خدایی که همه جا حضور دارد چه نیازی به داشتن خانه دارد که اسم آن محل، خانه ی خدا است؟

متن سوال: 
1- خدايي که همه جا حضور دارد چه نيازي به داشتن خانه دارد که اسم آن محل، خانه ي خدا است؟ 2- حضرت ابراهيم چرا چنين مکاني به به وجود آورد؟ و آيا اين ادامه ي همان بت پرستي نيست؟

سؤال: خدايي که همه جا حضور دارد چه نيازي به داشتن خانه دارد که اسم آن محل، خانه‌ي خدا است؟ جواب: همه دار المُلک و دار الملِک از آن خداوند مي‏باشد «وَ لِلّهِ الْمَشْرِقُ وَ الْمَغْرِبُ‏» هيچ موجودي کوچکترين مالکيتي در قبال خداوند متعال ندارد « للّهُ الْمُلْکَ ‏».اما اين که چرا يک خانه را به او نسبت مي‏دهند جهت تکريم و احترام آن خانه مي‏باشد که مايه برکات فراواني بر انسانها مي‏باشد در آيه 96 سوره مبارکه آل عمران مي‏فرمايد: بدرستي که اولين خانه‏اي که براي مردم قرار داده شد خانه کعبه در مکه مي‏باشد که مبارک است و هدايت براي عالميان» عالمان دين شناس معتقدند که وجود مکاني مقدس که مايه وحدت امت است موجب تقويت پيوند ميان آنان و تبادل افکار و آگاهي از مشکلات يکديگر شده و نيز آنان را به قدرت عظيم امت آگاه مي سازد. گرچه ما نيز معتقديم که بر اثر غفلت مسلمين فريضه حج به فرموده امام راحل روح واقعي خود را از دست داده و به اعمال مهمي چون برائت از مشرکين و ديگر دشمنان مسلمين کمتر توجه مي‏شود. به هر حال مسجد هم خانه خداست و همه ي خانه‏ها خانه خدا هستند البته معلوم است که خداوند خالق مکان است پس مکان ندارد ولي از جهت اين که به خداوند منسوب است احکام خاصي بر او بار است چنان چه مسجد داراي احکام خاص و احترام ويژه‏اي مي‏باشد. سؤال: حضرت ابراهيم چرا چنين مکاني به به وجود آورد؟ جواب: بنا بر نقل منابع اسلامى؛ خانه کعبه به دست حضرت آدم(عليهم السلام) ساخته شده و سپس در طوفان حضرت نوح(عليهم السلام) آسيب ديد و به وسيله حضرت ابراهيم(عليهم السلام) بازسازى شد. براساس آيات قرآنى روايات و اسناد تاريخى، کعبه و مکه نمادى از برکات الاهى، هدايت بشر و محل اجتماع براى عبوديت حضرت حق، تلقى شده است. خداوند متعال با افاض? خير فراوان دنيوى بر اين مکان که قبل از آن خشک و لم ‏يزرع بود، رزّاقيت خود را به عرصه نمايش در آورد و با ارائ? اين حقيقت که آن جا محلى است براى وصول به مقام قرب الاهى، چگونگى سلوک بندگى را، براى هدايت جهانيان به تصوير کشيد. چنان که با مقرر فرمودن يک سلسله اعمال تشريعى در ايام خاص، کيفيت سير عبودى را به انسان‏ها خاطرنشان مى‏سازد که آدمى بايد از نفس خود هجرت کرده، با پاک‏سازى خود از هرگونه آلودگى، تعلّق، رنگ و هيئت غيرخدايى و با اخلاص، اقبال و توب? خاص، به مقام قرب ربوبى بار يابد. علاوه بر آن، خانه خود را نشانگر مقام ابراهيم، حرم امن و حج توانمندان تلقى فرمود که هر يک نشان دهنده عظمت مقام حضرت حق‏اند و به واقع چه نشانى گوياتر و رساتر از اين موارد که هر سال هزاران نفر در اين مکان مجتمع گشته و با انجام مناسک و اعمالى، عبوديت خويش را در برابر خداوند به نمايش گذارند که اين خود براى ديگر مردمان، بيدارگر و تحول ‏آفرين است. خداوند، دستور ساخت اين خانه را صادر فرمود تا به عنوان قبله در نماز، در کشتن گوسفندان و در مواجه? اموات، يادآور خويش به مردم باشد. علاوه بر آن که هم? دل‏هاى به ظاهر متفرق را به يک سو جمع نموده است تا روح توحيد و يکى بودن را در آنها بپروراند و به واسطه آن، دين خود را زنده و پايدار سازد. پس هدف از برپايى چنين مکان شريفى چيزى نيست جز قرار دادن نماد و نشانى از مسائل معنوى. سؤال: آيا اين خانه کعبه ادامه ي همان بت پرستي نيست؟ جواب: يکي از سرچشمه هاي بت پرستي اين است که گروهي به زعم خود، خداوند را بزرگ تر از آن مي دانستند که عقل و فکر ما به او راه يابد، بر اين اساس خدا را پيراسته از اين مي دانستند که به صورت مستقيم او را عبادت کنيم، بنابراين بايد به کساني رو بياوريم که ربوبيت و تدبير عالم از سوي خداوند برعهدة آن ها گذارده شده و آن ها را واسطة ميان خود و او قرار دهيم. آن گاه آن ها را به عنوان ارباب و خدايان بپذيريم و پرستش کنيم تا ما را به خدا نزديک کنند. آن ها فرشتگان هستند. از آن جا که دسترسي به اين موجودات مقدس امکان پذير نبود، تمثال و سمبل براي آن ها مي ساختند و آن را پرستش مي کردند، که بت ها بودند. سپس اين عقيده در بت پرستان رسوخ يافت که اينان تأثير گذار در عالم هستي بوده و مستقيما مورد پرستش قرار گرفتند. اما بر اساس تعاليم الهي اسلام، انسان بدون هيچ واسطه اي مي تواند با خدا تماس بگيرد، با او سخن بگويد، راز و نياز کند، حاجت بطلبد، تقاضاي عفو و توبه کند و اين ها همه از آن وي و در اختيار او است. در مورد طواف دور کعبه با اين عمل سنگ و گل را نمي پرستيم، زيرا هرگز در سنگ و گل کوچک ترين نفع و ضرري نمي بينيم. اگر اين اعمال را با اعتقاد به اين که سنگ و گل و کعبه، مبدأ آثار خدايي هستند، انجام مي داديم، در رديف بت پرستان قرار مي گرفتيم، ولي براي مسلمانان طواف کعبه يک نوع احترام و ارزش گذاشتن است. نيز اجابت دعوت خدا و لبيک فرمان اوست که به طواف و عبادت خدا در اين مکان فرمان داده است. يک مسلمان در مقابل خانه کعبه براي سنگ و چوب سجده نمي کند، بلکه براي خداوند بزرگ که به ساخن کعبه براي عبادت فرمان داده است، سجده مي کند و تنها عبادت خدا به جا مي آورد، نه عبادت و پرستش سنگ وچوب. بر اساس آيات و روايات، کعبه از زمان پيدايش زمين، محل مبارک و مورد عنايت بوده است. قرآن کريم مي‏فرمايد: کعبه اولين مکاني است که براي عبادت عموم مردم قرار داده شده است: « انّ اوّل بيت وضع للناس للذي ببکة مبارکا و هدي للعالمين؛ اولين خانه‏اي که براي عموم مردم قرار داده شده، خانه‏اي در مکه است که مبارک است و هدايتي براي جهانيان است».(1) طبق برخي روايات، حضرت آدم خانه کعبه را بنا کرد. خود بر گرد آن طواف نمود.(2) سپس اين خانه توسط پيامبران بزرگي چون حضرت ابراهيم(عليهم السلام) تجديد بنا شد و ديوار آن بالاتر رفت. پس اين خانه از ابتدا براي عبادت و بندگي خداوند ساخته شد. اما بعدها کعبه مرکز بت‏هاي اصلي مشرکان و مکان پرستش بت ها شد. چون مهم ترين و اولين پيام دين اسلام مبارزه با بت‏پرستي و دعوت به پرستش خداي يگانه ناديدني بود، اسلام در آغاز رسالتش براي جلوگيري از هرگونه توجه به بت‏ها و تثبيت عقيده توحيد در اذهان تازه مسلمانان(که اکثر آن ها در سابق بت‏پرست بودند) مسلمانان در عبادت شان موظف گشتند به سمت بيت‏المقدس پايگاه دين توحيدي و معتقدان به توحيد، نماز گزارند تا از تهمت هرگونه توجه به بت ها مبرّا باشند. پس از مدتي که توحيد و يکتا پرستي در دل هاي مومنان استوار شد، به دلايل خاص که در تاريخ آمده،در سال دوم هجرت، کعبه قبله گاه مسلنانان قرار گرفت. در سال هشتم هجري که مکه به تصرف مسلمانان در آمد، تمام بت ها از درون آن براي هميشه پاک گرديد. درست است که خداوند در هر زمان و مکاني موجود است، ولي براي حفظ وحدت جامعه اسلامي، محلي خاص در نظر گرفته شده است که همه به سوي آن عبادت کنند. در ايام حج با طواف کعبه، وحدت جامعه اسلامي به نمايش گذاشته شود. بنابراين هيچ کس کعبه را عبادت نمي کند، بلکه چون خدا و پيشوايان ديني فرموده اند، طبق برنامه خاصي به دور کعبه طواف مي کنند، که از نظر ماهيت و از نظر هدف و انگيزه با اعمال بت پرستان کاملاً متفاوت است. آن ها بت ها را مبدأ آثار و تأثيرگذار در افعال مي دانستند، ولي مسلمانان به هيچ وجه کعبه را مبدأ آثار و تأثيرگذاري نمي دانند و هيچ شأني براي آن در نظام آفرينش و ربوبيت معتقد نيستند. منظور از زيارت خانه خدا رفتن و کعبه را طواف کردن، ديدن خدا در آن جا و دور او گرديدن نيست.چرا که به دليل عقل و شرع خداي متعال نه جسم دارد و نه قابل ديده شدن است. خدا را نمي توان با چشم سر ديد؛نه در کعبه،نه در مسجد،نه در آسمان، نه در زمين،نه در دنيا و نه در آخرت. کعبه محور عبادت مسلمانان معين شده است به خاطر مصالحي که در پي مي آيد : قرآن کريم مى‏فرمايد: «فولّ وجهک شطر المسجد الحرام و حيث ما کنتم فولوا وجوهکم شطره؛ پس روى کن به طرف مسجدالحرام و شما مسلمانان نيز هر کجا باشيد در نماز روى بدان جانب کنيد. (3) نيز مى‏فرمايد: «و من حيث خرجت فول وجهک شطر المسجدالحرام و حيث ماکنتم فولوا وجوهکم شطره؛ اى رسول !از هر جا و به هر ديار بيرون شدى،روى به جانب کعبه کن. شما مسلمانان هم به هر کجا بوديد، روى بدان جانب کنيد. (4) با توجه به اين آيات، مى‏توان برداشت‏هاى زير را به دست آورد: 1. همان خدايى که فرموده به هر طرف رو کنيد،آن جا وجه خدا است و اين که او از رگ گردن به انسان نزديک‏تر است، همو دستور داده است که به هنگام نماز به طرف مسجدالحرام نماز بخوانيد. 2. «شطر» در آيه شريفه(شطر المسجد الحرام) به معناى سمت و جانب است. البته ايستادن دقيق در محاذات خانه کعبه و حتى مسجدالحرام براى کسانى که از دور نماز مى‏خوانند، بسيار مشکل است، اما ايستادن به سمت آن براى همه آسان است. همين دستور قرآنى موجب پيشرفت علوم جغرافيا، هيئت، هندسه و رياضى در بين مسلمانان گرديد. زيرا براى قبله‏يابى و تشخيص جهت آن، نيازمند اين علوم بودند. 3. اين که «خدا همه جا هست و به هر طرف که رو کنى،روى او و سوى او است» اين نتيجه را نمى‏دهد که پس به هر طرف مى‏توان نماز خواند. در همه جا بودن خداوند يک مطلب است و جهت نماز مطلب ديگر. خدا همه زبان‏ها را مى‏داند، ولى بايد نماز را به زبان عربى خواند و يا اين که خدا موجودى زمانى نيست، ولى نماز بايد در زمان خاص خودش خوانده شود. حق‏تعالى به علل گوناگون، دستور داده است که به طرف قبله واحد، به زبان واحد، و با شرايط مشترک ديگرى نماز گزارده شود. اين دستور علاوه بر پيشرفت و پيشبرد علم و دانش بشرى، مايه وحدت و هماهنگى بين مسلمانان نيز مى‏باشد. تأثيرات و آموزش‏هاى فرهنگى ديگرى نيز به دنبال دارد. از طرف ديگر در هر يک از اين دستورات اسرار عرفانى بزرگ نهفته است. براى راهيابى به «حقيقت» بايد دو مرحله «شريعت و طريقت» طى شود: يکى از نمونه‏هاى پايبندى به احکام شريعت ايستادن رو به قبله است. پرورش روحيه عبوديت و نهادينه شدن يک رفتار دينى به طور همگانى را به ارمغان مى‏آورد. همچنين پايبندى به احکام شرعى از مؤثرترين روش‏ها براى فرهنگ‏سازى در جامعه است. در غير اين صورت پراکندگى و ناهماهنگى و حتى ناهنجارى‏هاى فراوان در جامعه پديد خواهد آمد. پى‏نوشت ها: 1. آل‏عمران(3) آيه 96. 2. فروع کافي، ج 4، ص 189. 3. بقره(2)، آيه 144. 4. همان، آيه150.

پربازدیدترین ها