اگر خدا بی نیاز است چرا می آفریند؟

متن سوال: 
يکي از شبهاتي که معمولاً در علم کلام مطرح گرديده و مورد بحث و بررسي قرار مي‌گيرد، آن است که اگر خدا بي‌نياز است چرا مي‌آفريند

سلام خدمت شما پرسشگر محترم آنهايي که اين شبهه را مطرح نمودند مي‌گويند آيا نقصي در ذات خدا وجود دارد تا به وسيله آفرينش، آن نقص از خدا برطرف گردد و اگر خدا بي نياز است پس چرا دست به آفرينش رده است؟ قرآن‌کريم در رابطه با مسئله خلقت مفصل بحث نموده و بحث آفرينش را داراي اهداف و غرائضي دانسته است اما بايد ببينيم که اگر در آفرينش اهدافي وجود دارد چه جواب و چه توجيهي را در قبال اين شبهه آماده کرده است. که انشاءالله به آن خواهيم رسيد. ? پاسخ پاسخ اين شبهه در سه مرحله بيان مي‌گردد: الف ـ حکمت خداوندي اقتضاي هدفمند بودن خلقت را دارد (أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّما خَلَقْناکُمْ عَبَثاً وَأَنَّکُمْ إِلَيْنا لاتُرْجَعُونَ)[1]؛«و آيا پنداشتيد که شما را بيهوده آفريده‏ايم و اين‏که شما به سوى ما بازگردانده نمى‏شويد؟!». از اين آيه مبارکه مي‌فهميم که مسئله خلقت عبث و بيهوده نبوده چرا که ذاتي که به عنوان واجب الوجود مطرح است بايد حکيم باشد و محال است از او کار لهو و بيهوده سر زند بلکه تمامي افعال خدا داراي اهدافي هست از جمله آن معاد و مسئله رستاخيز است که آيه کريمه به آن اشاره مي‌کند قرآن‌کريم به خاطر عبث نبودن آفرينش انسان را خطاب مي‌کند که اي انسان بدان که تو بر اساس هدف و غرضي آفريده شده‌اي و روزي خواهد رسيد که تو به سوي معبود خويش رجوع مي‌کني. در قرآن‌کريم آيات ديگري نيز داريم که به روشني بيان مي‌کند که مسئله آفرينش چيز باطل و بازيچه‌اي نيست آنجا که مي‌فرمايد. (الَّذينَ يَذْکُرُونَ اللَّهَ قِياماً وَقُعُوداً وَعَلي‌‌‌‌ جُنُوبِهِمْ وَيَتَفَکَّرُونَ في خَلْقِ السَّماواتِ وَالْأَرْضِ رَبَّنا ماخَلَقْتَ هذا باطِلاً سُبْحانَکَ فَقِنا عَذابَ النَّار)[2]؛ «(همان) کسانى که [در حال‏] ايستاده و نشسته و بر پهلوهايشان [آرميده‏]، خدا را ياد مى‏کنند و در آفرينش آسمان‏ها و زمين تفکّر مى‏کنند؛ (در حالى که مى‏گويند: اى) پروردگار ما! اين‏[ها] را بيهوده نيافريده‏اى؛ منزّهى تو؛ پس ما را از عذابِ آتش حفظ کن!»[3]. خداوند متعال در اين آيه شريفه احوال بندگان ذکرگزار خويش را توصيف مي‌کند که مي‌گويند (رَبَّنا ما خَلَقْتَ هذا باطِلاً سُبْحانَکَ فَقِنا عَذابَ النَّار)، «اى) پروردگار ما! اين‏[ها] را بيهوده نيافريده‏اى؛ منزّهى تو؛ پس ما را از عذابِ آتش حفظ کن!». علامه طباطبايي; ذيل آيه مي‌آورد «و کلمه باطل» به معناي هر چيزي است که در آن هدفي و غرضي معقول نباشد و به قول خداي تعالي در مثال سيل و کف آنجا که مي‏فرمايد. (فَأَمَّا الزَّبَدُ فَيَذْهَبُ جُفاءً وَأَمَّا ما يَنْفَعُ النَّاسَ فَيَمْکُثُ فِي الْأَرْضِ)[4]، «و امّا کف به کنارى مى‏رود، ولى آنچه به مردم سود مى‏رساند، پس در زمين مى‏ماند». و به همين جهت انديشمندان بعد از آنکه باطل را از عالَم خلقت نفي مي‏کنند، اين معنا برايشان کشف مي‏شود که پس به طور مسلم مردم براي جزا دوباره محشور خواهند شد، و در آن عالم ستمگران کيفر خواهند ديد، آن هم کيفري خوارکننده که همان آتش باشد، و ممکن نيست کسي يا عاملي اين کيفر را و مصلحت آن را باطل و يا رد کند، چون بدون حشر مساله خلقت، باطل خواهد شد[5]. يکي از آيات ديگري که به اين مسأله اشاره مي‌کند. (أَلَمْ تَرَأَنَّ اللَّهَ خَلَقَ السَّماواتِ وَالْأَرْضَ بِالْحَقِّ إِنْ يَشَأْ يُذْهِبْکُمْ وَيَأْتِ بِخَلْقٍ جَديد)[6]؛ «آيا اطلاع نيافتى که خدا، آسمان‏ها و زمين را به حق آفريده است؟! اگر بخواهد، شما را (از ميان) مى‏برد و آفرينش جديدى مى‏آورد». در اين آيه کريمه خداوند متعال خلقت آسمان‌ها و زمين را از روي واقعيت و حقيقت مي‌داند يعني داراي هدف و مقصود. چرا که مقابل حق همان بطلان است پس امر خدا حساب شده و هدف‌دار است و از جمله (إِنْ يَشَأْ يُذْهِبْکُمْ وَيَأْتِ بِخَلْقٍ جَديد)[7] فهميده مي‌شود که ذات خدا بي‌نياز از همه چيز است و مخلوقات او در خلقت هيچ نقشي را که به وسيله آن نقصي برطرف شود ندارند به همين خاطر است که مي‌فرمايد اگر خدا بخواهد شما را از بين مي‌برد و خلق ديگري ايجاد مي‌کند! بعضي از مفسران نيز ذيل اين آيه مفصل بيان کردند و اين آيه را دليلي بر بي‌نيازي خدا از هر مخلوقاتي دانستند[8]. ديگري از آيات قرآن نيز به اين مسأله پرداخته مي‌فرمايد. (وَما خَلَقْنَا السَّماءَ وَالْأَرْضَ وَمابَيْنَهُما لاعِبينَ)[9]؛ «و آسمان و زمين و آنچه را در ميان آن دو است به بازيچه نيافريديم». اين آيه به طور صريح دلالت دارد بر اينکه خداوند از خلقت آسمان و زمين و آنچه که بين آن دو است هدف و غرضي دارد يعني بيهوده نيست. پس آن‌چه که از اين آيه استنباط مي‌شود آن است که نظام آفرينش اعم از کرات، ذرات، جمادات، نباتات، حيوانات و... داراي هدف و مقصودي است و ما آن اهداف را در آيات ديگر به زودي مورد جستجو قرار مي‌دهيم. آنچه که تا الآن معلوم شد آن است که حتماً خلقت خدا داراي هدفي بوده و عبث نبوده است اما حالا سوال اين است که مسئله آفرينش متوقف بر چه اهدافي است‌؟ ب ـ هدف خلقت در قرآن‌کريم اهداف متعدد در براي خلقت ذکر شده که به برخي از آن‌ها اشاره مي‌کنيم. يکي از آيات که بازگوي هدف آفرينش است، اين آيه است که مي‌‌فرمايد: (وَهُوَ الَّذي خَلَقَ السَّماواتِ وَالْأَرْضَ في‏ سِتَّةِ أَيَّامٍ وَکانَ عَرْشُهُ عَلَي الْماءِ لِيَبْلُوَکُمْ أَيُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً وَلَئِنْ قُلْتَ إِنَّکُمْ مَبْعُوثُونَ مِنْ بَعْدِ الْمَوْتِ لَيَقُولَنَّ الَّذينَ کَفَرُوا إِنْ هذا إِلاَّ سِحْرٌ مُبينٌ)[10]؛ «و او کسى است که آسمان‏ها و زمين را در شش روز [و دوره‏] آفريد؛ و تخت (جهان‏دارى و تدبير هستى) او بر آب بود؛ تا شما را بيازمايد که کدامتان نيکوکارتر است؛ و اگر بگويى: «در حقيقت، شما بعد از مرگ، برانگيخته مى‏شويد.» حتماً کسانى که کفر ورزيدند مى‏گويند: اين، جز سحرى آشکار نيست»[11]. مطلبي که آيه به آن اشاره مي‌کند هدف آفرينش جهان هستي است همان هدفي که قسمت عمده‌اش به گل سرسبد اين جهان يعني انسان باز مي‌گردد. انساني که بايد در مسير تعليم و تربيت قرار گيرد و راه تکامل را بپويد و هر لحظه به خدا نزديک‌تر شود مي‌فرمايد اين آفرينش با عظمت را به اين خاطر قرار داد که شما را بيازمايد تا کدامين بهتر عمل مي‌کنيد (لِيَبْلُوَکُمْ أَيُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلا)[12]. پس يکي از اهداف خلقت به خاطر امور خود انسان است يعني آزمايش انسان، همان انساني که سر تا پا نيازمند است، انساني که بدون آزمايش و امتحان و بدون عمل نيک به کمال و سعادت نخواهد رسيد. پس آفرنيش جهان نه تنها هيچ ارتباطي با نيازمندي خدا ندارد بلکه لطفي است از جانب خداوند براي بندگان. ديگر از آيات قرآن که به بازشماري هدف خلقت مي‌پردازد اين آيه است‌: (اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ سَبْعَ سمََاوَاتٍ وَمِنَ الْأَرْضِ مِثْلَهُنَّ يَتَنزََّلُ الْأَمْرُ بَيْنهَُنَّ لِتَعْلَمُواْ أَنَّ اللَّهَ عَلي کلُ‏ِّ شي‏ْءٍ قَدِيرٌ وَأَنَّ اللَّهَ قَدْ أَحَاطَ بِکلُ‏ِّ شي‏ْءٍ عِلْما)[13]؛ «خدا کسى است که هفت آسمان را آفريد و از زمين (نيز) همانند آنها را. فرمان (او) در ميان آنها فرود مى‏آيد، تا اين‏که بدانيد که خدا بر هر چيزى تواناست و اين‏که به يقين، علم خدا به هر چيزى احاطه دارد». در اينجا هدف از آفرينش قدرت عظيم و مطلق خداوند است و اينکه علم او به همه موجودات در همه ابعاد و جوانب احاطه دارد و هيچ چيز حتي به اندازه ذره‌اي از علم او فروگزار نمي‌باشد... . يکي از اهداف خلقت، مسئله‌ عبوديت است که خداوندمتعال مي‌فرمايد: (وَمَاخَلَقْتُ الجِْنَّ وَالْانسَ إِلَّا‌ لِيَعْبُدُونِ)[14]‏؛ «و جن و انسان را جز براى پرستش [خود] نيافريدم». خداوند خلقت جن و انس را بي‌نياز از خود بلکه براي تکامل خود انسان که در نتيجه عبادت ميسر است، آفريده است. خداوند مي‌فرمايد من جن و انس را نيافريدم جز اينکه عبادتم کنند. لذا سؤال پيش مي‌آيد که آيا آفرينش جن و انس براي رفع کمبود خدا است؟ آيا خدا نياز به آفرينش جن و انس دارد؟ آيا خلقت جن و انس نياز خدا را برطرف خواهد ساخت؟ حال آنکه خداوند مي‌فرمايد... (وَمَنْ‌ کَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِيٌّ عَنِ الْعالَمينَ)[15]؛ «و هر کس کفر ورزد، (و حج را ترک کند)، پس در حقيقت خدا از جهانيان بى‏نياز است». در حالي که ما همه مي‌دانيم که وجود ذات خدا از هرگونه نيازمندي و نقص مبرا است و او غني بالذات است. تحليل وقتي که آيات فوق را با آيه مورد بحث (وَمَا خَلَقْتُ الجِْنَّ وَالْانسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ) مقايسه کنيم مي‌بينيم که با يک‌ديگر ارتباط نزديک دارند و هدف اصلي همان عبوديت است و مسأله علم و دانش، امتحان و آزمايش بشر در مسير عبوديت قرار مي‌گيرند. لذا نتيجه مي‌گيريم که تحقق اين اهداف نه تنها هيچ برگشتي به ذات خدا ندارد بلکه همه اين اهداف براي رفع حاجت انسان است که در نتيجه به کمال و سعادت ابدي مي‌رسد. و اين عبادت است که مقدمه اصلي رستگاري انسان است[16]. «وهب زحيلي» در ذيل اين آيه بيان مي‌کند که هدف ايجاد خلقت، عبادت است يعني انس و جن را نيافريدم به جز عبادت من و به خاطر معرفت من، نه اينکه من به آن‌ها نياز داشته باشم[17] و هدف از خلقت براي مقامي بلند است. لذا من از خلقت آن‌ها جلب فائده خويش را نمي‌خواهم و نه دفع ضررم را و من از آنها اطعام خويش نمي‌خواهم. «علامه طباطبايي» ضمن بيان جالب خويش مي‌فرمايد خداوند فرمود تا اينکه من را عبادت کنند نفرمود تا من معبود آنها شوم! چرا که هدف و غرض، يک امري است که به دنبال اکمال نياز خويش و رفع حاجت صاحب آن هدف است و خداوند متعال نقصي در آن نيست و او را حاجتي نيست تا به وسيله آن غرض، خود را کامل کند و به وسيله آن رفع حاجت خويش کند[18]. در نتيجه بحث، علامه مي‌فرمايد: و از جهت ديگر کار خدا بايد غرضي داشته باشد تا عاري از لغو و لهو گردد اما اين غرض به خود فعل بر مي‌گردد يعني خلقت انسان‌ها نه فاعل آن که خدا باشد زيرا خدا بي‌نياز است. ج ـ تحقق اهداف الهي به معناي نيازمندي او نيست. بعد از اين‌که فهميديم که خداوند متعال خلقتش از روي عبث نبوده بلکه اهدافي در خلقت داشته و نيز ذکر پاره‌اي از آياتي که اهداف خلقت را ترسيم مي‌کرد حالا جاي اين سوال باقي مي‌ماند که محقق شدن اهداف الهي نيازي را از خدا برطرف مي‌کند؟ و يا اينکه اصولا اين اهداف و غرايض به ذات خدا بر مي‌گردد؟ مگر خداوند متعال محتاج است که در صورت خلقت از روي هدف نياز او را برطرف نمايد؟ به تعبير ديگر اصولاً مسأله خلقت و اهداف آن خلأيي را در ذات الهي پر کرده و نقصي را از او پاک نموده تا در نتيجه آن خداوند رفع حاجت شده؟... يک بحثي که مطرح مي‌شود رابطه «فعل‌‌ خدا» با «فعل بشر يا مخلوقات» است. اگر فعل خدا را در همه ابعاد مثل فعل بشر بدانيم که آنوقت هيچ فرق و تمايزي بين خالق و مخلوق باقي نمي‌ماند اما اگر فرض اين باشد که بين فعل خدا با فعل بشر تفاوت هست کما اين‌که حق هم همين هست بايد به اين سؤال جواب کافي داد! شکي نيست بشر محتاج و نيازمند است و خدا بي‌نياز چرا که خدا مي‌فرمايد: (يَأَيهَُّا النَّاسُ أَنتُمُ‌ الْفُقَرَاءُ إِلي اللَّهِ وَاللَّهُ هُوَ الْغَني‏ُّ الْحَمِيدُ)[19]؛ «اى مردم! شما به خدا نيازمنديد؛ و فقط خدا توانگر [و] ستوده است». حالا که بشر نيازمند است هر فعلي را که انجام دهد دو احتمال وجود دارد. 1. کار او بي‌هدف و عبث است که انسان از اين صفت مبرا نيست و جائزالخطا است. 2. فعل او داراي يک هدف و غرضي است. بحث ما مورد دوم است. حالا که انسان يک فعلي را انجام مي‌دهد و به وسيله آن فعل يک امري تحقق مي‌پذيرد يا غرضي محقق مي‌شود اينجاست که اين تحقق هدف يا غايت فعل او به نفع او تمام مي‌شود و نياز او را برطرف مي‌سازد پس هدف يا همان غايت امر به فاعل آن برمي‌گردد که همان انسان‌ است. ولي اين مطلب در مورد خداوند متعال محال است! چرا که او بي‌نياز مطلق است. استاد جعفر سبحاني در رابطه با اين مسأله مي‌فرمايد: «... بايد بين فاعليت خدا و فاعليت مخلوق فرق قائل شويم چرا که مشکل ايجادکنندگان اين شبهه آن است که آنها فعل خدا را با فعل بشر مقايسه مي‌کنند و اين پندار قطعاً غلط است چرا که... غايت و هدف فعل انسان عائد به خود اوست اما اين فرض در مورد الله جل شانه کاملاً متفاوت است...»[20]. در نتيجه همه اهداف خلقت به خاطر انسان و به نفع انسان است چرا که انسان گل سرسبد همه موجودات است و همه مخلوقات الهي تحت سيطره تسخير انسان است، انسان موجودي است که خدا او را تکريم نموده و از ساير مخلوقات برتريش داده (وَلَقَدْ کَرَّمْنا بَني‌آدَمَ وَحَمَلْناهُمْ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَرَزَقْناهُمْ مِنَ الطَّيِّباتِ وَفَضَّلْناهُمْ عَلي کَثيرٍ مِمَّنْ خَلَقْنا تَفْضيلا)[21]؛ «و به يقين، فرزندان آدم را گرامى داشتيم و آنان را در خشکى و دريا، (بر مرکب‏ها) سوار کرديم و آنان را از پاکيزه‏ها روزى داديم و ايشان را بر بسيارى از کسانى که آفريديم، کاملاً برترى داديم». از آن‌جا که انسان موجودي سعادتمند است، نظام آفرينش اين همه مخلوقات و موجودات وسيله وصول آدمي به سعادت و کمال ابدي است. خلاصه و نتيجه بحث اين موضوع در سه مرحله مورد تحليل و بررسي قرار گرفت. 1) حکمت خداوندي اقتضاي هدفمند بودن خلقت را دارد. در اين مرحله با استناد به آيات قرآن‌کريم و ديدگاه بعضي از مفسران اثبات شد که مسأله خلقت عبث و بيهوده نبوده بلکه داراي اهداف و غرائضي بوده است. 2) بررسي شماري از آيات هدف خلقت. در اين مرحله تعدادي از آيات مربوط به اهداف خلقت مورد تحليل و بررسي قرار گرفت و ديدگاه بعضي از علماي مشهور نيز بيان شد. 3) تحقق اهداف الهي به معناي نيازمندي او نيست. در اين بخش از تحقيق مسأله هدف فعلي و فاعلي و نسبت بين فعل خدا با فعل انسان مورد بحث و بررسي قرار گرفت و خلاصه آن شد که بين فعل خدا با فعل انسان تفاوت است و غايت يک امر در فعل انسان به فاعل آن (انسان) بر مي‌گردد ولي هدف در امر خلقت به فعل برمي‌گردد نه فاعل آن‌که خدا است و چون خداوند ذاتاً موجود با احسان است انسان را سعادت و کمال داده است لذا همه اين اهداف خلقت تضمين کننده سعادت انسان و وصول او به کمال است. آري، هدف از خلقت، تکامل و ارتقاء ما انسان‌ها است. هدف از آفرينش دنيا استفاده مطلوب بشر از آن براي رستگاري خويش است. هدف از خلقت طبيعت، بهره‌برداري صحيح انسان از آن است. هدف از آفرينش نشانه عظمت پروردگاري است که قادر مطلق است. همان خدايي که انسان را اشرف مخلوقات خويش ناميد، همان خدايي که فلک را به خاطر انسان آفريد و انسان را براي رستگاري و سعادت ابدي! او هيچ نيازي ندارد و ما انسان‌ها نيازمنديم بلکه همه اهداف آفرينش به مخلوقات او بر مي‌گردند. منابع جهت مطالعه بيشتر تفاسير قرآن کريم همچون مجمع البيان، الميزان، نمونه، تفسير مهر و... زير آيات مطرح شده. [1]. مؤمنون / 115. [2]. آل عمران / 191. [3]. نظير اين آيه در سوره ص، آيه 27 آمده است. [4]. رعد / 17. [5]. ترجمه تفسير الميزان، ج 4، ص 137. [6]. ابراهيم / 19. [7]. همان. [8]. تفسير نمونه، ج 10، ص 319. [9]. انبياء/16. [10]. هود / 7. [11]. نذير اين آيه در سوره مبارکه ملک / 2 آمده است. [12]. تفسير نمونه، ج 9، ص 27. [13]. طلاق / 12. [14]. ذاريات/ 56. [15]. آل عمران/ 97. [16]. مراجعه شود به تفسير نمونه، ج 22، ص 384. [17]. تفسير الوسيط، زحيلي، ج 3، ص 2510. [18]. الميزان في تفسير القرآن، ج 18، ص 386. [19]. فاطر / 15. [20]. پرسش‌ها و پاسخ‌ها، ص 91. [21]. اسراء/ 70.

پربازدیدترین ها