در مورد عالم برزخ توضیح دهید؟

متن سوال: 
در مورد عالم برزخ توضيح دهيد ارواح مردگان چه وضعيتي در آنجا دارند؟

سلام وقت شما بخير در فلسفه با برهان‏هاى خاصى اثبات شده که عوالم هستى، سه و با نظرى چهار عالم است ميان عالم ماده و اسماى الهى دو عالم «تجرد» و «مثال» وجود دارد و در واقع عوالم هستى از جلوه‏هاى اسماى الهى است. عالم «تجرد» يا «جبروت» عالم بالاتر و نزديک‏تر به مبدأ متعال است. پس از عالم «تجرد»، عالم «مثال» و «برزخ» است که مترتب بر عالم «تجرد» و نشأت گرفته از آن است که خود داراى نظام‏هايى است که بعضى از بعضى برتر مى‏باشد. عالم آخر، عالم «جسم و نظام مادى» يا «ناسوت» است که نشأت گرفته از عالم «مثال» و مترتب بر آن است. اين عالم، دورترين عالم از ذات مقدس حق بوده و از وجود ضعيف‏ترى برخوردار است. عالم «برزخ» از عالم «تجرد» نشأت مى‏گيرد و معلول آن وقائم به آن است. عالم «مثال»، ظاهر عالم «تجرد» بوده وعالم «تجرد» باطن عالم «مثال» و محيط بر آن است. تفاوت عالم «تجرد» با عالم «مثال» اين است که حقايق و موجودات در عالم «تجرد» به نحو کليت و مجرد از ماده، آثار و لوازم آن وعارى از آنها است. ولى عالم «مثال» يا «برزخ»، حقايق مجرد موجود در عالم تجرد، را در حدود، اندازه‏ها، اشکال ودر کسوت قالب‏ها ودر عين حال مجرد از ماده و آثار آن دارد. بنابراين عالم «برزخ» صورت نازله عالم «تجرد»، معلول و ظهور محدود آن است. از طرفى عالم «مثال» در رتبه بالاتر واز عالم «ماده» قرار گرفته و مجرّد از آثار ماده است و نسبت به عالم «ماده» عليت دارد و باطن عالم و نظام مادى است. از اين رو، عالم «ماده» در احاطه عالم «مثال» وبرزخ محيط بر عالم «مادى» است. «برزخ» را نبايد جايى ديگر جست‏وجو کنيم و يا نبايد جوياى آن در گوشه و قسمتى از عالم ماده باشيم. عالم «مثال» عالمى وسيع‏تر، لطيف‏تر و دقيق‏تر از عالم «مادى» و نافذ و محيط بر آن است. «برزخ» از حواس ما، نامحسوس و نامرئى است؛ بلکه آنچه از مثال در صحيفه ماده مى‏تابد و جلوه مى‏کند، براى ما مرئى و محسوس است. آنچه ما در اين دنيا مى‏بينيم، متصل و مرتبط به عالم «مثال» و ظهورى از آن است و در واقع آن سوى اينجا و باطن اين جهان، عالم «مثال» است که به ما بسيار نزديک، ولى از ادراک ما محجوب است. که اگر اين حجاب در همين دنيا، کنار رود و آدمى قدرت اشراف بر آن عالم را پيدا کند، مى‏تواند آن را دريافت و مشاهده کند؛ مانند پيامبران و اولياى الهى که بر آن اشراف دارند و در سلوک خود در همين دنيا، آن را طى کرده‏اند. گفتنى است که هيچ تزاحمى، ميان اين سه نظام کلى، يعنى، «تجرد»، «مثال» و «مادى» وجود ندارد. علاوه بر آنکه با توضيحات پيشين روشن مى‏شود که اين سه عالم، بر يکديگر مترتب و محاط بوده واز هم جدا و منفصل نيستند. اما هر يک از اين نظام‏ها داراى احکام، قوانين و سنن ويژه خود است که بيان تفصيلى آن در اينجا ممکن نيست.ر.ک: معاد يا بازگشت به سوى خدا، ج 1، صص 213 - 226. مرگ‏ مرگ نخستين منزل برزخ است. همه موجودات امکانى، داراى اجل معيّنى هستند که با مرگ فرا مى‏رسد. مى‏دانيم که منظور از اجل فنا و نيستى نيست؛ بلکه زمان و موعدى است که موجودات به آن منتهى مى‏شوند. به عبارت روشن‏تر زمانى است که موجودات سفر خود را به سوى خداوند متعال - پس از اندکى درنگ در دنيا - آغاز مى‏کنند تا در آن مقام جاى گيرند و استقرار يابند. پس مرگ نخستين منزلگاه سفر طولانى ما است: (ثُمَّ أَماتَهُ فَأَقْبَرَهُ)؛ «سپس او را مى‏ميراند و در قبر پنهان مى‏کند».عبس (80)، آيه 21. مرگ پلى است که بين دنيا و آخرت زده شده‏فقال لهم الحسين(ع) صبراً بنى الکرام فما الموت إلا قنطرة يعبر بکم عن البؤس و الضراء إلى الجنان الواسطة و النعيم الدائمة فأيکم يکره أن ينتقل من سجن إلى قصر و ما هو لأعدائکم إلا کمن ينتقل من قصر إلى سجن و عذاب. إن أبى حدثنى عن رسول الله(ص) أن الدنيا سجن المؤمن و جنة الکافر و الموت جسر هؤلاء إلى جنانهم و جسر هؤلاء إلى جحيمهم؛ امام حسين در روز عاشوراء خطاب به ياران خود فرمودند: اى فرزندان بزرگوارى! صبر پيشه کنيد، زيرا مرگ جزء پلى نيست که شما را از رنج و سختى به بهشت برگزيده و نعمت هميشگى عبور مى‏دهد. کدامين از شما گذر از زندان به قصر را نکوهيده مى‏دارد؟ اما مرگ براى دشمنان شما جز انتقال از قصر به زندان و عذاب نيست! بدانيد که پدر من از جدم پيامبر خدا(ص) نقل کرد که فرمرمود: دنيا زندان مومن و بهشت کافر است. و مرگ پلى است که آنها را به بهشتشان رهنمون مى‏شود و اينها را آتششان مى‏کشاند» (بحارالأنوار، ج 6، ص 154). و انسان را از خانه دنيا که خانه فنا و گذر و عمل است - به خانه بقا - و ابديت مى‏برد و هيچ کس از آن گريزى ندارد و همگان فرستاده پروردگار را ملاقات مى‏کنند و مرگ آنها را در مى‏يابد و سکرات موت و جان کندن از عقبه‏هاى سخت و دشوار مرگ است. قرآن مرگ را چنين توصيف مى‏کند: (فَلَوْ لا إِذا بَلَغَتِ الْحُلْقُومَ وَ أَنْتُمْ حِينَئِذٍ تَنْظُرُونَ وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْکُمْ وَ لکِنْ لا تُبْصِرُونَ)؛ «پس چرا هنگامى که جان به گلوگاه مى‏رسد و شما در اين حال نظاره مى‏کنيد (کارى از دستتان ساخته نيست؟) و ما از شما به او نزديک‏تريم ولى نمى‏بينيد».واقعه (56)، آيات 83 - 85. يعنى هنگامى که مرگ کسى - که همان اجل و زمان رجوع و سفر او به سوى خداست - فرا مى‏رسد، شما حالت او را مى‏بينيد و نظاره مى‏کنيد، اما هيچ کارى از دستتان بر نمى‏آيد و نمى‏توانيد، او را به دنيا برگردانيد. دليل آن روشن است؛ زيرا آن سکرات مرگ و امر حقى است که شما از آن تنفر داريد. اما چون از جانب خدا است کسى را در آن دخالتى نيست.ق (50)، آيه 19. (کَلاَّ إِذا بَلَغَتِ التَّراقِىَ وَ قِيلَ مَنْ راقٍ وَ ظَنَّ أَنَّهُ الْفِراقُ وَ الْتَفَّتِ السَّاقُ بِالسَّاقِ إِلى‏ رَبِّکَ يَوْمَئِذٍ الْمَساقُ)؛ چنين نيست؛ «تا موقعى که جان به گلوگاهش رسد و گفته مى‏شود: آيا کسى است که «او را از مرگ» نجات دهد و به جدايى از دنيا يقين کند و ساق پاها به هم پيچد در آن روز مسير همه به سوى پروردگارت خواهد بود».قيامة (75)، آيات 26 - 31. آرى مرگ پرواز روح است از جسد خاکى به سوى پرودگار جهانيان و مردمان در اين پرواز دو گروه هستند؛ 1. يا پاک و طاهرند که در وصفشان فرمود: (الَّذِينَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلائِکَةُ طَيِّبِينَ يَقُولُونَ سَلامٌ عَلَيْکُمْ ادْخُلُوا الْجَنَّةَ بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ)؛ «کسانى که فرشتگان روحشان را مى‏گيرند، در حالى که پاک و پاکيزه‏اند؛ به آنها مى‏گويند: سلام برشما! وارد بهشت شويد، به خاطر اعمالى که انجام مى‏داديد».نحل (16)، آيه 32. اما آنهايى که دنياى خود را با گناه آلوده کرده‏اند، مرگ برايشان بسيار سخت است. آرى جدا شدن از دنيا و همسر، فرزندان، دوستان و آنچه در طول زندگانى خود جمع کرده‏اند، بسيار سخت است و چه بسا موجب بى‏ايمانى و بدعاقبتى شود. قرآن در وصف مرگ اين گروه مى‏فرمايد: (وَ لَوْ تَرى‏ إِذِ الظَّالِمُونَ فِى غَمَراتِ الْمَوْتِ وَ الْمَلائِکَةُ باسِطُوا أَيْدِيهِمْ أَخْرِجُوا أَنْفُسَکُمُ الْيَوْمَ تُجْزَوْنَ عَذابَ الْهُونِ بِما کُنْتُمْ تَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ غَيْرَ الْحَقِّ وَ کُنْتُمْ عَنْ آياتِهِ تَسْتَکْبِرُونَ)؛ «اگر ببينى هنگامى که ظالمان در شدايد مرگ فرو رفته‏اند؛ و فرشتگان دست‏ها را گشوده، به آنان مى‏گويند: جان خود را خارج سازيد! امروز در برابر دورغ‏هايى که به خدا بستيد و نسبت به آيات او تکبر ورزيديد، مجازات خوارکننده‏اى خواهيد ديد».انعام (6)، آيه 93. (اِنَّ الَّذِينَ تَوَفَّاهُمُ الْمَلائِکَةُ ظالِمِى أَنْفُسِهِمْ قالُوا فِيمَ کُنْتُمْ قالُوا کُنَّا مُسْتَضْعَفِينَ فِى الْأَرْضِ قالُوا أَ لَمْ تَکُنْ أَرْضُ اللَّهِ واسِعَةً فَتُهاجِرُوا فِيها فَأُولئِکَ مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ وَ ساءَتْ مَصِيراً)؛ «کسانى که فرشتگان روح آنان را گرفتند در حالى که به خويشتن ستم کرده بودند، به آنها گفتند: شما در چه حالى بوديد؟ گفتند: ما در سرزمين خود تحت فشار بوديم. (فرشتگان) گفتند: مگر سرزمين خدا، پهناور نبود که مهاجرت کنيد؟ آنها جايگاهشان دوزخ است و سر انجام بدى است».نساء (4)، آيه 97. (الَّذِينَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلائِکَةُ ظالِمِى أَنْفُسِهِمْ فَأَلْقَوُا السَّلَمَ ما کُنَّا نَعْمَلُ مِنْ سُوءٍ بَلى‏ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ بِما کُنْتُمْ تَعْمَلون فَادْخُلُوا أَبْوَابَ جَهنَّمَ خَالِدِينَ فِيهَا فَلَبِئْسَ مَثْوَى الْمُتِکَبِّرِينَ)؛ «کسانى که فرشتگان روح آنها را گرفتند، در حالى که به خويشتن ستم کرده بودند، در چنين حالتى تسليم مى‏شوند ما کار بدى انجام نداديم! آرى خداوند به آنچه انجام مى‏داديد، عالم است. اکنون از درهاى دوزخ وارد شويد، در حالى که جاودانه در آن خواهيد بود؛ چه جاى بدى است جايگاه مستکبران!»نحل (16)، آيه 28. روشن است از مرگ گريزى نيست، اما از سختى آن مى‏توان گريخت و مرگ را به مثابه بوييدن گلى خوشبو تبديل نمود. ايمان و عمل صالح - به ويژه دوستى اهل بيت عصمت و طهارت(ع) - و مواظبت بر نمازهاى اول وقت و احترام و نيکى به پدر و مادر و انجام دادن به دستورات الهى، باعث خواهد شد که ما منزل اول سفر خود را به سلامت طى کنيم. 2. قبر در واقع «قبر» همان «برزخ» است.و برزخ عالم بين دنيا و آخرت است که انسان از هنگام مرگ تا نفخ صور در آن قرار دارد.منظور از قبر، همين قبر ظاهرى نيست که ما مى‏بينيم، زيرا اين قبر که جسم ما را در خود جاى مى‏دهد، پس از چندى مى‏پوسد، بلکه منظور از قبر، باطن آن است که تا قيامت پا بر جاست و در روايات ما از آن به باغى از باغ‏هاى بهشت يا چاهى از چاههاى جهنم تعبير مى‏کنند. قرآن کريم پس از نقل تمنّاى باطل افراد بدکردارى که از دنيا رفته‏اند و درخواست بازگشت به دنيا را دارند تا شايد رفتارى شايسته پيشه کنند، ولى برآورده نمى‏شود؛ مى‏فرمايد: (وَ مِنْ وَرائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلى‏ يَوْمِ يُبْعَثُونَ)؛ «و پشت سر آنان برزخى است تا روزى که برانگيخته شوند».مومنون (23)، آيه 100. همچنين حال برزخ و برزخيان پس از مرگ را چنين بيان مى‏فرمايد: (وَ ما نُؤَخِّرُهُ إِلاَّ لِأَجَلٍ مَعْدُودٍ يَوْمَ يَأْتِ لا تَکَلَّمُ نَفْسٌ إِلاَّ بِإِذْنِهِ فَمِنْهُمْ شَقِىٌّ وَ سَعِيدٌ فَأَمَّا الَّذِينَ شَقُوا فَفِى النَّارِ لَهُمْ فِيها زَفِيرٌ وَ شَهِيقٌ خالِدِينَ فِيها ما دامَتِ السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ إِلاَّ ما شاءَ رَبُّکَ إِنَّ رَبَّکَ فَعَّالٌ لِما يُرِيدُ وَ أَمَّا الَّذِينَ سُعِدُوا فَفِى الْجَنَّةِ خالِدِينَ فِيها ما دامَتِ السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ إِلاَّ ما شاءَ رَبُّکَ عَطاءً غَيْرَ مَجْذُوذٍ)؛هود (11)، آيات: 104 - 108. «و ما را جز تا زمان محدودى تأخير نمى‏اندازيم، آن روز که فرا رسد، هيچ کس جز به اجازه او سخن نمى‏گويد؛ گروهى بدبختند و گروهى خوشبخت. اما آنها که بدبخت شدند، در آتش‏اند؛ و براى آنان در آنجا «زفير» و «شهيق» (ناله‏هاى طولانى دم و بازدم) است. جاودانه در آن خواهند ماند؛ تا آسمان‏ها و زمين بر پا است؛ مگر آنچه پروردگارت بخواهد. پروردگارت هر چه را بخواهد انجام مى‏دهد. اما آنهايى که سعادتمند شدند، جاودانه در بهشت خواهند ماند، تا آسمان‏ها و زمين برپا است؛ مگر آنچه پروردگارت بخواهد. بخششى است قطع نشدنى». عبارت «ما دامَتِ السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ» روشن مى‏سازد که منظور از «جنت» و «جهنم»، بهشت و دوزخ پيش از قيامت است؛ زيرا هر گاه قيامت برپا شود، بساط زمين و آسمان نيز برچيده مى‏شود. به همين دليل امام على(ع) به اين آيات در قبال کسى که ثواب و عقاب برزخى پيش از قيامت را انکار مى‏کرد، استناد کرده است: «اما رد بر کسى که ثواب و عقاب در دنيا پيش از برپايى قيامت را انکار مى‏کند، سخن خداوند متعال است». آن‏گاه آيات بالا را قرائت مى‏کنند و در ادامه مى‏فرمايد: «منظور از «إِلاَّ ما شاءَ رَبُّکَ» آسمان‏ها و زمين پيش از برپايى قيامت است؛ زيرا با قيامت، آسمان‏ها و زمين تبديل مى‏شوند».اشاره به آيات 66 و 67 سوره مبارکه «زمر». همانند آيه مذکور، اين سخن خداوند است: (وَ مِنْ وَرائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلى‏ يَوْمِ يُبْعَثُونَ) و برزخ عبارت است از امرى بين دو امر (دنيا و آخرت) که عبارت از ثواب و عقاب بين دنيا و آخرت است و مثل آن آيه (النَّارُ يُعْرَضُونَ عَلَيْها غُدُوًّا وَ عَشِيًّا وَ يَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ).مؤمن (23)، آيه 46: «آتش است که هر صبح و شام بر آن (خاندان فرعون) عرضه مى‏شوند». قيامت خانه جاودانگى است و صبحگاهان و شامگاهان در آن راه ندارد؛ بلکه آن دو در دنيا هستند. همچنين خداوند متعال درباره بهشتيان مى‏فرمايد: (وَ لَهُمْ رِزْقُهُمْ فِيها بُکْرَةً وَ عَشِيّاً).مريم (19)، آيه 62: «و هر صبح و شام روزى آنان در بهشت مقرر است». صبح و شب از صفات شبانه روز است که در بهشت زندگانى پيش از روز قيامت واقع مى‏شود. خداوند متعال درباره اين گروه مى‏فرمايد: (لا يَرَوْنَ فِيها شَمْساً وَ لا زَمْهَرِيراً).انسان (76)، آيه 13: «نه آفتاب را در آنجا مى‏بينند و نه سرما را». اين همانند آن سخن خداوند است : (وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِى سَبِيلِ اللَّهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْياءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ فَرِحِينَ بِما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ).آل عمران (3)، آيه 169: «و مپندار کسانى که در راه خدا کشته شده‏اند، مردگانند؛ بلکه آنان زنده‏اند و نزد پروردگارشان روزى داده مى‏شوند».؛ بحارالأنوار، ج 6، ص 245. امام سجاد(ع) در تفسير اين آيه مى‏فرمايد: «هو القبر و إن لهم فيه مَعِيشَةً ضَنْکاً و الله إن القبر لروضة من رياض الجنة أو حفرة من حفر النار»؛ «منظور از برزخ همان قبر است و براى مردگان در آن زندگى سختى است و به خدا قسم قبر يا باغى از باغ‏هاى بهشت است يا چاهى از چاههاى آتش».بحارالأنوار، ج 6، ص 159؛ امام صادق(ع) نيز چنين تفسيرى از برزخ دارند: «البرزخ القبر و هو الثواب و العقاب بين الدنيا و الآخرة. و الدليل على ذلک أيضا قول العالم(ع) والله ما يخاف عليکم إلا البرزخ؛ امام صادق مى‏فرمايند: برزخ عبارت از قبر است که همان عقاب و ثواب بين دنيا و آخرت مى‏باشد. (آن‏گاه مرحوم مجلسى اضافه مى‏کند) دليل آن سخن عالم (امام موسى کاظم(ع)) است که فرمودند: «به خدا قسم من بر شما تنها از برزخ مى‏ترسم»: (بحارالأنوار، ج 6، ص 218). آرى باطن و حقيقت برزخىِ قبر هر کسى يا باغى از باغ‏هاى بهشت است يا چاهى از چاه‏هاى جهنم. وحشت قبر به هنگام ورود بدان و شب اول قبر و فشار آن، سؤال منکر و نکير از عقبه‏هاى بس خطرناک قبر است که کسى را از آنها گريزى نيست؛ مگر اينکه ايمان و عمل صالح را پيش از خود فرستاده باشد. روايت شده است: قبرى را مى‏کندند، پيامبر اکرم(ص) با شتاب به سوى آن رفتند و به شدت گريستند؛ به حدى که خاک از اشک ايشان تر شد و به ياران خود فرمودند: «إِخْوَانِى لِمِثْلِ هَذَا فَأَعِدُّوا»؛ «برادران من! براى همانند آن مهيا شويد».مستدرک الوسائل، ج 2، ص 465. توصيه‏هاى بسيارى که در روايات شده است که ميت را بلافاصله و با سرعت به درون قبر نگذاريد و قبل از دفن مدتى او را در کنار قبرش نگاه داريد و در هنگام دفن بر او تلقين بخوانيد و در شب دفن او، نماز شب اول قبر بخوانيد، همگى براى کم شدن وحشت و اضطراب او و فشار قبر است. فشار قبر قابل وصف نبوده و حقيقت آن براى ما روشن نيست. اجمالاً مى‏توان گفت: انسانى که از دنيا رفته است، به دليل انس به دنيا و ناآشنايى به عالم برزخ ونظام جديد، فشار قرار مى‏گيرد. سؤال منکر و نکير نيز پرسش از حقيقت و باطن اعتقادات و اعمال ما است. امام صادق(ع) مى‏فرمايند: «يَجِى‏ءُ الْمَلَکَانِ مُنْکَرٌ وَ نَکِيرٌ إِلَى الْمَيِّتِ حِينَ يُدْفَنُ أَصْوَاتُهُمَا کَالرَّعْدِ الْقَاصِفِ وَ أَبْصَارُهُمَا کَالْبَرْقِ الْخَاطِفِ يَخُطَّانِ الْأَرْضَ بِأَنْيَابِهِمَا وَ يَطَئَانِ فِى شُعُورِهِمَا. فَيَسْأَلَانِ الْمَيِّتَ مَنْ رَبُّکَ وَ مَا دِينُکَ قَالَ فَإِذَا کَانَ مُؤْمِناً قَالَ اللَّهُ رَبِّى وَ دِينِىَ الْإِسْلَامُ فَيَقُولَانِ لَهُ مَا تَقُولُ فِى هَذَا الرَّجُلِ الَّذِى خَرَجَ بَيْنَ ظَهْرَانَيْکُمْ فَيَقُولُ أَ عَنْ مُحَمَّدٍ رَسُولِ اللَّهِ ص تَسْأَلَانِى فَيَقُولَانِ لَهُ تَشْهَدُ أَنَّهُ رَسُولُ اللَّهِ فَيَقُولُ أَشْهَدُ أَنَّهُ رَسُولُ اللَّهِ فَيَقُولَانِ لَهُ نَمْ نَوْمَةً لَا حُلُمَ فِيهَا وَ يُفْسَحُ لَهُ فِى قَبْرِهِ تِسْعَةَ أَذْرُعٍ وَ يُفْتَحُ لَهُ بَابٌ إِلَى الْجَنَّةِ وَ يَرَى مَقْعَدَهُ فِيهَا وَ إِذَا کَانَ الرَّجُلُ کَافِراً دَخَلَا عَلَيْهِ وَ أُقِيمَ الشَّيْطَانُ بَيْنَ يَدَيْهِ عَيْنَاهُ مِنْ نُحَاسٍ فَيَقُولَانِ لَهُ مَنْ رَبُّکَ وَ مَا دِينُکَ وَ مَا تَقُولُ فِى هَذَا الرَّجُلِ الَّذِى قَدْ خَرَجَ مِنْ بَيْنَ ظَهْرَانَيْکُمْ فَيَقُولُ لَا أَدْرِى فَيُخَلِّيَانِ بَيْنَهُ وَ بَيْنَ الشَّيْطَانِ فَيُسَلِّطُ عَلَيْهِ فِى قَبْرِهِ تِسْعَةً وَ تِسْعِينَ تِنِّيناً لَو ْ أَنَّ تِنِّيناً وَاحِداً مِنْهَا نَفَخَ فِى الْأَرْضِ مَا أَنْبَتَتْ شَجَراً أَبَداً وَ يُفْتَحُ لَهُ بَابٌ إِلَى النَّارِ وَ يَرَى مَقْعَدَهُ فِيهَا»؛ «دو فرشته منکر و نکير نزد ميت در هنگامى که دفن مى‏شود، مى‏آيند؛ در حالى که صداى آنها همانند رعد بلند آهنگ و چشمانشان همانند برقى سهمناک و خيره‏کننده است، در اين حال زمين را با دندان‏هاى خود زير و رو مى‏کنند و موهاى خود را مى‏کشند؛ پس از ميت مى‏پرسند: پروردگار تو کيست؟ دين تو چيست؟ اگر او مؤمن باشد، مى‏گويد: الله پرودگار من است و اسلام دين من. آنان به او مى‏گويند: درباره مردى که از براى پشتيبانى شما بيرون آمده چه مى‏گويى؟ مى‏گويد: آيا از محمد(ص) پيامبر خدا مى‏پرسيد؟ مى‏گويند: شهادت بده که او پيامبر خدا است. او مى‏گويد: شهادت مى‏دهد که او پيامبر خدا است. به او مى‏گويند: بخواب! خوابى که در آن رويايى نيست. قبرش را به اندازه نه ذراع توسعه مى‏دهند و براى او، درى به سوى بهشت باز مى‏کنند و او جايگاهش را مى‏بيند. اما اگر او کافر باشد، بر او وارد مى‏شوند؛ در حالى که شيطان چونان دودى در کنار ديدگان او نشسته است. از او مى‏پرسند: پرودگار تو کيست و دين تو چيست؟ درباره اين شخص که برأى پشتيبانى شما بيرون آمده چه مى‏گويى؟ مى‏گويد: نمى‏دانم! بين او و شيطان را خالى مى‏کنند و بر او در قبر 99 مار بزرگ را مسلط مى‏سازند که اگر يکى از اين مارها در زمين نفس بکشد، هرگز درختى نخواهد روييد. و ديدگان او را به سوى آتش مى‏گشايند و او جايگاه خود را در آن مى‏بيند».کافى، ج 3، ص 236. آرى برزخ باطن جهان ماده است و ما از ادراک آن عاجزيم. آنچه ما مى‏بينيم قبرى است در دورن زمين؛ اما حقيقت آن براى ما روشن نيست. اين قبر يا باغى از باغ‏هاى بهشت است و آن براى انسان‏هايى است که در دنيا بهشتى زندگى کردند، يا چاهى از چاه‏هاى آتش و آن مخصوص انسان‏هايى است که زندگانى جهنمى داشته‏اند و اين بهشت و دوزخ برزخى که غير از بهشت و دوزخ قيامت است، براى ما مکشوف نيست و پس از مرگ عيان مى‏شود مسأله عالم برزخ و چگونگى آن از مباحث دقيق در فرجام‏شناسى مى‏باشد و آيات و روايات متعددى به اين بحث پرداخته است. انس با محسوسات و امور مادى، تصورى غلط از مسائلى مثل عالم برزخ ايجاد کرده، لذا نيازمند طرح مقدمات مختلفى براى توضيح مسأله مى‏باشيم. براى پاسخ به سؤال شما طى چند بند مطالبى عرضه همى‏شود. اميد آن که مفيد واقع شود: 1. بسيارى از حقايق هستى و خصوصا حقايقى که در ماوراء جهان طبيعت وجود دارد، براى ما مجهول است. البته اين ندانستن، بيشتر در کم و کيف و چگونگى آن حقايق است؛ ولى اصل آن حقايق را عقل و وحى در جاى خود اثبات کرده‏اند و ما نسبت به آن آگاهى داريم. البته علم ما به کنه و ماهيت آن حقايق بسيار محدود است؛ مگر براى عده کمى که با سلوک عملى در همين دنيا به آن عوالم راه يافته باشند و علم اجمالى آنها به علم تفصيلى تبديل شده باشد. از اين رو، سنخيت و چگونگى بدن‏هاى برزخى براى ما به صورت کامل و دقيق روشن نيست؛ ولى در عين حال از مجموعه آيات و روايات و تحليل‏هاى عقلى مى‏توان دورنمايى از کم و کيف بدن برزخى را تصوير کرد. قبل از تفسير اجمالى مطلب، توجه به چند مطلب ضرورى است: الف) در تمام عوالم هستى (عالم مادى، برزخ و قيامت) انسان داراى بدن است و در هيچ عالمى بى‏بدن نيست؛ به دليل اين که روح حقيقتى است عين تعلق به بدن و در متن و ذات روح، تعلق به بدن خوابيده است. از اين رو، ممکن نيست که روح باشد و بدنى در کار نباشد. پس اگر انسان در عالم طبيعت، برزخ و قيامت، داراى روح است ـ که هست ـ واجد بدن نيز خواهد بود. ب ) هر يک از عوالم هستى داراى نظام، احکام، آثار و قوانين مخصوص به خود است؛ يعنى، در عالم طبيعت قوانينى حاکم است غير از سننى که بر عالم برزخ حکم‏فرماست؛ و در عالم برزخ نظامى وجود دارد که در عالم قيامت وجود ندارد و در عالم قيامت، آثارى است که در دو عالم برزخ و ماده نيست. از اين رو، بدنى که در عالم طبيعت است هم سنخ با قوانين حاکم بر اين دنيا است؛ و اين بدن غير از بدن برزخى است. بدن برزخى، هم سنخ با احکام و آثار عالم برزخ است. هم‏چنين بدن در قيامت غير از بدن برزخى و بدن مادى است و بدنى است که هم سنخ با سنن ويژه عالم قيامت و آماده پذيرش آن قوانين مخصوص است. مثلاً بدن قيامتى، بدنى است که در عين سوختن مدام، از بين نمى‏رود؛ يا مثلاً بدن قيامتى يک فرد بهشتى، به صورتى است که در عين خوردن و آشاميدن، نيازى به تخليه مواد تغذيه شده از بدن ندارد؛ و بدن طورى ساخته شده است که نيازمند چنين امرى نيست. بنابراين نبايد تصور کرد که بدن مادى، برزخى و قيامتى يکسان هستند. در جاى خود مستدل شده است که عالم تجرد و قيامت، عالم بالاتر و نزديک‏تر به مبدأ متعال است و از اين رو موجودات آن از مراتب وجودى بالاتر و کامل‏ترى برخوردارند. قبل از آن (يعنى در مرتبه فروتر) عالم مثال و برزخ است که مترتب بر عالم تجرد و متأخر از آن است. عالم آخر، عالم جسم و جسمانيات و يا نظام مادى است که دورترين عالم از مبدأ متعال است. از اين رو، موجودات آن نيز از مراتب ضعيف‏تر و ناقص‏ترى برخوردارند. بنابراين، موجودات عالم برزخ از موجودات عالم مادى، کامل‏تر؛ ولى نسبت به موجودات عالم قيامت و تجرّد ناقص‏ترند. براى اطلاع تفصيلى از سه نکته فوق نگا: استاد محمد شجاعى، معاد يا بازگشت به سوى خدا، ج اول، صص 141 ـ 128 و 226 ـ 212. با دقت در مطالب پيشين، مشخص مى‏شود که: اولاً، بدن برزخى غير از بدن مادى و غير از بدن قيامتى است. ثانيا، بدن برزخى متناسب با احکام و آثار و قوانين عالم برزخ است. ثالثا، بدن برزخى از بدن مادى کامل‏تر و بالاتر و از بدن قيامتى ناقص‏تر و پايين‏تر مى‏باشد. بنابراين، بدن برزخى از آن جا که از بدن مادى بالاتر است، از سنخ ماده و جسم طبيعى نيست که احکام ماده بر آن غالب باشد. ولى از آن جا که از بدن قيامتى پايين‏تر است، واجد برخى لوازم ماده چون، شکل، اندازه و مقدار مى‏باشد. روايات نيز به صراحت بيانگر اين حقيقتند که بدن برزخى شبيه بدن دنيوى است. امام صادق(ع) مى‏فرمايد: «ارواح مؤمنان (در برزخ) در بدن‏هايى شبيه بدن‏هاى دنيوى آنان است» (بحارالانوار، ج 6، ص 268، روايت 119). و در جمله‏اى ديگر مى‏فرمايد: «ارواح انسان‏ها (در برزخ) به صورت جسدهاى دنيوى‏اند» (همان، ص 269، روايت 121). امّا هر چند بدن برزخى بالاتر و کامل‏تر از بدن مادى است، در عين حال، از بدن قيامتى ناقص‏تر است. امام صادق(ع) فرمودند: «بدن‏هايى شبيه بدن‏هاى دنيوى» يا «در صورت جسدهاى دنيوى» که بيانگر شباهت، است نه يکسان بودن. شبيه آن است چون شکل، مقدار و اندازه دارد، و هر فرد مرده‏اى، مرده ديگر را در اين قالب مشاهده کرده، او را مى‏شناسد؛ چنان که در خواب، آدمى صورت خود را به شکل دنيوى با ديگران در سرور يا رنج مى‏بيند. اما عين شکل دنيوى خود نيست؛ چون مى‏تواند بدون وسايل و ابزار مادى مثلاً مسافت طولانى را سير کند و با اراده‏اى خود را در جاى ديگر قرار دهد چنان که در خواب، آدمى بدون استفاده از ابزار مادى سير و سفرها مى‏کند. به همين جهت، در بسيارى از روايات خواب را نشان خوبى براى عالم برزخ و بدن برزخى دانسته‏اند. در اين باب نگا: استاد محمد شجاعى، خواب و نشان‏هاى آن، صص 62 ـ 58. پس بدن برزخى، در قالب جسم طبيعى دنيوى نمى‏باشد؛ و در عين حال، برخى از آثار جسم طبيعى چون شکل و اندازه و مقدار را دارد. 2. روح انسان پس از مرگ و انقطاع از بدن مادى، خود را با بدن برزخى و قالب مثالى مى‏يابد و مى‏بيند. در واقع، روح آدمى با رفتن از حيات دنيوى به حيات برزخى، بدن مادى خود را رها کرده و با بدن مثالى خود متحد مى‏گردد؛ بدنى که متناسب با نظام برزخى بوده، اتحادش با روح، قوى‏تر از اتحاد آن با بدن مادى در زندگى دنيوى است. قالب مثالى موجود در خواب، مى‏تواند ما را به بدن برزخى تا حدودى هدايت کند چرا که هنگام خواب که تعلق روح به بدن مادى تا اندازه‏اى کم مى‏شود و از حدود مادى تا اندازه‏اى آزاد مى‏گردد، روح خود را با يک نوع تن مثالى ـ با بدنى شبيه بدن مادى و دنيوى ـ مى‏بيند و اين، دليل روشنى است که روح انسان در صورت عدم تعلق به بدن مادى يا تعلق کمتر، قدرت تمثّل به بدن مثالى را دارد. انسان در هنگام خواب ديدن، خودش را با همان بدن مى‏بيند با همان شکل و تصوير؛ و اين حکايتگر وجود بدن مثالى و قالب برزخى است که با انتقال روح از اين عالم مادى به نظام برزخى به وجود نيامده، بلکه قبلاً هم در آن نظام وجود داشته، ولى ما از آن محجوب بوده‏ايم و اگر اين حجاب را ـ که تعلق و توجه به نظام مادى و ماديات است ـ کنار زنيم هم اکنون نيز خود را در آن قالب مثالى متمثّل مى‏بينيم؛ چنانکه درخواب تا حدودى که تعلق روح به بدن مادى کم مى‏شود، در حالى که بدن مادى ما در رختخواب افتاده و در حال آرامش است، خود را با بدنى مشابه با اين بدن يافته و سيرها و حرکت‏ها و فهم‏ها و ديدنى‏ها و شنيدنى‏ها و خوردنى‏ها و خواستن‏ها با آن داريم. (نگا: استاد محمد شجاعى، خواب و نشان‏هاى آن، صص 58ـ62). ناگفته نماند که از نظر روايات، وجود بدن برزخى امرى مسلم و قطعى است چنان که امام صادق(ع) فرمودند: «اما [ارواح مؤمنان [در بدنهايى شبيه بدنهاى دنيوى آنان است» (بحارالانوار، ج 6، ص 268، روايت 119). يا در جاى ديگرى فرموده‏اند: «ارواح انسان‏ها به صورت جسدهاى دنيوى در درختى در بهشت‏اند»( که هر دو حکايتگر وجود بدن برزخى و همان، ص 269، روايت 121. مثالى در عالم برزخ است. 3. ميان قبر برزخى و قبر خاکى ارتباط خاصى حاکم است؛ يعنى ميان روح انسان در برزخ و بدن مادى او در قبر خاکى ارتباط وجود دارد و اين ارتباط، در اصل از ارتباط روح و بدن مادى که در طول زندگى دنيوى با يکديگر يک نوع اتحاد داشته‏اند، سرچشمه مى‏گيرد که با قطع تعلق روح از بدن، پس از مرگ به کلى از ميان نمى‏رود؛ بلکه يک نوع ارتباط در حد پايين‏ترى ميان روح برزخى و بدن خاکى و مادى وجود دارد؛ البته نه در حد و اندازه‏اى که در زندگى دنيوى و در دوران تعلق روح به بدن بود و نه با آن کيفيت و کميت؛ بلکه در ميزانى ضعيف‏تر و با کم و کيفى ديگر. از همين رو قبر خاکى با قبر و عالم برزخى روح، ارتباطى دارد که در نقاط ديگر اين ارتباط را ندارد؛ و به همين جهت است که على‏رغم حضور روح در عالمى فوق ماده، زمان و مکان (برزخ) توجه خاصى به بدن مادى و به نقطه‏اى که بدن خاکى او در آن است، دارد؛ و بر اساس همين ارتباط ميان قبر برزخى و قبر خاکى است که دستورها و احکام خاصى در باب قبر خاکى، تشييع جنازه، کفن، دفن، حرمت قبور، استحباب زيارت قبور، دعا، طلب رحمت و مغفرت بر سر قبور و نظاير آنها در شريعت اسلامى وجود دارد. ناگفته نماند که اين ارتباط ميان روح انسان در برزخ و بدن مادى او در قبر خاکى در ساعت و روزهاى اول مرگ، بيش از روزها و اوقات بعدى است و اين به دليل الفت شديدى است که روح با بدن مادى در اين دنيا داشته که البته به تدريج با انس گرفتن روح با بدن برزخى و قالب مثالى، از اين توجه و ارتباط کاسته مى‏شود و ارتباط ضعيفى ميان روح و بدن خاکى باقى مى‏ماند. با توجه به اين دو نکته، روشن مى‏شود که روح ما بعد از انتقال به عالم برزخ با بدن برزخى، يا در عذاب است اگر اهل عذاب باشد؛ يا در نعمت و بهجت است، اگر اهل نعمت باشد. عذاب و نعمت، متوجه به روح ما در قالب بدن برزخى است، نه به بدن مادى و خاکى ما که در اين عالم مادى در زير خاک مدفون مى‏باشد. اين بدن مادى، پس از مرگ نه حرکتى دارد و نه احوالى؛ اما روح با قالب مثالى در همان حال، در عالم برزخ يا در عذاب وحشتناکى به سر مى‏برد و فريادش بلند است که تصورش بسيار مشکل است؛ يا در نعمت و ابتهاج بسر مى‏برد که تصوير آن هم بسى مشکل است. اما از آن جا که گفتيم ميان بدن مادى در زير خاک با روح در قالب مثالى در عالم برزخ، ارتباط ضعيفى وجود دارد، آن عذاب‏ها يا نعمت‏ها تأثير ضعيف و ناچيزى بر بدن مادى مى‏گذرد؛ ولى آنچه در اصل در عذاب يا در نعمت است روح با قالب مثالى در عالم برزخ است. برخى مى‏گويند: اين که گفته مى‏شود انسان پس از مرگ، يا معذب است يا متنعم؛ چرا هنگامى که بدن مادى را در قبر مى‏گذاريم و روى آن را مى‏پوشانيم، پس از مدتى قبر را مى‏شکافيم، هيچ خبرى نمى‏يابيم، نه از سوختن بدن و سوزش قبر خبرى است و نه از مصفّا گشتن آن. آنچه مى‏بينيم، تنها همان بدن خاکى است که در قبر با سکون کامل افتاده، هيچ اثرى از آثار وحشت يا نعمت در آن نيست. برخى نيز دوربين در درون قبر کار مى‏گذارند و مسائل آن را از هنگام دفن تا مدتى بعد دنبال مى‏کنند؛ ولى هيچ اثر و تغيير و تحولى که دلالت بر رنج يا شادى داشته باشد، نمى‏يابند. تنها آنچه آنها از طريق دوربين فيلم‏بردارى مشاهده مى‏کنند، همان بدن خاکى است که در کمال سکوت و سکون آرميده است. آيا اين امور دلالت مى‏کند بر اينکه هيچ عِقابى (چه خوب و چه بد) در کار نيست؛ و فشار قبر، سؤال منکر و نکير، عذاب‏ها و نعمت‏ها، پوچ است و غيرواقعى؟ با توجه به توضيحات گذشته، پاسخ اين پرسش روشن است؛ ولى در عين حال براى بهتر روشن شدن اصل پرسش شما و نيز پاسخ به اين پرسش، توجه به خواب ديدن بسيار راهگشاست. اگر در خواب ديدن تأمل کنيم، در خواهيم يافت که خواب ديدن چه حکايتگر عجيبى است از نسبت ميان قبر خاکى و قبر برزخى؛ بدن شخصى که مى‏خوابد و خواب وحشتناکى مى‏بيند، به صورتى که اگر از خواب برخيزد، خدا را شکر مى‏کند که خواب بوده است، آيا بدن مادّى در اين حالت که خواب مى‏بيند در سکون و آرامش نيست؟ البته چنين است. کسانى که کنار بدن اين خواب بيننده حضور داشته باشند، بدن او را در هنگام خواب، در کمال سکون و سکوت مى‏يابند، به صورتى که اگر خواب بيننده، از خواب وحشتناک خود آنها را مطلع نکند، اينان آگاه نخواهند شد که در آن زمانى که آنها نظاره‏گر بدن ساکن و آرام اين شخص بوده‏اند، او در چه عذاب و دهشتى بوده است. بر عکسش را هم حساب کنيد؛ بدن کسى که خواب فرحناک و دلپذير مى‏بيند نيز در کمال آرامش و سکون است و افرادى که در کنار او حضور دارند اين امر را تصديق خواهند کرد. اين بهترين نشان است ميان نسبت قبر خاکى و قبر برزخى که به ما مى‏فهماند، انسان مى‏تواند در برزخ در حال نعمت يا وحشت باشد و در عين حال، اثرى در بدن خاکى او در قبر از عذاب يا ابتهاج نباشد. البته گاهى که انسان خواب ترسناک و ناراحت کننده‏اى مى‏بيند، بدن او عرق مى‏کند که اثرى از خواب او بوده است؛ ولى اولاً اين امر هميشگى نيست. ثانيا ميان عالم خواب و برزخ تفاوت است. در عالم خواب، ارتباط روح با بدن مادى کاملاً قطع نشده است؛ ولى در عالم برزخ، ارتباط روح با بدن مادى به کلى منقطع است؛ مگر ارتباط بسيار محدود و ناچيزى که حتى در صورت معذّب بودن روح در عالم برزخ نيز، تأثير چندان قابل مشاهده بر بدن مادى در زير خاک نخواهد گذاشت. (نگا: استاد محمد شجاعى، خواب و نشان‏هاى آن، صص 71ـ75). 4. براساس روايات و همچنين با توجه به ارتباط نسبى که بدن برزخى با بدن مادى پنهان در زير خاک دارد؛ ارواح انسانى در برزخ، براساس منزلت و فضايلى که در دنيا داشته‏اند، امور دنيوى را درک کرده، حتى به خانواده خود سر مى‏زنند و آنها را زيارت مى‏کنند. اين امر مى‏تواند در هر زمانى و براى هر فردى باشد؛ ولى روز جمعه کمترين و مشخص‏ترين زمانى است که در روايات وجود دارد. در اين باب، تنها به ذکر دو روايت بسنده مى‏کنيم: 1 . اسحق‏بن عمار از امام کاظم(ع) پرسيد: آيا مؤمن خانواده خويش را زيارت مى‏کند؟ فرمود: آرى. گفتم: چقدر؟ فرمود: بر حسب فضايلشان. پاره‏اى از آنان هر روز و پاره‏اى هر سه روز، خانواده خود را زيارت مى‏کنند. اسحق بن عمار مى‏گويد: در اثناى کلام حضرت، دريافتم که مى‏فرمود: کم‏ترين آنان هر جمعه (خانواده خود را زيارت مى‏کنند) پس گفتم: در چه ساعتى؟ فرمود: هنگام زوال خورشيد، يا مثل آن؛ پس خداوند فرشته‏اى را با او روانه مى‏کند تا چيزهايى را به او نشان دهد که شاد شود و از وى چيزهايى را بپوشاند که او را غمگين سازد. (محمد بن ابراهيم کلينى، کافى، به تصحيح على‏اکبر غفارى، ج 3، کتاب الجنائز، ص 231، روايت پنجم). 2 . امام صادق(ع) فرمود: «به درستى که مؤمن خانواده خويش را زيارت مى‏کند. پس آنچه را دوست دارد، مى‏بيند و آنچه را ناخوشايند دارد از او پوشيده مى‏شود؛ و به درستى که کافر خانواده خويش را زيارت مى‏کند. پس مى‏بيند آنچه ناخوشايند اوست و از او پوشيده مى‏شود آنچه را دوست دارد. امام(ع) فرمود: پاره‏اى از ايشان هر جمعه زيارت مى‏کنند و پاره‏اى بر حسب عمل خود زيارت مى‏کنند».(همان، ص 230، روايت اوّل). در پاسخ به اين پرسش، بايد به سه مسأله پاسخ داد: 1. برزخ چيست؟ 2. برزخ با قيامت چه تفاوتى دارد؟ 3. آيا بعد از مردن انسان قيامتش شروع مى‏شود؟ يک. برزخ در لغت به چيزى گفته مى‏شود که بين دو چيز ديگر قرار گرفته و حائل شده باشد و همين معنا در فرهنگ لغات ديگر نيز آمده است. به عبارت ديگر برزخ مانع و حد و مرز بين دو امر است. اما منظور از آن در اصطلاح شرع چيست؟ در قرآن مجيد آمده است: (و من ورائهم برزخ الى يوم يبعثون»؛ و پشت سر آنان برزخ است تا روزى که برانگيخته مى‏شوند» (مؤمنون (23)، آيه 100.) امام صادق(ع) در حديثى فرموده است: «البرزخ القبر و هو الثواب و العقاب بين الدنيا والاخره ؛ برزخ همان عالم قبر است و عبارت است از ثواب و عقابى که در بين دنيا و آخرت وجود دارد». (تفسير نورالثقلين، ج 3، ص 553.) همچنين از پيامبر اکرم(ص) نقل شده است که فرمود: «القبر اما روضة من رياض الجنة او حفرة من حفر النيران ؛ قبر باغى از باغ‏هاى بهشت يا حفره‏اى از حفره‏هاى دوزخ است» (بحارالانوار، ج 6، ص 205.) بنابراين برزخ موقف او از هنگام مرگ انسان تا برپايى قيامت است؛ ايستگاهى که با مرگ شروع مى‏شود و با نفخه صور خاتمه مى‏يايد. دو. تفاوت برزخ با قيامت در جهات گوناگونى است که به بعضى از آنها اشاره مى کنيم: 1-2. قيامت بعد از منقضى شدن اين دنيا است، در حالى که برزخ با مردن افراد آغاز مى‏شود. 2-2. در عالم برزخ روح با بدن مثالى (اجساد لطيف) همراه است که نه به کلى مجرد است و نه مادى محض؛ بلکه داراى يک نوع «تجرد برزخى» است و بدين صورت به حيات خود ادامه مى‏دهد؛ در حالى که در قيامت روح با «بدن جسمانى» همراه است به گونه‏اى که متناسب با آن جهان است. 3-2. نعمت‏هاى بهشتى در قيامت، به مراتب از نعمت‏هاى برزخى والاتر است؛ هم چنان که عذاب دوزخى از عذاب برزخى بسى سخت‏تر است. امام صادق(ع) مى‏فرمايد: «مؤمنان در حالى که در عالم برزخ برخوردار از نعمت‏اند، پيوسته مى‏گويند: «ربنا اقم لنا الساعة وانجز لنا ما وعدتنا ؛ پروردگارا براي ما قيامت را برپا کن و وعده‏هاى خود را درباره ما محقق ساز». و برعکس مشرکان در حالى که در برزخ معذب‏اند پيوسته مى‏گويند: «ربنا لاتقم لنا الساعة و لاتنجز لنا ما وعدتنا ؛ پروردگارا قيامت را بر ما برپا مساز و وعده‏هاى خود را درباره ما محقق نفرما» (بحارالانوار، ج 6، ص 269 و 270.) در برزخ عمل کاملاً منقطع نمى‏شود؛ زيرا دنيا هنوز پابرجا است و کسى که سنت حسنه اي گذاشته، (مثل تأليف کتابى خوب و تأثيرگذار) يا صدقه جاريه‏اى داده و يا فرزندان صالحى دارد، تا زمانى که آنان به عمل نيک مشغول‏اند و به آن سنت عمل مى‏شود و آن صدقه به راه درست خرج مى‏شود، بر ثواب‏هاى او افزوده مى‏گردد. در مقابل هر کس سنت سيئه‏اى گذاشته باشد، يا فرزندان بدى تربيت کرده به اعمال ناشايست روى آورده است و يا پولى را در کار خلاف خرج کرده که هنوز به واسطه آن سرمايه خلاف مى‏شود، نامه عملش سياه مى‏گردد؛ اما در قيامت به طور کل عمل منقطع مى‏شود؛ زيرا بساط دنيا برچيده شده است. اما جواب اين سؤال که آيا بعد از مردن قيامت انسان شروع مى‏شود يا نه؟ روشن شد که بين زندگى دنيوى و اخروى، «عالم برزخ» حايل است. بنابراين انسان بلافاصله پس از مرگ وارد صحنه قيامت نمى‏شود؛ بلکه مدتى را در برزخ درنگ مى‏کند. البته در بعضى از تعبيرات آمده است که با مرگ هر کس قيامت او شروع مى‏شود که اين تسامح در تعبير و قيامت و برزخ را يکى فرض کردن است؛ زيرا در عين تفاوت‏هايى که بين عالم برزخ و قيامت هست، چون هر دو از چشمان ما پنهان است و نسبت به ما غيب محسوب مى‏شود و هر دو جهان پس از مرگ هستند، آنها را در اين تعبير يکى فرض مى‏کنيم. نکاتي را که در رابطه با طبقات جهنم , بهشت و برزخ مي توان به صورت مختصر و مفيد بيان کرد, به شرح ذيل است : 1. جهنم مکاني است که هفت طبقه يا هفت در دارد. به اين موضوع در سوره هاي حجر آيه ي 44 و نحل آيه ي 29 و زمر آيه ي 71 - 73 و موئمن آيه ي 76 اشاره گرديده است . اما در هيچ کدام از آنها بيان نشده که مراد از ((ابواب )) چيست ؟ مفسران پيرامون تفسير ((ابواب )) چهار احتمال را مطرح نموده اند. احتمال اول اين که ابواب به معناي طبقات و درکات مختلف است . گواه بر اين مدعا آيه ي ((ان المنافقين في الدرک الاسفل من النار)) و آياتي ديگر است . علامه ي طباطبايي در تائييد اين که مراد از ابواب , طبقات و تنوع عذاب هاي متفاوت است , مي فرمايد: ((مؤيد اين احتمال فقره دوم آيه مورد بحث است که مي فرمايد ((لکل باب منهم جزئ مقسوم )) يعني از ايشان براي هر دري قسمتي تقسيم شده است . چون ظاهر آن اين است که خود جزئ, تقسيم شده بر درها است , و اين وقتي معناي صحيح مي دهد که ((باب )) به معناي طبقه باشد نه در ورودي )), (ر.ک : علامه طباطبايي , ترجمه تفسير الميزان , ج 12, ص 251, دفتر انتشارات اسلامي ). فخر رازي هم در تفسير ((ان المنافقين في ...)) مي فرمايد: ((ظاهر اين تعبير قرآني اين است که جهنم داراي طبقاتي است , و ظاهر اين است سخت ترين طبقات جهنم همان طبقه ي پايين است , (ر.ک : تفسير فخررازي , ج 11, ص 87). شاهد بر اين احتمال , حديث منقول از علي (ع ) پيرامون تفسير آيه ي ((لها سبعه ابواب )) است که مي فرمايد: ((دوزخ داراي هفت باب , يعني هفت طبقه است که هر طبقه اي بالاي طبقه ي ديگري مي باشد. بعدا آن بزرگوار دست خود را روي دست ديگر نهاد و بدين وسيله طبقه بندي دوزخ را براي بينندگان مجسم نمود)). در حديث ديگري از علي (ع ) مي خوانيم که فرمود: جهنم هفت در دارد; بعضي فوق بعضي ديگر قرار دارد وقتي اولي پر شد دومي را پر مي کنند, آن گاه سومي را تا همه اش پر شود, (ر.ک : حويزي , تفسير نور الثقلين , ج 3, ص 18 - 19; سيوطي , الدر المنثور, ج 4, ص 99). احتمال دوم اين است که ابواب , اشاره به درهاي ورودي دوزخ است همانند درهاي متعددي که در ساختمان هاي معمولي اين جهان وجود دارد. و در واقع هفت در به کثرت وارد شوندگان اشاره مي کند.

پربازدیدترین ها