آیا بودا پیامبر بوده یا حکیم و عارف

متن سوال: 
1-ايادر کشور هاي آسياي جنوب شرقي و چين پيامبري مبعوث شده است؟ 2-چرا پيامبران اکثرا( يا شايد همه) در محدوده خاصي که خاورميانه ناميده مي شود مبعوث شده اند؟ 3- آيا بودا پيامبر بوده يا حکيم عارفي مثل حضرت لقمان که الهاماتي بر او مي شده و يا تفکرات شخصي خودش بوده که آيين بودايي را بوجود آورده است؟ و نظر اسلام در مورد اين شخصيت چيست؟

سلام خدمت شما پرسشگر محترم
الف: ظهور پيامبران
نکته اول : ظهور پيامبران؛ اختصاص به منطقه خاصي ندارد و آيات قرآن، دلالت دارد بر اين که هر قوم و امتي پيامبري داشته‏اند: و ان من امّة الا خلافيه نذير ، (فاطر، آيه 24) و فلقد بعثنافي کل امّة رسولاً ان اعبدوا الله و اجتنبوا الطاغوت ، (نحل، آيه 36). و اگر در قرآن مجيد، تنها نام عدّه معدودي از پيامبران بزرگ برده شده؛ بدين معنا نيست که تعداد ايشان منحصر به همين افراد بوده است؛ بلکه در خود قرآن تصريح شده است که بسياري از پيامبران بوده‏اند که نامي از ايشان در اين کتاب شريف به ميان نيامده است. ورسلاً لم نقصصهم عليک ، (نساء، آيه 124).
نکته دوم. بايد راهي وراي حسّ و عقل باشد که بتوان از آن براي هدايت مردم، استفاده کرد، امّا فعليت يافتن هدايت افراد، مشروط به دو شرط است: يکي آن که خودشان بخواهند از نعمت الهي بهره‏مند شوند، دوم اين که ديگران موانعي براي هدايت آنان فراهم نکنند. محروم ماندن بسياري از مردم از هدايت پيامبران در اثر سوء اختيار خودشان بوده است؛ چنان که محروميت بسياري ديگر، در اثر موانعي بوده که ديگران در راه گسترش دعوت آنان به وجود آورده بودند. البته پيامبران الهي براي برداشتن اين موانع از پيش پاي مردم، نهايت تلاش را کرده‏ اند،(آموزش عقايد، آيت‏الله مصباح يزدي). بنابراين نميتوان گفت که همه پيامبران در يک منطقه خاص بوده‏اند، بلکه طبق احاديثي که در مورد تعداد آنان رسيده است (124 چهار هزار نفر)، از اين تعداد چند پيامبر مشخص مربوط به آسيا و خاورميانه است. از طرفي نميتوان گفت که در اروپا پيامبري نيامده است؛ مگراين که دليلي باشد و دليلي قاطعي در اين مورد وجود ندارد. دلايل نقلي ياد شده نيز مخالف چنين ديدگاهي است. بنابراين هر امتي راهنما و پيامبري داشته است تا حجت خداوند بر مردم تمام باشد. از نظر عقلي نيز منطقه جغرافيايي پيامبر مهم نيست؛ بلکه آنچه مهم است، تسليم حقيقت شدن است، چنان که گروندگان به اسلام از نقاط مختلف دنيا بوده و هستند. توجه به اين نکته نيز مفيد است که در زمان ظهور پيامبران، منطقه مسکوني عمده انسان‏ها مناطق آسيايي بوده است.
ب:بودا
بودا، لقب گوتمه است. گوتمه، بنيانگذار آيين بودايي است. واژة بودا در سانسکريت به معناي کسي است که به روشن بيني و اشراق رسيده است. بودا در شهر قديمي کاپيلاواستو در جنوب نپال متولد شد. تاريخ تولد او دقيقاً روشن نيست، اما احتماً در حدود قرن ششم تا چهارم قبل از ميلاد مي زيسته است.
زندگي بودا با افسانه آميخته است. گفته شده که از طبقة کشتريه (طبقه سلحشوران و جنگجويان) بود. پدرش بر قبيله شاکيان فرمان مي راند. بر اساس متون بودايي در 29 سالگي با مشاهده چهار منظرة پير سالخورده ، مريض درمانده ، جنازه و راهب قصر پدر، همسر و تنها فرزندش را ترک کرد، موي سر تراشيد، لباس راهبان هند را پوشيد و شش سال به رياضت مشغول شد. سرانجام در زير درختي که بعدها آن را درخت بودهي(درخت بيداري و روشنايي) ناميدند، بودا شد، يعني به روشن بيني رسيد. بودا در زير درخت به چهار حقيقت برجستة آيين خود دست يافت:هر آنچه پا به عرصة هستي مي گذارد محکوم به رنج و درد است؟مبدإ رنج، تولد و پيدايي است؛ بنابراين بايد گردونة مرگ و حيات را متوقف کرد؛ و راهي که به سوي آزادي مطلق مي رود، پس از مراحل هشتگانه است، شامل:درک درست، فکر درست، گفتار درست، کردار درست، زندگي درست، کوشش درست، پندار درست و توجه (مراقبه).
بودا شاگردان زيادي تربيت کرده و به اطراف و اکناف فرستاد و براي راهبان بودايي ده قانون اخلاقي وضع کرد که رعايت پنج قانون آن براي ساير بوداييان نيز لازم بود.آيين بودا در قرن سوم پيش از ميلاد، بر اثر فعاليت هاي تبليغي آشوکا، امپراطور هند که در حدود 268 پيش از ميلاد به تخت نشست، در سر حرات هند و.. گسترش يافت. در واقع او سبب شد آيين در حد يک فرقة کوچک هندي باقي نماند و گسترش يابد. وديسم جزء اديان الهي اهل کتاب نيست زيرا اهل کتاب سه گروه هستند که عبارتند از:يهود، مسيحيان و مجوس (زرتشت‌).بودا اصلا اعتقادي به خدا ندارد
آيين‏هاي غير الهي و بشري که ساخته دست انسان ميباشند. اين آيين‏ها که منشأ وَحْياني ندارند و در هر زماني توسط فردي ابداع شده‏اند، به هيچ عنوان خصوصيات يک آيين کامل را ندارند، چرا که بشر با عقل محدود خويش هرگز نميتواند برنامه سعادت و تکامل جامع و کامل را براي همه انسان‏ها در زمان خود ترسيم نمايد، تا چه رسد براي تمامي اعصار و براي هميشه بشر و اين مسئله کاملاً با اختلافات و تضادهاي جدي و غير قابل حل که ميان مکاتب مختلف بشري وجود دارد، به وضوح نمايان است، زيرا به همه ابعاد وجودي انسان و همه نيازها و خواسته‏هاي حقيقي بشر و حد و تعادل اين خواسته‏ها آگاهي ندارد.
از سوي ديگر از معناي سعادت واقعي بشر به خوبي و کامل آگاهي ندارد. و اصلاً نميداند سعادت در چيست؟ چه چيزي سعادت را تأمين ميکند؟ چه چيزي باعث بدبختي و سيه روزي ميشود.
پس اين مکاتب صلاحيت راهنمايي بشر در مسير کمال را ندارند.

موفق و پيروز باشيد.

نوع سوال: 

پربازدیدترین ها