سلام.آیا معاد فقط برای انسان است یا همه موجودات؟

متن سوال: 
با عرض سلام و ادب :معاد فقط براي انسان است يا همه موجودات؟ در قيامت، انسان فقط با روح خود محشور مي‏شود، يا جسم و روح؛ و اگر جسم و روح است، پس چه فرقي با اين دنيا دارد؟

باسلام خدمت شما پرسشگر محترم براساس آيات قرآنى، مسأله معاد کلى و عمومى بوده و تمام موجودات و از جمله انسان به سوى خداوند متعال بازخواهند گشت روم / 11؛ عنکبوت / 19 و 20؛ يونس / 34؛ انشقاق / 12 - 6. اما چگونگى معاد، براساس آيات و روايات هم جسمانى است و هم روحانى. يعنى هم جسم انسان و هم روح آدمى به سوى خدا باز خواهد گشت و در محضر او حاضر خواهد شد. از اين رو، پس از مرگ نه جسم آدمى معدوم مى‏شود و نه روح وى. آيات قرآن به اين حقيقت اشاره دارند که انسان در مقام يک موجود و قطعه‏اى از هستى، هيچ‏گاه معدوم نمى‏شود، بلکه متحول و متبدل شده، بر اساس حرکتى که از آغاز پيدايش داشته، نتيجه آن را خواهد يافت. به اين آيات دقت کنيد: «أ و لم ير الإنسان أنا خلقناه من نطفة فإذا هو خصيم مبين * وضرب لنا مثلا و نسى خلقه قال من يحى العظام و هى رميم * قل‏يحييها الذى أنشأها أول مرة و هو بکل خلق عليم * الذى جعل لکم‏من‏الشجر الأخضر نارا فإذا أنتم منه توقدون * أو ليس الذى‏خلق‏السماوات و الأرض بقادر على أن يخلق مثلهم بلى و هو الخلاق‏العليم* إنما أمره إذا أراد شيئا أن يقول له کن فيکون؛ يس / 82 - 77. مگر آدمى ندانسته است که ما او را از نطفه‏اى آفريده‏ايم. پس بناگاه وى ستيزه‏جويى آشکار شده است و براى ما مثلى آورد و آفرينش خود را فراموش کرد، گفت: چه کسى اين استخوان‏ها را که چنين پوسيده است، زندگى مى‏بخشد؟ بگو: همان کسى که نخستين بار آن را پديد آورد و اوست که به هرگونه آفرينشى داناست. همو که برايتان در درخت سبز فام اخگر که از آن آتش مى‏افروزيد. آيا کسى که آسمان‏ها و زمين را آفريده، توانا نيست که مانند آنها را بيافريند؟ آرى اوست آفريننده دانا. چون به چيزى اراده فرمايد، کارش اين بس که مى‏گويد: باش پس موجود مى‏شود». اين آيات، به روشنى حکايت دارد که جسم انسان نيز معاد خواهد داشت. از اين رو در پاسخ به آنان که منکر معاد بوده و با لحن انکار و استبعاد مى‏گويند: چه کسى به استخوان‏هاى پوسيده حيات مى‏بخشد و آن را در قيامت زنده مى‏کند؟ مى‏فرمايد آن که استخوان‏ها را به وجود آورده و به آنها حيات داده است، استخوان‏هاى پوسيده را زنده مى‏کند. سوره‏هاى حج / 6 - 5؛ ق / 11 - 9. اما بايد توجه داشت که روح و جسمى که در قيامت در محضر الهى حاضر خواهند گشت، روح و جسم تحول يافته و متکامل شده‏اند، نه همين روح و جسمى که در اين دنيا بوده‏اند. براى روشن‏تر شدن اين موضوع، به مطلب ذيل توجه فرماييد: انسان که مرکب از جسم و روح مى‏باشد، يکى از سرفصل‏هاى حرکت خود را در مسير حرکت و سير عام خود، با مرگ آغاز مى‏کند. در اين مرحله که در ظاهر جدايى ميان جسم و روح پيش مى‏آيد، روح با قبض و اخذ الهى توسط مَلَک يا مَلَک‏ها قبض شده، در نظام ديگرى که مخصوص به روح است، وارد مى‏گردد و در آن نظام و عالم باقى و براساس مسير انتخابى خود در دنيا، به سير و حرکت خود ادامه مى‏دهد. بدن هم در اين نظام، باقى بوده و در شرايط ديگر وارد مسير جديدى شده، با تحول و تبدل خاصى به حرکت خود ادامه مى‏دهد. چنان که خاک بايد در مسير «انسان شدن» مراحل نباتى، گوشت و خونى، نطفه‏اى، علقه‏اى، مضغه‏اى و... را طى کند و متناسب با قوانين و احکام نظام انسانى شود تا بتواند به آن عالم راه يابد؛ انسان هم اگر بخواهد در سير خود به سوى خدا و لقاء حضرت حق، به عوالم ديگر وارد شده، آن مراحل را طى کند؛ بايد هم «روح» متحول گشته و خصوصيات جديدى را کسب کرده، يک سلسله رنگ‏ها و معيارها را از دست دهد و تکامل يابد تا متناسب با آن عوالم و موازين آنها شود؛ و هم «جسم» با حرکت و تحول خود، خصوصيات و آثار عالم مادى را رها ساخته، با کسب يک سلسله از احکام و قوانين عالم بالا، با آنها متناسب گردد. روح و جسم، هر دو بايد مراحل و منازلى را متناسب با خود طى کرده، نقايص و معايب دنيوى و مادى خود را از دست داده، سنخيت اتحاد و ارتباط دوباره و قرار گرفتن در قيامت و عوالم پس از آن را پيدا کنند. از اين رو، مرگ و انقطاع از دنيا، خود يک مرحله و تحول و يک نوع حرکت و تبدّل و پشت سر گذاشتن يکى از عوالم در برگشت به سوى حضرت حق و لقاء اوست و براى ورود به مرحله و مراتب بعدى نظام‏ها و عوالم ديگر در مسير تحول، ضرورى و لازم است. در اوصاف، احکام و آثار عوالم ديگر در روايات دقت و تأمل کنيد. برخى روايات مى‏گويند که انسان در بهشت پير نمى‏شود، مريض نمى‏گردد، غذايش غير از غذاى اين جاست، مشيتش غير از مشيت اين دنياست. يا آياتى داريم که به صراحت مى‏فرمايند انسان در جهنم مى‏سوزد، ولى خاکستر نمى‏شود. بدن بايد چگونه باشد که بسوزد ولى خاکستر نشود؟ اين گونه آيات و روايات به روشنى حاکى از اين سنت الهى است که هم روح و هم جسم، بايد متحول و متکامل شود تا قابليت احکام و آثار آن عوالم را بيابند. توجه داشته باشيد که «منِ» آن جا همان «من» اين جاست؛ ولى اين «من» تکامل يافته و متحول شده و قابليت ورود به عالم قيامت را پيدا کرده است. «من» عوض نمى‏شود؛ «من» همان است که بود؛ ولى «من»ى که منازل و مراحلى را طى کرده، نواقصى را پاک نموده، احکام اين عالم را از دست داده و آماده ورود به عالم قيامت گشته است. به هر حال، اين تحولات و تبدلات در سير حرکت انسان‏ها به سوى خداوند، براساس سنت و قانون الهى در نظام هستى لازم و ضرورى مى‏باشد؛ و اين واقعيت تکوينى است که آيات قرآن نيز بر آن مهر صحه و تأييد گذاشته، در عبارات متعدد آن را بيان مى‏کند: 1 . «أ فعيينا بالخلق الأول بل هم فى لبس من خلق جديد ؛ق / 15. مگر از آفرينش نخستين به تنگ آمديم؟ بلکه آنها از خلق جديد در شبهه‏اند». خداوند متعال در اين آيه مى‏فرمايد آيا شما فکر مى‏کنيد همان يک بار که خاک و ذرات خاکى به حرکت درآمده و به صورت بدن انسان درآمد، توانستيم شما را خلق کنيم و ديگر عاجز شديم که دوباره که خاک شديد و جسم شما خاک شد، شما را متبدل کرده و بدنتان را به آن روحى که در نظام روحى است، برگردانيم؟ اينها که اين شبهه را مطرح مى‏کنند، نمى‏دانند که مرتّب در حال خلق هستيم و جسم و روح را که مفارق از بدن است، به سوى خلق جديد در حرکت مى‏بريم. اينها دايم در حال خلق جديدند، ولى خودشان خبر ندارند (دقت شود). 2 . «أ يطمع کل امرئ منهم أن يدخل جنة نعيم * کلا إنا خلقناهم مما يعلمون * فلا أقسم برب المشارق و المغارب إنا لقادرون * على أن‏نبدل خى را منهم و ما نحن بمسبوقين ؛ معارج / 41 - 38. آيا هر يک از آنان طمع مى‏بندد که در بهشت پرنعمت درآورده شود؟ نه چنين است. ما آنان را از آنچه مى‏دانند آفريديم. به پروردگار خاوران و باختران سوگند ياد مى‏کنم که ما تواناييم که به جاى آنان، بهتر از ايشان را بياوريم و بر ما پيشى نتوانند جست». خداوند، در اين آيات مى‏فرمايد آيا اينها طمع دارند که همين‏طور وارد بهشت - که از لوازم لقاء خدا است - شوند؟ اين بى‏جاست، نمى‏شود همين‏طور وارد بهشت شوند. ما اينها را خلق کرديم و خودشان هم مى‏دانند خلقتشان به چه صورتى بوده است، هم از نظر جسمى و هم از نظر روحى؛ اينها خودشان را نمى‏شناسند و نمى‏دانند که چگونه‏اند و نمى‏شناسند که بهشت چه نظامى است و داراى چه احکام، آثار و مراتبى است. آن جا جوار ذات قدس حق مى‏باشد. آيا اينها توقع دارند که با اين جسم و روح ناقص و معيوب، به بهشت بروند؟ آيا اينها اين مسائل را نمى‏دانند؟ سپس خود ذات مقدس حق جواب مى‏دهد که قسم به ربّى که روح‏هاى مشرق و مغرب را تربيت مى‏کند، ما قدرت داريم که اينها را و بهتر از اينها را مجدداً خلق کنيم و در اين کار هيچ عجزى نداريم و نخواهيم داشت. به عبارت ديگر، اينها که طمع ورود به بهشت دارند، بدانند که ما قدرت داريم که از روح و جسم تربيت شده و تکامل يافته، انسان‏هايى خلق کنيم که با احکام، آثار و قوانين عالم و نظام بهشت، مناسب باشند. 3 - «نحن قدرنا بينکم الموت و ما نحن بمسبوقين * على أن نبد ل‏أ مثالکم و ننشئکم فى ما لا تعلمون * و لقد علمتم النشأة الأولى فلولاتذکرون؛ واقعه / 62 - 60. ماييم که ميان شما مرگ را مقدّر کرده‏ايم و بر ما سبقت نتوانيد جست و امثال شما را به جاى شما قرار دهيم و شما را آنچه نمى‏دانيد، پديدار گردانيم و قطعاً پديدار شدن نخستين خود را شناختيد، پس چرا سر عبرت گرفتن نداريد؟» خداوند متعال در اين آيات مى‏فرمايد: ما خود در مقام ربوبيت و تدبير انسان، مرگ را تقدير کرديم؛ چرا که مسأله مرگ و حرکت معادى انسان به سوى عوالم بالاتر و ضرورى است؛ مثل لزوم ورود خاک به عالم نباتى در حرکت خود به سوى عالم انسانى. سپس در ادامه بيان مى‏کند که ما عاجز نيستيم که شما را، بهتر از شما را و امثال بهتر از شما را با جزئياتى که با شما فرق دارد، تبديل کنيم و ايجاد کنيم؛ در يک وضعيت و حالتى که شما اکنون نمى‏توانيد تصور کنيد. آيا شما مى‏توانيد اکنون تصور کنيد که بدنى داشته باشيد در قيامت ايستاده با همين شکل و شمايل؛ در حالى که صورتتان سوراخ سوراخ، تکه تکه و پاره شده است؟ خداوند مى‏فرمايد ما قدرت داريم عين شما را زنده کنيم و مرگ را براى اين مقرّر کرديم. اما شما را در حالى زنده خواهيم کرد که الان نمى‏توانيد تصور کنيد. جسم، همان جسم و روح، همان روح است؛ اما نواقص از آنها مرتفع گشته و آماده براى احکام و آثار آن نظام شده‏اند. در آخر مى‏فرمايد اگر در همين نشأه و عالم دقت کنيد و به بيان ديگر؛ شما با ديدن نشأه اولى‏ و اين عالم، اگر خيلى با دقت باشيد؛ متذکر مى‏شويد که اين انسان بعدى که ما ايجاد خواهيم کرد، کاملاً امرى ممکن و شدنى است. از مجموع مطالب قبل و تدبّر و تأمل در آيات مذکور نتيجه مى‏گيريم که پس از مرگ، روح وارد عالم برزخى شده، حرکت خودش را در مسيرى که در دنيا انتخاب کرده، ادامه مى‏دهد و با تحولات و تبدلاتى که در اين حرکت دارد، کامل‏تر شده، متناسب با احکام و آثار عوالم بالاتر مى‏گردد؛ و اين حرکت و تحول براى روح لازم و ضرورى است. بدن و جسم انسان نيز در اين جا خاک مى‏شود و خاک هم با تبدلاتى که دارد به سوى نقطه‏اى حرکت مى‏کند که ذرات بدن ما به صورت ذره‏اى شود که از آن بدن ساخته مى‏شود؛ بدنى که متناسب با سنن و قوانين عوالم بعدى و ديگر باشد. اين تحول و تبدل نيز براى جسم، لازم و ضرورى مى‏باشد. پس از آن که روح و بدن، مراتب، مراحل و منازل لازم را براى سنخيت پيدا کردن با عوالم بالا طى کردند؛ خود را در يکى از نظام‏ها مى‏يابند و به هم مى‏پيوندند؛ و وارد به عالمى مى‏شوند که بايد وارد شوند. نگا: استاد محمد شجاعى، بازگشت به هستى، صص 130 - 114.

پربازدیدترین ها