اگر دین برای تامین مصالح معنوی آمده است پس چرا درمورد امور مختلف، اظهار نطر کرده است؟

متن سوال: 
1-اگر دين براي تامين مصالح معنوي آمده است پس چرا درمورد امور مختلف، دين اظهار نطر کرده است؟ 2- اگر دين براي تامين معنويت آمده است ، کمال دين با تامين معنويت چگونه قابل جمع است؟

باسلام خدمت شما پرسشگر محترم
يکي از کارکردهاي دين ايجاد معنويت است نه اينکه تمام کارکرد دين در معنويت خلاصه شده باشد و همانطور که مي دانيد دين کارکرد اجتماعي بسياري دارد، ضمن اينکه معنوي و معنويت به هرآنچه که شامل يا مربوط به معني و روح باشد اتلاق مي‌شود و مقابل ظاهري و مادي است. هر آنچه مادي نباشد را معنوي گويند. لذا از دين به معنويت استعاره مي شود و سنتاً بسياري از اديان معنويت را يکي از ابعاد صحيح تجربه? ديني مي‌دانند نه تمام آن ، پس دين هر چند معنويت را به همراه دارد اما معادل تام معنويت نيست.
فيلسوفان و محققاني که در زمينه کارکردهاي دين پژوهش کرده اند، درباره حوزه هاي کارکرد دين رويکردهاي متفاوتي دارند؛ گروهي آثار و فوايد دين را در امور فردي و اخروي منحصر کرده اند و برخي، خدمات و حسنات دين را به امور اجتماعي و دنيوي نيز تعميم داده اند.
حقيقت اين است که دين، بخصوص دين اسلام در گستره وسيعي از زمينه هاي مختلف فردي و اجتماعي، دنيوي و اخروي، خصوصي و عمومي فوايد خود را نشان داده و مي دهد.
1- پاسخ به احساس تنهايي
يکي از احساسات مشترک همه انسان ها، احساس تنهايي است. همه انسان ها از تنهايي رنج مي برند. اگر اندکي در درون خود سير و سفر کنيم اين احساس را در وجود خود خواهيم يافت.
اديان با اعتراف به خداوند عالم و قادر و خيرخواه و عاشق مطلق، زمينه هاي مختلف احساس تنهايي را پاسخ مي دهن؛ زيرا خداوندي که از درون ما باخبر است و به نيازهاي ما آگاهي دارد، آن قدر به ما نزديک است که از روان ناخود آگاه ما نيز باخبر است «ان الله يحول بين المرء و قلبه» «نحن اقرب اليه من حبل الوريد»
او قادر مطلق و برآورنده نيازهاي آدميان است. او عاشق بي قيد و شرط است، خداوند عاشق به معشوق نزديک است تا نيازهاي معشوق را يک طرفه فراهم سازد. حال اگر انساني اين احساس دروني را به خدا پيدا کند با مناجات و راز و نياز به او تقرب پيدا مي کند و از آفات احساس تنهايي نجات مي يابد. تحمل مشکلات و رنج ها بر او آسان مي شود، اضطراب و دلهره رفع مي شود و اميد جانشين مي شود.
2- کاهش دادن ترس از مرگ
ترس از مرگ، حالتي رواني است که بسياري از انسان ها را دچار بحران مي کند. دين و باور هاي ديني، بويژه اعتقاد به خدا و حيات اخروي، ترس از مرگ را کاهش مي دهد.
اين کاهش توسط دين از چند راه تامين مي شود:
الف) تفسير مرگ به انتقال از عالمي به عالم ديگر و ابطال اعتقاد به نابودي و نيستي انسان.
ب) حيات اخروي، ضامن عدالت است و به عنوان سراي ديگر، فاقد هر گونه ستم و بي عدالتي و جبران کننده ظلم هاي دنيوي است.
ج) دين به عنوان ابزار مهمي براي اتصال انسان به بي نهايت و رساندن او به مقام فنا و توحيد وجودي و شهودي، دغدغه هاي کوچکتري چون مرگ را کاهش مي دهد و انسان وارسته و عارف سالک را که خواهان مقام محبت و عشق است، نسبت به مرگ بي توجه مي سازد.
د) دستورات ديني و انجام فرايض و مناسک ديني، از نظر روان شناختي نوعي رضايت به انسان مي بخشد و هر اندازه که احساس گناهکاري کمتر شود، احساس ترس از مرگ نيز کاهش مي يابد.
ه) آموزه هاي ديني، دنيا را مقدمه آخرت و مدرسه انسان معرفي مي کنند و انديشه نفي قيامت را با بيهوده دانستن آفرينش مترادف مي شمارد: «افحسبتم انما خلقنکم عبثا و انکم الينا لا ترجعون» آيا پنداشته ايد ما شما را بيهوده آفريده ايم و به سوي ما باز نمي گرديد؟
3- کاهش رنج و سختي
در اين زمينه سه پرسش اصلي وجود دارد:
چرا انسان ها رنج مي برند و چرا بدون رنج نمي توان زندگي کرد؟
چرا همه انسان ها به يک اندازه رنج نمي برند؟
چرا رنج ها بي پاداش مي مانند؟
اديان منکر رنج نيستند و با پاسخ دادن به پرسش هاي سه گانه روان انسان را براي تحمل رنج ها آماده تر مي سازند.
تعاليم انبيا نسبت به پرسش اول چنين پاسخ مي دهند:
اولا بسياري از رنج ها زاييده دست بشر است؛ يعني رنج هايي وجود دارد که قابل اجتناب اند، ولي انسان ها با اختيار خود مقدمات آنها را فراهم مي آورند. ثانيا پاره اي از رنج ها، اقتضاي ذاتي، تکويني و طبيعي اين جهانند؛ مثل پيري. ثالثا رنج ها و سختي ها براي آزمايش انسان ها و به تبع آن تکامل و تقويت آنها ظاهر مي شوند.
پاسخ اديان به پرسش دوم اين است که: رنج هاي اختياري براي کساني است که مقدمات آنها را فراهم کرده اند و به اين جهت تعميم پذير نيستند و رنج هاي طبيعي نيز براي همه يکسان است و اقتضاي زندگي اين جهاني است. رنج هاي آزمايشي گرچه به طور يکسان توزيع نمي شود، اما اعتقاد به آزمايشي بودن آن در کاهش رنج موثر است.
آموزه هاي ديني پرسش سوم را با پذيرش پاداش هاي دنيوي و اخروي رنج ها پاسخ مي دهند.
«چه بسا چيزي خوش نداشته باشيد حال آنکه خير شما در آن است»
«هر آينه شما را با اندکي از ترس، گرسنگي و آفت در جان ها و مال ها و ميوه ها مي آزماييم و مردان صبور را مژده بده»
«ما به ايشان ستم روا نداشتيم، ليکن خودشان به خودشان ستم کردند»
امام صادق (ع) مي فرمايند: « ان الله اذا احب عبدا غته بالبلاء غتا» خدا زماني که بنده اي را دوست بدارد او را در درياي شدايد غوطه ور مي کند.
4- معنا دادن به زندگي انسان
بسياري از انسان ها از زندگي روزمره خود بيزار مي شوند و گاه حيات اجتماعي را رها مي کنند و گاهي دست به نابودي خود مي زنند. اين امور زاييده بي معنا خواندن زندگي و انحصار هستي و عالم به ماده و گرايش به بي ديني است.
استاد مطهري درباره خودکشي صادق هدايت مي نويسد:
«صادق هدايت چرا خودکشي کرد؟ يکي از علل خودکشي او اين بود که اشراف زاده بو ؛ او پول تو جيبي بيش از حد کفايت داشت؛ اما فکر صحيح و منظم نداشت؛ او از موهبت ايمان بي بهره بود؛ جهان را مانند خود بوالهوس و گزافه کار و ابله مي دانست؛ لذت هايي که او مي شناخت و با آنها آشنا بود، کثيف ترين لذت ها بود و از آن نوع لذت ديگر چيز جالبي باقي نمانده بود که هستي و زندگي ارزش انتظار آنها را داشته باشد؛ او ديگر نمي توانست از جهان لذت ببرد.»
زندگي در دو حال معنا دار مي شود: نخست آن که شخص، يک سلسله اصول و معارفي را بپذيرد که زندگي را هدف مندانه سازد؛ دوم آن که با آموزه هايي رنج را تحمل پذير و نامحسوس کند و آن را از زندگي بيرون کند؛ به عبارت ديگر زندگي با عشق معنادار مي شود. انسان بي دين براي زندگي خود هدف و عشقي قائل نمي شود؛ بر اين اساس يا به نابودي خود دست مي زند و يا به نابودي ساير انسان ها و جهان مي انديشد.
5- سير و سلوک عرفاني يا همان معنويت
ارتباط انسان با خدا و کيفيت سخن گفتن با او ، يکي از مهم ترين نيازهاي معنوي انسان است که توسط دين تبيين مي شود.
دين با ارائه برنامه ها و دستورالعمل ها، انسان را به تجربه عرفاني و علم حضوري و شهودي سوق مي دهد و او را از راه هاي منحرف بازمي‌دارد.
اگر عارفاني همچون حارثه بن زيد در صدر اسلام به مقام رؤيت شهودي حق و گشودن چشم برزخي رسيدند و در عرصه اجتماعات هم پيامبر را ياري کردند به جهت درس آموزي از مکتب پيامبر بود.
اين مقام و منزلت، حارثه را به جايي رساند که گفت: «بهشتي ها را مي بينم که يکديگر را زيارت مي کنند و از لبان هم بوسه به غارت مي برند و ستيز و عناد جهنميان را نيز مي بينم.»
و...

موفق و پيروز باشيد.

پربازدیدترین ها