اخ القرآن یعنی نظیر و شبیه قرآن است این تعبیر در حقیقت بازگو کننده عظمت لفظی و محتوائی این کتاب است. محدث نوري " عليه الرحمة " در كتاب مستدرك الوسائل بيان كرده : صحیفه سجادیه را به أخت القران ( خواهر قران ) وصف نموده اند ونهج البلاغه را أخ القران ( برادر قران ) گفته اند و همانطور كه قرآن كريم را خداى تعالى به زبان حضرت خاتم الانبياء ( صلى الله عليه وآله ) بيان فرموده ، نهج البلاغه و صحيفه را هم كه سخنان آن از منبع علم الهى تراوش كرده به زبان مقدس دو على ( عليهما السلام ) جارى گردانيد است .
بسیارى از شارحین نهج البلاغه جمله ى معروف ""کلامه دون کلام الخالق و فوق کلام المخلوق"" را در این مقام یاد مى کنند. برخى دیگر به این کتاب شریف لقب ""اخ القرآن"" داده اند و کلمه ""اخ"" که در اصل لغت به معنى برادر است، در مواردى به معانى مصاحب و همزاد و مانند، بکار مى رود و پیداست که اخوت نهج البلاغه با قرآن به ملاحظه ى همین معانى مجازى است یعنى کسانى که مى گویند نهج البلاغه ""اخ القرآن"" است، مقصودشان این است که نهج البلاغه راهى را پیموده است که قرآن آن را پیموده و بخوبى از قرآن متابعت کرده و قدم جاى قدم قرآن نهاده است.
و معلوم است که طبق عقاید دینى مسلمین- مخصوصا شیعه ى امامیه- بعد از کلمات پیغمبر اکرم "ص" سخنى شبیه تر به قرآن از کلام امیرالمومنین على- علیه السلام- یافت نمى شود، زیرا آن حضرت، اعلم و اخطب و ابلغ امت است و هادى و رهبر و خلیفه ى بحق است بر ایشان. اولین شاگرد مکتب قرآن او است و معلمى جز رسول خدا "ص" نداشته است و از زمانى که لقمه اى را مى جوید و در دهان على "ع" مى گذاشت تا زمانى که على "ع" جسد شریف پیغمبر را غسل داد و به خاک سپرد، از او جدا نشد. این ست که ما هم امروز پس از طى ده قرن به پیروى از علماى محقق سلف مى گوییم ""نهج البلاغه اخ القران"" است و با تصدیق میلیونها مسلمان مواجه مى شویم.
این موضوع نباید سهل و ساده تلقى شود که در بین هزارها کتاب دینى تنها یک کتاب چنین عنوان و شهرتى پیدا کند، زیرا چنانکه ذکر شد، در طى این هزار سال، نهج البلاغه و هزارها کتاب دینى دیگر مورد مطالعه و تحقیق و بررسى دانشمندان نقاد و نکته سنج قرار گرفته است و در تخطئه و تصویب و نقض و ابرام این کتاب ها سخنان فراوانى را گفته و کتاب هاى بسیارى را پرداخته اند.
قضاوت درباره ى هر امرى در ابتدا ممکن است توام با حب و بغض و پنهان ماندن عیوب و نقایص مخفى حتى بر نکته سنجان باریک بین بوده باشد و در نتیجه آن قضاوت خالى از تحقیق و غیر مطابق با واقع گردد. اما هر گاه درباره ى موضوعى ده قرن متوالى تحقیق و بررسى شد، قضاوتى که درباره ى آن موضوع پس از این مدت مى شود، به طور مسلم مطابق با واقع و حقیقت خواهد بود. درباره نهج البلاغه پس از هزار سال تحقیق و نقد و بررسى به اتکاى حدیث شریف ""على مع القران و القران مع على"" و ادله ى دیگر، مى گویند نهج البلاغه اخ القرآن و از معتبرترین کتب اسلامى است و در اطرافش آنقدر قلم فرسایى مى کنند که بعد از قرآن نظیرش در این زمینه در دنیا یافت نمى شود.
موفق و پیروز باشید.

چه ازدواجی غلط و اشتباه است؟

چه ازدواجی غلط و اشتباه است؟
پرسشگرمحترم بطور کلی هر مدل ازدواجی که در آن تناسب و معیار صحیح وجود نداشته باشد و از مسیر صحیح پیش نرود غلط است.چند مورد ازازدواج های غلط تقدیم می شود:
1.ازدواج اجباری
2.ازدواج عاشقانه غیرعاقلانه
3.ازدواج عاقلانه بدون علاقه
4.ازدواج زودهنگام
5.ازدواج دیرهنگام
6.ازدواج ترحمی از سردلسوزی
7.ازدواج فقط بخاطر ثروت وپول
8.ازدواج فقط بخاطر ظاهر و زیبائی
9.ازدواج بدون تناسب باتفاوت فاحش
10.ازدواج وقتی به دیگری هنوزعلاقه‌مند است.

مهریه حضرت زهرا علیهاالسلام چقدر بوده است چه مبلغی؟

مهریه حضرت زهرا علیهاالسلام چقدر بوده است چه مبلغی؟
منابع تاریخی میزان مهریه حضرت زهرا(س) را بین ۴۰۰ تا ۵۰۰ درهم ذکر کرده‌اند.در دوران پیامبر، هر ده درهم نقره، معادل یک دینار طلا بوده است ،(برخی منابع گفته اند پیامبر فرمود فاطمه را با مهریه ۴۰۰ مثقال نقره به عقد ازدواج علی درمی‌آورم.)و بر این اساس، مهریه حضرت زهرا (س)، معادل ۱۷۰ تا ۲۲۳ گرم طلا تخمین زده می‌شود.بنابر گزارش شیخ طوسی در کتاب أمالی، امام علی (ع) برای تأمین مهریه، زره خود را فروخت. پس از آنکه مهریه به دست پیامبر رسید، بی آنکه آن را بشمارد، اندکی از پول را به بلال داد تا برای فاطمه عطر تهیه کند.پیامبر اکرم (ص) سپس باقیمانده پول را برای تهیه وسائل موردنیاز زندگی، به چند تن از یاران خود داد ازجمله موارد جهیزیه حضرت فاطمه، پیراهنی بود که حضرت زهرا شب عروسی خود در پی تقاضای زنی مستمند، به او بخشید و خود به لباسی مستعمل اکتفا کرد.

فاصله بین عقد و خانه داری حضرت زهرا علیها السلام چقدر بوده است؟

فاصله بین عقد و خانه داری حضرت زهرا علیها السلام چقدر بوده است؟
برخی منابع شیعه با توجه به روایت کلینی که تولد فاطمه را پنج سال پس از بعثت پیامبر ذکر کرده،سن او را در هنگام ازدواج، نُه سال دانسته‌اند.از آنجا که پیامبر (ص) حضرت فاطمه (س) را ۱ ذی‌الحجه سال دوم هجری، به خانۀ امام علی (ع) فرستاد، فاصله زمان عقد تا ازدواج آن دو تقریبا ده ماه بوده است،

تفاوت سنی حضرت علی علیه السلام و حضرت زهرا سلام الله علیها چقدر بوده است؟

تفاوت سنی حضرت علی علیه السلام و حضرت زهرا سلام الله علیها چقدر بوده است؟
درمنابع سن حضرت علی علیه السلام را در هنگام ازدواج 21 سال و پنج ماه ذکر کرده اند و سن حضرت زهرا علیها السلام مختلف نقل شده است از 9 سا ل گفته اند تا 11 سا ل در نتیجه اگر حضرت زهرا علیهاالسلام هنگام ازدواج نه ساله باشند اختلاف سنی حدود 12 سال می شوداگر ده ساله بوده باشنداختلاف سنی یازده سال می شود واگر یازده ساله بوده اند اختلاف سنی ده سال می شود.بخاطر نقل های متفاوت نمی توان دقیقا مشخص کرد اما حدود اختلاف سنی بین ده تا دوازده سال می باشد.

سن حضرت علی علیه السلام هنگام ازدواج چقدر بوده است؟

سن حضرت علی علیه السلام هنگام ازدواج چقدر بوده است؟
در منابع سن حضرت علی علیه السلام را در هنگام ازدواج 21 سا ل و پنج ماه ذکر کرده اند و سن حضرت زهرا مختلف نقل شده است از 9 سا ل گفته اند تا 11 سا ل در نتیجه اختلاف سنی حدود یازده سال می شود.

لطفا چگونگی ازدواج حضرت علی علیه السلام و فاطمه زهرا علیهاالسلام را مفصل توضیح دهید؟

لطفا چگونگی ازدواج حضرت علی علیه السلام و فاطمه زهرا علیهاالسلام را مفصل توضیح دهید؟
پرسشگرمحترم
این ازدواج در ۱ ذی‌الحجه سال دوم هجری رخ داد. خطبه عقد آنان را پیامبر اکرم خواند. بر اساس منابع روایی، پیش از امام علی(ع)، کسان دیگری از مهاجران و انصار، تمایل خود برای ازدواج با حضرت فاطمه(س) به پیامبر (ص) اعلام کردند اما با مخالفت وی روبرو شدند.مهریه حضرت زهرا(س) در منابع مختلف بین ۴۰۰ تا ۵۰۰ درهم ذکر شده که این مبلغ، مهر السنة خوانده می‌شود. امام علی(ع)، بر اساس آنچه در روایات نقل شده، برای تأمین مهریه، زره خود را فروخت و پیامبر با پول آن جهیزیه حضرت فاطمه(س) را تهیه کرد. در شب ازدواج امام علی(ع) و حضرت فاطمه(س)، مردم مدینه به دعوت پیامبر(ص) اطعام شدند.پیامبر(ص) دست حضرت فاطمه(س) را در دست امام علی(ع) گذاشت و پس از حضور در خانه آن دو برایشان دعا کرد که خداوند دلهایشان را به هم نزدیک و نسلشان را مبارک گرداند.ماجرای خواستگاری از حضرت فاطمه (س)، با تفاوت‌هایی در منابع شیعه و سنی نقل شده است. بنابر این منابع، چند تن از صحابه در مدینه به خواستگاری فاطمه (س) رفتند. پیامبر (ص) در پاسخ به این درخواست‌ها، ازدواج فاطمه را موکول به خواست و قضای الهی می‌کرده و تاکید کرده است که ازدواج او به دست خداست. سرانجام علی (ع) نزد رسول خدا (ص) رفت ولی از روی شرم نتوانست درخواست خود را بگوید. در مرتبه سوم، از پیامبر درخواست ازدواج با فاطمه کرد و پیامبر فرمود: «آیا چیزی داری؟» امام علی (ع) در پاسخ به پیامبر (ص) گفت که جز زره چیزی ندارد. پیامبر (ص)، مهریه فاطمه را دوازده و نیم اوقیۀ طلا قرار داد و زره علی (ع) را به او برگرداند.پیامبر، بر الهی بودن ازدواج امام علی و فاطمه تأکید کرده است.پیامبر در هنگام ازدواج فاطمه و علی (ع) بر منبر رفت و خطبه‌ای خواند و سپس گفت: خداوند به من دستور داده است که فاطمه را به عقد علی درآورم و من نیز اگر علی راضی باشد، فاطمه را با مهریه ۴۰۰ مثقال نقره به عقد ازدواج علی درمی‌آورم. سپس امام علی (ع) رضایت خود را اعلام کرد.پیامبر یک سال پس از هجرت به مدینه، حضرت فاطمه(س) را به همسری حضرت علی (ع) درآورد.برخی منابع شیعه با توجه به روایت کلینی که تولد فاطمه را پنج سال پس از بعثت پیامبر ذکر کرده،سن او را در هنگام ازدواج، نُه سال دانسته‌اند.از آنجا که پیامبر (ص) حضرت فاطمه (س) را ۱ ذی‌الحجه سال دوم هجری، به خانۀ امام علی (ع) فرستاد، فاصله زمان عقد تا ازدواج آن دو تقریبا ده ماه بوده است، منابع تاریخی میزان مهریه حضرت زهرا(س) را بین ۴۰۰ تا ۵۰۰ درهم ذکر کرده‌اند.در دوران پیامبر، هر ده درهم نقره، معادل یک دینار طلا بوده است و بر این اساس، مهریه حضرت زهرا (س)، معادل ۱۷۰ تا ۲۲۳ گرم طلا تخمین زده می‌شود.بنابر گزارش شیخ طوسی در کتاب أمالی، امام علی (ع) برای تأمین مهریه، زره خود را فروخت. پس از آنکه مهریه به دست پیامبر رسید، بی آنکه آن را بشمارد، اندکی از پول را به بلال داد تا برای فاطمه عطر تهیه کند.پیامبر اکرم (ص) سپس باقیمانده پول را برای تهیه وسائل موردنیاز زندگی، به چند تن از یاران خود داد ازجمله موارد جهیزیه حضرت فاطمه، پیراهنی بود که حضرت زهرا شب عروسی خود در پی تقاضای زنی مستمند، به او بخشید و خود به لباسی مستعمل اکتفا کرد.بر اساس منابع روایی، پیامبر اکرم (ص)، بلال حبشی را فراخوانده و از او خواست که یک گوسفند و پنج مُد جو تهیه کند تا مهاجران را دعوت کند و برای ازدواج امام علی و فاطمه (س) ولیمه بدهد. از پیامبر اکرم (ص) نقل شده که در این دیدار به بلال فرمود: «دوست دارم از سنت‌های امت من این باشد که در ازدواج، ولیمه داده شود.» پس از آنکه بلال، ولیمه را آماده ساخت، مردان به دعوت پیامبر (ص) در مسجد حضور یافته و از آن غذا خوردند و پس از آن، باقیمانده غذا به دستور پیامبر به بلال داده شد تا برای زنان و کودکان برده شود.پیامبر (ص) پس از ولیمه عروسی، دست فاطمه (س) را در دست علی (ع) گذاشت و پس از آنکه به خانه خود رفتند، به آنها پیوست، ظرف آب طلب کرد و در ضمن پاشیدن مقداری آب روی سر و میان شانه‌های حضرت فاطمه(س)، از خداوند خواست که آن دو را تطهیر کند، همانطور که پیامبر را تطهیر کرده است. پیامبرهمچنین از آن دو خواست از آن آب بنوشند، روی‌شان را با آن بشویند و با آن مضمضه و استنشاق کنند. وی در پایان برای آن دو دعا کرد و فرمود: «خداوند دل‌هایتان را به هم نزدیک و مهربان کند و نسل شما را مبارک گرداند و کارهای شما را اصلاح کند.»بر اساس منابع تاریخی، خانه امام علی (ع) و حضرت فاطمه (س)، چند روز پس از ازدواج به همسایگی پیامبر منتقل شد؛ چراکه دوری فاطمه برای پیامبر دشوار بوده است. پیامبر ابتدا به دنبال آن بوده که آن دو را در خانه خود جای دهد، اما حارثة بن نعمان، یکی از صحابه، خانه خود را که در همسایگی پیامبر بود، در اختیار او گذاشت تا خانه علی و فاطمه باشد.

آیا امام جواد علیه السلام از غیبت حضرت مهدی علیه السلام خبر داده است؟

آیا امام جواد علیه السلام از غیبت حضرت مهدی علیه السلام خبر داده است؟
حضرت عبدالعظیم حسنی می گوید: من بر آقایم امام جوادعلیه السلام وارد شدم به قصد اینکه از او درباره قائم سؤال کنم که آیا او مهدی است یا دیگری ، حضرت ابتدائا فرمود:... یا اباالقاسم ! ان القائم منا هو المهدی الذی یجب ان ینتظر فی غیبته و یطاع فی ظهوره و هو الثالث من ولدی ...(۱) ؛ ای اباالقاسم ! همانا قائم از ما همان مهدی است که واجب است در غیبتش انتظار او را کشیده و هنگام ظهورش از او اطاعت شود و او سومین از اولاد من است ...
در روایت دیگری صقر بن ابی دلف می گوید: به امام جواد علیه السلام عرض کردم : چرا قائم را منتظر خوانند؟ فرمود:... لان اله غیبتة تکثر ایامها و یطول اءمدها فینتظر خروجه المخلصون و ینکره المرتابون ...(۲) ؛زیرا برای او غیبتی است که روزهایش زیاد و مدتش طولانی خواهد بود. مخلصین در انتظار خروج او به سر خواهند برد ، و شک کنندگان او را انکار خواهند کرد ...
همچنین مرحوم صدوق؛ به سندش از صقر بن ابی‏دلف نقل کرده که از امام جواد علیه‌السلام شنیدم که می‏فرمود: "الإمام بعدی اِبنی عليّ، أمره أمری وقوله قولی وطاعته طاعتی، والإمام بعده ابنه الحسن أمره أمر أبیه وقوله قول أبیه وطاعته طاعة أبیه. ثمّ سکت فقلت له: یابن رسول اللَّه! فمن الإمام بعد الحسن؟ فبکی (علیه‌السلام) بکآءً شدیداً، ثم قال: إنّ من بعد الحسن ابنه القآئم الحقّ المنتظر..."(۳)؛ "امام بعد از من فرزندم علی است، امر او امر من وقول او قول من وطاعت او طاعت من است. وامام بعد از او فرزندش حسن است. امر او امر پدرش، وقول او قول پدرش، وطاعت او طاعت پدرش می‏باشد. آن گاه ساکت شد. عرض کردم: ای فرزند رسول خدا! امام بعد از حسن کیست؟ امام گریه شدیدی کرد، سپس فرمود: همانا بعد از حسن فرزندش قائم به حقّ منتظر است...".
پی نوشت ها:
۱- کمال الدین ، ص ۳۷۷؛ بحارالانوار ، ج ۵۱ ، ص ۱۵۶ ، ح ۱
۲- کمال الدین ، ص ۳۷۸؛ بحارالانوار ، ج ۵۱ ، ص ۳۰ ، ح ۴
۳- اعلام الوری، ص ۴۳۶ ؛ بحارالأنوار، ج ۵۱، ص ۱۵۷، ح ۵

چرا امام جواد (ع) داماد مامون شدند؟

چرا امام جواد (ع) داماد مامون شدند؟
ازدواج امام جواد(ع) با دختر مأمون(ام الفضل) از مسایلى است كه اظهار نظر قطعى درباره آن مشكل است؛ ولى مى توان برخى عوامل را تأثیر گذار دانست.
به نظر مى رسد مأمون اهداف زیر را دنبال می كرد:
۱- نظارت بر رفتار امام جواد(ع): مأمون با فرستادن دختر خود به خانه امام مى خواست آن حضرت را همیشه زیر نظر داشته باشد و دختر مأمون نیز در انجام این رسالت موفق بود، زیرا در خبر چینى و گزارشگرى ماهر بود.
۲- جذب حكومت: مأمون تصور مى كرد با این وصلت امام جواد(ع) را مجذوب مادیات و امكانات سلطنتى نموده و به قداست و حرمت امام لطمه وارد نماید؛ غافل از این كه امام جواد(ع) یكى از زاهد ترین امامان بوده و جذب دستگاه حكومت نمى گردید.
۳- جلوگیرى از اعتراض علویان: دشمنى مأمون با علویان موجب شد كه آنان علیه وى اعتراض نموده و حكومت او را متزلزل كنند. مأمون با این ازدواج قصد داشت خود را علاقه مند به امام نشان دهد،‌ در نتیجه شیعیان قیام نكنند.
طبیعی بود كه مأمون جهت تحقق اهداف فوق شدیداً امام را تحت فشار قرار داد و براى این وصلت از همه‌ راهكارها و اهرم ها بهره گرفت.
به نظر مى رسد عوامل زیر در ازدواج امام جواد(ع) تأثیر گذار بود:
۱- اجبار امام به ازدواج:
بی تردید ازدواج امام جواد(ع) با دختر مأمون خواسته امام نبوده و این ازدوج مانند ازدواج هاى معمولى كه مبتنى بر خواست و رعایت شرایط باشد، صورت نگرفت. زیرا امام جواد(ع) مى دانست كه مأمون پدرش امام رضا(ع) را به شهادت رسانده و یكى از دشمنان خاندان اهل بیت پیامبر(ص) و شیعیان است. از سوى دیگر حكومت مأمون وجاهت قانونى و مشروعیت نداشت.
مأمون جهت رسیدن به اهداف خود شدیداً امام را تحت فشار قرار داد و حتى حضرت را تهدید نمود. برخى عقیده دارند كه اگر امام ازدواج نمى كرد، ممكن بود امام را ترور كند. (1)
گرچه در قاموس ائمه(ع) ترس از مرگ وجود ندارد، ولى در آن مقطع زنده بودن و رهبرى او نقش بنیادى در حفظ دین و مصالح مسلمانان داشت.یكی از نویسندگان مى نویسد: «به نظر مى رسد كه موافقت امام با این ازدواج عمدتاً بر اثر فشارى بود كه مأمون بر امام وارد كرد».(۲)مسئله فشار و اجبار در مسئله پذیرش ولایتعهدی از طرف امام رضا نیز عامل اصلی بوده است.
۲_ حفظ شیعیان:
یكی از استراتژى هاى مهم خلفاى اموى و عباسی،‌ شیعه ستیزى بوده و آنان از هیچ جنایتی علیه علویان دریغ نكرده و به آزار و زندانى و قتل آنان مى پرداختند. از سوى دیگر یكى از سیاست هاى مهم ائمه(ع) حفظ شیعیان بود،‌ چنانكه امام حسن(ع) یكى از علل صلح خویش را حفظ شیعیان بیان نمود. (۳)ائمه(ع) سعى مى كردند با اتخاذ سیاست و راهكارهاى منطقى و معقول به حفظ شیعیان بپردازند، گرچه ممكن بود اتخاذ راهكار حفظ شیعیان، شخصیت آن ها را زیر سؤال ببرد. شاید امام جواد(ع) از ازدواج با دختر مأمون،‌ حفظ شیعیان را دنبال مى كرد. طبیعى بود كه مأمون با ازدواج دخترش با امام جواد(ع) تا اندازه اى از سیاست خصمانه خود علیه شیعیان پرهیز مى كرد، زیرا به حسب ظاهر با امام شیعیان رابطه فامیلى بر قرار كرده بود.
۳_حفظ دین :
شاید ازدواج امام جواد(ع) با دختر مأمون نوعى تكلیف بود تا امام جواد(ع) با این ازدواج بتواند به حفظ دین و تبلیغ آن بیشتر خدمت كند ؛ امام با نفوذ در مركز حكومت سعى مى كرد تا اندازه ای از سیاست دین ستیزى مأمون جلوگیرى نماید و به جامعه دینى خدمت كند.با اتخاذ سیاست هاى منطقى ، به رغم آن كه با ام الفضل ازدواج نمود، تحقق اهداف مأمون را در خصوص ازدواج دخترش غیر ممكن ساخت.
پی نوشت:
۱-مهدى پیشوایی، سیره پیشوایان،‌ ص۵۵۹.
۲- همان
۳- اخبارالطوال، ص ۲۲۰.

چرا امام جواد (ع) با وجود شناخت همسرش، او را طلاق نداد؟

چرا امام جواد (ع) با وجود شناخت همسرش، او را طلاق نداد؟
ازدواج امام جواد (ع) با دختر مأمون (ام الفضل) از مسایلی است که اظهار نظر قطعی درباره آن مشکل است؛ در عین حال می توان به برخی عوامل تأثیر گذار اشاره کرد . تبیین علل ازدواج امام جواد با دختر مأمون می طلبد به این امر نیز اشاره شود که هدف مأمون از دواج دخترش با امام چه بود.
به نظر می رسد مأمون اهداف زیر را دنبال می کرد:
۱. نظارت بر رفتار امام جواد:
مأمون با فرستادن دختر خود به خانه امام می خواست آن حضرت را همیشه زیر نظر داشته باشد . دختر مأمون نیز در انجام این رسالت موفق بود، زیرا در خبر چینی و گزارشگری ماهر بود.

۲. جذب حکومت:
مأمون تصور می کرد با این وصلت امام جواد را مجذوب مادیات و امکانات سلطنتی نموده و به قداست و حرمت امام لطمه وارد نماید؛ غافل از این که امام یکی از زاهد ترین امامان بوده و جذب دستگاه حکومت نمی گردید.

۳. جلوگیری از اعتراض علویان:
دشمنی مأمون با علویان موجب شد که آنان علیه وی اعتراض نموده و حکومت او را متزلزل کنند. مأمون با این ازدواج قصد داشت خود را علاقه مند به امام نشان دهد، در نتیجه شیعیان قیام نکنند.
مأمون در جهت تحقق اهداف فوق شدیداً امام را تحت فشار قرار داد و برای این وصلت از همه راهکارها و اهرم ها بهره گرفت.

با توجه به این مطالب به نظر می رسد عوامل زیر در ازدواج امام جواد تأثیر گذار بود:

ا) اجبار امام به ازدواج:
بی تردید ازدواج امام جواد با دختر مأمون خواسته امام نبوده و این ازدوج مانند ازدواج های معمولی که مبتنی بر خواست و رعایت شرایط باشد، صورت نگرفت. زیرا امام می دانست که مأمون پدرش امام رضا (ع) را به شهادت رسانده و یکی از دشمنان خاندان اهل بیت پیامبر (ص) و شیعیان است.
از سوی دیگر امام می دانست که :
حکومت وی فاقد وجاهت قانونی و شرعی است . مأمون جهت رسیدن به اهداف خود شدیداً امام را تحت فشار قرار داد . حتی حضرت را تهدید نمود. برخی عقیده دارند که اگر امام ازدواج نمی کرد، ممکن بود امام را ترور کند. (۱)

ب) حفظ جان امام :
گرچه در فرهنگ ائمه « از جمله امام جواد » ترس از مرگ وجود ندارد، ولی در آن مقطع زنده بودن و رهبری امام نقش بنیادی در حفظ دین و مصالح مسلمانان داشت. امام جهت حفظ جان خود با دختر مامون ازداوج نمود . (۲)
یکی از نویسندگان می نویسد: ... هدف امام جواد از قبول این ازدواج دو چیز بود:
یکی این که: امام با قبول این ازدواج خود را از کشته شدن نجات داد،
دوم این که: امام جواد با این کارش جان نیروهای انقلابی شیعه را هم حفظ کرد و در نتیجه نهضت مکتبی علویان به پیشرفت خود ادامه داد. (۳)

پ) حفظ شیعیان :
یکی از استراتژی های مهم خلفای اموی و عباسی، شیعه ستیزی بوده و آنان از هیچ جنایتی علیه علویان دریغ نکرده و به آزار و زندانی کردن و قتل آنان می پرداختند.
از سوی دیگر یکی از سیاست های مهم ائمه (ع) حفظ شیعیان بود، چنان که امام حسن (ع) یکی از علل صلح خویش را حفظ شیعیان بیان نمود. (۴)
ائمه سعی می کردند با اتخاذ سیاست و راهکارهای منطقی و معقول به حفظ شیعیان بپردازند، گرچه ممکن بود اتخاذ راهکارهای حفظ شیعیان، شخصیت آن ها را زیر سؤال ببرد. ولی امامان جهت حفظ جان شیعیان خود همه سختی ها و ناروای ها را تحمل می نمودند.
شاید امام جواد از ازدواج با دختر مأمون،حفظ جان شیعیان را دنبال می کرد. طبیعی بود که مأمون با ازدواج دخترش با امام جواد تا اندازه ای از سیاست خصمانه خود علیه شیعیان پرهیز می کرد.

یکی از نویسندگان می نویسد :
نزدیکى امام به دربار می ‏توانست مانع ترور حضرت از طرف معتصم و عامل پیشگیرى از سرکوبى سران تشیّع و یاران برجسته امام توسط عوامل خلیفه باشد، و این به یک معنا مى‏توانست شبیه قبول وزارت هارون از طرف على بن یقطین ، یعنى نفوذ در دربار خلافت به نفع جبهه تشیّع باشد.

«حسین مکارى»، یکى از یاران امام جواد، می گوید: در بغداد خدمت امام جواد شرفیاب شدم و زندگی اش را دیدم. در ذهنم خطور کرد که : «اینک که امام به این زندگى مرفّه رسیده است ، هرگز به وطن خود، مدینه، باز نخواهد گشت». امام لحظه ‏اى سر به زیر افکند، آن گاه سر برداشت و در حالى که رنگش از اندوه زرد شده بود، فرمود:
اى حسین! نان جوین و نمک خشن در حرم رسول خدا نزد من از آن چه مرا در این حال مى‏بینى محبوب تر است.(۵)

به همین جهت امام در بغداد نماند و با همسرش «ام الفضل» به مدینه بازگشت . تا سال ۲۲۰ همچنان در مدینه می زیست. این امر نشان از آن دارد که امام به خاطر حفظ جان یا حفظ شیعیان تن به این ازدواج داده بوده است . اگر این امر مبتنی بر رضایت امام بود، چرا امام آن قدر ناراحت باشد و به مدینه بر گردد؟
امام با اتخاذ سیاست های منطقی ، به رغم آن که با ام الفضل ازدواج نمود، تحقق اهداف مأمون را در خصوص ازدواج دخترش غیر ممکن ساخت.

تنيجه:
با توجه به اهداف امام (ع) از اين ازدواج ، شايد طلاق گزينه مناسبي براي رهايي از ام الفضل باشد اما براي رهايي از دست مامون و معتصم نبود. چرا كه شايد با طلاق از دسيسه هاي همسر در امان بود و خود را تا حدودي نجات مي داد. اما به نفع عموم شيعيان نبود. همان گونه كه بيان شد با توجه به شرائط حاكم بر آن زمان امام با اين ازدواج در پي حفظ جان شيعيان نيز بودند. كه اين امر با طلاق دادن ام الفضل به سر انجام نمي رسيد.

پی نوشت:
۱. مهدی پیشوایی، سیره پیشوایان، ص۵۵۹ ، موسسه امام صادق (ع) ، قم ، ۱۳۷۹ .
۲. همان .
۳. امامان شیعه و جنبش های مکتبی، محمد تقی مدرس، ص۳۰۶، ترجمه حمید رضا آژیر ،مشهد ،بنياد پژوهش هاي اسلامي.
4. اخبارالطوال، ابو حنيفه دينوري، ص ۲۲۰، چاپ اول، قاهره، دار احياء الكتب العربي (افست انتشارات آفتاب،تهران).
۵. مجلسى، بحار الأنوار ، ج ۵۰، ص ۴۸ ،سال چاپ : ۱۴۰۳ - ۱۹۸۳ م ، ناشر : دار إحياء التراث العربي ، بيروت ، لبنان؛قزوینى، سید کاظم، الامام الجواد من المهد اًّلى اللحد ، ص ۱۵۲ .

امام جواد (ع) که در کودکی به مقام امامت رسیدند، چگونه به مشکلات دینی و اجتماعی مردم پاسخ می دادند؟

امام جواد (ع) که در کودکی به مقام امامت رسیدند، چگونه به مشکلات دینی و اجتماعی مردم پاسخ می دادند؟
برخی از خدمات علمی و اجتماعی حضرت امام جواد علیه‌السلام به قرار زیر است:
۱) گویی به مسایل و شبهات اعتقادی: این مهم در قالب پرسش و و مناظره و گفتمان و نامه‌نگاری صورت می‌گرفت.
۲) تشکیل مکتب علمی و تربیت شاگردان: امام شخصیت‌های مهم علمی مانند علی بن مهزیار، احمد بن ابی نصر بزنطی و زکریا بن آدم تربیت کرد که هر کدام در گسترش معارف و علوم اسلامی بسیار تأثیرگذار بودند.
۳) فعالیت‌های سیاسی: این مهم نیز در قالب‌های مختلف از جمله نفوذ به درون حکومت صورت می‌گرفت؛ بدین معنا که امام به هواداران خود اجازه می‌داد به حکومت نفوذ کرده و مناصب و سمت های حساس را در دست بگیرند.
۴) حمایت از شیعیان: این رویکرد نیز در قالب‌های مختلف مانند حمایت‌های مالی و جلوگیری از ظلم بر آنان شکل می‌گرفت. مرحوم کلینی نقل می‌کند که حضرت جواد، بنا به درخواست یکی از شیعیان سیستان، طی نامه‌ای به والی این منطقه سفارش کرد که در اخذ مالیات، بر او سخت نگیرد. والی که از پیروان امام بود، نه تنها بدهی او بابت خراج را نگرفت، بلکه اعلام کرد تا آن زمان که بر سرکار است، او را از پرداخت خراج معاف خواهد کرد. علاوه بر این دستور داد برای او مستمرّی نیز تعیین کردند.
پی نوشت:
۱. مفید، الارشاد، قم ، کنگره شیخ مفید، ۱۴۱۳ق، ج۱، ص۱۸۶
۲. کلینی، اصول کافی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۶۵ش، ج۱، ص۴۹۶

آرامش چيست؟ چگونه به دست می آید؟

آرامش چيست؟ چگونه به دست می آید؟
پرسشگرمحترم در زندگی می توان به آرامش رسید و این تنها یک شعار نیست، حقیقتی است که مشاهده شده،نکته مهم این است که آرامش را چگونه معنا کنیم؟ آسایش با آرامش متفاوت است.آسایش داشتن وسائل راحتی است مربوط به بیرون آدمی است ولی آرامش مربوط به درون انسان است یعنی می شود کسانی وسائل راحتی و آسایش را داشته باشند ولی آرامش نداشته باشند همچنان که کسانی هستند وسائل و امکانات ندارند ولی آرامش دارند.ماهیت آرامش یعنی نبود غم و ترس، کسانی که با خدا هستند و اهل ارتباط با خدا هر چه این ارتباط بیشتر و بهتر صورت گیرد نگرش آنها به جهان و افراد تغییر می کند و لذا غم و ترس آنها کاهش می یابد و به آرامش می رسند "ان اولیاء الله لا خوف علیهم و لا هم یحزنون"
نگاه به گذشته و شکر خدا.نگاه به آينده و اعتماد به خدا.نگاه به اطراف و جستجوي خدا.نگاه به درون و ديدن خدا .آرامش می دهد
” لحظه هايتان سرشار از بوي خدا”

اگر دوست من مذهبی نباشد باید دوستی را قطع کنم ورابطه دوستی تمام شود؟

اگر دوست من مذهبی نباشد باید دوستی را قطع کنم ورابطه دوستی تمام شود؟
پرسشگر محترم.مذهبی نبودن شکل های مختلفی دارد گاهی فقط نمازنمی خواند گاهی اهل گناه و فسق و فجور است.بین موارد فرق بگذارید اگر با شخص غیر مذهبی رابطه دوستی خوبی دارید واز مذهبی نبودن او تاثیر منفی نمی گیرید و در گناهان او شریک و همراه نباشید می توانید دوستی را ادامه دهید وازرابطه دوستی استفاده کنید و او را ارشاد نمایید. رفتارشما اگرمطلوب باشد انشاالله عملا تاثیرگذارخواهید بود.گاهی کمرنگ کردن معاشرت و کم کردن توجه خودش تاثیر گذار است.لذا اگر معاشرت با آنها برای شما ضرر ندارد و تاثیر بدی نمی گیرید می توانید دوستی را ادامه دهید و به مرور تاثیر مثبت عملی بگذارید و در مواردی که شرائط مقتضی هست ارشاد نمایید.اما اگر با دوستی با چنین افرادی تاثیر بدی می گیرید و آنها آلودگي اخلاقي دارند، مثلا اهل فسق و فجورند، فحش و ناسزا مي گويند يا به واجبات و محرمات اهميتي نمي دهند، در اين صورت، صلاحيت لازم براي دوستي ندارند. ودلیلی ندارد که دوستی را ادامه دهید.خصوصا وقتی ارشاد کردن تاثیری ندارد.از نظر اسلام انسان نبايد با افراد فاسق و لا ابالي دوست باشد،چون ناخود آگاه از عمل آن ها متأثر مي شود و زيان مي بيند.از طرفي آن دوستان قابل اعتماد نيستند.اما اگر به اين حد نمي باشند، بلكه خطاهاي جزئي دارند(كه مقتضاي انسان بودن جائز الخطا بودن است)و تذكر همراه ادب را می پذیرند ادامه دوستی اشکالی ندارد تشخیص با خود شماست.

پربازدیدترین ها