آیا حضرت مسیح در جهنم خواهد سوخت؟

متن سوال: 
در قرآن‌کريم مطرح شده که تمام کساني که در کنار خدا، کسي را مي‌پرستند؛ همراه معبودشان در جهنم خواهند سوخت (إِنَّکُمْ‌ وَمَا تَعْبُدُونَ مِن دوُنِ اللَّهِ حَصَبُ جَهَنَّمَ أَنتُمْ لَهَا وَارِدُونَ)[1]، «در حقيقت، شما و آنچه غير از خدا مى‏پرستيد، هيزم جهنّم هستيد؛ در حالى که شما وارد شدگان در آن هستيد». حال با توجه به اين‌که ميليون‌ها مسيحي، خدا و حضرت مسيح7 را با هم مي‌پرستند؛ آيا با توجه به آيه‌ حضرت مسيح7 نيز به دليل اينکه معبود مسيحيان هست؛ در جهنم خواهد سوخت؟

مقدمات الف) تثليث در مسيحيت در ميان اديان ابراهيمي، يهوديت و اسلام معتقد به خداي «بسيط» و «واحد» هستند که شائبه‌ هيچ‌گونه ترکيبي، ‌حتي ترکيب ذهني در آن نيست. مسيحيت نيز خود را از اديان توحيدي و يکتا‌پرست مي‌داند و شبهه شرک‌ را از خود مي‌زدايد؛ با وجود اين، هر سه فرقه مهم مسيحي (کاتوليک، ارتدکس و پروتستان)، تثليث را در کنار توحيد از اعتقادات اساسي و شاخصه هر مسيحي مي‌دانند. تثليث يعني وجود سه شخص «پدر»، «پسر» و «روح‌القدس» در الوهيت[2]. نکته قابل توجه اين است که مسيحيان، ‌عيساي متولد شده را مورد پرستش قرار نمي‌دهند چرا که از اين جنبه، انسان و متولد شده است؛ بلکه آنان عيساي از پيش موجود را به عنوان اقنوم دوم تثليث مورد پرستش قرار مي‌دهند چرا که الوهيت در او حلول کرده است[3]. قرآن و تثليث در آيات بسياري از قرآن مجيد بر وحدانيت خداوند متعال تکيه شده[4]، چنان که در آياتي از حضرت عيسي7 و حضرت مريم3 نفي الوهيت شده است[5]. اما در مورد تثليث، در دو آيه به صراحت از اعتقاد به آن نهي شده يا معادل کفر دانسته شده است: (يَا أَهْلَ‌الْکِتَابِ لاَتَغْلُوا فِي‌‌دِينِکُمْ وَلاَتَقُولُوا عَلَي‏‌ اللّهِ إِلَّا الْحَقَّ إِنَّمَا الْمَسِيحُ عِيسَي‏ ابْنُ ‌مَرْيَمَ رَسُولُ‌‌اللّهِ وَکَلِمَتُهُ أَلْقَاهَا إِلَي‏ مَرْيَمَ وَرُوحٌ مِنْهُ فَآمِنُوا بِاللّهِ وَرُسُلِهِ وَلاَتَقُولُوا ثَلاَثَةٌ انْتَهُوا خَيْراً لَکُمْ إِنَّمَا اللّهُ إِلهٌ وَاحِدٌ سُبْحَانَهُ أَن يَکُونَ لَهُ وَلَدٌ لَهُ‌ مَا‌ فِي السَّماوَاتِ وَما فِي‌الْأَرْضِ وَکَفَي‏ بِاللّهِ وَکِيلاً)[6]؛ «اي اهل‌کتاب! در دينتان غُلُوّ نکنيد و درباره‏ خدا جز حق نگوييد. مسيح، عيسي پسر مريم، فقط فرستاده‏ خدا و کلمه‏ اوست که او را به سوي مريم افکنده، و روحي از جانب اوست؛ پس، به خدا و فرستادگانش ايمان آوريد و نگوييد: «[خدا] سه‏گانه است.» (به اين سخنان) پايان دهيد، که براي شما بهتر است؛ [چرا] که خدا، فقط معبودي يگانه است؛ او منزه است از اين‏که برايش فرزندي باشد؛ [زيرا] آنچه در آسمان‏ها و آنچه در زمين است فقط از آنِ اوست؛ و کارسازي خدا کافي است». (لَقَدْ کَفَرَالَّذِينَ قَالُوا إِنَّ اللّهَ ثَالِثُ ثَلاَثَةٍ وَمَا مِنْ إِلهٍ إِلَّا إِلهٌ وَاحِدٌ وَإِن ‌لَمْ يَنْتَهُوا عَمَّا يَقُولُونَ لَيَمَسَّنَّ الَّذِينَ کَفَرُوا مِنْهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ أَفَلاَ يَتُوبُونَ إِلَي اللّهِ وَيَسْتَغْفِرُونَهُ وَاللّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ مَا الْمَسِيحُ ابْنُ مَرْيَمَ إِلَّا رَسُولٌ قَدْخَلَتْ مِن قَبْلِهِ الرُّسُلُ وَأُمُّهُ صِدِّيقَةٌ کَانَا يَأْکُلاَنِ الطَّعَامَ انْظُرْ کَيْفَ نُبَيِّنُ لَهُمُ الآيَاتِ ثُمَّ انْظُرْ أَنَّي‏ يُؤْفَکُونَ قُلْ أَتَعْبُدُونَ مِن دُونِ ‌اللّهِ مَا لاَ‌يَمْلِکُ لَکُمْ ضَرّاً وَلاَنَفْعاً وَاللّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ)[7]؛ «کساني که گفتند: «در واقع، خدا سومين [خدا از] سه [خدا] است.»، به يقين، کفر ورزيدند؛ و هيچ معبودي جز معبود يگانه نيست؛ و اگر به آنچه مي‏گويند، پايان ندهند، حتماً، به کساني از آنان که کفر ورزيدند، عذاب دردناکي خواهد رسيد پس چرا به سوي خدا توبه (و بازگشت) نمي‏کنند و از او آمرزش نمي‏طلبند؟! و حال آن‏که خدا بسيار آمرزنده [و] مهرورز است مسيح، پسر مريم، جز فرستاده‏اي نيست، که به يقين، پيش از وي (نيز)، فرستادگان (ديگري) بودند؛ و مادرش، بسيار راست‏گو بود؛ هر دو غذا مي‏خوردند؛ بنگر چگونه نشانه‏ها را برايشان روشن مي‏سازيم؛ سپس بنگر چگونه (از حق) بازگردانده مي‏شوند! بگو: آيا جز خدا چيزي را مي‏پرستيد که مالک هيچ سود و زياني براي شما نيست؟! در حالي که تنها خدا شنوا [و] داناست». ب) تفاوت نگرش قرآن به کافران اهل کتاب مثل مسيحيان و کافران غير اهل کتاب مثل بت‌پرستان از بررسي آيات قرآن‌کريم معلوم مي‌گردد که تفاوت بسيار زيادي بين مسيحيت و بت‌پرستي نهاده است. براساس قرآن‌کريم، مسيحيان اهل کتاب هستند و معتقد به نبوت و خداوند مي‌باشند لکن انحراف‌هايي در اعتقادشان ايجاد شده است که قرآن از آن به «غلوّ در دين» ياد مي‌نمايد. (يَا أَهْلَ‌الْکِتَابِ لاَتَغْلُوا فِي‌ دِينِکُمْ‌ وَلاَتَقُولُوا عَلَي‌ اللّهِ إِلَّا الْحَقَّ إِنَّمَا الْمَسِيحُ عِيسَي‏ ابْنُ‌ مَرْيَمَ رَسُولُ اللّهِ وَکَلِمَتُهُ أَلْقَاهَا إِلَي‏‌مَرْيَمَ وَرُوحٌ مِنْهُ فَآمِنُوا بِاللّهِ وَرُسُلِهِ وَلاَتَقُولُوا ثَلاَثَةٌ انْتَهُوا خَيْراً لَکُمْ إِنَّمَا اللّهُ إِلهٌ وَاحِدٌ سُبْحَانَهُ أَن يَکُونَ لَهُ وَلَدٌ لَهُ مَا فِي السَّماوَاتِ وَما فِي الْأَرْضِ وَکَفَي‏ بِاللّهِ وَکِيلاً)[8]؛ «اي اهل‌ کتاب! در دينتان غُلُوّ نکنيد و درباره‏ي خدا جز حق نگوييد. مسيح، عيسي پسر مريم، فقط فرستاده خدا و کلمه اوست که او را به سوي مريم افکنده،‌ و روحي از جانب اوست؛ پس، به خدا و فرستادگانش ايمان آوريد و نگوييد: «[خدا] سه‏گانه است.» (به اين سخنان) پايان دهيد، که براي شما بهتر است؛ [چرا] که خدا، فقط معبودي يگانه است؛ او منزه است از اين‏که برايش فرزندي باشد؛ [زيرا] آنچه در آسمان‏ها و آنچه در زمين است فقط از آنِ اوست؛ و کارسازي خدا کافي است». بنابراين مسيحيان در شمار خداپرستان قرار دارند چنان که غذاي اهل کتاب،‌ حلال دانسته شده و ازدواج با اهل کتاب نيز مطرح گرديده است: (الْيَوْمَ أُحِلَّ لَکُمُ الطَّيِّبَاتُ وَطَعَامُ الَّذِينَ أُوْتُوا الْکِتَابَ حِلٌّ لَکُمْ وَطَعَامُکُمْ حِلٌّ لَهُمْ وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ الْمُؤْمِنَاتِ وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ الَّذِينَ أُوْتُوا الْکِتَابَ مِن قَبْلِکُمْ إِذَا آتَيْتُمُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ مُحْصِنِينَ غَيْرَ مُسَافِحِينَ وَلاَ مُتَّخِذِي أَخْدَانٍ وَمَن يَکْفُرْ بِالْإِيمَانِ فَقَدْ حَبِطَ‌ عَمَلُهُ وَهُوَ فِي الآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِينَ)[9]؛ «امروز، (همه‏) پاکيزه‏ها براي شما حلال شده و غذاي کساني که به آنان کتاب (الهي) داده شده، براي شما حلال، و غذاي شما براي آنان حلال است؛ و (نيز) زنان پاک‏دامن از مؤمنان و زنان پاک‏دامن از کساني که پيش از شما به آنان کتاب [الهي‏] داده شده (حلال‏اند)؛ هنگامي که مَهرهايشان را به آنان بپردازيد، در حالي که پاک‏دامناني غير زشت‏کار (غير زناکار) باشيد، و نه اين‏که زنان را در پنهاني دوست (خود) بگيريد؛ و هر کس (ارکان) ايمان را انکار کند، پس قطعاً عملش تباه گشته و او در آخرت از زيانکاران است». اما نگرش قرآن‌کريم در مورد کفار غير اهل کتاب متفاوت است چرا که آنها نبوت را انکار مي‌کنند و لازم است برخوردي متفاوت داشته باشيم.از آيات قرآن به دست مي‌آيد که با کفار قتال مي‌شود تا تحت سيطره اسلام درآيند. (فَإِذَا لَقِيتُمُ‌ الَّذِينَ کَفَرُوا فَضَرْبَ‌ الرِّقَابِ حَتَّي‏‌ إِذَا أَثْخَنتُمُوهُمْ فَشُدُّوا الْوَثَاقَ فَإِمَّا مَنَّاً بَعْدُ وَإِمَّا فِدَاءً حَتَّي‏ تَضَعَ الْحَرْبُ أَوْزَارَهَا ذلِکَ وَلَوْ يَشَاءُ اللَّهُ لاَنتَصَرَ مِنْهُمْ وَلکِن لِيَبْلُوَا بَعْضَکُم بِبَعْضٍ وَالَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَلَن يُضِلَّ أَعْمَالَهُمْ)[10]؛ «و هنگامي که با کساني که کفر ورزيدند روبه‏رو شديد، پس گردن‏ها(يشان) را بزنيد، تا هنگامي که کاملاً بر آنان مسلّط شويد؛ پس (اسيران را) محکم به بند بکشيد؛ پس، يا بعد (از آن) منّت گذاريد (و آزادشان کنيد) يا (در برابر آزادي آنان) تاوان بگيريد، تا اين‏که جنگ بارهاي سنگينش را (بر زمين) نهد، اين (فرمان خداست)؛ و اگر (بر فرض) خدا مي‏خواست، حتماً از آنان انتقام مي‏گرفت، وليکن (مي‏خواهد) تا برخي از شما را با برخي [ديگر] بيازمايد؛ و کساني که در راه خدا کشته شدند، پس (خدا) اعمالشان را گم نمي‏کند». صاحب جواهر که يکي از فقهاي بزرگ شيعه است؛ مي‌فرمايد: در ميان فقهاء اختلافي نيست که تنها اهل کتاب (يهود و نصاري و مجوس) مي‌توانند در ذمه اسلام در آيند و ملت‌هاي ديگر حق ندارند در پناه اسلام بر دين خود باقي بمانند و اسلام آنها را به رسميت نمي‌شناسد و غير اهل کتاب دو راه بيش‌تر ندارد: يا کشته شدن و يا اسلام آوردن[11]. قرآن‌کريم ازدواج با غير اهل کتاب (بت‌پرستان) را نيز جايز ندانسته است؛ مگر اينکه ايمان بياورند. (وَلاَ تَنکِحُوا الْمُشْرِکَاتِ حَتَّي‏ يُؤْمِنَّ وَلَأَمَةٌ مُؤْمِنَةٌ خَيْرٌ مِن‌ مُشْرِکَةٍ وَلَوْ أَعْجَبَتْکُمْ وَلاَ تُنْکِحُوا الْمُشْرِکِينَ حَتَّي‏ يُؤْمِنُوا وَلَعَبْدٌ مُؤْمِنٌ خَيْرٌ مِن مُشْرِکٍ وَلَوْ أَعْجَبَکُمْ أُولئِکَ يَدْعُونَ إِلَي النَّارِ وَاللّهُ يَدْعُوا إِلَي الْجَنَّةِ وَالْمَغْفِرَةِ بِإِذْنِهِ وَيُبَيِّنُ آيَاتِهِ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ‌ يَتَذَکَّرُونَ)[12]؛ «و با زنان مشرکِ [بت‏پرست‏] ازدواج نکنيد، تا ايمان آورند. و مسلماً کنيز با ايمان، از زن (آزاد) مشرک بهتر است؛ اگر چه شما را به شگفت آورد و به مردان مشرک [بت‌پرست‏] زن ندهيد، تا ايمان آورند. و مسلماً برده‏ي با ايمان، از مرد (آزاد) مشرک بهتر است؛ اگر چه شما را به شگفت آورد. آنان به سوي آتش فرا مي‏خوانند و خدا با رخصت خود، به سوي بهشت و آمرزش فرا مي‏خواند، و آياتش را براي مردم روشن بيان مي‏کند، باشد که آنان متذکِّر شوند». از جمله تهديداتي که قرآن‌کريم در مورد کافران غير اهل کتاب مثل بت‌پرستان به کار برده است؛ آيه‌اي است که در شبهه به آن اشاره شده است (إِنَّکُمْ وَمَا تَعْبُدُونَ مِن دوُنِ‌ اللَّهِ حَصَبُ جَهَنَّمَ أَنتُمْ‌ لَهَا‌‌ وَارِدُونَ)[13]؛ «به ‏راستي که اين (روش پيامبران) آيين شماست، در حالي‌که آيين يگانه‏اي است؛ و من پروردگار شما هستم؛ پس [مرا] پرستش کنيد». آيه مورد اشاره مختص به بت‌پرستان است نه اهل کتاب چرا که اولاً لفظ «ما» در جمله (مَا تَعْبُدُونَ) به کار برده است که معمولاً براي غير عاقل به کار برده مي‌شود و نه براي صاحبان عقل نظير انبياء، صالحان و ملائکه بنابراين شامل اينها نمي‌شود. ثانياً در ادامه سوره با جمله (إِنَّ الَّذِينَ سَبَقَتْ لَهُم مِنَّا الْحُسْنَي‏ أُولئِکَ عَنْهَا مُبْعَدُونَ)[14]؛ انبياء، صلحاء و ملائکه [مورد پرستش] را در زمره‌ نجات يافته‌گان از جهنم قرار داده است[15]. بنابراين از دو قرينه مذکور استفاده مي‌شود که مقصود از معبودهايي که در آتش جهنم خواهند سوخت، همان بت‌هاي بي‌جاني است که به آنها ابراز علاقه مي‌نمودند و در دنيا در مقابل آنان عبادت مي‌نمودند و از آنها کمک مي‌خواستند. البته فلسفه انداختن بت‌ها به جهنم اين است که اين عمل يک نوع عذاب و مجازات است براي بت‌پرستان که ببينند در آتشي که از بت‌هايشان زبانه مي‌کشد مي‌سوزند، از اين گذشته تحقيري است براي انکار آن‌ها که به چنين موجودات بي‌ارزشي پناه مي‌بردند[16]. نتيجه هرگز انبياء، صلحاء و ملائکه‌اي که به نحوي در قومي از اقوام مورد پرستش قرار مي‌گيرند، در آتش جهنم نخواهند رفت. منابعي جهت مطالعه بيشتر 1. تفسير الميزان، علامه طباطبايي، ج 14، ص 321 به بعد. 2. قرآن و کتاب مقدس، دنيز ماسون، ترجمه فاطمه سادات تهامي، نشر سهروردي، تهران، 1385. 3. مسيحيت، سيد محمد اديب‌ آل‌علي، انتشارات حوزه علميه قم، قم، 1385. نگرش اسلام به ساير اديان و ملل، سيد محمد موسوي زاده، سازمان چاپ و انتشارات، تهران، 1384. [1]. انبياء / 98. [2]. ر.ک: سليماني اردستاني، عبدالرحيم، درآمدي بر الهيات تطبيقي اسلام و مسيحيت، ص 124 و نيز ر.ک: طوسي، محمد بن حسن، التبيان، ج 7، ص 280؛ مکارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونه، ج 13، ص 509 و 508؛ فضل الله، سيد محمد حسين، من وحي القرآن، ج 15، ص 207. [3]. ر.ک: ولفسون، فلسفه علم کلام، ص 335. [4]. نظير سوره توحيد. [5]. ر.ک: مائده / 17 و 116؛ توبه / 30. [6]. نساء / 171. [7]. مائده / 76 ـ 73. [8]. نساء / 171. و نيز ر.ک: مکارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونه، ج 5، ص 136. [9]. مائده/ 5 (البته تفاصيل و مبحث فقهي اين احکام در کتب فقهي مطرح شده است). [10]. محمد/ 4. [11]. نجفي، شيخ محمد حسن، جواهرالکلام،‌ ح21، ص231 (البته فقهاي معاصر نظرات متفاوتي دارند که مي‌توان به رساله‌هاي آنان مراجعه نمود). [12]. بقره / 221 (ر.ک: علامه طباطبايي، سيد محمد حسين، الميزان، في تفسير القرآن، ج 2، ص 208). [13]. انبياء/ 98. [14]. انبياء/ 101 «به‏راستى، کسانى که قبلاً از طرف ما (وعده‏ى) نيک به آنان داده شده است، آنان از آن (جهنّم) دور نگاه داشته مى‏شوند». [15]. ر.ک: علامه طباطبايي، سيد محمد حسين، الميزان في تفسيرالقرآن، ج 14، ص328 و 329؛ مکارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونه، ج 21، ص 93و 94 و ج 13 ص507؛ طوسي، محمد بن حسن،‌ التبيان، ج 7، ص 280؛ سيد عبدالحسين، اطيب‌البيان، ج9 ص 245 و قرشي، سيد علي اکبر، احسن الحديث، ج 6، ص 555. [16]. ر.ک: مکارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونه، ج 13، ص 507.

پربازدیدترین ها