حدود روحانیت در دنیا چیست ؟

متن سوال: 
حد ورود روحانيت به دنيا چيست؟

باسلام خدمت شما پرسشگر محترم }بيانات امام خميني (ره): 1- «من متواضعانه و به عنوان يک پدر پير از همه فرزندان و عزيزان روحاني خود مي خواهم که در زماني که خداوند بر علما و روحانيون منت نهاده است و اداره کشور بزرگ و تبليغ رسالت انبياء را به آنان محول فرموده است از زيّ روحاني خود خارج نشوند و از گرايش به تجملات و زرق و برق دنيا که دون شأن روحانيت و اعتبار نظام جمهوري اسلامي ايران است، پرهيز کنند و بر حذر باشند که هيچ آفت و خطري براي روحانيت و براي دنيا و آخرت آنان بالاتر از توجه به رفاه و حرکت در مسير دنيا نيست که به حمد الله روحانيت متعهد اسلام امتحان خود را داده است.»(پيام برائت به زائرين بيت الله الحرام، 6/5/66، صحيفه نور، ج20، ص130) 2- «من اکثر موفقيت هاي روحانيت و نفوذ آنان را در جوامع اسلامي در ارزش عملي و زهد آنان مي دانم و امروز هم اين ارزش نه تنها نبايد به فراموشي سپرده شود که بايد بيشتر از گذشته به آن پرداخت. هيچ چيزي به زشتي دنيا گرائي روحانيت نيست و هيچ وسيله اي هم نمي تواند بدتر از دنيا گرائي، روحانيت را آلوده کند...»(پيام امام به مناسبت سالگرد کشتار خونين در مکه، 29/4/67، صحيفه نور، ج20، ص244). 3- «اسلام باستثناء روحانيت محال است که به حرکت خودش ادامه بدهد. اينهايند که اسلام را معرفي مي کنند و به پيش مي برند و از اول هم همينطور بوده. اگر چنانچه ما از زي متعارف روحانيت خارج بشويم و خداي نخواسته توجه به ماديات بکنيم، در صورتي که خودمان را با اسم روحاني معرفي مي کنيم اين منتهي ممکن است بشود به اينکه روحانيت شکست بخورد»(بيانات امام خميني (ره) در ديدار با رئيس و نمايندگان مجلس خبرگان، 25/4/64، صحيفه نور، ج 19 ص188 و 189). 4- «يکي از امور مهم هم همين است که روحانيون بايد ساده زندگي کنند. آن چيزي که روحانيت را پيش برده تا حالا، و حفظ کرده است، اين است که ساده زندگي کردند. آنهائي که منشأ آثار بزرگي بودند -در زندگي- ساده زندگي کردند. اينهائي که در بين مردم موجه بودند که حرف آنها را مي شنيدند، اينها ساده زندگي مي کردند... هر چه برويد سراغ اينکه يک قدم برداريد براي اينکه خانه تان بهتر باشد، از معنويتتان به همين مقدار، از ارزشتان به همين مقدار کاسته مي شود. ارز ش انسان به خانه نيست، به اتومبيل نيست. اگر ارزش انسان به اينها بود، انبياء بايد همين کار را بکنند. انبياء سيره شان را ديديد چه جور بوده. ارزش انسان به اين نيست که انسان يک هياهو داشته باشد، يک اتومبيل کذا داشته باشد، يک رفت و آمد زياد داشته باشد... فکر کنيد ارزش انسان را به دست بياوريد، ارزش روحانيت را از دست ندهيد.»(بيانات امام در جمع روحانيون و طلاب حوزه علميه قم و تهران و ... 16/2/64، صحيفه نور، ج 19، ص 157 و 158). 5- «آنهائي هم که مي خواهند خودشان را حفظ کنند، بايد بدانند که گاهي با يک اتومبيل پيکان بهتر مي توانند محفوظ باشند تا وسيله ديگر. و ائمه جعمه و جماعاتي که اگر عادي بيرون بيايند ممکن است از بين بروند، بايد به آن مقداري حفظ کنند که زياد نباشد... بزرگي شما آقايان به دنيا نيست، بزرگي شما به آخرت است و به اين که پيش خدا آبرومند باشيد و اين يک مسأله مهمي است که دخالت در حفظ جمهوري اسلامي دارد و ما بايد خيلي مواظب باشيم، و اهل علم و دولت و دست اندرکاران بيشتر بايد مواظب باشند...»(بيانات امام در ديدار با رئيس و نمايندگان مجلس خبرگان، 25/4/64، صحيفه نور، ج19، ص188 =============2/ وسيله قراردادن چيزى براى ارتزاق به اين معناست که ابتدا انسان هدف را کسب منافع مادى (مثلا درآمد اقتصادى) قرار دهد و براى نيل هر چه بهتر و بيشتر بدان راهى را برگزيند. مانند اينکه رشته پزشکى را انتخاب کند به ‏دليل آن که پول‏سازتر است. در اين جا قداست اين رشته و اهميت آن در خدمت به جامعه مورد نظر نيست. بلکه از آغاز هدف درآمد مادى است و آن علم تنها وسيله و آلت براى رسيدن به پول است. ب ) ارتزاق جبرى از اشتغال به اين معناست که شخص به جهت اشتغال دائمى به چيزى نهايتا از همان طريق کسب معيشت کند هر چند هدفش ارتزاق نباشد. در همان مثال فوق مى‏توان پزشکى را مثال زد که عمرى براى خدمت به جامعه تلاش مى‏کند و هدفى نيز جز خدمت ندارد. ولى در عين حال وسيله کسب روزى و نيازهاى مادى‏اش نيز از همين طريق است. در دو مثال فوق اصل ارتزاق از معيشت مشترک است. در عين حال شکل اول آن امرى غير اخلاقى و ناستوده است و شکل دوم آن اخلاقى و مورد ستايش. اکنون بايد ديد در مورد روحانيت کداميک از دو مورد فوق صدق مى‏کند: الف) اگر حرکت روحانيت از قسم اول است بهترين دليل بر رد آن شيوه و سلوک روحانيت در اعصار مختلف تاريخى است تا آنجا که ما اطلاع داريم حتى افرادى از روحانيت که تا حدودى از زى روحانى فاصله گرفته‏اند نيز به جهت در آمد مادى به سمت روحانيت نگرويده‏اند و بسيار کمياب و نادرند عناصرى که از پى دنياى مادى به سمت علوم دينى بگروند و با دين تجارت دنيا کنند ب ) اگر مقصود ارتزاق به نحو دوم باشد بايد گفت چنين چيزى واقعيت دارد بالاخره روحانيت همان طور که چوب دين را خورده و برايش در طول تاريخ شکنجه‏ها ديده و زجرها و تبعيدها و زندانها و بر سر دار رفتن‏ها را تحمل کرده به ناچار لقمه نانى نيز در کنار آن خورده است اما اين نه تنها مذموم و ناپسند نيست بلکه ضرورتى گريز ناپذيراست و براى تغيير آن تاکنون هيچ طرحى معقول به دست نيامده است زيرا: 1 ) يا بايد امر تبليغ دين را به موجوداتى ذاتا فاقد نيازهاى مادى و معيشتى واگذار گردد يعنى ملايک آسمان اين رسالت را به عهده گيرند و بار اين تکليف گران را از دوش عالمان دين برگيرند چنين چيزى محال است. 2 ) عالمان دين و روحانيون به تمام نيازهاى مادى خويش پشت پا زنند و در دنيا به روى خود بندند هر چند مرگ آنان در رسد و جان به جان آفرين تسليم کنند چنين چيزى نيز خلاف عقل و دين است. 3 ) بساط روحانيت و تحقيقات و پژوهشها و تبليغات دينى را برچيد که اين نيز خلاف نص آيه شريفه قرآن است آنجا که مى‏فرمايد : فلولا نفر من کل فرقه منهم طائفه ليتفقهوا فى‏الدين و لينذروا قومهم اذا رجعوا اليهم ... (توبه122) 4 ) نيازهاى روحانيون از طريق نهاد يا سازمانى دولتى يا مستقل تامين شود که اين نيز سرانجام همان ارتزاق از ديناست و مطلوب صاحب مقاله حريت و روحانيت نيست. 5 ) مشکل اساسى آن است که گستردگى و فراخناى علوم اسلامى چنان است که اکثر عالمان دين با آنکه تمام عمر خويش را قعرپيمايى در ژرفناى اين اقيانوس بى‏کران نموده وتا آخرين لحظات حيات خود با زحمات شبانه‏روزى به تحقيق و پژوهش مى‏پردازند باز خود را در برابر فضاى بى‏منتهايى مى‏بيند که رسيدن به بلنداى آن عمرى چند هزار ساله مى‏طلبد و همه اين تلاشها در برابر آن ناچيز و کم مقدار است بنابراين روش پيشنهادى فوق ثمرى جز ناکام گذاردن و رها کردن تحقيقات و فعاليتهاى ژرف دينى و تنها به چند مساله سطحى و عاميانه پرداختن و ره سپردن به سوى پيشنهاد سوم چيز ديگرى نيست. 1 ) ارتزاق از دين را تنها به درآمد اقتصادى نمى‏دانند بلکه موقعيت اجتماعى و سياسى و ... را نيز جزء آن مى‏شمرند در حالى که يافتن موقعيت برتر اجتماعى در پرتو علم دينى در جامعه دينى امرى طبيعى است. 2 ) البته اين درآمدها مشروع است و مذموم نيست 3 ) قياس مساله انبيا با عالمان دين مع‏الفارق است زيرا آنان نيازمند کسب علوم دين از طريق آموزش و تعلم و صرف وقت نبوده‏اند برخلاف عالمان دين که تمام عمر خود را بايد بر سر آن صرف نمايند. 4 ) حتى انبيا نيز بعضا از طريق دين کسب معيشت نموده‏اند چنانکه در مقررات مالى اسلام برخى از حقوق مقرره مربوط به پيامبر(ص) و امامان(ع) بوده و بعضا در نيازهاى شخصى آنان صرف مى‏شده 5 ) بسيارى از علوم و فنون ديگر در زمانهاى گذشته راه ارتزاق نبوده ولى امروزه با گسترش نهادهاى اجتماعى و تفکيک و تخصصى شدن فعاليتها و مهارت ها منشا ارتزاق گرديده است بهترين پاسخ به اين سخن تاريخ زندگى علما مبلغين و دانشمندان اسلامى در طى قرون و اعصار متمادى است همين افتخار براى روحانيت شيعه بس که همواره در جهت پاسدارى از دين و بيان حقايق آن بيشترين سختيها و دشواريها را به جان خريده و بيشترين شهدا را در راه اعتلاى کلمه الله تقديم داشته است و هيچ چيز آنان را از حق‏گويى باز نداشته است. براى آگاهى بيشتر ر ک به : 1- شهدأ الفضيله علامه امينى 2- يکصد سال مبارزه روحانيت مترقى عقيقى بخشايشى 3- ديدار با ابرارچاپ سازمان تبليغات اسلامى موفق و پيروز باشيد.

نوع سوال: 

پربازدیدترین ها