چرا شخصیت امام حسین ارزشمند است؟

متن سوال: 
چرا شخصيت امام حسين ارزشمند است؟ پينوشت:لطفا هر چه سريع تر جواب دهيد

باسلام خدمت شما پرسشگر محترم عظمت و شخصيت و حرمت اهل بيت(ع) و ائم? طاهرين در درجه ي اول در آيات قرآن کريم مانند آيه ي تطهير، آيه ي مودت، که به عنوان اجر رسالت نازل شده است و آي? وجوب اطاعت از اولوالأمر، استفاده مي شود. در درجه بعدي فضايل و مناقبي که حضرت دارد و اگر در اين مسئله توجه شود روشن مي گردد که يکي از وجوه شخصيت امام حسين (ع) فضايل و مناقب ايشان است، در حالي که در اين اوصاف و شايستگي ها منحصر به فرد مي باشد ، حال براي درک ارزشمندي اين امام مي توان به گوشه ايي از فضايل و مناقب ايشان اشاره نمود: 1 - پاي‌بندي‌ به‌ اصول‌ يکي‌ از ويژگي‌هاي‌ شخصيتي‌ امام‌ حسين‌(ع) پاي‌بندي‌ آن‌ بزرگوار به‌ اصول‌ وبنيادها مي‌باشد. اين‌ ويژگي‌ را مي‌توان‌ در وصيت‌ وي‌ به‌ برادرش‌ محمد حنفيه‌ درک‌ نمودکه‌ فرمود: من‌ اين‌ قيام‌ را نه‌ از روي‌ خودبيني‌ و سبک‌سري‌ مي‌ کنم‌، نه‌ قصد طغيان‌ دارم‌ ونه‌ آهنگ‌ تبهکاري‌ در سر و نه‌ ستمگري‌ را در خود مي‌پرورانم‌، بلکه‌ تنها هدف‌ من‌ آن‌است‌ که‌ درميان‌ امت‌ جدم‌ خواستار اصلاح‌ شوم‌. با اين‌ حرکت‌ خود مي‌خواهم‌ به‌ معروف‌فرمان‌ دهم‌ و از منکر بازدارم‌. هر کس‌ بر پاية‌ حق‌ از من‌ پذيرا شد، خدا به‌ حق‌ بسي‌شايسته‌تر است‌ و هر کس‌ نپذيرفت‌، چنان‌ در آهنگ‌ خود پايداري‌ کنم‌ که‌ خدا ميان‌ من‌ وآن‌ گروه‌ به‌ حق‌ قضاوت‌ فرمايد، که‌ او از همه‌ داوران‌ بسي‌ بهتر است‌. اين‌ سخنان‌ صريح‌ رادر کاخ‌ فرمانداري‌ و در مرکز حکومت‌ و سرسراي‌ قدرت‌ بي‌هيچ‌ پروا و هراسي‌ بيان‌ کرد .با قلبي‌ استوار و شجاعتي‌ بي‌ نظير و با پشت‌گرمي‌ به‌ اصول‌اعتقادي‌ و پايداري‌ در مکتب‌. در اين‌ پاسخي‌ که‌ امام‌ حسين‌(ع) به‌ وليد داد؛ قدرت‌ رودروايستادن‌ را با هوشمندي‌ سياسي‌ و راه‌ خردمندانة‌ رهايي‌ را با سلامت‌ منطق‌ و پديدة‌تسليم‌ را با اعتراض‌ شديد در هم‌ آميخته‌ است‌. در تاريخ‌ چنين‌ آمده‌: وليد فرماندار مدينه‌، امام‌ حسين‌(ع) را دعوت‌ نمود و خبر مرگ‌ معاويه‌ را به‌ اوداد واو استرجاع‌ نمود، سپس‌ نامة‌ يزيد را در مورد گرفتن‌ بيعت‌ براي‌ او خواند. حسين‌ به‌ او گفت‌به‌ نظرم‌ نمي‌رسد که‌ تو به‌ گرفتن‌ بيعت‌ من‌ براي‌ يزيد پنهاني‌ اکتفا کني‌، بلکه‌ خواستاربيعتي‌ آشکار هستي‌ که‌ مردم‌ از آن‌ با خبر شوند .وليد گفت‌: آري‌ چنين‌ است‌ و امام‌حسين‌(ع) فرمود که‌ برگرد و فردا همراه‌ گروهي‌ از مردم‌ نزد ما بيا. در اين‌ هنگام‌ مروان‌ به‌ وليد گفت‌: به‌ خدا قسم‌ اگر حسين‌ هم‌ اکنون‌ بيعت‌ نکرده‌از تو جدا شود، هرگز نخواهي‌ توانست‌ بدو دست‌ يابي‌. او را حبس‌ کن‌ و تا بيعت‌ نکرده‌اجازه‌ بيرون‌ رفتن‌ به‌ وي‌ نده‌ يا اينکه‌ گردنش‌ را بزن‌. حسين‌ رو به‌ مروان‌ کرده‌ به‌ او گفت‌: واي‌ بر تو اي‌ پسر زن‌ کبود چشم‌! تومي‌خواهي‌ گردن‌ مرا بزني‌ يا او! دروغ‌ گفتي‌ به‌ خدا قسم‌ و پستي‌ نشان‌ دادي‌. سپس‌ رو به‌وليد کرده‌ و گفت‌: فرماندار، ما از خاندان‌ نبوت‌ و سرچشمه‌ رسالتيم‌، خدا به‌ وسيله‌ ما آغازنهاد و به‌ وسيله‌ ما به‌ انجام‌ رسانيد. در حالي‌ که‌ يزيد تبهکاري‌ ميخواره‌ و کشنده‌ اشخاص‌بي‌گناه‌ و آشکار سازندة‌ فساد و تبهکاري‌هاست‌. کسي‌ چون‌ من‌ با شخصي‌ چون‌ او بيعت‌نمي‌کند. ليکن‌ امشب‌ را به‌ فردا رسانيم‌ تا ببينيم‌ کدام‌ يک‌ از ما به‌ بيعت‌ و خلافت‌سزاوارتريم‌ . قدرت‌ پايداري‌ براي‌ حق‌ در جان‌ها بانگ‌ و فرياد حق‌ نيز بي‌گمان‌ اثر کوبنده‌ خودرادر گوشهاي‌ باطل‌ مي‌گذارد. و در نتيجه‌ آن‌ را يا کر مي‌کند يا در صلاح‌ و حق‌ را به‌ روي‌وي‌ مي‌گشايد. فرياد حق‌ امام‌ نيز همان‌ طنين‌ بلندي‌ بود که‌ انعکاس‌ آن‌ در گوش‌ وليد پيچيد.چنانکه‌ وليد بعد از بيرون‌ رفتن‌ امام‌ حسين‌ خطاب‌ به‌ مروان‌ چنين‌ گفت‌: سبحان‌ ا... اگرحسين‌ گفت‌ بيعت‌ نمي‌کنم‌ او را بکشم‌؟ به‌ خدا سوگند گمان‌ نمي‌کنم‌ کسي‌ با دست‌آغشته‌ به‌ خون‌ حسين‌، خدا را ملاقات‌ کند و ميزان‌ عملش‌ بسي‌ سبک‌ نباشد. خدا در روزقيامت‌ بدو نمي‌نگرد و او را تزکيه‌ نمي‌کند و شکنجه‌اي‌ دردناک‌ بهره‌ او است‌. 2 - صراحت‌ در گفتار ازديگر ويژگي‌هاي‌ شخصيتي‌ امام‌ صداقت‌ در گفتار آن‌ حضرت‌ مي‌باشد. اين‌ نيزيکي‌ از بزرگواري‌هايي‌ است‌ که‌ در وجود امام‌ حسين‌ است‌. در نظر برخي‌ افراد مبدأ و اصل‌ بسي‌ بزرگ‌ است‌، اما همراه‌ با نرمش‌ و نيرنگ‌.ليکن‌ امام‌ حسين‌ در برابر اصول‌ چنان‌ عظمتي‌ از خود نشان‌ داد که‌ هرگز حاضر نبود دربرابر بيعت‌ با يزيد سرمويي‌ از آن‌ برگردد و دست‌ از آن‌ بردارد. و همان‌ فرياد بلندي‌ که‌ چون‌شعلة‌ آتش‌ بود از او انتظار مي‌رفت‌. او دربارة‌ بيعت‌ با يزيد چنين‌ فرمود: سپاس‌ ويژه‌ الله و آنچه‌ مشيت‌الله است‌ و نيرويي‌ به‌ کار نايد جز به‌ وسيلة‌ الله وصلوات‌ خدا بر رسولش‌ .مرگي‌ که‌ سرنوشت‌ فرزندان‌ آدم‌ شده‌، چنان‌ برازنده‌ و زيباست‌ که‌گردنبند جواهر در گردن‌ دختران‌ جوان‌، چنان‌ به‌ ديدار گذشتگانم‌ واله‌ و شيفته‌ام‌ که‌ يعقوب‌مشتاق‌ ديدار يوسف‌ بود. بهترين‌ مرگ‌ در پيکار، مرگي‌ است‌ که‌ من‌ با عشق‌ و افتخار با آن‌روبه‌رو مي‌شوم‌. هم‌ اکنون‌ به‌ چشم‌ پيوند تن‌ خويش‌ را مي‌نگرم‌ که‌ گرگ‌هاي‌ بيابان‌ درکربلا پاره‌ پاره‌ مي‌کنند و شکم‌هاي‌ گرسنه‌ خود را از آنها پرمي‌کنند. خشنودي‌ خداخشنودي‌ خاندان‌ پيامبر است‌. در برابر آزمايش‌ او پايداري‌ را پيشه‌ مي‌کنيم‌ و در برابر،پاداش‌ پايداران‌ را به‌ دست‌ مي‌آوريم‌. پاره‌هاي‌ تن‌ رسول‌ خدا هرگز از او جدا نمي‌شوند،بلکه‌ همه‌ با هم‌ دربهشت‌ برين‌ گرد مي‌آيند و چشمش‌ را روشن‌ مي‌کنند. و پيماني‌ را که‌ بااو بسته‌اند بدين‌ وسيله‌ به‌ سر رسانند. هان‌ بدانيد که‌ تنها کسي‌ که‌ پذيراي‌ پرداختن‌پاره‌هاي‌ جگر خويش‌ در راه‌ ماست‌ و به‌ روان‌ خويش‌ وعدة‌ ديدار پروردگار را داده‌ است‌،بايد با ما به‌ حرکت‌ درآيد، زيرا من‌ بامدادان‌ عزم‌ رحيل‌ دارم‌. 3 - قاطعيت‌ در عمل‌ جنبه‌ ديگري‌ از ويژگي‌ شخصيتي‌ امام‌ حسين‌(ع)، قاطعيت‌ در عمل‌ مي‌باشد که‌اين‌ جنبه‌ از عظمت‌ وي‌، عملي‌تر از صداقت‌ در گفتار است‌. چه‌ اين‌ يک‌ آهنگ‌ است‌ وعزم‌ قاطع‌ و تعهد دروني‌ براي‌ رسيدن‌ به‌ هدف‌ نهايي‌ با وجود هر نوع‌ اشکالي‌. درکي‌ است‌که‌ افراد حساس‌ چنان‌ آن‌ را احساس‌ مي‌کنند که‌ گويي‌ در مغزشان‌ جوششي‌ چون‌ انفجارآتشفشان‌ به‌ وجود آمده‌ و در آنها جريان‌ مي‌يابد. نمونه‌ اين‌ مطلب‌ سخنان‌ آتشين‌ و منطق‌ حسين‌(ع) در برابر کساني‌ بود که‌مي‌خواستند نظر او را برگردانند. البته‌ اين‌ کسان‌ معذورند، زيرا نه‌ جاني‌ چون‌ جان‌ او در بر ونه‌ درکي‌ چون‌ درک‌ او در سر و نه‌ در قلب‌ خود همچون‌ او چنين‌ گدازه‌هايي‌ پر شرر داشتند. يکي‌ از اين‌ افراد عبدالله بن‌ عمر مي‌باشد که‌ اگر چه‌ يزيدي‌ نبود اما آن‌جا که‌ بامردانگي‌ حقيقي‌ روبه‌رو مي‌شوند، قدرت‌ ابراز مردانگي‌ ندارد و چون‌ دانه‌هاي‌ ريز شن‌ که‌در دامنه‌ کوهي‌ بلند قرار دارد، با وزش‌ باد به‌ پايين‌ سرازير مي‌شود. امام‌ حسين‌(ع) درپاسخ‌ به‌ وي‌ که‌ از او خواسته‌ بود با گمراهان‌ از در آشتي‌ درآيد و او را از کشتار و کشته‌شدن‌بر حذر داشت‌، گفت‌: «اي‌ اباعبدالرحمان‌، از جمله‌ پستي‌هاي‌ اين‌ جهان‌ در برابر خدا را نديده‌ وندانسته‌اي‌، که‌ سر يحيي‌ بن‌ زکريا، به‌ يکي‌ از زنان‌ هرزه‌ و بدکاره‌ بني‌اسرائيل‌ هديه‌ داده‌شد؟» از کلمات‌ امام‌ پي‌ ببريم‌، که‌ حاضر نيست‌ از راه‌ حق‌ رو برگرداند. 4 - زيربار ستم‌ نرفتن‌ جنبه‌ ديگري‌ ازويژگي‌ شخصيتي‌ امام‌ حسين‌(ع) زيربار ستم‌ نرفتن‌ است‌. اين‌جنبه‌ از جنبه‌هاي‌ ديگر برتر و بالاتر مي‌باشد. چه‌ بسا افرادي‌ را ديده‌ايم‌ که‌ زماني‌ که‌دنبال‌ شهوتي‌ مي‌رود و يا کالاي‌ گرانبهايي‌ چشم‌ او را مي‌گيرد و به‌ دنيا پاسخ‌ مثبتي‌مي‌دهد، چگونه‌ اصول‌ و صراحت‌ و قاطعيت‌ ارزش‌هاي‌ موجود را از دست‌ مي‌دهد. و نه‌تنها معني‌ و ارزش‌ خود را ازدست‌ مي‌دهد، بلکه‌ به‌ ضد ارزش‌ نيز تبديل‌ شده‌ و موردسرزنش‌ قرار مي‌گيرد. و در اين‌ هنگام‌ شرافت‌، پستي‌ به‌ شمار مي‌آيد. زيربار نرفتن‌،سنگ‌ بناي‌ نخستين‌ ارزش‌ هاي‌ انساني‌ است‌، به‌ همين‌ جهت‌ امام‌ حسين‌(ع) جزنپذيرفتن‌ خواري‌ و زور به‌ چيزي‌ رضا نداد ودر اين‌ باره‌ سخني‌ گفت‌ که‌ نفس‌ سرکش‌ رانابود مي‌کند: «سوگند به‌ خدا، نه‌ همچون‌ خوارشدگان‌ دست‌ تسليم‌ به‌ شما مي‌دهم‌ و نه‌ چون‌بندگان‌ ترسو فرار مي‌کنم‌. بندگان‌ خدا، به‌ پروردگار خود پناه‌ مي‌برم‌ از اين‌که‌ بخواهيد مرااز خود برانيد و بيفکنيد و به‌ پروردگار خود پناه‌ مي‌برم‌، از هر خود بزرگ‌بيني‌ که‌ به‌ روزقيامت‌ ايمان‌ نمي‌آورد.» آري‌ خودداري‌ او از تن‌ دادن‌ به‌ ذلت‌ و خواري‌ چنان‌ مردانگي‌ به‌ مردان‌ آموخت‌ وزيربار ذلت‌ نرفتن‌ را به‌ آنان‌ تعليم‌ داد که‌ هيچ‌ کس‌ تاکنون‌ نتوانسته‌ است‌ مانند او عمل‌کند. آن‌ حضرت‌ از پذيرفتن‌ آسايش‌ ورفاه‌ و لذت‌ امتناع‌ ورزيد؛ زيرا لذت‌ و نعمت‌حقيقي‌ در چيزي‌ فراسوي‌ نعمت‌هاي‌ دروغين‌ زندگي‌ و خواست‌هاي‌ پست‌ ونادرست‌ آن‌مي‌باشد. آن‌ کس‌ که‌ هدف‌ والايي‌ در زندگي‌ انساني‌ دارد، چيزي‌ جز رسيدن‌ به‌ آن‌ رالذت‌بخش‌ نمي‌داند. و چيزي‌ جز عملي‌شدن‌ آن‌ را سعادت‌ نمي‌خواند. 5 - قهرماني‌ امام‌ حسين‌(ع) در بيان‌ هدف‌ اين‌ جنبه‌ از شخصيت‌ امام‌ حسين‌(ع) از جنبه‌هاي‌ ديگر آشکارتر است‌. هيچ‌ کس‌جز او بدين‌ زيبايي‌ از خود قهرماني‌ نشان‌ نداده‌ است‌. يکي‌ از برترين‌ موقعيت‌ هاي‌ قهرماني‌ حسين‌ موقعيتي‌ است‌، که‌ اين‌ سخنان‌ را به‌زبان‌ مي‌آورد: «قوموا رحمکم‌ الله، الي‌ الموت‌ الذي‌ لا بدّمنه‌، فان‌ّ هذه‌ السّهام‌ رُسُل‌ القوم‌ اليکم‌.»؛خدا شما را رحمت‌ کند، به‌ سوي‌ مرگي‌ به‌ پاخيزيد که‌ از آن‌ گريزي‌ نيست‌، زيرا اين‌ تيرهاپيام‌ آن‌ گروه‌ هستند به‌ سوي‌ شما براي‌ آغاز جنگ‌. آن‌ حضرت‌ مدتي‌ از روز را تن‌ به‌ تن‌ يا جمعي‌، به‌ پيکار سپري‌ کردند، به‌ طوري‌ که‌تعداد زيادي‌ از ياران‌ اندک‌ حسين‌(ع) کشته‌ شدند. در اين‌ هنگام‌ امام‌ ريش‌ خود را دردست‌ گرفت‌ و گفت‌: «خشم‌ خدا هنگامي‌ بر يهود برافروخت‌ که‌ براي‌ او فرزند قايل‌ شدند و خشمش‌هنگامي‌ بر نصارا شدت‌ يافت‌ که‌ او را در رديف‌ سوم‌ تثليت‌ خود قرار دادند، و بر مجوس‌آنگاه‌ سخت‌ خشمگين‌ شد که‌ به‌ جاي‌ او بر پرستش‌ ماه‌ و خورشيد دست‌ زدند، و غضبش‌بر گروهي‌ برافروزد که‌ به‌ اتفاق‌ به‌ کشتن‌ فرزند دختر پيامبرشان‌ کمر بستند، اما سوگند به‌خدا در برابر خواستشان‌ سر تسليم‌ فرود نياورم‌ تا خداي‌ را در حالي‌ ملاقات‌ کنم‌ که‌ با خون‌خويش‌ خضاب‌ کرده‌ باشم‌. زيبايي‌ شجاعت‌ آن‌ جاست‌ که‌ مي‌گويد: «خدا شما را رحمت‌ کند، به‌ سوي‌ مرگي‌برخيزيد» و آن‌ جا که‌ «سوگند به‌ خدا تسليم‌ خواستشان‌ نگردم‌ تا خداي‌ متعال‌ را در حالي‌ملاقات‌ کنم‌ که‌ با خون‌ خويش‌ خضاب‌ کرده‌ باشم‌.» امام‌ حسين‌(ع) ياران‌ خود را بدون‌ هيچ‌ ترس‌ ونگراني‌ به‌ مرگ‌ فرامي‌خواند گويي‌به‌ خوردن‌ غذاي‌ لذيذي‌ دعوت‌ مي‌کند، زيرا مرگي‌ که‌ براي‌ رسيدن‌ به‌ هدف‌ باشد در کام‌ اوبسيار شيرين‌ و لذتبخش‌ مي‌باشد. 6 - همه‌ چيز را کوچک‌ شمردن‌ غير از خدا اين‌ جنبه‌ از عظمت‌ امام‌ حسين‌(ع) هم‌ شگفت‌ انگيز است‌. هر چيزي‌ را جز خداکوچک‌ مي‌شمرد و همه‌ چيز را براي‌ رسيدن‌ به‌ هدف‌ نهايي‌ که‌ همان‌ خداست‌، سهل‌مي‌داند. هر چند که‌ مشکل‌ترين‌ کارها باشد. به‌ همين‌ علت‌ به‌ جرات‌ مي‌توان‌ او را دومين‌سازنده‌ کاخ‌ اسلام‌ ناميد، و او بود که‌ کاخ‌ توحيد را باسازي‌ نمود. او بود که‌ يارانش‌ در جلوي‌ چشمش‌ به‌ کام‌ مرگ‌ مي‌رفتند و فرزندانش‌ پي‌ در پي‌ به‌تلخ‌ترين‌ منظره‌ و سوزناک‌ترين‌ شيوه‌ حرمش‌ را که‌ در برابر او به‌ ناله‌ و بي‌تابي‌ مشغول‌ ند واز شدت‌ تشنگي‌ به‌ خود مي‌پيچند. با وجود اينها هيچ‌ کس‌ جز حسين‌ را نديده‌ايم‌ درچنين‌ موقعيتي‌ اصول‌ مکتب‌ را مقدس‌ داند و در برابر خدا و براي‌ رسيدن‌ به‌ خدا خم‌ به‌ابرو نياورده‌ و مشکلات‌ را براي‌ خدا به‌ جان‌ و دل‌ بخرد. 7 - سخاوت‌ و بخشش‌ و ديگرخواهي‌ اسلام‌ تنها ديني‌ است‌ که‌ آموزش‌هاي‌ مادي‌ و معنوي‌ خود را بر پايه‌ اين‌ احساس‌گذاشته‌ است‌ و در توجه‌ بدان‌ به‌ اندازه‌اي‌ پيش‌ مي‌رود که‌ آن‌ را پايه‌ ايمان‌ قرار داده‌ است‌.اگر اسلام‌ اعمال‌ ظاهري‌ و شعائر را بر پنج‌ پايه‌ قرار داده‌ است‌، ايمان‌ او هنگامي‌ استوارمي‌گردد که‌ اين‌ احساس‌ به‌ تحقق‌ برسد.رسول‌ خدا(ص) مي‌فرمايد: «کسي‌ از شما ايمان‌ نياورده‌، مگر اين‌که‌ آنچه‌ براي‌ خودمي‌خواهد، براي‌ برادرش‌ هم‌ بخواهد.» امام‌ حسين‌(ع) به‌ اقتضاي‌ فطرت‌ و آموزش‌هاي‌ دين‌، در زمينه‌ احساس‌ نوع‌دوستي‌ نمونه‌ بي‌مانندي‌ است‌. ابن‌ عساکر در تاريخ‌ کبير خود از قول‌ ابي‌ هشام‌ قناد نقل‌مي‌کند که‌ کالايي‌ از بصره‌ براي‌ امام‌ حسين‌ برده‌ شد و تا آنها را نبخشيد از جاي‌ خودبرنخاست‌. و نيز گفته‌اند سائلي‌ کوچه‌هاي‌ مدينه‌ را زير پا گذاشت‌ و آمد تا به‌ در خانه‌ حسين‌رسيد. کوبة‌ در را زد و چنين‌ گفت‌ امروز کسي‌ که‌ به‌ اميد تو آمده‌ دست‌ خالي‌ برنگردد و آن‌کس‌ که‌ حلقه‌ در تو را کوفت‌ نااميد نگردد. تو دارنده‌ بخشش‌ هستي‌ و سرچشمه‌ آن‌، پدر توکشنده‌ فاسقان‌ و منحرفان‌ بوده‌ است‌. حسين‌(ع) در حال‌ نماز بود، همين‌ که‌ صداي‌ سائل‌ را شنيد نمازش‌ را تمام‌ کرد وآمد. ديد آثار تنگدستي‌ بر چهرة‌ اعرابي‌ نشسته‌ است‌. زود برگشت‌ از قنبر، پرسيد: از هزينه‌خانه‌ چيزي‌ در نزدت‌ نمانده‌، گفت‌: فقط‌ دويست‌ درهم‌ مانده‌ که‌ فرمودي‌ ميان‌ افراد خانه‌تقسيم‌ کنم‌. گفت‌: آنها را بياور که‌ از افراد خانه‌ مستحق‌تري‌ رسيده‌. آنها را از قنبر گرفته‌ به‌اعرابي‌ داد و فرمود اين‌ مختصر را بگير و عذر مرا بپذير و بدان‌ که‌ دلم‌ براي‌ تو بسي‌مي‌سوزد و سپس‌ فرمود: اگر در دست‌ ما يک‌ چوبدستي‌ بود که‌ دراز مي‌شد، (امکان‌ و قدرت‌مالي‌ داشتيم‌) آسمان‌ جود ما باران‌ بخشش‌ بر تو مي‌باريد. ليکن‌ پيشامدهاي‌ روزگار بسي‌گوناگون‌ است‌ و دست‌ ما از درم‌ بسي‌ تهي‌ است‌. اعرابي‌ آن‌ را گرفت‌ و گفت‌: خدا بهترمي‌داند رسالتش‌ را در چه‌ خانواده‌اي‌ قرار داده‌ است‌. ياقوت‌ مستعصمي‌ از انس‌ روايت‌ مي‌کند که‌ گفت‌: در نزد حسين‌(ع) نشسته‌ بودم‌که‌ زني‌ خدمتگزار با دسته‌ گلي‌ وارد شد و با دادن‌ آن‌ گل‌ به‌ وي‌ تحيت‌ گفت‌، حسين‌ درپاسخ‌ تحيت‌ به‌ او گفت‌: تو آزادي‌ به‌ خاطر خداي‌ متعال‌. به‌ او گفتم‌ خدمتگزاري‌ دسته‌گلي‌ براي‌ تو مي‌آورد، تو او را آزادي‌ مي‌کني‌ فرمودند: خدا ما را اين‌ چنين‌ تربيت‌ کرده‌است‌و چنين‌ مي‌فرمايد:«و اذا حُييتم‌ بتحية‌ٍ فحيّوا باَحسن‌ منها اورُدّوها» از آن‌ تحيت‌ بهتر آزاد کردن‌اوبود. 8 - شجاعت‌ انسان‌ هر چند که‌ استعدادهايي‌ سرشار، گسترده‌ و برتر داشته‌ باشد، جز با تقويت‌ وتحکيم‌ آنها به‌ وسيله‌ شجاعت‌، به‌ پيروزي‌ شايان‌ نمي‌رسد، زيرا شجاعت‌ به‌ معناي‌ به‌ کاربردن‌ توانمندانه‌ اين‌ استعدادها و دادن‌ ارزش‌ حقيقي‌ به‌ آنهاست‌. پس‌ شجاعت‌ رساترين‌ تعبير براي‌ نيروهاي‌ دروني‌ است‌. هر شخصيتي‌، در هرموقعيتي‌ که‌ باشد، هنگامي‌ که‌ شجاعت‌ ندارد، ارزش‌ انساني‌ خود را از دست‌ مي‌دهد، به‌پژمردگي‌ مي‌گرايد، زبوني‌ بر او چيره‌ مي‌گردد و ترس‌ هم‌، به‌ هر شکل‌ آن‌ بيماري‌کشنده‌اي‌ است‌ که‌ شخصيت‌ را، با همة‌ خرمي‌ و سرزندگيش‌ غافلگير مي‌ کند و مي‌کشد. شجاعت‌ مهار کردن‌ خود در برابر هر عاملي‌ است‌، با هر شدت‌ و قدرت‌ که‌ باشد،همچنين‌ وجود و مقدار بقاء امم‌ و عزت‌ و سربلندي‌ آنها وابسته‌ به‌ ميزان‌ بهره‌اي‌ است‌ که‌از شجاعت‌ داشته‌ باشند. همچنين‌ خويشتن‌داري‌ و صراحت‌ لهجه‌ و مقاومت‌ باناملايمات‌ و سختيهاي‌ روزگار و احترام‌ به‌ آزادي‌ ديگران‌ ناشي‌ از ملکه‌ شجاعت‌ است‌. تمام‌ مظاهر اين‌ شجاعت‌ در حسين‌(ع) وجود داشت‌ و روح‌ و جسم‌ او مرکز نمايش‌عاليترين‌ مرتبه‌ شجاعت‌ بود. وي‌ با قوت‌ قلب‌ در نبرد با دليران‌ اقدام‌ کرد و صابرانه‌ حمله‌مي‌نمود و فرار از جهاد را پستي‌ و عار مي‌دانست‌. با نفسي‌ مطمئن‌ و عزمي‌ آرام‌ به‌استقبال‌ شدائد مي‌رفت‌. مصافحه‌ با شمشير و نيزه‌ را در راه‌ خدا غنيمت‌ مي‌دانست‌ وجانبازي‌ و ريختن‌ خون‌ دل‌ را در راه‌ عزت‌ بهايي‌ کم‌ مي‌شمرد، و از پستي‌ و دنائت‌ ابامي‌کرد، اگر چه‌ متضمن‌ قتل‌ و شهادت‌ باشد. طبري‌ و ابن‌ اثير از عبدا... بن‌ عمار نقل‌ کرده‌اند که‌ وقتي‌ پيادگان‌ لشکر عمرسعد ازچپ‌ و راست‌ حمله‌ کردند، آن‌ حضرت‌ بر آنها که‌ از جانب‌ راست‌ حمله‌ور شده‌ بودند حمله‌کرد تا گريختند و بر آنها که‌ در سمت‌ چپ‌ بودند، حمله‌ فرمود تا آنها را نيز تاراند، و در اين‌حال‌ عمامه‌ بر سر و پيراهن‌ خزي‌ در برداشت‌. به‌ خدا سوگند هرگز شکسته‌اي‌ را نديدم‌ که‌فرزندانش‌ و اهل‌ بيت‌ و اصحاب‌ و يارانش‌ کشته‌ شده‌ باشند، دلدارتر و قوي‌تر و بي‌ بيم‌تراز حسين‌. به‌ خدا سوگند پيش‌ از او و بعد از او کسي‌ را مثل‌ او نديدم‌. به‌ هر سو حمله‌ مي‌کردو لشکر از او مي‌گريختند. ابن‌ ابي‌الحديد مي‌گويد: کيست‌ در شجاعت‌ مانند حسين‌ بن‌ علي‌ که‌ در ميدان‌ کربلا گفتند: ما نديديم‌کسي‌ را که‌ انبوه‌ مردم‌ بر او حمله‌ور شده‌ باشند، و از برادران‌ و اهل‌ و ياران‌ جدا شده‌ باشد،شجاعتر از او مانند شير، سواران‌ را در هم‌ مي‌شکست‌ و چه‌ گمان‌ مي‌بري‌ به‌ مردي‌ که‌راضي‌ به‌ پستي‌ نشد و دست‌ در دست‌ آنهانگذارد تا کشته‌ شد. 9 - صبر و شکيبايي‌ چنان‌که‌ از مفهوم‌ آيات‌ و روايات‌ استفاده‌ مي‌شود، علاوه‌ بر بلندي‌ مقام‌ و رتبة‌صابران‌ معلوم‌ مي‌گردد که‌ صبر کليد برکات‌ و مقدمة‌ نيل‌ به‌ مقامات‌ معنوي‌ و شرط‌ توفيق‌در هر کار خير و علم‌ و عمل‌ و کسب‌ هر فضيلت‌ است‌. امام‌ حسين‌(ع) در مقام‌ صبر امتحاني‌ داد که‌ دوست‌ و دشمن‌ از آن‌ شگفت‌ زده‌شدند و فرشتگان‌ بر حسب‌ زيارت‌ ناحية‌ مقدسه‌ «و لقد عجبت‌ُ مِن‌ صبرک‌َ ملائکه‌السماء» نيز از آن‌ شکيبايي‌ در تعجب‌ ماندند. صبر امام‌ حسين‌(ع) تنها صبر در يک‌ زمينه‌ خاص‌ نبود. بلکه‌ شخصيت‌ وجودي‌آن‌ حضرت‌ مزين‌ به‌ جميع‌ انواع‌ صبر بود. صبر در جهاد، صبر در عبادت‌، صبر درمشکلات‌، صبر در مصيبت‌، صبر در خشم‌ و غضب‌ و... آن‌ حضرت‌ در مرحله‌ عمل‌ از خودشکيبايي‌ نشان‌ مي‌دادند. يکي‌ از نمونه‌هاي‌ صبر و بزرگواري‌ امام‌ زماني‌ است‌ که‌ امام‌ در مقابل‌ لشکريان‌ حرصبر نمودند و وقتي‌ که‌ در يک‌ روز گرم‌ و آفتابي‌ نزد امام‌ رسيدند و امام‌(ع) ديدند که‌ آنها به‌سختي‌ تشنه‌ هستند، فرمان‌ داد تا به‌آنها و اسبهايشان‌ آب‌ بدهند و بر حسب‌ امر امام‌تمام‌ سپاه‌ دشمن‌ و مرکب‌هايشان‌ را نيز سيراب‌ کردند و بر پاها و شکم‌ چهار پايانشان‌ آب‌پاشيدند. از نمونه‌هاي‌ صبر آن‌ حضرت‌ امتناعي‌ است‌ که‌ از ابتدا به‌ جنگ‌ داشت‌. با اينکه‌مي‌دانست‌ لشکر کفر پيشه‌ به‌ هيچ‌ وجه‌ بر او و عزيزانش‌ رحم‌ نمي‌کنند و با اين‌که‌ از آنهاکارهايي‌ سرمي‌زد که‌ صبرکردن‌ را در مقابل‌ آنان‌ دشوار مي‌نمود، ولي‌ آن‌ حضرت‌ حجّت‌ رابر آنها تمام‌ ساخت‌ و نه‌ خود و نه‌ اصحابش‌ دست‌ به‌ اسلحه‌ نبردند. هم‌ چنين‌ وقتي‌ آب‌ را روي‌ امام‌ و اصحابش‌ بسته‌ بودند و در لشکر امام‌ حسين‌(ع)هيچ‌ زن‌ و مرد و کوچک‌ و بزرگي‌ نبود، مگر اين‌ که‌ تشنه‌ بودند و صداي‌ تشنگي‌ آنهاهمواره‌ به‌ گوش‌ امام‌ مي‌رسيد. آن‌ حضرت‌ از ابتدا به‌ جنگ‌ خودداري‌ نمود. زيرامي‌خواست‌ جنگش‌ با آنها صورت‌ دفاع‌ داشته‌ باشد.آري‌ صبر آن‌ حضرت‌ در مقابل‌ تشنگي‌، و نشانه‌ تصميم‌ و عزم‌ راسخ‌ فوق‌العاده‌ آن‌امام‌ همام‌ مي‌باشد. نتيجه‌: آنچه‌ گفته‌ شد از مهم‌ترين‌ عناصر شخصيتي‌ بود که‌ امام‌ حسين‌(ع) بيشترين‌بهره‌ را از هر يک‌ برده‌ است‌، لذا او شخصيتي‌ است‌ برتر از ديگر شخصيت‌ها، و اگربخواهيم‌ شخصيت‌ او را با ديگران‌ مقايسه‌ کنيم‌، جوابي‌ جز اين‌ ضرب‌المثل‌ عربي‌نخواهيم‌ داشت‌: «اريه‌ السها و يريني‌ القمر» يعني‌ من‌ ستارة‌ سها را به‌ او نشان‌ مي‌دهم‌ و او ماه‌ رابا همه‌ وضوحش‌ به‌ من‌ نشان‌ مي‌دهد. او به‌ دنيا با چشمي‌ ديگر و از زاويه‌اي‌ ديگر نگريست‌ و در نتيجه‌ آن‌ را چنان‌ که‌حقيقتش‌ بود ديد، نه‌ کمترين‌ تمايلي‌ به‌ دنيا در او پيدا شد و نه‌ کوچکترين‌ چشم‌ داشتي‌بدان‌ در وجودش‌ پيدا گرديد. امام‌ حسين‌(ع) در اين‌ دانشگاه‌ درسي‌ به‌ ما مي‌دهد. که‌ نمونه‌ درخشاني‌ از رهبرمبارزي‌ را به‌ ما نشان‌ مي‌دهد که‌ چون‌ پا به‌ ميدان‌ حق‌ و باطل‌ مي‌گذاشت‌ جز با پيروزگردانيدن‌ حق‌ يا فداشدن‌ در راه‌ آن‌ از ميدان‌ برنمي‌گشت‌. اگر چه‌ پيروزي‌ حق‌ حتمي‌ است‌و اگر چه‌ باطل‌ را براي‌ چند روز صولتي‌ و اهل‌ باطل‌ را دولتي‌ باشد، ليکن‌ پايدار نيست‌. و در نهايت براي درک ارزشمندي شخصيت امام حسين(ع) به شخصيت جهاني ايشان اشاره مي گردد. لازم به ذکر است که امروزه آوازه بلند شخصيت و عظمت امام حسين «عليه السلام» همه جا را فرا گرفته و تمامى انسان هاى بيدار، از فداکارى و جوانمردى حسين «عليه السلام» در راه احياى دين حق و ريشه کنى ظلم و باطل سخن مى گويند. هر کسى در هر جاى عالم که نام حسين «عليه السلام» را مى شنود او را مى شناسد، نام او را به عظمت و بزرگى ياد مى کند و قيام حسين «عليه السلام» را منبع الهام براى به ثمر رساندن حقّ و عدالت مى داند و راه برپايى آن را نيز از حسين «عليه السلام» مى آموزد. آنجا که حسين «عليه السلام» فرمود: «اَلا اِنَّ الدَّعِىَّ بنَ الدَّعِىَّ قَدْ رکَزَ بَيْنَ اثنَتَينِ بَيْنَ السِّلَةِ و الذِّلَّةِ وَ هَيهاتَ مِنّا الذِّلَّةُ يأبَى اللّهُ لنا ذلک و رسولُهُ و المؤمنونَ و حجورٌ طابتْ و طَهُرَتْ و اُنُوفٌ حَمِيَّةٌ و نُفُوسٌ اَبيةٌ مِنْ اَنْ توثر طاعة اللئام على مصارعِ الکرام الا انّى قد اعذرت و انذرت الا انى زاحف بهذه الاسرة على قلّة العَدَدِ و خذلان الناصر» «اين فرومايه، فرزند فرومايه، مرا در دو راهى شمشير و ذلّت قرار داده است و هيهات که ما زير بار ذلّت برويم؛ زيرا خدا و پيامبرش و مؤمنان از اين که ما ذلّت را بپذيريم ابا دارند و دامن هاى پاک مادران و مغزهاى با غيرت و نفوس با شرافت پدران روا نمى دارد که اطاعت افراد لئيم و پست را بر قتلگاه کرام و نيک منشان، مقدم بداريم. آگاه باشيد که من با اين گروه کم و با قلّت ياران و پشت کردن کمک دهندگان براى جهاد آماده ام.» روح عظمت و بزرگى حسين «عليه السلام»، را نمى توان به قلم آورد و بيان کرد. سخنان شورآفرين و تسليم محض الهى بودن و جز رضاى حق را طلب نکردن و ايثار و فداکارى حسين بن على «عليه السلام» صفحات زرّين تاريخ را نورانى و توجّه هر انسانى را به خود جلب مى کند و در اين ميان کم نيستند کسانى که خواسته يا ناخواسته زبان به وصف حسين «عليه السلام» گشوده اند و تاريخ عاشورا را ستوده اند. الف: مهاتما گاندى؛ رهبر استقلال هند من زندگى امام حسين «عليه السلام»، آن شهيد بزرگ اسلام را به دقّت خوانده ام و توجّه کافى به صفحات کربلا نموده ام، بر من روشن شده است که اگر هندوستان بخواهد يک کشور پيروز گردد، بايستى از امام حسين «عليه السلام» پيروى کند. ب: محمد على جناح؛ قائد اعظم پاکستان هيچ نمونه اى از شجاعت را بهتر از امام حسين «عليه السلام» به لحاظ فداکارى و تهوّرش در عالم نمى توان يافت. به عقيده من، تمام مسلمين بايد از اين شهيدى که خود را در سرزمين عراق قربان کرد، سرمشق بگيرند و از او پيروى کنند. ج: چارلز ديکنز؛ نويسنده معروف انگليسى من نمى فهمم! اگر منظور امام حسين «عليه السلام»، جنگ در راه خواسته هاى دنيايى بود، چرا خواهران و زنان و اطفالش همراه او بودند. پس عقل حکم مى نمايد که او فقط به خاطر اسلام، فداکارى کرد. د: توماس کارلايل؛ فيلسوف و مورّخ انگليسى بهترين درسى که از تراژدى کربلا مى گيريم اين است که حسين «عليه السلام» و يارانش، ايمان استوار به خدا داشتند، آن ها با عمل خود ثابت کردند که تفوّق عددى در جايى که حق با باطل روبه رو مى شود اهميّت ندارد و پيروى حسين «عليه السلام» با اقليتى که داشت، باعث شگفتى من است. ه.: ادوارد بِراون؛ مستشرق معروف انگليسى آيا قلبى پيدا مى شود که سخن کربلا را بشنود و آغشته با حزن و اندوه نگردد؟ حتى غير مسلمانان نيز نمى توانند پاکى و صداقت روحى را در اين جنگ اسلامى انکار کنند. م: فردريک جِمس درس امام حسين «عليه السلام» و هر قهرمان شهيد ديگرى اين است که در دنيا اصول ابدى عدالت و ترحّم و محبّت وجود دارند، هرگاه کمى براى اين صفات مقاومت کنند، آن اصول هميشه در دنيا پايدار خواهد ماند. و: ل. م. بويد من مسرورم که با کسانى که اين فداکارى عظيم (امام حسين «عليه السلام») را از جان و دل ثنا مى گويند شريک هستم؛ هر چند که 1300 سال از تاريخ آن گذشته است. ز: واشنگتن ايرونيگ؛ مورخ مشهور آمريکايى براى امام حسين «عليه السلام» ممکن بود که زندگى خود را با تسليم شدن در برابر اراده يزيد نجات بخشد. ليکن مسئوليت پيشواى انقلابى اسلام اجازه نمى داد که او يزيد را به عنوان خليفه بشناسد. او خود را براى پذيرش هر ناراحتى و فشارى به منظور رها ساختن اسلام از چنگال بنى اميّه آماده ساخته بود. ح: توماس ماساريک؛ مسيحى گر چه کشيشان ما هم از ذکر مصايب حضرت مسيح «عليه السلام»، مردم را متأثر مى سازند، ولى آن شور و هيجانى که در پيروان حسين «عليه السلام» يافت مى شود در پيروان مسيح يافت نخواهد شد، گويا سبب اين باشد که مصايب مسيح «عليه السلام» در برابر مصايب حسين، مانند پر کاهى است در مقابل يک کوه عظيم پيکر. ط: موريس دو کبرى در مجالس عزادارى گفته مى شود که حسين «عليه السلام» براى حفظ ناموس و شرف مردم و بزرگى مقام و مرتبه اسلام، از جان و مال و فرزند گذشت و زير بار استعمار و ماجراجويى يزيد نرفت، پس بياييد ما هم شيوه او را سرمشق قرار داده، از زير دستى استعمارگران خلاصى يابيم و مرگ با عزّت را بر زندگى با ذلّت ترجيح دهيم. ى: ماربين؛ خاور شناس آلمانى حسين «عليه السلام» با قربانى کردن عزيزترين افراد خود و با اثبات مظلوميّت و حقانيّت خويش به دنيا درس فداکارى و جانبازى آموخت و نام اسلام و اسلاميان را در تاريخ ثبت و در عالم، بلند آوازه ساخت. اين سرباز رشيد عالم اسلام به مردم دنيا نشان داد که ظلم و بيداد و ستمگرى پايدار نيست و بناى ستم، هر چه ظاهرا عظيم و استوار باشد، در برابر حق و حقيقت، چون پر کاهى بر باد خواهد رفت. ک: احمد محمود صُبحى اگر چه حسين بن على «عليه السلام» در ميدان نظامى يا سياسى شکست خورد، اما تاريخ هرگز شکستى را سراغ ندارد که مثل خون حسين «عليه السلام» به نفع شکست خوردگان تمام شده باشد؛ خون حسين «عليه السلام» فريادى شد که آن تخت ها و حکومت ها را به لرزه در آورد. ل: آنطون باراى مسيحى اگر حسين «عليه السلام» از آن ما بود، در هر سرزمينى براى او بيرقى بر مى افراشتيم و در هر روستايى براى او منبرى بر پا مى داشتيم و مردم را با نام حسين «عليه السلام» به مسيحيّت فرا مى خوانديم. م: سِرپرسى سايکس؛ خاور شناس انگليسى حقيقتا آن شجاعت و دلاورى که اين عدّه قليل از خود بروز دادند، به درجه اى بوده است که در تمام اين قرون متمادى هر کسى آن را شنيد بى اختيار زبان به تحسين و آفرين گشود. اين جمع دلير غيرتمند، مانند مدافعان ترموپيل، نامى بلند و غير قابل زوال براى خود تا ابد باقى گذاشتند. ن: جُرج جرداق؛ دانشمند و اديب مسيحى وقتى يزيد مردم را تشويق به قتل حسين «عليه السلام» و مأمور به خون ريزى مى کرد، آن ها مى گفتند: چه مبلغى مى دهى؟ امّا انصار حسين «عليه السلام» به او گفتند: ما با تو هستيم اگر هفتاد بار کشته شويم باز مى خواهيم در رکابت جنگ کنيم و کشته شويم. س: تاملاس توندون؛ رئيس اسبق کنگره ملى هندوستان اين فداکارى هاى عالى، از قبيل شهادت حسين «عليه السلام»، سطح فکر بشريت را ارتقا بخشيده و خاطره آن شايسته است که هميشه باقى بماند و يادآورى شود. ع: علاّمه طنطاوى؛ دانشمند و فيلسوف مصرى داستان حسين «عليه السلام»، عشق آزادگان را به فداکارى در راه خدا بر مى انگيزد و استقبال مرگ را بهترين آرزوها به شمار مى آورد، چندان که براى شتاب به قربانگاه بر يکديگر پيشى جويند. ف: ابن ابى الحديد؛ دانشمند و نويسنده مصرى مانند حسين «عليه السلام»، چه کسى را سراغ داريد که درباره اش گفته اند: روز عاشورا که تمام ياران و برادران و فرزندان خود را از دست داده و دشمن از همه سو او را احاطه کرده بود، چون شير مى غرّيد و جنگاوران دلير را از پاى در مى آورد. منابع‌: 1- ارشاد شيخ‌ مفيد، موسسه‌ نشر اسلامي‌ .قم‌ 1418. 2- بحار الانوار مجلسي‌، تحقيق‌ و نشر دارالاحياء التراث‌، بيروت‌، 1412 ق‌. 3- تاريخ‌ طبري‌. 4- برترين‌ هدف‌ در برترين‌ نهاد اثر سيدمحمد مهدي‌ جعفري‌، ج‌ اول‌، انتشارت‌ وزارت‌فرهنگ‌ و ارشاد اسلامي‌. 5- پرتويي‌ از زندگي‌ امام‌ حسين‌(ع): شيخ‌ عبدالله علايلي‌، ج‌ اول‌، انتشارات‌ وزارت‌فرهنگ‌ و ارشاد اسلامي‌. 6- پرتويي‌ از عظمت‌ امام‌ حسين‌ شيخ‌ لطف‌ا... صافي‌، چاپ‌ دوم‌، انتشارات‌ کتابخانه‌صدر تهران‌ 7- شرح‌ نهج‌ البلاغه‌ ابن‌ ابي‌ الحديد، کتابخانه‌ آيت‌ا... مرعشي‌ نجفي‌ 1404 ق‌ 8- مثير الاحزان‌ ابن‌ نما. 9- مجازات‌ النبويه‌ سيد رضي‌. موفق و پيروز باشيد.

نوع سوال: 

پربازدیدترین ها