آیا رسول خدا (ص) ، فاطمه زهرا (س) را به ابوبکر و عمر نداده؟

متن سوال: 
چگونه با خويشاوندي که قبلا مسلمان بوده ولي اکنون اديان الهي را قبول ندارد برخورد کنيم؟ متن: اين فرد حدودا 60 سال سن دارد و از اقوام نسبي ما به شمار مي رود. رفت و آمد خانوادگي همچنان پا برجاست. متاسفانه در هر مجلسي هم که حاضر مي شود سريعا سر صحبت را وارد مسايل اعتقادي کرده و به سن و سال مخاطبش هم نگاه نمي کند. البته در ظاهر خداوند را هم انکار نمي کند ولي ساير مسايل اعتقادي راه يافته از دين مثل معاد و نبوت و ... را قبول ندارد. لازم به ذکر است که تا قبل از اين وضعيت (ارتداد) شغل معلمي هم داشته اند ولي الان حدودا 10 سالي است که بازنشسته شده اند. آيا بهترين و اولين راه، قطع رابطه صريح است يا اينکه چيز ديگري پيشنهاد مي کنيد؟

باسلام خدمت شما پرسشگر محترم سالروز ازدواج امير مؤمنان سيد الکونين ، أبا الحسن والحسين عليهم السلام و صديقه شهيده فاطمه زهرا سلام الله عليها را خدمت تمامي پيروان مکتب اهل بيت عليهم السلام تبريک مي گوييم . همان اندازه که ازدواج با فاطمه زهرا سيده زنان دو عالم براي امير مؤمنان عليه السلام خوشحال کننده بود ، براي خليفه اول و دوم سبب ناراحتي و سرشکستگي شد ؛ چرا که ابتدا خليفه اول و سپس خليفه دوم خدمت رسول خدا صلي الله عليه وآله رسيدند و از سرور زنان اهل بهشت خواستگاري کردند ؛ اما پيامبر خدا از آن دو روي برتافت و دست رد به سينه شان زد . در حقيقت مي خواست به آن دو بگويد که شما لياقت اين را نداريد که با خانواده رسول خدا رابطه خويشاوندي برقرار کنيد ، نه تناسب سني با حضرت زهرا داريد و نه تناسب ايماني ، و نه اخلاقي نسبي و ... روايات بسياري در کتاب هاي اهل سنت در اين باره وجود دارد که ما به چند روايت اشاره مي کنيم : ابن حجر هيثمي در باب 11 از صواعق محرقه که آن را بر ضد شيعه نوشته است ، در اين باره مي گويد : وأخرج أبو داود السجستاني أن أبا بکر خطبها فأعرض عنه صلي الله عليه وسلم ثم عمر فأعرض عنه فأتيا عليا فنبهاه إلي خطبتها فجاء فخطبها فقال له صلي الله عليه وسلم ( ما معک ) فقال فرسي وبدني . الصواعق المحرقة علي أهل الرفض والضلال والزندقة ، أبو العباس أحمد بن محمد بن علي ابن حجر الهيثمي (متوفاي 973هـ) ج 2 ص 471 ، ناشر : مؤسسة الرسالة - لبنان - 1417هـ - 1997م ، الطبعة : الأولي ، تحقيق : عبد الرحمن بن عبد الله الترکي - کامل محمد الخراط . ابو داود سجستاني نقل کرده است که ابوبکر از حضرت زهرا خواستگاري کرد ، رسول گرامي اسلام از او روي گرداند ، سپس عمر خواستگاري کرد و رسول خدا از او نيز روي گرداند ... اين روايت هم اکنون در کتاب سنن أبي داود وجود ندارد . به احتمال زياد اين روايت توسط پيروان مکتب خلفا از سنن ابو داود تحريف و حذف شده باشد . و يا ممکن است ابو داود اين روايت را در کتاب ديگري نقل کرده باشد که ما از آن اطلاع نداريم ولي ابن حجر ديده است . و ابن حبان در صحيحش و نسائي در سننش مي نويسند : عن عبد الله بن بريدة عن أبيه قال خطب أبو بکر وعمر رضي الله عنهما فاطمة فقال رسول الله صلي الله عليه وسلم إنها صغيرة فخطبها علي فزوجها منه. سنن النسائي ، ج 6 ، ص62 و خصائص أمير المؤمنين (ع) ، النسائي ، ص 114 و صحيح ابن حبان ، ابن حبان ، ج 15 ، ص 399 و... عبد الله بن بريده از پدرش نقل مي کند که ابوبکر و عمر از فاطمه خواستگاري کردند ، پيامبر اسلام صلي الله عليه وآله وسلم به آن ها فرمود : فاطمه خردسال است ، سپس علي عليه السلام خواستگاري نمود ، پيامبر او را به ازدواج علي عليه السلام درآورد . حاکم نيشابوري بعد از نقل اين حديث مي گويد : هذا حديث صحيح علي شرط الشيخين ولم يخرجاه . المستدرک ، ج 2 ، ص167. اين حديث ، طبق شرائطي که بخاري و مسلم در صحت روايت قائل بودند صحيح ؛ اما آن دو نقل نکرده اند . و متقي هندي مي نويسد : خطب أبو بکر وعمر فاطمة إلي رسول الله صلي الله عليه وسلم فأبي رسول الله صلي الله عليه وسلم عليهما . کنز العمال ، المتقي الهندي ، ج 13 ، ص 114 . ابوبکر و عمر فاطمه را از رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم خواستگاري کردند ، آن حضرت نپذيرفت . و همچنين هيثمي مي نويسد : عن حجر بن عنبس ، فقال : خطب أبو بکر وعمر رضي الله عنهما فاطمة رضي الله عنها فقال النبي صلي الله عليه وسلم هي لک يا علي . رواه الطبراني ورجاله ثقات . مجمع الزوائد ، ج 9 ، ص204 و أسد الغابة ، ابن الأثير ، ج 1 ، ص 386 و ج 5 ، ص 520 و المعجم الکبير ، الطبراني ، ج 4 ، ص 34 و مجمع الزوائد ، الهيثمي ، ج 9 ، ص 204 و ... . حجر بن عنبس مي گويد : ابوبکر و عمر فاطمه (عليها السلام ) را از پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم خواستگاري کردند ، پيامبر خطاب به علي عليه السلام فرمود : فاطمه براي شما است . اين روايت را طبراني نقل کرده و راويان آن مورد اعتماد هستند . شايد همين مطلب باعث شد که خليفه اول و دوم کينه صديقه طاهره به دل بگيرند و چند سال بعد به خانه آن حضرت هجوم آوردند ، خانه را به آتش کشيدند ، خود آن حضرت را کتک زده و فرزند عزيزش را سقط کردند . موفق و پيروز باشيد.

نوع سوال: 

پربازدیدترین ها