آيا در اسلام مسايلي داريم که پرسيدن از آن منع شده باشد ؟

متن سوال: 
آيا در اسلام مسايلي داريم که پرسيدن از آن منع شده باشد ؟ لطفا توضيح دهيد؟

بسم الله الرّحمن الرّحيم سلام عليکم سوال هاي بي مورد: 1-سوال ازاسرار زندگي خود شخص ياديگري. 2-سوالهايي که پاسخدهنده مجبور است دروغ يا تهمت يا غيبت بکند. 3-سوالي که موجب به زحمت افتادن خودشخص پرسشگر مي شود.مانندقضيه گاو بني اسرائيل. پرسشهاي ممنوع پرسيدن، کليد فهم حقايق است و در آيات و روايات اسلامي نيز به مسلمانان دستور اکيد داده شده است که هر چه را نمي‌دانند، بپرسند؛ ولي اين اصل اساسي تعليم و تربيت استثنايي دارد و آن اينکه؛ گاهي پنهان بودن پاره‌اي از مسائل براي حفظ نظام اجتماع و تأمين مصالح افراد بهتر است. در اين‌گونه موارد جستجوها و پرسشهاي پي‌درپي براي پرده برداشتن از روي واقعيت، نه تنها فضيلتي نيست؛ بلکه مذموم و ناپسند مي‌باشد، مثلاً غالب پزشکان صلاح مي‌دانند که بيماريهاي سخت و وحشتناک را از شخص بيمار پنهان کنند. گاهي تنها اطرافيان را در جريان مي‌گذارند. همچنين مردم در همکاريهاي خود نياز به خوش‌بيني دارند و براي حفظ اين سرماية بزرگ، صلاح اين است که از تمام جزئيات حال يکديگر باخبر نباشند؛ زيرا هر کس نقطه ضعفي دارد و فاش شدن نقطه‌هاي ضعف، همکاريهاي افراد را با اشکال مواجه مي‌کند، همچنين ممکن است کسي پشت سر دوست خود حرفي زده باشد، تا زماني که شخص از آن حرف اطلاعي ندارد، ارتباطش با وي بسيار مناسب و خوب باشد؛ ولي اگر بداند، باعث مشکلات زيادي مي‌شود و ... خلاصه اينکه هر چند دانستن خوب است؛ ولي در برخي موارد ندانستن باعث مي‌شود که از بسياري مشکلات جلوگيري شود. از اينرو دين مقدس اسلام نيز در برخي موارد از مردم خواسته است از برخي سؤالات بپرهيزند. خداوند مي‌فرمايد: «يا ايهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَسْأَلُوا عَنْ أَشْياءَ إِنْ تُبْدَ لَکُمْ تَسُؤْکُمْ...»؛ «اي کساني که ايمان آورده‌ايد! از چيزهايي نپرسيد که اگر براي شما آشکار گردد، شما را ناراحت مي‌کند!...»[1] در شأن نزول اين آيه مي‌خوانيم: روزي پيامبر(ص) خطبه‌اي خواند و دستور خدا را درباره حج بيان کرد. شخصي گفت: آيا اين دستور براي هر سال است و همه سال بايد حج بجا بياوريم؟ پيامبر(ص) به سؤال او پاسخ نگفت؛ ولي او لجاجت کرد و سؤال خود را تکرار نمود. پيامبر(ص) فرمود: «واي بر تو! چرا اين همه اصرار مي‌کنى؟ اگر در جواب تو بگويم: بلى، حج در همه سال بر همة شما واجب مي‌شود و اگر در همه سال واجب باشد، توانايي انجام آن را نخواهيد داشت و اگر با آن مخالفت کنيد، گناهکار خواهيد بود؛ بنابراين، مادام که چيزي به شما نگفته‌ام، روي آن اصرار نورزيد؛ زيرا [يکي از] اموري که باعث هلاکت [بعضي از] اقوام گذشته شد، اين بود که لجاجت و پرحرفي مي‌کردند و از پيامبرشان زياد سؤال مي‌نمودند؛ پس هنگامي که به شما دستوري مي‌دهم، به اندازه توانايي خود آن را انجام دهيد. «إِذَا أَمَرْتُکُمْ بِشَيْ ءٍ فَأْتُوا مِنْهُ مَا اسْتَطَعْتُم» و هنگامي که شما را از چيزي نهي مي‌کنم، خودداري کنيد!» آيات فوق نازل شد و آنها را از اين کار بازداشت.[2] چند مورد ديگر از مواردي که پيامبر(ص) يا امامان : از پرسيدن نهي کرده‌اند، چنين است: الف. مردي از پيامبر خدا(ص) پرسيد: اي پيامبر خدا! آيا من بهشتي‌ام يا جهنّمى؟ فرمود: تو در بهشتى. سپس ديگري برخاست و گفت: آيا من بهشتي‌ام يا جهنّمى؟ فرمود: تو در جهنّمى. سپس فرمود: در آنچه من ساکت ماندم، شما هم ساکت باشيد، و اگر نبود که همديگر را دفن نمي‌کرديد، جهنّميان شما را معرفي مي‌کردم، تا آنان را هنگام مرگ بشناسيد و اگر به اين کار فرمان مي‌يافتم، بي‌گمان انجام مي‌دادم.[3] با توجه به اين روايت و روايات مشابه، روشن مي‌شود که يکي از مواردي که پرسش ممنوع است، پرسيدن از آيندة انسانها و گناهاني است که انجام داده‌اند و ممکن است موجب جهنمي شدن آنان بشود؛ چنانکه از اين دسته روايات مي‌توان عدم جواز افشاي اسرار و جواز کتمان اينگونه اسرار را استفاده کرد. ب. ا مام باقر(ع) در پاسخ به پرسش درباره پنيرهاي موجود در بازار مسلمانان و اينکه ممکن است ماية‌پنيرش از ميته باشد، فرمود: «اشْتَرِ مِنْ رَجُلٍ مُسْلِمٍ وَ لَا تَسْأَلْهُ عَنْ شَيْ ء؛[4] [پنير را] از شخص مسلمان بخر و از چيزي مپرس.» با توجه به اين روايت و روايات مشابه که بسيار زياد هستند، بسياري از فقها معتقدند در اين موارد پرسيدن نه تنها مستحب نيست؛ بلکه مي‌توان قائل به کراهت آن شد؛ چنانکه به عنوان نمونه درباره گوشتهاي موجود در بازار مسلمانان، لازم نيست بپرسيد که ذابح مسلمان بوده يا نه، بسم الله گفته يا نه و ... .[5] از آنچه گذشت، سرنوشت دستة ديگري از پرسشهاي ممنوع روشن مي‌شود که عبارتند از: وسواس در حليت و حرمت، همچنين طهارت و نجاست مواد غذايي موجود در بازار و خانه‌هاي مسلمانان. ج. اميرمؤمنان 7 فرمود: «خَمْسَةُ أَشْيَاءَ يَجِبُ عَلَى الْقَاضِي الْأَخْذُ فِيهَا بِظَاهِرِ الْحُکْمِ الْوَلَايَةُ وَ الْمَنَاکِحُ وَ الْمَوَارِيث وَ الذَّبَائِحُ وَ الشَّهَادَاتُ إِذَا کَانَ ظَاهِرُ الشُّهُودِ مَأْمُوناً جَازَتْ شَهَادَتُهُمْ وَ لَا يُسْأَلُ عَنْ بَاطِنِهِمْ؛[6] در 5 مورد بر قاضي لازم است به ظاهر حکم کند: در امر ولايت، ازدواجها، ارثها، ذبايح و شهادات و هرگاه ظاهر گواهان درست و راست باشد، گواهي آنها پذيرفته شود و از باطن کار آنها نبايد پرسيده شود.» در اين روايت به روشني مواردي که پرسيدن جايز نيست، مشخص شده است. د. کاهلي از مردي روايت مي‌کند که وي از امام صادق(ع) پرسيده بود: من از راهي مي‌گذرم که آب ناودان بر من مي‌ريزد، در هنگامي که مي‌دانم وضو مي‌گيرند. حضرت فرمود: «اشکالي ندارد و از من مپرس.»[7] از مجموع آنچه گذشت روشن مي‌شود که مهم‌ترين سؤالاتي که از پرسيدن آن نهي شده‌ايم، برخي امور غيبي يا قيودي است که شارع مقدس به واسطة مصلحت در آن سکوت کرده است. و حکم را مطلق وضع کرده؛ چنانکه تجسس در امور شخصيه و احوال خصوصي مردم نيز چنين است. پي نوشت: [1]. مائده/101. [2]. در شأن نزول آيات فوق در منابع حديث و تفسير اقوال مختلفي ديده مي‌شود؛ ولي آنچه گذشت با آيات فوق و تعبيرات آن سازگارتر است و از حضرت علي(ع) نقل شده است. (تفسير نمونه، ج5، ص96؛ مجمع البيان، ج3، ص386؛ الميزان في تفسير القرآن، ج6، ص155). [3]. مجمع الزوائد و منبع الفوائد، نور الدين هيثمى، دار الکتب علميه، بيروت، 1408 ق، ج7، ص188؛ المصنف، ابن ابي شيبه کوفى، تحقيق سعيد محمد اللحام، چاپ اول، دار الفکر، 1409 ق، ج7، ص438؛ مسند ابي يعلي موصلى، احمد بن علي بن مثني تميمى، تحقيق سليم اسد، دار‌المأمون للتراث، ج1، ص67. [4]. بحار الانوار، ج62، ص92. [5]. بحار الانوار، همان. [6]. خصال، ج1، ص311؛ همان، ترجمه کمره‌اى، ج1، ص279. [7]. ر.ک: ميزان الحکمه، ج2، ص1217.

پربازدیدترین ها