جنبش تحریم تنباکو چه بوده؟

متن سوال: 
بنده دانشجوي رشته علوم سياسي هستم در يکي از کتب درسي اين رشته هدف از جنبش تنباکو توسط روحانيت به دليل در خطر افتادن منافع شخصي عنوان شده است لطفا براي بيان حقيقت و شفاف سازي پاسخ بفرمائيد؟

با سلام و تشکر از اين که با اين مرکز ارتباط برقرار نموديد دوره‌ي قاجار و کمي پيش از آن محور عمده حل و فصل مشکلات سياسي، اجتماعي، اقتصادي رژيم حاکم را، سياست موازنه مثبت (جلب رضايت دو ابر قدرت روس و انگليس، از طريق اعطاي امتيازات و منافع مختلف به آنها) تشکيل مي داد در دوران ناصرالدين شاه خيانتهاي شاه حتي باعث تعجب بيگانگان گرديد مثل قرارداد رويتر که اين عهدنامه به عنوان «اعطاي سند مالکيّت ايران» معروف شده و اندکي پيش از امتياز تنباکو صورت گرفت قرارداد تنباکو هم در رجب 1307 هجري قمري پس از مراجعت شاه به ايران تنظيم و به امضاي ناصرالدين شاه رسيد.1 اين قرارداد در 15 پانزده فصل تنظيم شده و دست ملّت و دولت ايران را به کلّي از محصول توتون و تنباکوي ايران کوتاه مي ساخت و آن را در شرايط استعماري و استثماري در اختيار انگليس قرار مي داد بطوري که کشاورز ايراني مجبور بود محصول خود را به بهاي ارزان به کمپاني رژي بفروشد و آنگاه خودش آن را به بهاي گزاف خريداري کند و تسهيلات و امکانات فراوان ديگري نيز در مورد اين امتياز به انگليس داده شد. که از جمله در اختيار داشتن زارعين و حکام ولايات بود و به آنها (انگليسيها) اجازه مي داد هر آنچه را که لازم بدانند از اسباب و وسايل عادي گرفته تا اسلحه و مهمات جنگي به ايران وارد کنند و در صورت اختلاف بر سر قيمت يک نفر حَکَمْ از طرف انگليس براي تعيين قيمت انتخاب شود و رأي او لازم الاجرا باشد و... با چنين قرارداد استعماري و خفقان آوري انگليسي ها دست به کار شدند و زارعين و ساير سکنه منطقه را تحت سلطه خود درآوردند و موجي از خارجيان در کوچه ها و خيابانهاي هر شهر و ولايتي به راه افتاد و نمايش قدرت خود را آغاز کرد و هر جا مي رفتي انگليسي ها در آنجا حضور داشتند و در خانه و دکان و کوچه و بازار پر بود از اتباع انگليسي.2 بازرگانان و تاجران و کشاورزان خود را عمله و زيردست بيگانه محسوب مي کردند و همگان از شدت تسلط بيگانگان احساس ناامني مي کردند و خواهان لغو اين قرارداد بودند. در چنين روزگاري، يک پنجم مردم ايران به کار کشت و زرع و خريد و فروش تنباکو مشغول بودند و واگذاري چنين امتيازي يعني واگذاري حق حيات يک پنجم مردم ايران به طور مستقيم به يک کمپاني انگليسي.3 درباره‌ي اوضاع انفجارآميز اين سالها، سيدجمال الدين اسدآبادي در نامه اي به علماء شيعه چنين مي نويسد: «ناصرالدين شاه در طول دوره سلطنتش آزمندانه تلاش کرده است با تصاحب اموال بيوه زنان به غارت دارائي يتيمان، محروم کردن فقيران از قوت لايموت و غصب توشه ناچيز بيچارگان، هرچه بيشتر پول اندوزد، او براي کسب اين پول مرتکب هرگونه شرارت و رذالت شده و با مردم با هرگونه سخت گيري و شدتي رفتار کرده و براي دست يافتن به پول، چنان وسائل پستي به کار برده که حتي ارواح خبيث ترين موجودات از به کار بردن آنها بيزارند و عوام نيز به آن تن در نمي دهند. هيچ راهي براي ظلم نماند که وي نيازموده باشد و هيچ کوره راهي نماند که نپيموده باشد پس از آنکه سکنه را به فقر کشاند و خانه ايشان را خالي و مملکت را ويران و مردم را پراکنده ساخت، جنونش او را برانگيخت تا حقوق مسلمين و مايملک مؤمنين را به اجانب بفروشد... و وزير ملحد و شريرش (اين عمل تبهکارانه) را تحسين کرد و به شتاب زياد و با دستپاچگي، قراردادها و پيمانهايي با اروپائيان بست و پروا نکرد که در آنها چه خيانت و ننگي است و فکر نکرد که چه خسارت عظيمي بار خواهد آورد. گويي تصميم گرفته بود اين مملکت را از همان روز اول براي ابد ترک گويد...» 4 و در نامه اي به آيت الله ميرزاي شيرازي رضوان الله عليه مي نويسد: «... خلاصه اين مرد تبه کار (ناصرالدين شاه) کشور ايران را اينطوري به مزايده گذاشته و خانه هاي محمد(صلي الله عليه و آله) و ممالک اسلامي به اجنبي مي فروشد ولي از پست فطرتي و فرومايگي که دارد به قيمت کم و وجه اندک حاضر به فروش مي شود ـ بله وقتي پست فطرتي و حرص با خسّت و ديوانگي آميخته شود چنين خواهد شد...»5 بطور خلاصه مي توان گفت با اين امتياز بنيه مالي ايران ضعيف و به يغما رفته، فرهنگ استعماري گسترش يافته بود با ورود بيش از دو هزار خارجي به ايران، شکل بازار و جماعت مسلمين تغيير نموده، به علت ضعف بنيه مالي و فرهنگي بسياري از ايرانيان «زن و مرد» اجير بيگانه شدند و سلطه استعمارگران و فساد و فحشا هر روز بيشتر و بيشتر مي شد. انگليس در تجربه اي که از مستعمره کردن هند و... داشت با زرنگي و چابکي بيشتري وارد ميدان شده و بدنبال اين بود که نام ايران را از نقشه سياسي دنيا حذف کند و آن را جزء مستعمرات انگلستان در آورد. به‌واسطه اين خطرات عظيم است که ميرزاي شيرازي و علماء احساس خطر مي کنند و مردم در شهرهاي بزرگ به رهبري علماء قيام مي کنند در شيراز به رهبري عالم مجاهد سيدعلي اکبرفال اسيري، مردم تبريز به رهبري آيت الله ميرزا جواد مجتهد تبريزي، در خراسان به رهبري آيت الله حاج شيخ محمدتقي بجنوردي و سيد حبيب مجتهد شهيدي و ميرزا احمد رضوي و...، و در تهران به رهبري آيت الله آشتياني و شيخ فضل الله نوري، در اصفهان به رهبري آيت الله آقا نجفي و آقا مشيرالدين و آيت الله محمدباقر فشارکي نهضتي جدي عليه اين امتياز به راه انداختند و مردم در پشت سر آنها حضور فعال داشتند علماء مکرر با دربار تماس مي گرفتند و نظر خود را اعلام مي کردند ولي جواب قانع کننده اي نمي شنيدند فلذا در تلگرافي به آيت الله ميرزاي شيرازي رضوان الله عليه شکايت کرده و خواستار چاره شدند. ميرزاي شيرازي به يک سازماندهي عميق دست زد و افرادي را روانه ايران مي کند تا تمام علماء را در يک صف قرار دهند و کسي از روي ناآگاهي مخالفت نکند زمينه آماده مي شود و ميرزاي شيرازي در دربار ايران وجدان حقيقت پذير نمي يابد و بي هراس از همة تهديدها و خطرها با يک سطر کوتاه به جنگ استعمار پير مي رود و براي حفظ اسلام و ايران اين فتواي کوتاه را صادر مي کند: «اليوم استعمال توتون و تنباکو باي نحو کان در حکم محاربه با امام زمان صلوات الله و سلام عليه است» ساعتي پس از اين حکم تمام قليانها جمع مي شود و در هيچ جا دود تنباکو بلند نمي شود.6 جهت مطالعه بيشتر به کتاب زندگاني ميرزاي شيرازي ترجمه حميد تيموري و کتاب قيام تنباکو نوشته دکتر يعقوب آژند مراجعه فرمائيد. علي(عليه السلام) مي فرمايند: دانشمندي که به غير علمش عمل کند همچون جاهل سرگرداني است که هرگز از جهل به هوش نمي آيد، بلکه حجت بر آن دانشمند عظيم تر و حسرت براي او ثابت تر است، و در پيشگاه خدا سزاوار سرزنش بيشتر.7 پي نوشت ها: 1. تهراني، آقا بزرگ، ميرزاي شيرازي، ترجمه اداره کل انتشارات و تبليغات، تهران، خرداد 63، ص 228. 2. بخشايشي، عقيقي، يکصد سال مبارزه روحانيت، بي جا، دفتر نشر نويد اسلام، 1361. ج اول، ص 14 و 13 و 12. 3. مدني، سيدمحمود، ميرزاي شيرازي احياگر قدرت فتوا، قم سازمان تبليغات اسلامي، چاپ اول 71، ص 98. . 4. تهراني، آقا بزرگ، ميرزاي شيرازي، ترجمه اداره کل انتشارات و تبليغات، تهران، خرداد 63، ص 240. 5. زنجاني، محمدرضا، تحريم تنباکو، تهران، مؤسسه انتشارات فراهاني. بي تا، ص 113. 6. مدني، سيدمحمود، ميرزاي شيرازي، قم، سازمان تبليغات اسلامي، چاپ اول، سال 71، ص 99-110. 7. علي (ع) نهج البلاغه، ترجمه رضا آشتياني، قم، انتشارات هدف، بي تا، ص 47.

نوع سوال: 

پربازدیدترین ها