آیا علاقه مند شدن به یک دختر درست می باشد یا خیر؟

متن سوال: 
جواني 20 ساله ام که به يکي از دخترهاي فاميل علاقه مند شده ام اطرافيان نه در مخالفت و نه در موافقت با احساس من کاري نمي کنند اما با رفتارهاي تعصب آميز با من برخورد مي کنند ما دو نفر يکديگر را فقط چند ماه يکبار در روابط خانوادگي مي بينيم و رابطه ديگري نداريم به دلائل مذکور خودم موضوع را با ايشان در ميان گذاشتم که جواب نامعلومي گرفتم براي وضعيت من چه پيشنهادي مي کنيد؟

سلام وقت شما بخير براى حل اين مشکل توجه شما را به چند نکته مهم جلب مى‏کنيم سپس راهکارهايى را براى حل مشکلى که مرقوم داشته‏ايد بيان مى‏کنيم. نکته اول: ازدواج يکى از مهمترين و سرنوشت‏سازترين مسائل در گستره زندگى انسان است و طبيعى است که اگر اين امر مهم با در نظر گرفتن همه‏ى جوانب آن و بر اساس تحقيق، آگاهى و شناخت لازم و با رعايت کردن نکات مهمى که در انتخاب همسر بايد مدّ نظر قرار گيرد،انجام شود باعث خوشبختى و سعادت انسان در زندگى مى‏گردد و اگر با اين مسئله مهم سطحى و از روى احساسات، که عمرى بسيار کوتاه دارد و در عرض چند هفته يا چند ماه شعله‏هاى کاذب آن فرو مى‏نشيند انجام گيرد پى‏آمدهاى ناگوار و بالاخره موجب خسارات جبران‏ناپذيرىمى‏شود و چه بسا باعث بدبختى و سرنوشتى ناگوار براى انسان شود لذا در امر ازدواج بايد دقت کافى بشود. نکته دوم: ازدواج فقط پيوند دو فرد با يکديگر نيست بلکه پيوند دو خانواده است بنابراين وقتى دو نفر مى‏خواهند با يکديگر ازدواج کنند بايد از جهات گوناگونى کفو و همتاى يکديگر باشند تا تعادل بين آن دو و خانواده آنها برقرار شود و الاّ مشکلات فراوانى را در پى خواهد داشت.منظور از کفو بودن به طور کلى يعنى اين دو نفر از نظر فکرى ـ اعتقادى، اقتصادى، اجتماعى، فرهنگى، تحصيلى، سنّى، قيافه‏ى ظاهرى و خانوادگى به يکديگر نزديک باشند و ناهمگونى در موارد فوق مى‏تواند براى زندگى آينده مسئله ساز باشد. نکته سوم: در امر ازدواج نبايد قبل از انتخاب، عاشق و دلباخته‏ى کسى شد (نه پسر نسبت به دختر و نه دختر نسبت به پسر) البته علاقه در حدّى که انگيزه‏اى شود براى انتخاب اشکالى ندارد بلکه لازم است اما اگر اين علاقه تبديل به عشق شد مشکلات زيادى را دارد از جمله اينکه عشق‏هاى اينچنين که جنبه‏ى احساسى دارد عليرغم اينکه پايدار نيست اما موجب مى‏شود که مورد نظر را بخوبى نتوانيم ارزيابى کنيم و جنبه‏هاى مثبت و منفى او را شناسايى نمائيم چنين عشق‏هايى مى‏تواند بطور کلى قدرت انتخاب را از انسان سلب کند بنابراين علاقه‏هاى اوليه را بايد مهار کرد اگر بعد از تحقيقات لازم انسان به اين نتيجه رسيد که مورد مناسب است آنگاه علاقه‏ها را تقويت کرد ولى اگر مورد مناسب نيست يعنى کفو نيست فقط ظاهر او چشم انسان را گرفته اما ساير شرايط ندارد و حتى اعضاء خانواده نيز موافق نيستند. طبيعى است که در اين صورت بايد آن علاقه‏هاى خام اوليه را نيز از صفحه‏ى دل زدود زيرا دليلى ندارد به فردى که همسر آينده ما نيست عشق بورزيم و علاقه‏ى او را در دل خود جاى دهيم. نکته چهارم: اينکه پدر و مادر غالبا دلسوز فرزندان خود هستند. يکي از مشکلات مهمي که بر سر راه اينگونه روابط وجود دارد, مخالفت والدين است. يعني قبل از اينکه دختر و پسر اطمينان بيابند که خانواده هايشان راضي هستند و شرايط کفويت را دارا مي باشند, به هم دلبسته مي شوند و وقتي اين مشکلات بروز مي کند, ناچارند چوب اشتباه خود را بخورند و ناراحتي و افسردگي فراواني را تحمل کنند. توضيح بيشتر: موافقت و مخالفت والدين در ازدواج از ديدگاههاي مختف و در چندين علم و دانش مورد بررسي قرار مي گيرد و هر يک از اين علوم نيز به غرضي خاص و از دريچه اي ويژه به آن مي نگرند. به تعبيري ديگر اين موضوع يک بحث بين رشته اي است و در علم فقه، حقوق و روان شناسي و جامعه شناسي خانواده مد نظر دانشمندان هر يک از اين علوم است و در اين ميان آنچه هم اکنون مورد توجه است بررسي ضرورت، تأثير روان شناختي اين عنصر در تشکيل خانواده و انجام يک ازدواج موفق مي باشد. از ديدگاه روان شناختي نه تنها عدم مخالف و يا موافقت والدين ضرورت يک ازدواج موفق است بلکه شرط انجام يک ازدوج موفق رضايت و همراهي مستمر والدين است. چه بدون تحصيل رضايت آن دو هر يک از دختر و پسر در انجام يک عمل خطير که نيازمند همراهي و تأييد ديگران است، بدون پشتوانه مي مانند و اين خود آغاز اضطراب ناخواسته و ورود آفت است. چه بسا فرزنداني که با وجود فراهم بودن تمام شرائط يک ازدواج موفق چون رضايت والدين را به همراه ندارند نتوانند يک زندگي شيرين و همراه با پيشرفتي را پيش روي داشته باشند. در واقع در بررسي روان شناختي اين قضيه به پيامدهاي ناشي از نبود رضايت و همراهي صميمانه والدين مي پردازيم که اگر ازدواجي بدون موافقت والدين و حتي همراه با مخالفت والدين بنا گذارده شود آيا يک ازدواج موفق است؟ و از پيامدهاي منفي مصون مي باشد؟ و در يک کلام مخالفت والدين با ازدواج چه تأثيرات مثبت و يا منفي بر روند موفقيت آميز بودن آن ازدواج دارد؟ مجدداً تکرار مي کنيم که نگاه به اين قضيه از زاويه روان شناختي است نه فقهي و حقوقي و در اين بررسي به تأثير مخالفت بر ازدواج موفق مي پردازيم: بدون ترديد تأثير مثبت ندارد چه مخالفت والدين شرط موفقيت يک ازدواج نيست و يا موافقت والدين شرط شکست و عامل ناموفق بودن ازدواج نيست تا حال که اين موافقت به مخالفت بدل شده است پس موفقت يقيناً بدست مي آيد و جاي شکست را مي گيرد. البته ميزان تأثير اين پديده در موفقيت يک ازدواج سخت به نظام ارزشي و فرهنگ خانوادگي وابسته است و در بين تمام نظامهاي ارزشي و فرهنگهاي خانوادگي هرگز نمي توان نظام و فرهنگي را يافت که مخالفت والدين يا حتي بيگانه خو بودن آنها تاثيري درموفقيت يک ازدواج نداشته باشد. بهره مندي از عنصر رضايت والدين از نظر ارزشي و فرهنگي حداقل يک پشتوانه روحي براي جوانان در مسير ازدواج است تا اين راه را با اطمينان خاطر و پشت گرمي کامل طي نمايند. ازدواج کردن بدون توجه به عوامل ديگري که در کنار آن قرار مي گيرد خود به خود يک عمل همراه با دل نگراني و اضطراب است و بواسطه ناآشنا بودن ماهيت عملي و مبهم بودن آينده آن و ناآشنا بودن دو طرف براي همديگر عملي رازآلود و معماگونه است و لذا هرگز کسي را نمي توانيد پيدا کنيد که از ابتدا اقدام به ازدواج خود موفقيت آن را براي خويش تضمين کرده باشد. يعني بگويد چون تمام شرائط را رعايت کرده ام و اين فرد همان شخص مورد درخواست من است لذا با اطمينان صد در صد به موفقيت آميز بودن اقدام مي کنم بلکه با وجود رعايت تمام شرائط مورد نظر همچنان از ته دل احساس ابهام و تاريکي _ اگر نگوئيم احساس ترديد و دودلي _ مي کند. حال آنگاه که يکي از پشتوانه هاي خود يعني والدين را و يکي از همراهان اصلي خود يعني پدر و يا مادر را و يکي از مطمئن ترين پناهگاههاي خود يعني خانواده والديني را از دست مي دهد به اطمينان او مي افزايد يا به اضطراب و دل نگراني او؟ آيا به جرأت او مي افزايد و او را در برابر مشکلات تشکيل خانواده مقاوم مي سازد يا نه؟ آيا توان او را در حل مشکلات زياد مي سازد و يا اينکه او را ناتوان تر ساخته و تسليم ناملايمات زندگي مي نمايد؟ کمترين تأثير روان شناختي اين نوع مخالفت آن است که به ميزان دل نگراني و اضطراب يک جوان جوايي اطمينان و سکون مي افزايد. جواني که از ازدواج آرامش و سکون را مي خواست همان ميزان آرامش دوران تجرد خود را نيز از کف مي دهد و هميشه در حال دل نگراني، اضطراب به سر مي برد و اين اضطراب هم خود شکننده است و هم استمرار آن موجب سست شدن بنيان وجودي فرد مي گردد و او را اندک اندک تا مرز نابودي پيش مي برد چه اضطراب هاي آني و گذرا رفتار آدمي را مختل مي نمايد و اضطراب طولاني مدت و مزمن خود آدمي را نابود مي کند و از پاي در مي آورد. پس از ديدگاه روان شناختي جلب رضايت والدين در ازدواج يک ضرورت بي ترديد است و حضور اين عامل موجب دلگرمي جوانان به ازدواج و برخورداري آنها از اطمينان به خود و جرأت به عمل و آرامش و سکون گشته و راه بهره مندي از پشتوانه والديني و تجارب آنها و دلسوزي و نيک انديشي آنها را هموار مي نمايد و خرمني از خوبيها و علم و دانش و تجربه و مصلحت انديشي دلسوزانه و حتي پشتوانه اقتصادي را فرا روي دو جوان نيازمند تمام اين نيکيها مي گذارد و مخالفت والدين با ازدواج يعني محروميت از تمام اين خوبيها و از دست دادن اين عناصر ضرري که نمي توان از يکي از آنها حتي چشم پوشيد. پر واضح است که ازدواج بي بهره از سرمايه رضايت والدين در واقع به نوعي ازدواج بي بهره از موفقيت کامل خواهد بود. آيا مفهوم اين سخن آن است که به محض مخالفت والدين با ازدواج خاصي بايد از آن دست شست؟ نه بلکه بايد در تحصيل رضايت آنها کوشيد. بايد بررسي کرد که علت مخالفت آنها چيست؟ آيا آنها دليلي قانع کننده براي مخالفت خود دارند؟ اگر شما باشيد و عقل فارغ از محبت کور و عشق عاري از فهم آيا جوابي براي مخالفت آنها داريد يا نه؟ مخالفت آنها را بجا و مقتضي انديشه مي دانيد و محصول عاقبت انديشي پيران تجربه مي شماريد يا نه؟... بهرحال اگر در عمق نهان خانه ي وجدان آنگاه که با خود خلوت مي کنيد مخالفت آنها را بجا مي شماريد پس تسليم حق شويد و اصرار بر تصميم غلط خود دست کشيد و ليکن اگر مخالفت آنها را بي مورد مي شماريد هرگز به دو گروه مخالف و موافق تقسيم نشويد دو جبهه در برابر هم را تشکيل ندهيد و هر يک بر طبل رأي خود مشت مکوبيد بلکه در صدد جلب رضايت آنها برآئيد. شما بايد دو راهکار محبت، انديشه، عشق ورزي و مصلحت انديشي خانوادگي والدين خود را به نيز به جبهه موافقين دعوت کنيد و جملگي يک صدا فرياد موافقت برآوريد و آنگاه اقدام نمائيد در راه تحصيل رضايت والدين از همکاري و ميان جيگري خير انديشان و فاميلهاي نزديک و صاحب نفوذ بر روي والدينتان بهره بگيريد و اصرار و سماجت آميخته به محبت و فرمانبري و دعا به درگاه حضرت حق را فراموش نکنيد. بکارگيري تمام راهکارهاي ارائه شده قلب و والدين را به اعلام رضايت خاطر آنهم از صميم دل نرم مي سازد. لازم به يادآوري است که اگر آنها علي رغم سعي و تلاش شما رضايت ندادند به مصلحت شماست که از اين ازدواج دست بکشيد و حتي در برخي موارد از گذر زمان به عنوان يک عامل مؤثر و هموار کننده و مسير نيل به هدف بهره بگيريد. بهرحال بدون رضايت والدين اقدام نکنيد مگر آنکه مخالفت آنها را برطرف ساخته و ه رضايت بکشانيد. و چنانچه احساس کرديد لجاجت در کار است نه مخالفت در اين صورت از همکاري افراد خيرخواه و آگاه به عنوان واسطه در رفع اين حالت کمک بگيريد.

پربازدیدترین ها