در ازدواج چقدر می توانیم اهلبیت را الگو قرار دهیم؟

متن سوال: 
سلام.من 20سالمه ودوساله که طلبه هستم.صحبتهام وبايه مقدمه شروع ميکنم.خيلي وقتهاکه ياد زندگي،شخصيت وطريقه ي ازدواج پيامبروحضرت خديجه ميافتم به حال اونها حسرت وغبطه ميخورم که اولا کاش من مثل حضرت خديجه ايمان ميداشتم دوما خوب ميبودم که لياقت داشتن يه همسر خوب روداشته باشم سوما پسرايي پيدا بشن که مثل پيامبرلياقت داشته باشن که وقتي يه دختري ازاونا خوشش اومد بتونه پيش قدم بشه البته باواسطه.ميخوام بگم مايه پسرهمسايه داريم که نه من تاحالا اونو ديدم ونه اون من را ديده ومن فقط ازکمالش شنيدم اون ازسادات هست و يه طلبه که دوسال ازمن بزرگتره.نميخوام ادعا کنم دوستش دارم وعاشقشم ولي خيلي دلم ميخوادبيادخواستگاريم وبااون آشنابشم وشايدم يه جورايي دوستش دارم .اين علاقه اگه ميشه اسمشو علاقه گذاشت واين تمايل نشأت گرفته ازدوسال پيشه که مادرم وخواهرم مدام به من ميگن که فلاني خيلي به تو مياد،پسرخوبيه و....ومايعني من واون پسراساتيد مشترکي داريم وهمچنين دوستاني دارم که برادراشون هم حوزه اي اون پسرهستندواونو ميشناسندبنابراين بعضي وقتها به سرم ميزنه که يکي رو واسطه کنم وماروبه هم معرفي کنه ولي 1-اگه خونوادش ميخواستن بيان خواستگاري من مادرش وخواهراش منو ديدن ودرکل خونوادهامون همديگرو خوب ميشناسن2-دلم نميخوادغرورمو جلوي دوستان واساتيدم بشکنم واصلا بعدازاون ديگه نميتونم تو روي اون استادنگاه کنم3-بالفرض که گفتم واومدن خواستگاري احتمالا پدرم قبول نکنه جون اون پسربي کارهست همانطور که چندوقت پيش يه طلبه اي معرفي شده بود ولي چون بيکاربود پدرم بدون اينکه به من بگن ونظرم روبخوان ردش کردن وبعدازمدتي من فهميدم4-شايد اومدن ولي پسره منو نپسنديد اون وقت بدجوردچارشکست روحي ميشم5-خاله ام گفته اگه زماني ازکسي خوشتون اومد به من بگيد کمکتون ميکنم ولي من دلم نميخوادخونوادم بدونن که من ازاون خوشم اومده.يه بارکه سرايستگاه بودم اون هم ازخونشون اومد بيرون ولي من قبل ازاينکه روشو برگردونه روبرگردوندم که مباداببينمش ودل بسته اش بشم وفقطآخرسر نيم رخ نيم رخش راديدم ولي وقتي اسمشو ميشنوم يه همون موقع که از خونشون اومدبيرون نميدونم ولي حس ميکنم يه احساس خاصي نسبت به اودارم.يه چيزهم بگم اينکه من تابه حال خواستگار نداشتم وازطرفي احساس ميکنم که نيازبه ازدواج دارم به چنددليل:1-دلم ميخواديکي باشه که بتون دررسيدن به کمال کمکم کنه2-دلم ميخوادآرامش واستقلال داشته باشم چيزي که درخونه ي پدريم نيست3-دلم ميخواديکي بهم محبت کنه چيزي که خيلي کم در خونه ي ماپيدا ميشه4-وچيزي که شايد ازهرچيز مهمترباشه من يکي ازشرايطهايي که ازدواج روبررد واجب ميکنه دارم .ببخشيد خيلي طولاني شد .ميخواستم راهنماييهاي لازم رابکنيدوبسيارسپاسگزار

باسلام خدمت شما پرسشگر محترم منظورازواسطه که گفتيم ؛خاله تان بود که ازقبل خودرابراي فراهم شدن زمينه ازدواج تان اعلام آمادگي نموده اند. ازسويي مادروخاله تان مي توانند نظرمادرش رادرباره پسر وتصميم اوبراي ازدواج جوياشوند.البته بسيارمحترمانه ومتين ومنطقي. شماهم با اخلاق خوب وخوشروئي وهمچنين باتوسل به اهل بيت بخصوص خواندن نماز جعفرطياروحديث کسا که درمفاتيح الجنان آمده مي توانيدموانع ازدواج رابرداريد. سخن آقاي رباني اصل هم درست بوده ونبايدمستقيم موضوع علاقه شمابه پسرمطرح شود. بلکه بايد ازطرف آنها مطرح گردد. اين به نفع خودتان وآينده تان است. زيادهم اصراربرشخص خاص نداشته،وسعي کنيدبا داشتن ملاک ومعيارعقلي وشرعي که اصلي ترين آن؛ايمان واخلاق وهمين طورهمفکري وهمسطح بودن فرهنگ خانوادگي مي باشد،انتخابي مناسب داشته باشيد. بايدبيشتردرباره فردموردنظر تحقيق وگفتگوازطرف شما وخانواده گردد. موضوع ازدواج مهم وسرنوشت سازبوده وکوچکترين غفلت وکوتاهي براحتي قابل جبران وبازگشت نخواهدبود. عجله نکنيد وازنظرات اطرافيان دلسوز ومطمئن بهره گرفته وهمه امورتان رابه خدابسپاريد. تا ان شا الله تصميم درست وانتخابي خوب داشته وزندگي خداپسندانه درانتظارتان باشد. موفق و پيروز باشيد.

پربازدیدترین ها