عرفانهای نوظهور از چه راههایی در جوانان نفوذ کرده اند؟

متن سوال: 
عرفانهاي نوظهور از چه راههايي در جوانان نفوذ کرده اند؟ چگونه توانسته اند اين قدر درايران رخنه کنند؟

باسلام خدمت شما پرسشگر محترم بايد گفت که معنويت‏هاي جديد از چند طريق با مخاطبان خود ارتباط گرفته و پيام خود را منتقل مي‏کنند. 1. روش اول، فعاليت در فضاي مجازي است. امروزه بسياري از مکاتب معنويت‏گرا در اينترنت، داراي پايگاه‏هاي مستقل‏اند. بسياري از معنويت‏هاي جديد در قالب سايت و وبلاگ‏ به ترويج تعليمات خود مي‏پردازند و عضوگيري و ثبت‏نام دارند. امروزه بيش از 30 پايگاه الکترونيک به تبليغ و ترويج يوگا و بيش از اين تعداد دربار? عرفان حلقه و 80 سايت و وبلاگ به توصيف قانون جذب در فضاي سايبر مشغول‏اند. 2. راه دوم انتشار آثار مکتوب از قبيل کتاب، مجله، نشريه و روزنامه است. در ميان مکتوبات، بيشترين حجم مربوط به کتاب بوده؛ به گونه‏اي که امروزه بيشترين کانال ارتباطي عرفان‏هاي نوپديد در کشور ما کتاب است. تعداد قابل توجهي از جريان‏ها در کشور ما داراي تشکيلات و ارگان تبليغي نيستند؛ اما همگي از منابع مکتوب برخوردارند. کمتر جرياني وجود دارد که بدون کتاب بتواند گسترش پيدا کرده و در ميان عموم جا پيدا کند. دربار? قانون جذب که از آن به عرفان مدرن ياد مي‏شود تاکنون بيش از 100 عنوان کتاب در کشور چاپ شده است که بيشتر اين‏ کتاب‏ها ترجمه‏اي اند. افرادي مانند کريشنا مورتي، دالايي لاما، اکهارت‏توله، شاکتي گواين، پائولو کوئليو، کارلوس کاستاندا، ديپاک چوپرا و ديگر چهره‏هاي معنويت‏گرا تمامي کتاب‏هايشان به زبان فارسي ترجمه شده است. در مواردي تعدادي از اين کتاب‏ها چند ترجمه دارند. گاهي کتابي قبل از آن‏که به زبان اصلي چاپ شود ترجم? آن به زبان فارسي در اختيار خوانندگان قرار مي‏گيرد. پاره‏اي از کتاب‏ها نيز که اجاز? چاپ داده نشده‏اند يا به صورت کپي‏تکثيري (نه چاپ در چاپ‏خانه) و قاچاق در کتاب‏فروشي‏ها يافت مي‏شوند و يا به صورت فايل پي.دي.اف در فضاي مجازي قابل مطالعه‏اند. 3. ابزار سوم استفاده از نماد و اشکال نمادين است. جريانات معنويت‏گرا به صورت گسترده‏اي از نمادها استفاده مي‏کنند. علت اين است که نماد، ابزاري قوي و نافذ است و برخورداري از نمادهاي گويا و متنوّع، قدرتي بي‌بديل محسوب مي‌شود. به همين جهت، گاهي پاره‏اي از جريان‌ها به سود خود دست به استخدام نمادهاي ديگر مکاتب مي‏زنند و به نام خود آن را تبليغ مي‏کنند. مثلا جريان شيطان‏پرستي، بسياري از نمادهايي را که در ديگر آيين‌ها و مسلک‌ها ريشه دارد، امروزه به سود خويش و در خدمت خود به کار گرفته است. بسياري از نمادهايي که امروزه به نام شيطان‌پرستي مشهور شده، متعلّق به جريان شيطاني نيست و آن‌ها اين نمادها را تصاحب کرده‌اند. هدف آن‏ها از اين تردستي، اثبات ريشه‌دار بودنِ آيين‌ شيطان‌پرستي و تثبيت آن و اعتماد‌بخشي به ياران شيطان است. 4. طريق بعدي که معمولا کانال مؤثر و کارسازي براي جذب مخاطب است برقراري جلسات و محافل خانگي است. بسياري از جريان‏ها در گام اول فعاليت خود را اين‏گونه آغاز کرده‏اند و توانسته‏اند بعد از آن‏که تعدادي را جذب نمايند آن‏ها را به خوبي آموزش داده و براي عضوگيري بيشتر از اين افراد استفاده نمايند. در نتيجه افراد جديد توانسته‏اند بعنوان هواداران و مبلغان آيين جديد مشغول عضوگيري و تبليغ شوند. بيشترين افرادي که از اين طريق جذب شده‏اند بانوان‏اند. علتِ پيشگامي بانوان در اين بخش، وجود سه ويژگي؛ برخورداري از گرايش شديد معنوي، فراغت نسبي و اعتماد سريع است که باعث شده بانوان بعد از آن‏که به يک جريان اعتماد کرده‏اند به شکل نيروهاي پا به رکاب و فداکار، تمام توان خود را براي گسترش آن جريان به کار گرفته‏اند. 5. کانال آخر، ابزار هنري است که شامل فيلم‏هاي سينمايي، کارتون، انيميشن، بازي رايانه‏اي است. اين دسته از قالب‏هاي هنري که محصولات معناگرا نام دارند قادرند هيجان، عاطفه و احساسات هواداران خود را جهت داده و قواي روحي آن‏ها را در مسير تعليمات خويش بکارگيرند. آن‏چه در اين بين قابل توجه است همراهي مخاطبان با محصولات هنري است. بالاترين ميزان همراهي و همدلي در فيلم‏هاي سينمايي اتفاق مي‏افتد و سينما از نظر گستر? و عمق تأثيرگذاري، ظرفيت فوق‏العاده‏اي دارد. بيننده با وجود اين‏که مي‏داند نورپردازي، شخصيت‏ها و صحنه‏ها همه ساختگي و به عبارت صريح‏تر بازي و دروغ‏اند، باز قواي احساسي خود را همراه نموده و همدلانه به تماشاي فيلم مي‏نشيند. مخاطب يک فيلم به صورت ارادي تصميم مي‏گيرد که قوه فکر و انديش? خود را موقتا تعطيل کند و به ضمير خود بقبولاند که آن‏چه مي‏بيند همه واقعيت‏اند و هيچ توهم و تخيلي در کار نيست؛ اين در حالي است که بيننده ممکن است بسياري از شخصيت‏هاي يک فيلم را با گذشت? آن‏ها و جزئيات زندگي‏شان دقيقا بشناسد؛ اما تصميم مي‏گيرد که تمام نقش‏هايي را که بازيگران به عهده گرفته‏اند همه را واقعي فرض کند و قواي معنوي و احساسي خود را براي درک اين نقش با فيلم همراه کند؛ به گونه‏اي که گاهي هنگام تماشاي يک فيلم به خشم مي‏آيد يا به گريه مي‏افتد. از اين جهت، نسبتي که انسان‏ها با محصولات هنري بخصوص سينما برقرار مي‏کنند نسبت عجيبي است؛ چرا که انسان‏هاي عاقل تصميم مي‏گيرند به خود دروغ گفته و با هم‏ذات‏پنداري، خود را جزئي از يک اثر هنري فرض کنند. به عبارت دقيق‏تر، اعتباري را که فيلم‏نامه‏نويس و کارگردان به بازيگر داده‏اند مخاطب آن را جدي فرض مي‏کند. در اين حالت، بيننده در حقيقت به قو? عاقل? خود خطاب مي‏کند که قضاوت نکن! داوري ممنوع! از اين‏رو گفته مي‏شود که سينما ديکتاتورِ دنياي مجازي است، يعني به صورت يک‏طرفه پيام خود را به بيننده القا مي‏کند و بيننده هم آن را دريافت کرده و مي‏پذيرد و مخاطبين خودخواسته هيپنوتيزم مي‏شوند. امروزه کمتر معنويتي را مي‏توان يافت که از اين ظرفيت در حد توان استفاده نکند. در اين ميان آيين‏هايي که با سياست‏هاي حاکم بر هاليوود هم‏سو هستند از اين امکان بهر? بيشتري دارند. از شيطان‏پرستي گرفته تا مکاتب شرق آسيا در هاليوود به عنوان آيين‏هاي معنوي و روحي تبليغ و ترويج مي‏شوند. مثلا شخص مکتب دالايي لاما و هم مکتب وي (بوديسم)، تاکنون دستاويز دسته‏اي از آثار هنري در سينماهاي غرب و هاليوود ـ هم چون مجموعه‏هاي بوداي کوچک، 2012 و آخرين کنترل‏کننده باد، لبه تيغ و اي‏کيوسان و ده‏ها محصول ديگر ـ قرار گرفته‏است. يا در باب آموزه‏هاي شيطان‏پرستي فيلم‏هايي از قبيل کودک رزماري، درواز? نهم، گابريل، جن گير، طالع نحس (3،2،1) و ارباب حلقه‌ها و هري پاتر توليد شده است، تازه اين‏ غير از فيلم‏هايي است که فرق? شيطان‏پرستي خود اقدام به توليد آن کرده است مانند فيلم‌هاي باران شيطاني(1975) ، دکتر دراکولا (1981) ،‌گفت وگوي شيطان(1995) و مجموع? تلويزيوني شيطان در حوم? شهر(2000) که گاهي افراد شاخصي هم‌چون آنتوان لاوي (بنيان‌گذار فرق? سيتنيسم) و پيترگيلمور (مسئول کنوني کليساي شيطان) در آن‌ها به ايفاي نقش پرداخته‌اند. موفق و پيروز باشيد.

پربازدیدترین ها