آیا غرانیق و القای شیطان در وسط قرآن صحیح است یا خیر؟

متن سوال: 
باسلام آيا غرانيق و القاي شيطان در وسط قرآن صحيح است يا خير؟

افسانه غرانيق در هيچ کدام از منابع شيعي وجود ندارد[?] اما در تفاسير مهم و مشهور اهل سنت و تواريخ معتبر و دست اول آنها بيان شده است.[?] مطابق نقل طبري ماجرا بدين شرح مي­باشد: «روزى رسول اکرم در مجمعى از مجامع پرجمعيت قريش حضور به ­هم رسانيد. او در آن روز در دل تمنّا مى ‏کرد چيزى بر وى نازل نشود که باعث تنفّر و انزجار قريشيان گردد. امّا خداوند در آن حال سوره «نجم» را نازل فرمود. پيامبر آن را همچنان قرائت کرد تا به آيه: أَ فَرَأَيْتُمُ اللَّاتَ وَ الْعُزَّى * وَ مَناةَ الثَّالِثَةَ الْأُخْرى‏[?] رسيد. در اينجا شيطان دو کلمه «تلک الغرانقة العلى و إنّ شفاعتهنّ لترجى» را بدو القا نمود. او نيز آنها را بر زبان راند. سپس باقى‏مانده سوره را قرائت فرمود. در پايان سوره، سجده کرد، و همه مردم حاضر نيز سر بر خاک نهاده با او سجده کردند. تنها وليد بن مغيره- به علّت پيرى و عدم قدرت بر خم شدن- خاکى از زمين برداشت و پيشانى بر آن نهاد. همه به آنچه خوانده شده بود، خشنود شدند. مشرکان قريش گفتند: ما مى‏ دانيم که خداوند زنده مى‏ کند و مى‏ ميراند، و خلق و رزق به دست اوست؛ ولى اين خدايان ما، نزد او شفاعت مى ‏نمايند. حال که تو نيز براى اينها سهمى قرار داده ‏اى، ما با تو همراه هستيم! شب هنگام جبرئيل به نزد آن حضرت آمد، و او سوره را بر جبرئيل عرضه داشت. چون به آن کلمه که شيطان بدو القا کرده بود رسيد، جبرئيل عرض کرد: من اين دو را بر تو نازل نساخته ‏ام! پيامبر فرمود: پس آن را من بر خداوند افترا بسته ‏ام و چيزى به خداوند نسبت داده‏ ام که نگفته است؟! به همين مناسبت، خداوند به پيامبر اکرم چنين وحى فرمود: وَ إِنْ کادُوا لَيَفْتِنُونَکَ عَنِ الَّذِي أَوْحَيْنا إِلَيْکَ لِتَفْتَرِيَ عَلَيْنا غَيْرَهُ ... ثُمَّ لا تَجِدُ لَکَ عَلَيْنا نَصِيراً[?] نزديک بود آنها تو را (با وسوسه ‏هاى خود) از آنچه بر تو وحى کرده ‏ايم بفريبند، تا غير آن را به ما نسبت دهى و در آن صورت، تو را به دوستى خود برمي­گزينند! پيامبر اکرم همچنان از اين حادثه غم زده بود، تا آنکه اين آيه نزول يافت: وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِکَ مِنْ رَسُولٍ وَ لا نَبِيٍّ إِلَّا إِذا تَمَنَّى أَلْقَى الشَّيْطانُ فِي أُمْنِيَّتِهِ فَيَنْسَخُ اللَّهُ ما يُلْقِي الشَّيْطانُ ثُمَّ يُحْکِمُ اللَّهُ آياتِهِ وَ اللَّهُ عَلِيمٌ حَکِيمٌ.[?] هيچ پيامبرى را پيش از تو نفرستاديم مگر اينکه هر گاه آرزو مى‏ کرد (و طرحى براى پيشبرد اهداف الهى خود مى‏ ريخت)، شيطان القائاتى در آن مى‏ کرد امّا خداوند القائات شيطان را از ميان مى‏ برد، سپس آيات خود را استحکام مى‏ بخشيد و خداوند عليم و حکيم است. راوى مى‏گويد: مهاجران مسلمانى که به سرزمين حبشه مهاجرت کرده بودند، اين شايعه را شنيدند که مردم مکّه عموما مسلمان شده ‏اند. بنابراين حرکت کرده به سوى اقوام خود بازگشتند. آنها مى ‏گفتند: خويشان ما براى ما بهتر و مورد علاقه بيشترى هستند. امّا آنگاه که به مکّه رسيدند و به ميان قومشان رفتند، مشاهده کردند که با نسخ آيات مزبور، اينان ديگر بار از اسلام و مسلمانان، روى‏گردان شده ‏اند.»[?] عده بسياري از اهل سنت نيز اين ماجرا را به شدت رد کرده ­اند. از جمله مراغي در تفسيرش مي­گويد: «بعضي از زنادقه در تفسير اين آيه احاديثي دروغين ساخته­ اند که در هيچ­کدام از صحاح شش­گانه وجود ندارد. و اصول دين اين گونه احاديث را رد مي­کند. و عقل سليم به باطل بودنش راهنمايي مي­کند ... پس بر علما واجب است که اين احاديث را رد کرده و زمان را با تأويل اين­گونه روايات ضايع نکنند. خصوصا بعد از آنکه محدثين قابل اعتماد بر جعلي و دروغين بودن آن تصريح کرده ­اند.»[?] بااين حال براي تاکيد بيشتر بر بطلان ماجرا مي­توان به دلايل ذيل اشاره کرد: ?-سوره نجم از سوره ­هاي مکي است که يک جا نازل شده است.[?] و به شدت افکار باطل و خرافي بت­ پرستان و نظر آنها درباره بت­ها را رد مي­کند. حتي در روايت مورد بحث نيز به تلاوت شدن ادامه سوره، بعد از القاي شيطان اشاره شده است؛ (که درباره ابطال نظر مشرکين است.) حال چگونه مي­توان پذيرفت در ميان چنين بيان­هايي، دو جمله به نفع بت­ها گفته شده و مشرکان با توجه به آن دو جمله، ادامه سوره را نديده گرفته و تمام اختلاف نظرهاي خود با مسلمين را تمام شده مي بينند و با آن­ها در سجده همراه مي­شوند؟ ?- هيچ کدام از راويان اين ماجرا، شاهد آن نبوده ­اند. و غير از ابن عباس، همه آنها از تابعين مي­باشند که هرگز پيامبر (ص) را درک نکرده ­اند. با توجه به اينکه ابن عباس در سال سوم قبل از هجرت به دنيا آمده[?] و سوره نجم اولين سوره­اي بوده که به صورت علني قرائت مي­شده است؛[??] او نيز شاهد ماجرا نبوده است. و حتي اگر قول به اولين سوره علني بودن را نپذيريم، مکي بودن سوره قابل انکار نيست که با توجه به اين مطلب و سال تولد ابن عباس، نهايتا مي­توان گفت او طفلي شير خوار بوده است. و به همين دليل مطلب از جهت تاريخي قابل پذيرش نيست.[??] البته بعضي در صدور روايت از ابن عباس نيز تشکيک کرده ­اند.[??] ?-ماجراي بيان شده با آيات بسياري از قرآن تضاد دارد که به استناد همان آيات، بطلان ماجرا اثبات مي­شود و ماجراي غرانيق را افسانه اي باور نکردني مي­سازد. به چند دسته از اين آيات اشاره مي­کنيم: الف-آياتي که عدم تسلط شيطان بر مومنان و عدم اغواگري مخلصين را بيان مي­کند: لَيْسَ لَهُ سُلْطانٌ عَلَى الَّذينَ آمَنُوا وَ عَلى‏ رَبِّهِمْ يَتَوَکَّلُونَ[??] او، بر کسانى که ايمان دارند و بر پروردگارشان توکّل مى‏ کنند، تسلّطى ندارد. لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعينَ * إِلاَّ عِبادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصينَ[??] همه آنان را گمراه خواهم کرد مگر بندگان مخلصت را. ب-آياتي که محافظت الهي از وحي و مصون بودن آن را بيان مي­کند: إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ [??] ما قرآن را نازل کرديم و ما بطور قطع نگهدار آنيم. لا يَأْتيهِ الْباطِلُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ لا مِنْ خَلْفِهِ تَنْزيلٌ مِنْ حَکيمٍ حَميدٍ[??] که هيچ گونه باطلى، نه از پيش رو و نه از پشت سر، به سراغ آن نمى‏ آيد چرا که از سوى خداوند حکيم و شايسته ستايش نازل شده است! ج-آياتي که عدم خطاي نبي در بيان وحي را بيان مي­کند: وَ لَوْ تَقَوَّلَ عَلَيْنَا بَعْضَ الْأَقَاوِيلِ * لَأَخَذْنَا مِنْهُ بِالْيَمِينِ * ثمُ‏َّ لَقَطَعْنَا مِنْهُ الْوَتِينَ * فَمَا مِنکمُ مِّنْ أَحَدٍ عَنْهُ حَاجِزِينَ[??] اگر او سخنى دروغ بر ما مى‏بست، ما او را با قدرت مى‏گرفتيم، سپس رگ قلبش را قطع مى‏ کرديم، و هيچ کس از شما نمى‏توانست از (مجازات) او مانع شود! قُلْ ما يَکُونُ لي‏ أَنْ أُبَدِّلَهُ مِنْ تِلْقاءِ نَفْسي‏ إِنْ أَتَّبِعُ إِلاَّ ما يُوحى‏ إِلَيَّ إِنِّي أَخافُ إِنْ عَصَيْتُ رَبِّي عَذابَ يَوْمٍ عَظيمٍ[??] بگو: «من حق ندارم که از پيش خود آن را تغيير دهم فقط از چيزى که بر من وحى مى‏ شود، پيروى مى‏ کنم! من اگر پروردگارم را نافرمانى کنم، از مجازات روز بزرگ (قيامت) مى‏ ترسم! ?-در نقل­هاي اين ماجرا تضادهاي بسياري ديده مي­شود که همين نکته مي­تواند شاهدي بر کذب آن باشد.[??] ?- سيره و منش پيامبر (ص) و مقابله او با بت­ها، شاهدي جدي عليه کذب بودن ماجراي غرانيق است. در سفري که پيامبر (ص) نوجوان بوده و همراه ابوطالب از مکه خارج مي­شود، بحيراي راهب ايشان را مي­بيند و مي­گويد: «اى پسر، تو را به حق لات و عزى سوگند مى‏ دهم که از هر چه مى‏پرسم به من پاسخ دهى. رسول خدا فرمود: مرا به لات و عزى سوگند مده که به خدا سوگند هيچ چيز را به اندازه آن دو دشمن نمى‏ دارم.»[??] همچنين در سفر تجاري که پيامبر (ص) در جواني داشته­ اند، بين ايشان و مردي اختلافي رخ مي­دهد. « آن مرد به پيامبر گفت: به لات و عزّى سوگند بخور. پيامبر (ص) فرمود: من هرگز به آنها سوگند نمى ‏خورم و من مى‏ روم تو هم از لات و عزّى اعراض کن.»[??] حال چگونه مي­توان پذيرفت کسي که از اوايل عمر خويش، هيچ­گاه سر سازش با بت­ها نداشته، چنين جملاتي در تمجيد از بت­ها بيان کند، خصوصا آنکه با توجه به اخبار اين ماجرا، پيامبر (ص) از شيطاني بودن اين جملات نيز تنها آن گاه با خبر مي­شود که جبرئيل به ايشان خبر مي­دهد! ?- تمام ادله عقلي و نقلي بيان کننده عصمت نبي در ابلاغ وحي، دليلي بر کذب ماجراي غرانيق است. ?- آيه ?? سوره حج که به اين ماجرا مرتبط شده است، از آيات مدني است درحالي که سوره نجم مکي بوده است. و فاصله زياد اين دو سوره با روايات افسانه غرانيق سازگار نيست. ?- ماجراي بازگشت مهاجرين به سبب اين ماجرا، يکي ديگر از ضعف­هاي دورني ماجرا است که کذب آن را نشان مي­دهد. چگونه ممکن است خبر قسمت اول ماجرا به مهاجرين رسيده باشد و باقي مانده ماجرا تنها زماني به آنها برسد که از حبشه به مکه رسيده ­اند! آن هم با غير عادي بودن ماجرا که طبيعتا براي هر عاقلي زمينه تحقيق بيشتر را مهيا مي­کند. و اينکه مشرکين با عده ­اي که به دنبال­شان تا حبشه رفته بودند و اکنون آنان با پاي خود برگشته بودند، چه رفتاري مي­کنند و مساله در افسانه غرانيق چگونه بيان شده است، نيز مساله ­اي قابل توجه است. [?] - ر.ک: مکارم شيرازى،‏ ناصر، يکصد و هشتاد پرسش و پاسخ، چهارم، دار الکتب الإسلامية، تهران،‏ ???? ش، ص??? [?] - ر.ک: نقش ائمه در احياى دين، ج‏?، ص??? [?] - سوره نجم: ??، آيات ?? و ?? [?] - سوره اسراء: ??، آيات ?? تا ?? [?] - سوره حج:??، آيه ?? [?] - طبرى، ابو جعفر محمد بن جرير، جامع البيان في تفسير القرآن، اول، دار المعرفه، بيروت‏، ????ق، ج‏??، ص??? [?] - مراغى، احمد بن مصطفي، تفسير المراغي، داراحياء التراث العربي، بيروت، بي تا، ج‏??، ص??? [?] - ر.ک: الميزان في تفسير القرآن، ج‏??، ص ?? [?] - ر.ک: المسعودي، أبو الحسن على بن الحسين بن على، مروج الذهب و معادن الجوهر، دوم، دار الهجرة، قم، ????ق، ج‏?، ص??? [??] - ر.ک: الميزان في تفسير القرآن، ج‏??، ص ?? [??] - ر.ک: نقش ائمه در احياى دين، ج‏?، ص??? [??] - ر.ک: تفسير نمونه، ج‏??، ص ??? [??] - سوره نحل:??، آيه ?? [??] - سوره حجر: ??، آيات ?? و ?? [??] - سوره حجر: ??، آيه ? [??] - سوره فصلت:??، آيه ?? [??] - سوره حاقه:??، آيات ?? تا ?? [??] - سوره يونس:??، آيه ?? [??] - ر.ک: نقش ائمه در احياى دين، ج‏?، ص??? : در پاره‏اى از اين روايات مى‏خوانيم که پيامبر در مورد خدايان قريش در دل خيال‏هايى داشت، و اين خيال‏ها و افکار بر زبانش به صورت آيات مزبور جارى شد. در ديگرى مى‏بينيم که شيطان اين عبارات را بر زبان پيامبر انداخت. در سومى چنين آمده است که شيطان به صورت موجودى سفيد رنگ بر پيامبر ظاهر شد و بر او چنين وانمود ساخت که وى جبرئيل است. در چهارمى آمده که شيطان عبارات خود را در مدّتى که پيامبر در تلاوت قرآن مکث و توقّف نموده بود، به او القا کرده است. در روايتى نقل شده که پيامبر اين سوره را در نماز تلاوت مى‏فرمود، در حالى که در ديگر روايت گفته مى‏شود که آن را در غير نماز، و در جمع قومش مى‏خوانده است. و بالاخره در بعضى روايات آمده که شيطان کلمات خود را در حال چرت زدن، بر پيامبر القا نموده است. [??] - الهاشمي البصري، محمد بن سعد بن منيع، الطبقات‏الکبرى، محمد عبد القادر عطا، اول، دار الکتب العلمية، بيروت، ????ق، ج‏?،ص??? [??] - همان، ج‏?،ص

پربازدیدترین ها