فرق زهد اسلامي با تصوف در چيست؟

متن سوال: 
فرق زهد اسلامي با تصوف در چيست؟

براي پاسخ گفتن به اين پرسش، ابتدا بايد اشاره اي به معناي زهد در فرهنگ اسلامي بنماييم تا فرق ميان زهد و پارسايي با تصوف انحرافي روشن گردد.اسلام با دنيا و نعمت هاي موجود در آن مخالف نيست، بلكه براي رسيدن به هدف بالاتر، با دلبستگي و هدف قرار دادن دنيا مخالف است.

ـ هدف تعاليم تربيتي اسلام، فارغ ساختن انسان از بندهاي اسارت مادي و توجه شايان به امور معنوي و سراي اخرت است[1].

ـ در اسلام دنيا و آخرت به يكديگر پيوسته و دنيا مزرعه آخرت است. اسلام آمده تا به انسان اراده و تواني عطا كند كه خود را از تجملات دنيا رها سازد و بود و نبود دنيا برايش فرقي نداشته باشد[2].

تفاوت زهد اسلامي با رهبانيت مسيحي و تصوف در همين نگرش است. زهد اسلامي مستلزم سلب مسؤوليت و تعهّد از خود نيست و اسلام به كناره گيري از اجتماع و بي تفاوتي توصيه نمي كند; بلكه در اسلام رسيدگي به امور دنيا و به عهده گرفتن مسؤوليت هاي اجتماعي و خدمت به مردم براي رضايت الهي خوب و پسنديده است.

دراويش و صوفي ها با تظاهر به زهد و ساده زيستي و دوري گزيدن از دنيا و به اصطلاح با اذكار و اوراد خود، سعي در عوام فريبي دارند. در تعاليم عاليه اسلام ـ قرآن و روايات ـ راجع به كمتر موضوعي چون تهذيب نفس و تقوا و به ياد حق بودن سفارش شده است. اسلام خواسته است همه مردم هميشه اهل ذكر باشند، ولي طبق روايتي از امام صادق(عليه السلام):

"معني هميشه به ياد پروردگار بودن اين نيست كه فقط انسان از صبح تا شام اذكاري بر زبان جاري كند، بلكه هميشه با ياد خدا بودن اين است كه شخص در موقع انجام هر كاري به ياد خدا باشد تا اگر بر خلاف دستورات الهي است از او بترسد و آن را ترك كند[3]."

تهذيب نفس اين نيست كه فرد مرشد و خانقاهي پيدا كرده و نسبت به امور ديني و اجتماعي بي تعهد باشد و بدين بهانه خود را از انجام دستورات و احكام دين اسلام بي نياز بداند.

تهذيب نفس و رسيدن به حضرت حق، جز با انجام فرامين الهي و دستورات دين مبين ميسر نيست.

يكي از علت هايي كه تصوف توانسته تا حدي در جوامع بي اطلاع و در افراد ناآگاه نفوذ كند، روح بي تفاوتي و بي تعهدّي است كه در مرام صوفيه يافت مي شود.

بشر فطرتاً خداجو بوده و به سوي كمال و پاكي گرايش دارد، ولي زماني كه انسان گرفتار هواهاي نفساني شد و در مسير زندگي از راه دين و پاكي خارج گرديد و برطبق موازين ديني عمل نكرد، خود را از دين و اسلام بيگانه مي بيند.

اما، به هر حال در منظر فطرت و وجدان خود تحت فشار بوده و خلائي را احساس مي نمايد و جاي معنويات و امور غير مادي را در زندگي خود خالي ديده و در پي تدارك برمي آيد، اما از آن جا كه گرفتار هواي نفس است و اراده رهايي از آن را ندارد و نمي تواند خود را با فرامين حيات بخش اسلام وفق دهد، لذا به دنبال مرامي مي گردد كه هم به كارهاي دلخواه خود برسد و هم جاي آن خلاء را پر نمايد.

در تصوف اين نوع آسان گيري و آسان جويي وجود دارد و شخص مي تواند با پذيرش آن، هر كاري كه دلخواه اوست انجام دهد، شراب مي خورد و مي گويد ما درويش هستيم، دل آدم بايد پاك باشد! و هرگونه گناه و كار حرامي را با همين مجوّز مرتكب مي شود[4]. بدين صورت هم به خواسته هاي نفساني خود مي رسد و هم در دادگاه وجدان، خويش را صوفي و اهل صفا و پاكي مي نامد، لذا مي بينيم كه اين مرام در كشورهاي غربي هم براي خود جا باز كرده است.

از اين جاست كه اجانب و بيگانگان، اقليت ها و فرقه هاي مذهبي از جمله سلسله هاي تصوف را تأييد و تقويت مي كنند، زيرا از اين راه مي توانند از تمركز قواي معنوي ملت ها جلوگيري كرده و از تشكيل نيروهاي عظيم و يكپارچه اي كه مقاومت در برابر آن ها كار بسيار دشواري است ممانعت نمايند.

مرام تصوف پيروان خود را به يك بي تفاوتي و شعار "هرچه پيش آيد خوش آيد" مي كشاند و در نتيجه، روح جنبش و فداكاري در راه ترقي ملت و مملكت را از آن ها سلب مي كند; از اين جهت تصوف مورد استفاده و حماقت استعمارگران قرار مي گيرد، زيرا اين مرامي است كه نه تنها براي آن ها ايجاد خطر نكرده، بلكه در جهت حفظ منافع آن هاست.

اين فرقه گمراه در زمان بني اميه و بني عباس نيز مورد حمايت حكومت وقت واقع گرديد، زيرا صوفيه برخلاف وصيت گهربار رسول اكرم كه در واپسين روزهاي زندگي خود مردم را به دو گوهر گرانبهاي قرآن و اهل بيت سفارش كرد و فرمود: اگر اين دو مرجع و پناه شما باشند گمراه نمي شويد[5] ـ اعلام استقلال نموده و خود را از معارف و علم اهل بيت(عليهم السلام) بي نياز ديدند و گرايشاتي از درويشي كه قبل از اسلام وجود داشته را دنبال نمودند. آن ها با فكر ناقص خود بر گمراهي آن گرايش افزودند و براي خود دكاني باز كردند و حكومت هاي جور آن زمان نيز براي تضعيف موقعيت اهل بيت مورد حمايتشان قرار دادند تا مردم را از اهل بيت(عليهم السلام) جدا ساخته و بدين مرام تشويق كنند. آنان نيز براي تحكيم موقعيت خويش به آيات متشابه و روايات نبوي با تفسير دلخواه تمسك كردند و در بسياري از موارد با ائمه معصومين(عليهم السلام) به بحث و جدل پرداختند و به زعم خود از امام اشكال گرفتند[6].

يكي از مهم ترين ضررهايي كه تصوف و ساير فرقه ها براي اسلام داشته و دارد، از بين بردن اتحاد و يگانگي مسلمان هاست. بزرگ ترين شاهد اين است كه در احوال صوفيه و كتب متداول آنان، حالات و كرامات و فضايل دروغيني وجود دارد كه از احكام و معارف حقّه الهي خالي است; لذا اگر پيروان راستين امام معصوم نبودند و احاديث آنان را نسل به نسل منتقل نمي نمودند، امروز از احكام متعالي اسلام خبري نبود تا مايه نجات بشر كنوني در فصل بحراني معنويت در جامعه باشد.

لذا احاديث متعددي[7] از معصومين در رد تصوف و مذمت آن ها وارد گرديده است، حتي از حضرت رسول اكرم(صلي الله عليه وآله وسلم) روايت شده كه به ابوذر خطاب فرمود:

"اي ابوذر، گروهي در آخر زمان هستند كه در تابستان و زمستان پشمينه مي پوشند (اشاره به صوفيه) و گمان مي كنند كه با اين پشم پوشيدن بر ديگران فضل و برتري پيدا مي نمايند. اين گروه را ملائكه آسمان و زمين لعنت مي كنند"[8].

علامه مجلسي در ذيل اين حديث مي گويد:

چون حضرت مي دانست كه بعد از او بدعت و خلافت پيدا خواهد شد، اين علامت را (پشمينه پوشي كه تا مدت ها جزو مرام بود) بيان نمود و آن ها را ملعون خواند تا مردم فريب آنان را نخورند. و همين حديث شريف براي بطلان صوفيه كافي است[9].

علماي بزرگ ما چون شيخ طوسي، علامه حلي، سيد مرتضي، مقدس اردبيلي، شيخ بهايي، ملاصدرا و ديگران كتبي در رد صوفيه و بيان عقايد انحرافي آنان به رشته تحرير درآورده اند[10]. و با روشنگري، فتنه اي را كه مي رفت در بسياري از مناطق اسلامي شيوع پيدا كرده و مردم را به انحراف بكشاند، خنثي نموده اند.

در حسن ختام دو حديث در ضلالت و گمراهي مشايخ صوفيه نقل مي كنيم تا ميزان انحراف و تباهي آنان روشن شود.

در حديثي كه گفتگوي حضرت علي(عليه السلام) با حسن بصري در آن نقل شده، حسن بصري درباره جنگ حضرت(عليه السلام) با عايشه مي گويد: سه بار مهيا شدم و به طرف لشكر عايشه به راه افتادم، هر سه بار ندايي شنيدم كه مي گفت: هركه مي كشد و كشته مي شود به جهنم مي رود، لذا بازگشتم. حضرت علي(عليه السلام) فرمود: آن منادي برادرت شيطان بود و به تو راست گفت. قاتل و مقتول از لشكر عايشه در جهنم اند[11].

هم چنين، جماعتي از متصوفه در خراسان به نزد حضرت رضا(عليه السلام) آمدند و گفتند: اميرالمؤمنين مأمون شما اهل بيت را سزاوارتر دانست، لذا خلافت بعد از خود را به شما واگذار كرد و شما را به وليعهدي انتخاب نمود. حال امامت كسي را مي طلبد كه غذاهاي لذيذ نخورد و لباس هاي كهنه بپوشد و بر الاغ سوار شود و به عيادت بيماران برود. حضرت فرمود: حضرت يوسف پيامبر بود، لباس هاي خوب و زيبا مي پوشيد و حكومت مي كرد. آن چه امام مي طلبد قسط و عدالت است كه چون سخن گويد راست باشد و چون حكم كند به عدالت باشد و به وعده هاي خود وفا نمايد. خداوند در قرآن[12] مي فرمايد: "اي پيامبر، چه كسي زينت هاي خدا را كه براي بندگان خود آفريده است حرام كرده و از صرف رزق حلال و پاكيزه منع كرده است[13]."

نتيجه گيري: پس در مطالب ياد شده به پيدايش صوفيه، خطر آنان براي اسلام، بيان افكار انحرافي آن ها، تصريح امامان معصوم در رد تصوف و تفسير صحيح زهد در فرهنگ اسلام اشاره نموديم.؟

منابع:

علامه مجلسي، عين الحيوة، تهران: انتشارات قائم، ص 575 تا 583.

ملاصدرا، عرفان و عارف نمايان (كسر اصنام الجاهلية)، انتشارات الزهرا.

شيخ عباس قمي، سفينة البحار، ج 2، (واژه صوف)، بيروت: موسسه الوفاء، ص 57 تا 64.تحريريه مؤسسه در راه حق (بيست پاسخ)، پاسخ 14، قم: انتشارات در راه حق.

شهيد مطهري مرتضي، حق و باطل، چاپ چهارم، قم: صدرا، 1364، ص 135.

--------------------------------------------------------------------------------

[1] . شهيد مطهري، حق و باطل، چاپ چهارم، قم، صدرا، 1364، ص 146 و 157.

مصباح يزدي محمدتقي، راهيان كوي دوست، چاپ اول، قم، شفق، 1374، ص132.

[2] . مضمون روايتي ـ ري شهري، محمد، ميزان الحكمة، چاپ دوم، ج 4، قم، دفتر تبليغات اسلامي، 1362، ص 251.

[3] . ميزان الحكمة (ري شهري)، چاپ دوم، ج 4، (واژه ذكر)، قم، دفتر تبليغات، 1362، ص 426; (بحارالانوار، ج 93، ص 154).

[4] . ملاصدرا، عرفان و عارف نمايان، (ترجمه كسر الصنام الجاهلية)، چاپ دوم، مترجم بيدارفر، تهران، انتشارات الزهرا، 1366، ص 26.

[5] . ميزان الحكمة، چاپ دوم، ج 1، (واژه الامامة) قم، دفتر تبليغات اسلامي، 1367، ص 191.

[6] . فيض كاشاني، ملامحسن، محجة البيضاء، ج 7، قم، دفتر نشر اسلامي وابسته به جامعه مدرسين، ص 370 الي 376; احاديث بسياري موجود است كه صريحاً مي گويد سعي كنيد همراه و ملازم اهل بيت(عليهم السلام) باشيد، در غير اين صورت گمراه مي شويد رجوع شود به ميزان الحكمة، چاپ دوم، ج 1، (واژه الامامه)، قم، دفتر تبليغات اسلامي، 1367، ص 192.

[7] . شيخ عباس قمي، سفينة البحار، چاپ موسسه الوفاء ـ دارالمرتضي، ج 2، بيروت، ص 57 الي 64.

[8] . شيخ عباس قمي، سفينة البحار، چاپ موسسه الوفاء ـ دارالمرتضي، ج 2، بيروت، ص 57.

[9] . علامه مجلسي محمدباقر، عين الحيوة، تهران، انتشارات قائم، ص 576 و 577.

[10] . علامه مجلسي محمدباقر، عين الحيوة، تهران، انتشارات قائم، ص 576 و 577.

[11] . علامه مجلسي محمدباقر، عين الحيوة، تهران انتشارات قائم، ص 579.

[12] . قل من حرّم زينة الله التي اخرج لعباده والطيّبات من الرزق"; اعراف ، 32.

[13] . علامه مجلسي محمدباقر، عين الحيوة، تهران، انتشارات قائم، ص 581

نوع سوال: 

پربازدیدترین ها