آیا همه مسلمانان به دوزخ می‌روند؟

متن سوال: 
خداي متعال در سوره مبارکه مريم آيه 71 و 72 مي‌فرمايد: (وَإِن مِّنکُمْ إِلَّا وَارِدُهَا کَانَ عَلَي‏ رَبِّکَ حَتْماً مَقْضِيّاً ثُمَّ نُنَجِّي الَّذِينَ اتَّقَوْا وَنَذَرُ الظَّالِمِينَ فِيهَا جِثِيّاً)؛ «و هيچ (کس) از شما نيست، مگر اين‏که در آن (جهنّم) وارد مي‏شود؛ (اين حکم) حتمي است که براي پروردگارت پايان يافته است سپس کساني را که خودنگه‏داري کردند نجات مي‏بخشيم و ستمکاران را از پاي در آمده، در آن (دوزخ) وا مي‏گذاريم». طبق اين آيه، تمامي مسلمانان به جهنم خواهند رفت (حداقل براي مدتي) اما در جاهاي ديگر ادعا مي‌کند کساني که در جهاد کشت مي‌شوند، مستقيم به بهشت مي‌روند که اين تناقض است. يعني در آيات قرآن، از يک طرف مسلمانان و غيرمسلمانان را از جهت عاقبت، متفاوت مي‌داند و مسلمانان و مؤمنين را به جز گنه‌کاران از آن‌ها، رستگار و بهشتي معرفي مي‌کند و اهل شرک و کفر و نفاق و هم‌چنين مسلمانان گنه‌کار را معذب و اهل جهنم مي‌داند و از طرف ديگر مي‌گويد که همه مسلمانان به طور حتم وارد جهنم مي‌شوند (در همين آيه ذکر شده)، دليل اين ناسازگاري چيست؟

سلام خدمت شما پرسشگر محترم انسان‌ها به دسته‌هاي مختلفي از جهت ايمان تقسيم مي‌شوند که شامل مؤمنين، کفار و منافقين مي‌باشند و سرنوشت هرکدام از اين‌گروه‌ها در قرآن‌کريم ترسيم شده است چنانچه به مؤمنين وعده بهشت[1] داده ‌شده و کفار و منافقين را اهل دوزخ ناميده است[2] و براي منافقين، پايين‌ترين جايگاه دوزخ را بيان کرده است[3]. از طرفي خود مؤمنين و مسلمانان داراي گروه‌هاي متعددي از جهت عمل و کيفيت اعتقاد هستند و هريک داراي جايگاهي خاص در قيامت هستند،‌ چرا که ملاک سنجش و ارزيابي انسان‌ها در آخرت بر اساس اعتقاد و عمل آن‌ها در دنياست و در کلام الهي، بهشت را جايگاه کساني مي‌داند که علاوه بر اعتقاد به خدا و معاد، داراي عمل صالح نيز باشند[4]. مسلماناني که گناهکار هستند و معصيت مي‌کنند، حسابي جدا دارند؛ عده‌اي موفق به توبه و استغفار مي‌شوند و عده‌اي بدون توبه از دنيا مي‌روند که گروه دوم نيز داراي عذاب هستند که شرح آن مي‌آيد. مسأله ديگري که در ارتباط با جهنم مطرح مي‌شود مسأله خلود است. اگر شخص مسلمان مستحق عذاب هم باشد، ‌عذاب او هميشگي نيست و خالد در جهنّم نمي‌باشد و خلود در آتش فقط ويژه کافر و معاندين و منافقين مي‌باشد. در مورد خلود در عذاب بايد عرض شود اثبات عدم خلود مؤمن در عذاب، با اصل عذاب و اين که مسلمان گنهکار هم عذاب مي‌شود، منافاتي ندارد و اصل عذاب را نفي نمي‌کند. چرا که در آخرت هر چه مي‌بينيم همان تجسّم اعمال است و هر نفسي در گرو اعمال کسب کرده خود است[5]. ثالثاً: دليل ديگري که عذاب را براي گنه‌کار ثابت مي‌کند هرچند مسلمان باشد چرا که معلول تابع علّت است و از علّت تخلّف نمي‌کند و گناه و عمل معصيت علّت آن عذاب و آتش است چنان‌چه ذات بعضي از اعمال،‌ آتش است[6]. بنابراين ما هرگز معتقد نيستيم که يک مسلمان گنه‌کار و آلوده به انواع جنايات فقط چند روزي عذاب الهي مي‌بيند بلکه ساليان دراز که مدت آن را جز خدا نمي‌داند، گرفتار مجازات خواهد بود ولي مجازات او به خاطر ايمانش ابدي و جاويدان نمي‌باشد[7]. علامه طباطبايي نيز با اين عبارت که گنه‌کاران از اهل ايمان در آتش خالد و جاودانه نمي‌مانند اصل ورود مسلمانان گنه‌کار به دوزخ را مسلم دانسته‌اند[8]. 4. آيات و روايات متعددي نيز از ورود گنه‌کاران (چه مسلمان و چه غير مسلمان) به دوزخ خبر مي‌دهد برخي از آنان مانند (إِنَّ الَّذِينَ يَأْکُلُونَ أَمْوَالَ الْيَتَامَي‏ ظُلْماً إِنَّمَا يَأْکُلُونَ فِي بُطُونِهِمْ نَاراً وَسَيَصْلَوْنَ سَعِيراً)[9]؛ «در حقيقت کساني که اموال يتيمان را به ستم مي‏خورند، جز اين نيست که آتشي در درونشان مي‏خورند و به زودي در شعله‏ فروزان (آتش) درآيند [و بسوزند].» و در آياتي ديگر برخي از عوامل ورود به جهنّم را بر مي‌شمرد از جمله رباخواري[10]، منع زکات[11]، ترک نماز[12]، خوردن مال يتيم[13]، کم‌فروشي[14]، عيب‌جويي و غيبت[15]، اسراف و تبذير[16]، دنياپرستي[17]، زراندوزي[18]، فرار از جهاد[19]، ريختن خون بي‌گناهان[20]، کفران نعمت الهي[21]، تعدّي از حدود الهي[22]، تکيه کردن بر ظالمان[23]، ظلم و بيدادگري[24] و... . امام صادق7 مي‌فرمايد: «من اکل مال‌ أخيه ظلماً ولم‌ يردّه إليه أکل جذوة من النار يوم القيامة»[25]؛ «کسي که مال بردارش را از روي ظلم بخورد و آن را به صاحبش برنگرداند، پاره‌اي از آتش را در روز قيامت خورده است.» همچنين مي‌فرمايد: «الکبائر سبع قتل المؤمن متعمداً وقذف المحصنه والفرار من الزّحف والتعرّب بعد الهجرة واکل مال اليتيم ظلماً واکل الربا بعد البيّنه وکلّ ما أوجب الله عليه النار»[26]. گناهان کبيره هفت تا است: کشتن مؤمن از روي عمد؛ تهمت ناروا به زن پاکدامن؛ فرار از جهاد و رويارويي با دشمن؛ بازگشت به جاهليت بعد از مهاجرت (بعد از آشنايي با اسلام و پذيرفتن آن)؛ خوردن مال يتيم از روي ظلم؛ خوردن ربا بعد از آگاهي از حرمت آن و هر آنچه که خدا آتش را بر آن واجب کرده است که طبق اين روايت ـ که برخي از مصاديق گناهان کبيره ذکر شده ـ خدا براي اين گناهان و گناهاني ديگر، آتش را واجب کرده است. باز مي‌فرمايند: «من خاف الناس لسانه فهو في النار»[27]؛ «کسي که مردم از زبانش بترسند، در آتش است» و... بنابراين مشخص شد که گنه‌کار چه غير مسلمان و چه مسلمان اگر بخشيده نشوند به دوزخ مي‌روند پس عکس آن که قابل پذيرش عقل نيز هست اين است که اگر کسي گناهي نداشته باشد يا بخشيده شود دليلي براي عذاب شدن او در جهنم وجود ندارد حال با اين مقدمه به توضيح و تبيين آيه 71 سوره مبارکه مي‌پردازيم: خداوند در آيه 71 و 72 سوره مبارکه مريم مي‌فرمايد: (وَإِن مِّنکُمْ إِلَّا وَارِدُهَا کَانَ عَلَي‏ رَبِّکَ حَتْماً مَقْضِيّاً ثُمَّ نُنَجِّي الَّذِينَ اتَّقَوْا وَنَذَرُ الظَّالِمِينَ فِيهَا جِثِيّاً)؛ «و هيچ (کس) از شما نيست، مگر اين‏که در آن (جهنّم) وارد مي‏شود؛ (اين حکم) حتمي است که براي پروردگارت پايان يافته است سپس کساني را که خودنگه‏داري کردند نجات مي‏بخشيم و ستمکاران را از پاي در آمده، در آن (دوزخ) وا مي‏گذاريم». در اين‌باره نظراتي وجود دارد: الف) با توجه به قاعده سياق مراجعه به آيات قبل از اين آيه نشان مي‌دهد پنج آيه به شرح حال منکرين قيامت و کفار پرداخته است تا به اين آيه شريفه که مي‌رسد مي‌فرمايد: (وَإِن منکُمْ إِلَّا وَارِدُهَا) بنابراين بعيد نيست خطاب، به خصوص کفار نامبرده در آيات پنجگانه گذشته باشد و در حقيقت در کلام التفاتي از غيب به حضور به کار رفته است که از نکات ادبي است نمونه‌هاي متعددي از اين قاعده ادبي در قرآن وجود دارد که يکي از روشن‌ترين آنها سوره مبارکه حمد است که پس از حمد و ثناي الهي، روي سخن از غيبت به خطاب مي‌آيد و مي‌فرمايد: (إِيَّاکَ نَعْبُدُ وَإِيَّاکَ نَسْتَعينُ)[28] و[29]. ب) خطاب «کم» به عموم مردم است، اما برخي «ورود» را به معناي اشراف گرفته‌اند نه دخول و برخي نيز شواهدي را بر آن اقامه کرده‌اند. عده‌اي نيز به معني «دخول» گرفته‌اند اما تفسير جالبي براي آن ارائه داده‌اند که در ادامه خواهد آمد. اينک به بررسي معناي «ورود» در تفاسير مي‌پردازيم. معناي «ورود» راغب در مفردات مي‌گويد: الورود اصله: قصد الماء، ثم يستعمل في غيره[30]؛ ورود در اصل به معناي «به قصد آب رفتن» است ولي بعداً در غير آب هم استعمال شده است. مثلاً گفته مي‌شود وردتُ الماء أرد ورودا، فأنا وارد والماء مورود. وارد بر آب شدم وارد شدني که من «وارد» و آب «مورود» است. يا وقد أوردتُ الابل الماء. شتر را به آب وارد کردم. و قوله تعالي: (وَلَمَّا وَرَدَ مَاءَ مَدْيَنَ): و چون وارد آب مدين شد[31]. [با توجه به معنايي که راغب در ابتدا ارائه مي‌دهد مثال‌هاي گفته شده به اين معنا است که قصد آب کردم يا شتر را بر آب وارد کرد و آيه به اين معنا است که بر آب مدين اشراف پيدا کرد و حاضر شد، نه اينکه داخل در آب شده باشد. نظر علامه طباطبايي بر اين است که ورود به معناي قصد و حضور و اشراف است و مي‌گويد حق مطلب اين است که ورود بر بيش از حضور و اشراف (البته اختياري) دلالت ندارد، از کتب لغت معنايي بيش از اين براي آن استفاده نمي‌شود و به روايتي از امام صادق7 استناد مي‌کند که فرمودند: (در ذيل آيه (وَإِن مِّنکُمْ إِلَّا وَارِدُهَا)): مگر نشنيدي که عرب مي‌گويد: بر فلان قبيله وارد شديم، يعني نزديکي‌هاي آن رسيديم، نه اين که داخل شديم[32]و[33]. لازم به ذکر است که علامه در عين حالي که معناي دخول را نمي‌پذيرد، ورود عموم مردم چه کافر و چه مسلمان به جهنم را با توجه به (ثُمَّ نُنَجِّي‌الَّذِينَ ‌اتَّقَوْا) قبول دارد و آن را تأکيد مي‌کند و همچنين نجات متقين از آتش را مستلزم اين نمي‌داند که داخل آتش شده باشند (چنان چه قائلين به معناي دخول ذکر کرده‌اند) زيرا نجات، همان‌طور که با گرفتن شخصي که داخل مهلکه شده است صادق است، با دورکردنش از مهلکه نيز صادق است و اگر کسي که مشرف به هلاکت شده است را از هلاکت دور کنيم او را نيز نجات داده‌ايم. بنابراين حتماً لازم نيست شخص داخل در آتش شده باشد نجات صادق آيد[34]. به هر حال اکثر مفسران قائلند که «ورود» در اين جا به معني دخول است و به اين ترتيب همه انسان‌ها بدون استثناء نيک و بد، وارد جهنم مي‌شوند، منتها دوزخ بر نيکان سرد و سالم خواهد بود همان گونه که آتش نمرود بر حضرت ابراهيم7 سرد شد (يَانَارُ کُونِي بَرْداً وَسَلاَماً عَلَى‏ إِبْرَاهِيمَ)[35]، «اى آتش! بر ابراهيم سرد و سلامت باش». چرا که آتش؛ با آنها سنخيت ندارد گويي از آنان دور مي‌شود و فرار مي‌کند و هر جا آنان قرار مي‌گيرند خاموش مي‌گردد. ولي دوزخيان که تناسب با آتش دوزخ دارند همچون ماده قابل اشتعالي که به آتش برسد فوراً شعله‌ور مي‌شوند[36] و[37]. اين تفسير با ظاهر آيه هماهنگ است زيرا معني اصلي ورود، دخول است و جمله (ثُمَّ نُنَجِّي الَّذِينَ اتَّقَوْا) همچون جمله (نَذَرُ الظَّالِمِينَ فِيهَا). نيز شاهد بر اين معني است به علاوه روايات متعددي در تفسير آيه رسيده است که اين معني را تقويت مي‌کند مانند حديثي از جابر بن عبدالله انصاري نقل شده که شخصي از او درباره اين آيه پرسيد، جابر با هر دو انگشت به دو گوش خود اشاره کرد و گفت: مطلبي که با اين دو گوش خود از پيامبر شنيدم که اگر دروغ بگويم هر دو کر باد. الورود الدخول، لايبقي بر ولافاجر لايدخلها فيکون علي‌ المؤمنين بردا وسلاما کما کانت علي ابراهيم حتي ان للنار ـ أو قال لجهنّم ـ ضجيجاً من بردها، ثم ننجي الذين اتقوا ونذر الظالمين فيها جثياً[38]؛ «ورود در اينجا به معني دخول است هيچ نيکوکار و بدکاري نيست مگر اينکه داخل جهنم مي‌شود، آتش در برابر مؤمنان سرد و سالم خواهد بود، ‌همان گونه که بر ابراهيم بود، تا آنجا که «آتش» ـ يا «جهنم» ـ (ترديد از جابر است) از شدت سردي فرياد مي‌کشد، پس خداوند پرهيزگاران را رهايي مي‌بخشد و ظالمان را در آن ذليلانه رها مي‌کند». در حديث ديگري از پيامبر مي‌خوانيم: تقول النار للمؤمن‌ يوم القيامة؛ جز يا مؤمن، فقد اطفانورک لهبي؛ آتش به فرد با ايمان روز قيامت مي‌گويد: زودتر از من بگذر که نورت، ‌شعله مرا خاموش کرد. اين معني از بعضي ديگر از روايات نيز استفاده مي‌شود[39]. چند نکته 1. اگر مؤمنان عذاب نمي‌شوند و آتش بر آن‌ها سرد مي‌شود، پس چرا وارد جهنم مي‌شوند؟ و يا به عبارت ديگر فلسفه ورود همه در جهنم چيست؟ از جمله حکمت‌هاي آن مي‌توان گفت: مشاهده دوزخ و عذاب‌هاي آن، مقدمه‌اي خواهد بود که مؤمنان از نعمت‌هاي خداداد بهشت حداکثر لذت را ببرند چرا که قدر عافيت را کسي داند که به مصيبتي گرفتار آيد (وبالاضداد تعرف الاشياء) در اين جا مؤمنان گرفتار معصيت نمي‌شوند، بلکه تنها صحنه مصيبت را مشاهده مي‌کنند و همان گونه که در روايات خوانديم آتش بر آن‌ها سرد و سالم مي‌شود و نور آن‌ها شعله آتش را تحت‌الشعاع قرار مي‌دهد.[40] به علاوه آن‌ها چنان سريع و قاطع از آتش مي‌گذرند که کمترين اثري در آن‌ها نمي‌تواند داشته باشد. همان‌گونه که در حديثي از پيامبر9 نقل شده است که فرمود: يرد الناس النار ثم‌ يصدرون باعمالم فاولهم کلمع البرق ثم کمر الريح، ثم کحضر الفرس، ثم کراکب، ثم‌ کشد الرجل، ‌ثم کمشيه: مردم همگي وارد آتش (دوزخ) مي‌شوند سپس بر حسب اعمالشان از آن بيرون مي‌آيند، بعضي هم‌چون برق، سپس کمتر از آن هم‌چون گذشتن تندباد، بعضي هم‌چون دويدن شديد اسب، بعضي هم‌چون سوار معمولي، بعضي هم‌چون پياده‌اي که تند مي‌رود، و بعضي هم‌چون کسي که معمولي راه مي‌رود[41] و از اين گذشته دوزخيان نيز از مشاهده اين صحنه که بهشتيان با چنان سرعتي مي‌گذرند و آن‌ها مي‌مانند، مجازات بيشتري مي‌بينند[42]. 2. چگونه مؤمنان وارد جهنّم مي‌شوند در حالي که با عبارت (أُولئِکَ عَنْهَا مُبْعَدُونَ) در آيه (إِنَّ الَّذِينَ سَبَقَتْ لَهُم مِنَّا الْحُسْنَي‏ أُولئِکَ عَنْهَا مُبْعَدُونَ لاَيَسْمَعُونَ حَسِيسَهَا) منافات دارد؟ اولاً: اين آيه مربوط به جايگاه دائمي و قرارگاه هميشگي مؤمنان است، حتي در آيه بعد از آن مي‌خوانيم: (لاَيَسْمَعُونَ حَسِيسَهَا) مؤمنان حتي صداي شعله‌هاي آتش را نمي‌شنوند[43]. ثانياً: از کجا معلوم که معناي اين آيه دور نگه داشتن بعد از داخل شدن نباشد؟ هم چنان‌که همين معني يعني دور کردن بعد از دخول را از آيه (ثُمَّ نُنَجِّي الَّذِينَ اتَّقَوْا وَنَذَرُ الظَّالِمِينَ فِيهَا) استظهار شده و نيز گفته‌اند خداوند به احترام آنان ميان آنان و شنيدن صداي آتش حجابي قرار‌ مي‌دهد هم چنان که ميان ابراهيم و حرارت آتش چنان حجابي قرار داد و به آتش فرمود: (کُونِي بَرْداً وَسَلاَماً عَلَى‏ إِبْرَاهِيمَ)[44]. نتيجه مؤمنيني که گناه ندارند يا گناه آنان بخشيده شده است از عذاب جهنم در امان هستند چه 1ـ بنابر التفات خطاب به کفار باشد، 2ـ مؤمنين بر جهنم اشراف پيدا کنند و آن را ببينند اما داخل نشوند 3ـ داخل شوند اما همچون حضرت ابراهيم7 نور آنان لهيب جهنم را پس بزند و اجازه نزديک شدن به آنان را ندهد. علاوه بر اين فهم معناي سوم آنگاه راحت‌تر مي‌شود که توجه داشته باشيم اگر جهنم باطن دنيا به معناي رجس و گناه و آلودگي‌هاي آن باشد همه، چه مؤمن و چه کافر داخل دنيا شده‌اند اما مؤمنين بدون آلوده شدن به پليدي‌هاي آن از آن نجات يافته و گذر کرده‌اند اما کافران و مجرمين در آن ماندگار شدند[45]. پس آيات با يک‌ديگر منافات ندارند و با بياني که عرض شد هيچ‌گونه تعارضي بين آن‌ها نمي‌باشد و با بررسي مجموعه آيات به اين نتيجه مي‌رسيدم که ورود مسلمانان در جهنم به معناي سوختن و معذب بودن و افتادن در آتش نيست بلکه مراد، اشراف و عبور بي‌آسيب از آتش است چنان چه حضرت ابراهيم از ورود به آتش نه سوخت و نه عذاب شد و آتش بر بدن مبارکش سرد شد چرا که بدن مؤمن با آتش سنخيتي ندارد و از شعله‌ها و حرارت آن در امان است. منابع جهت مطالعه بيشتر تفاسير قرآن‌کريم، همچون مجمع‌البيان، الميزان، نمونه و تفسير قرآن مهر ... ذيل آيه 71 و 72 سوره مبارکه مريم. [1]. بقره/ 25. [2]. مائده/ 10. [3]. نساء/ 145. [4]. لقمان/ 8. [5]. مدثر / 38. [6]. نساء / 10. [7]. ر.ک: مکارم شيرازي، نمونه، ج 2، ص 487. [8]. ر.ک: الميزان في تفسير القرآن، ج 1، ص 183. [9]. نساء / 10. [10]. بقره/ 275. [11]. فصلت/ 7. [12]. مدثر/ 43. [13]. نساء/ 2. [14]. مطففين/ 1، 4، 5، 7. [15]. همزه/ 1 ـ 4. [16]. مؤمن/ 43. [17]. اسراء/ 18. [18]. توبه/ 34 ـ 35. [19]. انفال/ 15 ـ 16. [20]. مائده/ 32. [21]. ابراهيم/ 28 ـ 29. [22]. نساء/ 14. [23]. هود/ 112. [24]. کهف/ 29. [25]. کافي، ج 2، ص 333. [26]. کافي، ج 2، ص 277. [27]. همان، ص 327. [28]. حمد / 5. [29]. ر.ک: الميزان، ج14، ص 90. (الميزان اين نظر را به عنوان يک احتمال بيان کرده است). [30]. المفردات في غريب القرآن، ص 865 . [31]. قصص/ 23. [32]. الميزان في تفسير القرآن، ج 14، ص 91 ـ 93. [33]. البته علامه در جواب به روايات ذکر شده از طرف قائلين به معناي دخول مي‌فرمايد که روايات در شرح داستان وارد شده است نه در بيان مورد استعمال الفاظ آيه. همان، ص 91. [34]. همان، ج 14، ص 91. همچنين درباره اين نظر ر.ک: تفسير أحسن الحديث، ج ‏6، ص: 349. [35]. انبياء/ 69. [36]. تفسير نمونه، ج 13، ص 118. [37]. مرحوم طبرسي نيز مي‌فرمايد که خطاب به همة مکلّفين است و هيچ نيک و بدي از آن مستثني نيست. پس همه بدون استثناء وارد جهنّم مي‌شوند. ترجمه مجمع البيان في تفسير القرآن، ج 6، ص 812. [38]. تفسير نمونه، ج 13، ص 119. [39]. همان. [40]. تفسير نمونه، ج 13، ص 120. [41]. همان. [42]. همان. [43]. همان، ص 120 ـ‌ 119. [44]. الميزان في تفسير القرآن،‌ ج 14، ص 90. [45]. ر.ک: تفسير روشن، ج‏13، ص 316.

پربازدیدترین ها