چرا یک زن نمی تواند رئیس جمهور شود آیا این تبعیض نیست؟

متن سوال: 
چرا يک زن نمي تواند رئيس جمهور شود آيا اين تبعيض نيست؟

باسلام خدمت شما پرسشگر محترم


به طور کلي بايد گفت ريشه تفاوت زن و مرد در مسئوليت هاى اجتماعى و سياسى در تفاوت قدرت جسمى و توانايى مديريتى است که به طور معمول در مردان پيش از زنان است. و به همين جهت نه در ايران بلکه در تمامي دنيا حضور زنان در اينگونه امور بسيار کمتر از مردان است.

پاسخ تفصيلي
درباره تفاوت زن و مرد مى توان به دو محور اساسى اشاره کرد:
1. تفاوت هاى جسمانى که با تجربه حسى قابل درک هستند و در فيزيولوژى و آناتومى مورد مطالعه قرار مى گيرند.
2. تفاوت هاى روحى که آگاهى به آن از طريق تجربه حسى مقرون به تجزيه و تحليل هاى عقلانى، امکان پذير است و در علم روان شناسى از آن بحث مى شود. مانند برخوردارى زن از عواطف، انفعالات و احساسات بيشتر و... .
تفاوت هاى موجود حکايت مى کند که هدف مادى و دنيوى از آفرينش زن و مرد يکى نيست، بلکه دو هدف از آفرينش اين دو صنف از انسان لحاظ شده است و اين تفاوت در آفرينش فيزيکى و روانى براى ايجاد زمينه همکارى و هماهنگى براى اداره زندگى به نحو احسن و نهايتاً براى ايجاد نظام احسن است.
همان گونه که بين زن و مرد به لحاظ طبيعى و اجتماعى تفاوت هايى است، به لحاظ برخى از تکاليف و احکام دينى نيز تفاوت هايى وجود دارد. چنان که تفاوت هاى طبيعى و اجتماعى منافاتى با ارزش زن و مرد ندارند، بلکه همانند تفاوت هاى موجود در پنج انگشت دست است، تفاوت در پاره اى از مسئوليت ها، مانند رهبرى و رياست جمهورى نيز منافاتى با ارزش اجتماعى و معنوى زن و مرد ندارد. زيرا ملاک ارزش معنوى و کمال انسان ها تقوى و تقرّب به خداوند است و ملاک ارزش اجتماعى و مناصب سياسى از قبيل رهبرى و رياست جمهورى و...، توانايى ها، ظرفيت ها و صلاحيت هايى است که براى اجتماع و استقرار نظم در جامعه نافع و سودمند است. آن چه در اين ميان هيچ نقشى در کم يا زياد کردن ارزش ندارد، جنسيت است.
اگر اختلاف مردان و زنان در حقوق و تکاليف، کاملاً رعايت شود، هم مصالح زنان و هم مصالح مردان و هم مصالح جامعه تأمين خواهد شد. زيرا خداوند به هر کس به اندازه استحقاقش، قابليت ها و ظرفيت هايى عطا کرده است و در حقيقت اگر هر شخصى از محور عدالت خداوند تجاوز نکند، وظايف و تکاليف فردى و اجتماعى خويش را انجام دهد و نسبت به حقوقى که خداوند حکيم براى آنان در نظر گرفته است قانع و راضى باشد، عدالت اجتماعى، نظم و هماهنگى، شادابى، نشاط و بالندگى در جامعه حاکم خواهد شد.[1]
قابل توجه است از ميان بيش از 190 کشور موجود در جامعه جهانى، شمار زنانى که رهبرى يا رياست جمهورى و مقامات مشابه آن را به عهده داشته اند، على رغم ادعاى تساوى و تشابه حقوق زن و مرد و گرايشات فمينيستى يا تظاهر به آن، بسيار اندک است. و اين خود دليل اين امر است که واقعاً شرايط و استعدادها متفاوت است.
پروفسور جرج کستلين فيلسوف معاصر و استاد علوم سياسى دانشگاه «ميل» مى نويسد: «سياست از فنون بزرگ و فرهنگى است که راهى بس پيچيده و پرپيچ و خم دارد و از هيچ قانون ثابت و يکنواختى تبعيت نمى کنند. از اين رو، محتاج اعصاب قوى و انديشه نيرومند است، بارها پشت افرادى از نوابغ و قهرمانانى که گمان داشتم مغز آنان با بزرگى کره زمين برابرى مى کند، به خاک ماليده شده، نه سياست کار ساده اى است نه سياست مدارى کار هر کس»[2]
در سال 1872 بعد از يک سلسله فعاليت ها و فشارها «مادام مارتيسن» به مقام رياست جمهورى آمريکا نائل آمد، اما با پريشانى که در اوضاع ملت به وجود آورد، برکنار شد. [3]
بنا بر آنچه گفته شد ريشه تفاوت زن و مرد در مسئوليت هاى اجتماعى و سياسى در تفاوت قدرت جسمى و توانايى مديريتى است که به طور معمول در مردان پيش از زنان است.
نکته مهم و پايانى نيز اهميت کانون خانواده است که از نگاه آموزه هاى وحيانى، خانه و خانواده تحت الشعاع کارهاى اجرايى قرار نگيرد. بلکه زن به عنوان کانون محبت و تربيت، خانه و خانواده اولويت او باشد.


پي نوشت ها:
[1]براى آگاهى بيشتر ر.ک:
الف.حقوق زن در قرآن، مصباح يزدى، صص 1821؛
ب.اصول بنيادين در نگرش اسلامى نسبت به حقوق زن، سيد ابراهيم حسينى؛
ج.کاوشى در مفهوم رجال مذهبى و سياسى، سيد احمد مير (مرتضايى)، مجله معرفت، شماره 82، مهر1383
[2]به نقل از: سيماى زن در آيينه فقه شيعه، زهرا گواهى، بى جا، سازمان تبليغات اسلامى، چاپ اول، 1349، ص 225
[3]همان

نوع سوال: 

پربازدیدترین ها