دوبار خودکشی کردم،‌ افسرده و غمگینم؟

متن سوال: 
دوبار خودکشی کردهام 4ماه است از خدمت برگشتم،‌ دنبال کار بودم پیدا نکردم،‌ دیسک کمر دارم و کار سنگین در توانم نیست. از بچگی لکنت زبان داشتم که درمان شد اما اعتماد به نفسم خیلی پایین است زود عصبی می شوم غمگین افسرده و تنهایم‌، در لحظه می خندم و گریه می کنم،‌ به گفته ی خانواده و دوستان رفتارم غیر عادی است،‌ از مسئولیت فرار می کنم، حال فقط به فکر خودکشی ام....

با سلام و تشکر از ارتباط شما با مرکز ملي پاسخگويي به سوالات ديني و آرزوي توفيق روزافزون.
از اين که چنين احساسات تلخ و آزاردهنده اي را تجربه مي کنيد متاسفيم و شايد درد روحي شما براي ما قابل درک نباشد اما قابل فهم است. فشار رواني حاصل از رنج فراگيري که توصيف کرديد، روز به روز شما را خسته تر و احساس پوچي و درماندگي را در شما بيشتر مي کند. اما خوشحاليم که اين بار قبل از هرگونه اقدام نسنجيده و غيرقابل جبران، اقدام به مشاوره کرديد. اين که خودکشي، حرام و گناهي بس بزرگ و نابخشودني است و عذابي دردناک دارد واقعيتي ست که شما به خوبي مي دانيد و واضح است که در آينده چنين کاري نخواهيد کرد چون انسان ضعيفي نيستيد و به دنبال حل مشکل هستيد و اين که با يک مرکز پاسخگويي ارتباط گرفته ايد گواهي بر اين مطلب است. فردي خودکشي مي کند که تمام راه ها را بر خود بسته مي بيند، ولي وقتي شما از ما سوال مي کنيد و مي گوييد نمي دانم مشکلم چيست يعني مي دانيد مشکلي وجود دارد که اگر آن را درک کنيد راهي براي نجات از آن نيز وجود دارد. مشکلي در روح و روان و درون شما که بيشتر از مسائل بيروني آزارتان مي دهد.
خستگي و رنج شما را قبول داريم و به شما حق مي داديم از وضعيت موجود، ناراحت و گله مند باشيد اما مسلما حق نمي دهيم نااميد باشيد. شايد بدانيد خودکشي اغلب به دليل يأس و احساس شکست، به فکر انسان خطور مي کند که علت اين يأس و خستگي مفرط را بايد در درون تان پيدا کنيد نه بيرون (عللي مانند منفي بافي، کمال گرايي افراطي، وابستگي غيرواقع بينانه به ديگران و ضعف عزت نفس، منزوي شدن و اجتماعي نبودن و ...) و اين علت، هر عامل استرس زايي باشد قابل درمان است.
ابتدا به شکل علمي تر و ملموس تر، به نوع مشکل و مسير اصلي حل آن توجه کنيد:
گريه هاي ناخواسته، احساس تنهايي، بي انگيزگي، احساس شايستگي پايين و بي ميلي نسبت به ادامه زندگي در شما مي تواند علامت ابتلا به افسردگي باشد. از حالت ها و رفتارهاي خودتان تعجب نکنيد. افسردگي را اغلب انسان ها تجربه کرده اند و به سرماخوردگي روان پزشکي معروف است. فقط گاهي پيشرفت مي کند که خوشبختانه حتي نوع حاد آن قابل درمان است.
نياز به خودتعيين گري، احترام به خويشتن و معناي زندگي داريد و براي رسيدن به اين احساس و اين بينش مبنايي و انگيزه بخش، به يک دوره درمان شناختي رفتاري نياز داريد. در درمان شناختي، خودپنداره شما و احساسي که به خودتان داريد مورد بررسي و بازسازي قرار مي گيرد و رفتاردرماني هم زماني توصيه مي شود که به طور مثال فرد دچار اختلالاتي نظير افسردگي، ترس، کمبود يا فقدان اعتماد به نفس، فشار رواني يا مشکلات بين فردي باشد؛ مشکلاتي که در عملکرد فرد و روند زندگي روزمره او اختلال ايجاد مي کند به شکلي که نمي تواند مثل مردم عادي اطرافش، مشغول زندگي طبيعي و روزمره خود باشد، کار کند، ازدواج کند، بخوابد، معاشرت کند و از امکانات و داشته هاي حداقلي زندگي اش لذت و استفاده ببرد حال آن که موانع لذت بردن و بيماري ها و کمبودهاي اقتصادي خصوصا در جامعه فعلي ما از مشکلات فراگير و همگاني ست اما همچنان زندگي در جريان است و عموم مردم با وجود همين مشکلات، در مسير زندگي به سمت رشد و مبارزه با موانع و لذت بردن از داشته ها و تلاش براي افزايش آن ها در حرکتند ولي فرد مبتلا به افسردگي نمي تواند اينچنين باشد.
واضح است که به خودتان احساس خوبي نداريد و همان طور که به خوبي اشاره کرديد بعضي رفتارهايتان غيرعادي شده است. اين مي تواند تنها يک تصور باشد اما اگر واقعي باشد با روشي که بيان شد درمان مي شود به اين شکل که با تغيير و اصلاح شيوه‌ تفکر و رفتار، احساسات شما تغيير مي کند. اين نوعي روش روان ‌درماني است که تمرکزش بر تأثير باورها، تفکرات و نگرش‌ هاي فرد بر احساسات و رفتارهاي اوست و به شما آموزش مي دهد چگونه در طول زندگي ‌تان فعالانه با مشکلات يا اتفاقات مختلف مواجه شويد و آن ها را پشت سر بگذاريد، احساس بي کفايتي را حل و فصل کنيد و احساس رهايي و شادکامي را تجربه کنيد.
اگر چه مزيت اصلي اين روش ها، امکان استفاده کمتر از دارو به علت عوارض جانبي است، اما حذف کامل دارو امکان پذير نمي باشد. علاوه بر اين، براي جلوگيري از بروز اعتياد به دارو در صورت استفاده طولاني مدت، متخصص آن را در دوز پايين تجويز مي کند. بنابراين با مراجعه به يک روان پزشک و دريافت داروي متناسب، روند درمان و تجربه يک زندگي اميدوارانه را آغاز کنيد. از طرفي خواب براي تداوم سلامتي جسم و روان شما لازم است و دارو ذهن شما را آرام و اضطراب را كم مي كند تا بتوانيد بخوابيد. همچنين هورمون ها و انتقال دهنده هاي عصبي را تنظيم مي كند و آستانه تحمل تان را بالا مي برد تا بتوانيد برنامه هاي زير را اجرا کنيد:
1. در قدم اول يک درمانگر انتخاب کنيد
گاهي تحمل پريشاني و ناکامي نياز به آموزش دارد. همه چيز از فکرتان به شما تلقين و تحميل مي شود و مشکل تان اين است که در چالش هاي زندگي نمي توانيد واکنش مثبت نشان دهيد. بنابراين بعد از دو هفته مصرف دارو، گفتگوي حضوري با يک روان شناس ماهر و باتجربه، مهم ترين اقدامي ست که براي بررسي و رفع افکار منفي و غيرمنطقي بايد انجام دهيد و هرچند تحت تنگنا و فشار زيادي باشيد بايد بپذيريد که هميشه براي مديريت شرايط دشواري که با آن مواجه هستيد راه هايي غير از خاتمه دادن به زندگي وجود دارد.
نگاه شما به عقب است؛ به تجربه هاي تلخ و تلاش هاي بي نتيجه اي که داشته ايد و ذهن تان متمرکز منفي ها شده و نيمه پر ليوان را ديگر نمي بينيد. يک درمانگر مهارت ذهن آگاهي را به شما آموزش مي دهد اين که چطور آگاهي و عملکردي بدون قضاوت تجربه هاي زندگي داشته باشيد. کاهش تفکر قضاوتي، حال بد شما را به حال خوب تبديل مي کند و هدف گذاري براي زندگي و شکوفايي استعدادهايتان را ممکن مي سازد که در اين جهت بايد از يک مشاور متخصص حضوري کمک بگيريد و با تبديل اهداف بلند مدت به کوتاه مدت و شروع کردن از قدم هاي کوچک، به موفقيت هاي دلخواه تان نزديک و نزديک تر شويد.
2. براي يک سال زنده بمانيد
براي مردن عجله نکنيد چون هميشه براي مردن فرصت هست؛ براي زندگي ست که هميشه فرصت نيست. بنابراين به خودتان قول بدهيد تا يک سال دست به خودکشي نزنيد.
3. نگاهي به پايين دست داشته باشيد
قبول داريم گاهي مشکلات بارش مي گيرد و فشار مي آورد. در اين مواقع بايد از اطرافيان نيز کمک گرفت. شايد کمک مالي نکنند يا نتوانند براي شما کار پيدا کنند اما کمک فکري خواهند داد. افراد زيادي شبيه شما سال ها و شايد بيش از ده سال پيگير شغلي مناسب بوده اند تا الان به آن رسيده اند و چندين سال با يک شغل کم درآمد يا حتي نامناسب کنار آمده اند. ساختار دنيا همين است. همان طور که در دنيا شب و روز هست، قوي و ضعيف هم هست، بي پول و پولدار هم هست، شاغل و بيکار هم هست، سالم و بيمار هم هست و دنيا با همين پستي و بلندي هايش دنياست. در دنيا معمولا به چيزي که مي خواهيد مي رسيد اما نه به آساني. وضع اقتصادي آشفته و بيکاري، مخصوص شما به تنهائي نيست پس خود را در سختي تنها ندانيد. زياد خود را با بهترين ها مقايسه نکنيد و به پايين دست هم نيم نگاهي داشته باشيد. خودکشي در شان شما نيست چون دليل بر ضعف و عقب نشيني ست و انسان هاي ضعيف وقتي با کوچک ترين مشکلي روبرو مي شوند به نزديک ترين راه حل يعني اعتياد يا خودکشي فکر مي کنند در حالي که بايد مهارت حل مسئله را بياموزند. شما فقط ديسک کمر داريد بيماري رايجي که به خاطر آن دنيا به آخر نمي رسد و ما گاهي بايد نگاهي به برخي برنامه هاي تلويزيون بيندازيم تا ببينيم افرادي که حتي قطع نخاع بوده اند يا به بيماري هايي لاعلاج و سخت و غيرقابل تحمل مبتلا بوده اند چگونه با توکل بر خدا و قدرت اراده، به موفقيت هاي عجيب و غريبي رسيده اند.
4. خود را تنها نکنيد
از تنهايي فرار کنيد. در جمع باشيد حتي اگر احساس سنگيني داشته باشيد. با افراد شاد معاشرت کنيد تا بتوانيد نعمت هاي خود را ببينيد و فقط به نداشتن ها فکر نکنيد. در اين معاشرت ها گاهي رنج و بدبختي ديگران را هم مي بينيد. مي بينيد که دنيا سختي و تلخي دارد و مي توانيد اين واقعيت را با تمام وجود بپذيريد و با فکر کردن به زندگي هاي سخت تر، وضعيتي که در آن هستيد را بر خود آسان کنيد. از کساني که زندگي به ظاهر خوب و حال خوب دارند انرژي مثبت بگيريد، اراده کنيد و خود را از همه غم ها رها کنيد و حال خوب را حتي براي چند دقيقه تجربه کنيد. مي توانيد از يک مشاور درباره مهارت هاي بين فردي سوال کنيد. به طورکلي وقتي احساس اندوه و پريشاني داريد يکي از کارهايي که براي حواس برگرداني و تحمل اندوه و پريشاني مي توانيد انجام دهيد اين است که به يک دوست صميمي تلفن بزنيد يا هر کاري که به فرونشاني موقت شرايط درددناک کمک کند. وقتي مشکلات بر سرتان هوار مي شود و افکار منفي ناخواسته به ذهن هجوم مي آورند يک ديوار خيالي بين خود و مشکلات بکشيد.
5. خودتان باشيد
نياز نيست بي حوصلگي و ديگر حالات و رفتارهاي هيجان مدار خودتان را مخفي کنيد. احساس شرم نداشته باشيد. مهارت جرأت مندي را تجربه کنيد و راحت نه بگوييد، راحت بخنديد و راحت گريه کنيد و به دليل حالي که داريد به هيچ وجه خود را سرزنش نکنيد. احساسات و حالات خود را نزد افراد مورد اعتماد شرح دهيد بدون اين که قضاوتي داشته باشيد يا آن ها را سرکوب کنيد. توصيف، پذيرش و درک به جاي قضاوت کردن، يک راه درمان شماست. وقتي سکوت را مي شکنيد هدف تان فقط حرف زدن باشد چون صحبت کردن هميشه راهي براي رسيدن به راه حل نيست بلکه گاهي خود راه حل است.
6. خودتان را دوست داشته باشيد
خاطرات مربوط به کساني که به دنبال کار نزد آن ها رفتيد را در يک دفتر بنويسيد و از اين به بعد در حال و اکنون زندگي کنيد. همچنان که به صورت روزانه پيگير يک شغل مناسب هستيد احترام گذاشتن به خود را هم تمرين کنيد و براي آن برنامه ريزي کنيد. در هفته يک روز را به تفريح دسته جمعي که خانواده و دوستان يا خودتان ترتيب داده ايد و يک روز را به تماشاي فيلم اختصاص بدهيد و با فيلم ها و موسيقي هاي حماسي و آرامشبخش به خودتان هيجان مثبت بدهيد. از مسافرت غافل نشويد. ميوه جات و سبزيجات تازه، مغزها و غذاهاي سالم خانگي استفاده کنيد. در يک سالن ورزشي ثبت نام هرروزه داشته باشيد و اگر برايتان سخت است فعلا سه روز در هفته برويد. نماز را به جماعت و در مسجد بخوانيد و در بعضي فعاليت هاي مسجد شرکت کنيد. هر روز ساعت ده صبح (يا ساعت مشخص ديگري) اتاق تان را مرتب کنيد. هر روز به يک نفر کمک کنيد.
کتاب «از حال بد به حال خوب» نوشته‌ دکتر «ديويد برنز» و ترجمه‌ «مهدي قراچه ‌داغي» و «انسان در جستجوي معنا»، از دکتر ويکتور فرانکل را تهيه يا دانلود کنيد و بخوانيد.
با مراجعه به وب ‌سايت سازمان نظام روان ‌شناسي، مراکز مشاوره معتبر در شهر يا مرکز استان خود را بشناسيد و مراجعه حضوري را جدي بگيريد. لينک زير شما را به اين صفحه هدايت مي‌کند: http://www.pcoiran.ir/fa/marakez/markaz_HH اميد که نابيناي داشته هاي زندگي خود نباشيم. شما را به خداي بزرگ مي سپاريم و سلامت و سعادت و آرامش را برايتان آرزومنديم.
ضمن تشکر از اعتماد شما، اگر درباره پاسخ ارائه شده، انتقاد يا پيشنهادي داريد، نظر خود را از طريق فرم «ارسال پرسش»، ارسال نماييد. شما مي‌توانيد از طريق: ـ شماره تماس (096400)؛ ـ سامانه هاي پيامکي (30009640) و (30007461) براي سؤالات غير فقهي؛ ـ و وب سايت (http://www.askdin.com) با کارشناسان اين مرکز مرتبط شويد.

پربازدیدترین ها