با این علم محدود چگونه جهان نامحدود را منظم بدانیم؟

متن سوال: 
با سلام وخسته نباشيد با اين علم محدود چگونه جهان نامحدود را منظم بدانيم؟

سلام وقت شما بخير اگر مراد از جهان، عالم ماده است معلوم نيست که عالم ماده نامحدود باشد، اگر مراد از نامحدود بودن، نامحدود بودن حقيقي- طبق اصطلاح فلسفي آن- است يقينا عالم ماده، بلکه کل عالم- اعم از عالم ماده و عالم مثال و عالم عقول- محدودند. چون هر مخلوقي ممکن الوجود است و امکان از لوازم ماهيت است و ماهيت، حد وجود است. اما اگر مراد از نامحدود، بي نهايت بودن ابعاد جهان ماده است، آن نيز با برهان قطعي اثبات نشده است؛ گر چه عدم تناهي عالم ماده از حيث زماني در فلسفه اسلامي مبرهن است. در عالم مافوق ماده نيز ابعاد به معني دنيايي آن راه ندارد تا از تناهي يا عدم تناهي آن سخن گفته شود. حال به فرض که عالم ماده از حيث ابعاد نامتناهي باشد باز مشکلي براي فهم آن» نيست چون عقل انسان قادر است بي نهايت و نامحدود را درک کند. اگر عقل قادر به فهم بي نهايت و محدود نيست پس چگونه از جهان نامحدود و بي نهايت سوال مي کنيم؛ پس ما مفهوم نامحدود و بي نهايت را ادراک مي کنيم. ما ابعاد بي نهايت و بي نهايت بودن عدد را درک مي کنيم پس مشکلي از اين جهت نيز پيش نمي آيد. از اينها گذشته روح انسان موجودي است فوق طبيعي و هر موجود فوق طبيعي ميتواند بر کل عالم ماده احاطه و جود داشته باشد. پس در امکان علم به نظم جهان شکي نيست. اما اين که آيا مي توان نظم جهان مادي را اثبات کرد حرف ديگري است. واقع امر اين است که تا به حال هيچ کس نتوانسته است مستقيما از راه تفکر در خود عالم ماده نظم کلي عالم ماده را اثبات کند. لکن حکماي اسلامي از راه ديگري نظم کل عالم- اعم از عالم ماده و مثال و عقل- را اثبات مي کنند. حکما ابتدا وجود خدا را با براهين قاطع اثبات مي کنند(مثل برهان صديقين) و آن گاه اثبات مي کنند که خداوند متعال کمال مطلق، علم نامحدود، قدرت محض و حکيم علي الاطلاق است و از اين راه اسماء اثبات مي کنند که مخلوق خداوند متعال بالضروره بايد در نهايت نظم و اتقان واستحکام و زيبايي باشد. يا به عبارت ديگر از راه علم به حسن ذاتي خدا به نظام احسن استدلال مي کنند. از راه وجود خدا وجود عالم و از راه صفات او صفات عالم را اثبات مي کنند و اين بهترين شکل برهان است که در آن از علت به معلول استدلال مي شود که آن را اصطلاحا برهان لمي مي گويند و روشن است که اين امر، محال نيست، اگر درک وجود خدا و اسماء و صفات او براي انسان ممکن است پس به نحو اولي درک عالم و نظم آن براي انسان ممکن است؛ اما از راه برهان فلسفي يا شهود عرفاني نه از راه علوم تجربي و خود همين امر که انسان قادر به درک اين امور است، حکايت از اين دارد که انسان در بعد عقلي خود از تمام عالم خلقت عظيم تر است. از طرف ديگر در برهان نظم لازم نيست نظم کل جهان را مقدمه قرار دهيم , بلکه اصل وجود نظم به عنوان صغراي برهان کافي است و وجود ناظم را اثبات ميکند.

پربازدیدترین ها