علت قیام امام حسین با این که می دانستند که کشته می شوند؟

متن سوال: 
چرا امام حسين عليه السلام و برخي از ائمه با اين که مي دانستند کشته مي شوند رفتند؟ آيا اين کار مصداق خودش که نيست که در قرآن فرمود از آن نهي شد؟

امام حسين و سائر امامان در امور زندگي و متعارف، مانند جنگ و صلح، مبارزه و مسافرت از علم غيب خود استفاده نمي‌کنند. آنان مانند ديگران، اگر بيمار بشوند، دوا مي‌خورند، گرسنه مي‌شوند، غذا مي‌خورند، خسته مي‌شوند، استراحت مي‌کنند، مسافرت مي‌کنند. ممکن است در ضمن مسافرت دچار مشکل شوند. امام حسين(عليهم السلام) حضرت مسلم را به عنوان نماينده خود به کوفه مي‌فرستد تا از اوضاع مردم کوفه به او خبر بدهد، مسلم را در کوفه به شهادت مي‌رسانند. تمام اين کارها، بر اساس روال معمول بين مردم انجام مي‌شود. امام ملزم نبود که بر اساس علم غيب از خيانت مردم کوفه آگاه شود و ‌به ‌آن سمت حرکت نکند. کارهاي امامان در امور دنيوي، مانند ديگران است تا عمل آنان بتواند الگو و اسوه و سرمشق ديگران قرار گيرد. استفاده از علم غيب براي رهاندن خود و بستگان از خطر و جلب منافع و سود براي خود، نمي تواند آن ها را الگوي ديگران قرار دهد. اگر فلسفه قيام حسيني خوب درک شود، پاسخ روشني به دست خواهد آمد. امر به معروف و نهي از منکر يکي از اصول عملي اسلام است، که از مهم ترين و عالي ترين واجبات اسلامي است. درباره عظمت اين دو وظيفه مهم، به تعبيري رساتر و کامل تر از آن چه در قرآن کريم و کلمات اهل بيت و اماما ن معصوم(عليهم السلام) آمده است،‌دست نمي‌يابيم. قرآن مي‌فرمايد: «کنتم خير امة اخرجت للنّاس تأمرون بالمعروف و تنهون عن المنکر و تؤمنون بالله؛(1) مسلمانان بهترين امتي هستيد(يا بوديد) که خدا براي مردم جهان نمايان فرمود، زيرا امر به معروف و نهي از منکر مي‌کنيد و ايمان به خدا داريد». پيشواي يکتاپرستان حضرت علي(عليهم السلام) مي‌فرمايد: «و ما أعمال البرّ کلّها و الجهاد في سبيل الله عند الأمر بالمعروف و النهي عن المنکر إلا کنفثة في بحر لجيّ؛(2) تمام کارهاي نيک و(حتي) جهاد در راه خدا، در برابر امر به معروف و نهي از منکر، همچون آب دهان در برابر درياي پهناور است». حضرت صادق(عليهم السلام) فرمود: «إن الامر بالمعروف و النهي عن المنکر سبيل الانبياء و منهاج الصلحاء فريضة‌ عظيمة بها تقام الفرائض و...؛ امر به معروف از منکر، روش پيامبران و شيوه صالحان و فريضه بزرگ الهي است، که ساير واجبات به وسيله آن بر پا مي‌شوند».(3) همان گونه که ساير واجبات اسلامي، با وجود شرايطي بر انسان واجب مي‌شوند، وجوب امر به معروف و نهي از منکر نيز شرايطي دارد. امر به معروف و نهي از منکر با وجود چهار شرط بر انسان واجب مي‌شود: أ ) علم و آگاهي به معروف و منکر. ب) احتمال اثر کردن امر يا نهي. ج) اصرار داشتن مرتکب معصيت بر تکرار و استمرار گناه. د) ضرر و مفسده‌اي متوجه مال، آبرو و جان آمر و ناهي و يا يکي از مؤمنان نشود.(4) فقها در توضيح شرط چهار(عدم ضرر و مفسده) مي‌فرمايند: واجبات و منهيات الهي از نظر درجه اهميت يکسان نيستند. بعضي از معروف‌ها و منکر‌ها از نظر شارع مقدس اسلام به اندازه‌اي با اهميت است که براي حفظ آن واجب، يا نهي از آن منکر، بايد بذل جان کرد، ولي در برخي موارد حفظ جان بر وجوب امر به معروف و نهي از منکر مقدّم است. اين که در کدام مورد امر به معروف و نهي از منکر بايد تا حد بذل جان پيش رفت و در کدام مورد بايد حفظ مال، آبرو، و جان را مقدم داشت، بستگي به موضوع امر به معروف و نهي از منکر دارد. اگر موضوع از احکام جزئي و در سطح محدود، باشد،‌ حفظ مال، آبرو و جان مقدّم است. اما اگر موضوع در درجة بالاي اهميت است،بايد امر به معروف و نهي از منکر کرد، گرچه انسان در اين راه کشته شود. شهيد مطهري مي‌فرمايد: ارزش امر به معروف و نهي از منکر بالاتر از اين‌ها است. البته با توجه به موردش. ببين امر به معروف و نهي از منکر را براي چه مي‌خواهي بکني؟ در چه موضوعي مي‌خواهي امر به معروف و نهي از منکر کني؟ يک وقت موضوع کوچکي است،‌مثلاً کسي کوچه را کثيف مي‌کند، پوست خربزه را مي‌اندازد در کوچه،‌ اين جا بايد نهي از منکر کنيد،‌ حال اگر بدانيد اگر او را نهي کنيد، ‌يک فحش ناموس به شما مي‌دهد، اين کار اين قدر ارزش ندارد که يک فحش ناموسي بشنويد. يک وقت هست موضوعي است که اسلام براي آن اهميتي بالاتر از جان و مال و حيثيت انسان قائل است. مي‌بينيد قرآن به خطر افتاده است، ‌اصول قرآني به خطر افتاده است، ‌آيا اين جا مي‌گويي: امر به معروف نکن، ‌نهي از منکر نکن، که اگر اين را بگويم، ‌جانم، آبرويم، در خطر است؟ اجتماع نمي‌پسندد. و...». شهيد مطهري با نقل اين مطالب، آن را به شدت رد مي‌کند. امام خميني(ره) مي‌فرمايد: «اگر معروف و منکر از موضوعاتي باشد که از نظر اسلام بسيار مهم است و امر به معروف و نهي از منکر در چنين موضوعي، متوقف بر بذل جان باشد، بذل جان واجب است».(5) امام حسين(عليهم السلام) نيز در چنين موقعيتي بودند و «معروف» اصل اسلام و سنت پيامبر بود که در حال از بين رفتن يا تحريف بود. حضرت اباعبدالله الحسين(عليهم السلام) ديدند اگر در آن برهه از زمان و در آن اوضاع خاصي که بر جامعه اسلامي حاکم بود، امر به معروف و نهي از منکر نکند، اصل اسلام در خطر است و فاتحه اسلام خوانده مي‌شود؛ نيز زحماتي که جدّ بزرگوارش براي اسلام کشيده و جان فشاني شهيداني که خونشان را در راه اسلام نثار کردند، در معرض بي اثر شدن است. از اين رو بر خود لازم دانست که قيام کند،‌گرچه جان خود و بستگانش را در اين راه فدا کند. يک روز پيش از حرکت امام حسين(عليهم السلام) از مدينه به طرف مکه مروان بن حکم حضرت را در کوچه ديد و گفت: يا اباعبدالله! تو را نصيحت مي‌کنم به اين که با يزيد بيعت کني که خير دين و دنيايت در بيعت با يزيد است. حضرت در پاسخ فرمود: انا لله و انا اليه راجعون و علي الأسلام السلام اذ قد بليت الأمة براع مثل يزيد؛ وقتي فردي مانند يزيد حاکم امت اسلام باشد، فاتحه اسلام خوانده است.(6) بنابراين معلوم است که در آن زمان و موقعيت، اساس اسلام در خطر بود. حضرت در جاي ديگر فرمود: «ألا ترون أنّ الحق لا يُعمَل به و أنّ الباطل لا يتناهي عنه،‌ليرغب المؤمن في لقاء اله محقا؛ آيا نمي‌بيند به حق عمل نمي‌شود؟ آيا نمي‌بيند قوانين الهي پايمال مي‌شود؟ آيا نمي‌بيند اين همه مفاسد پيدا شده و احدي نهي نمي‌کند؟ در چنين اوضاعي، مؤمن بايد از جان خود بگذرد و لقاي پروردگار را در نظر بگيرد».(7) در نتيجه عمل حضرت مصداق عملي امر به معروف و نهي از منکر بود. در نتيجه بخشي آن نياز به آن همه جان فشاني و سختي وجود داشت، به علاوه اين عمل عين تکليف حضرت محسوب مي شد. در نتيجه تلاش در اين مسير به هلاکت انداختن خود به حساب نمي آيد، همان گونه که جهاد به عنوان يک تکليف ديني منافاتي با آيه مورد نظر ندارد.براي اطلاع از اين مسئله به منبع ذيل مراجعه شود(8). در باره علم غيب امام معصوم گفت: اوليا و ائمه معصومين(عليهم السلام) از جانب الهي و با آگاهي دادن خداوند از غيب(علم لدني) به برخي پديده‏ها قبل از به وجود آمدن علم پيدا مي کنند. از حوادث آينده آگاه بوده، در برخي موارد به عنوان معجزه به مردم اعلام کرده‏اند؛ هم چنين به علم خاصي از جانب خداوند از حوادث گذشته آگاهي دارند، مانند نحوه آفرينش آدم و حوا و حوادث زمان پيامبران. درباره علم ائمه(عليهم السلام) مباحثي فراوان قابل طرح است که در اين جا به چند روايت در اين ارتباط اشاره مي شود. امام صادق(عليهم السلام) فرمود: «إنّ الامام إذا شاء أن يعلم اُعلم؛ امام هر گاه بخواهد بداند، آگاه و دانا مي شود».(9) در روايت ديگر آمده که: «إذا أراد الامام أن يعلم شيئاً أعلمه الله ذلک؛ هر گاه امام بخواهد شيء را بداند، خداوند او را آگاه مي سازد».(10) از امام صادق(عليهم السلام) نقل شده : «انّي لأعلم ما في السموات وما في الأرض و أعلم ما في الجنّه و أعلم ما في النار و أعلم ما کان و ما يکون؛ آنچه در آسمان و زمين و بهشت و دوزخ است، مي دانم. به آنچه بوده و بعد به وجود مي آيد، علم دارم».(11) طبق برخي روايات، علومي وجود دارد که تنها به ذات احديت اختصاص دارد. اگر منظور از علم ما کان و مايکون تمام علوم و دانش هاي هستي باشد، طبق اين گونه روايات نمي توان به امام يا پيامبر يا هر موجودي غير از ذات احديت نسبت داد. اما در اين باره اينکه علي رغم علم امام حسين چرا به کربلا رفت بايد گفت: اولاً: امام حسين بعد از امير مؤمنان(عليهم السلام) و برادرش امام حسن مجتبى(عليهم السلام) وصي و جانشين پيامبر و امام معصوم است. ما احکام دين و قوانين شريعت از جمله شرايط امر به معروف و نهي از منکر را از کلمات و رفتار او مي‌آموزيم. او خود عالم به وظايف الهي و آگاه از شرايط نهي از منکر بوده است. او با علم لدني به خوبي مي‌دانست که چگونه در آن شرايط عمل کند. دوم: منکري که امام حسين(عليهم السلام) براي نهي از آن قيام کرد،غير از اموري است که در کتاب‌هاي فقهي آمده و مربوط به عملکرد خلاف شرع برخي افراد است، چون يزيد براي نابودي اسلام اقدام کرد. امام حسين(عليهم السلام) از چنين منکري نهي کرد. همه انبيا(عليهم السلام) براي نهي از چنين منکراتي جهاد کرده‌اند. چه بسا در همين راه شهيد شده‌اند. پيامبر اسلام(ص) براي تحقق اسلام و حفظ دين خدا چندين جنگ خونين انجام داد. در مقابل کساني که جلو برقراري دين اسلام را مي‌گرفتند،ايستاد و جهاد نمود. سوم: علل و عوامل متعدد در شکل‌گيري نهضت امام حسين(عليهم السلام) نقش داشته و تنها يکي از عوامل آن نهي از منکر بوده است. در شکل‌گيري اين قيام غير نهي از منکر، عوامل زير هر کدام به نحوي نقش داشته است: 1ـ يزيد بعد از به قدرت رسيدن به استاندار مدينه نامه نوشت که از حسين(عليهم السلام) براي او بيعت بگيرد. اگر بيعت نکرد، او را به قتل برساند. پس اگر امام قيام نمي‌کرد،باز در خطر بود. خون او اين تأثير که بقاي اسلام را براي هميشه تأمين کند، نمي‌داشت. 2ـ مردم کوفه براي امام نامه نوشتند. اگر امام به دعوت آن ها پاسخ مثبت نمي‌داد، حجت بر آنها تمام نبود. امام حسين(عليهم السلام) به عنوان امام زمان آن عصر وظيفه داشت براي رهبري قيام کند و به سوي عراق بيايد و سفير خود را بدان جا فرستد تا حجت بر آن ها تمام گردد و عذري در قيامت نداشته باشند. 3ـ مهم‌ترين عامل که آن را علت کامل و يا علت تکميل کننده ساير عوامل تلقي کرد، همان است که در زيارت نوراني اربعين آمده: «وبذل مهجته فيک ليستنقذ عبادک من الجهالة وحيرة الضلالة؛(12) جانش را در راه تو فدا کرد تا بندگانت را از ناداني و حيرت گمراهي نجات دهد». بنابر اين اساس قيام امام براي نجات مردم از جهالت نوين و گمراهي جديد بود که به نام دين و خليفه مسلمانان مي‌خواست از سوي يزيد اجرا شود. حضرت با قيام خود حقايق را روشن ساخت. براي ابد روشن نمود که جهالت نوين يزيدي ربطي به دين ندارد. نبايد نفاق در لباس دين مردم را به حقايق آسماني بدبين کند. در مورد ساير امامان هم مامور بودند براساس علم ظاهري عمل کنند، و براساس قرائن و شواهد نمي شد کشته شدن را قطعي دانست. در کتاب «جلوه‌هاي عرفاني نهضت حسيني» درباره عوامل قيام امام حسين(عليهم السلام) به تفصيل بحث شده است. پي‌نوشت‌ها: 1. آل عمران(3) آيه 109. 2. نهج البلاغه، کلمات قصار‌. 3. وسائل الشيعه، ج11، ص 395،نشر دار الاحيا التراث العربي، بيروت، بي تا. 4. شهيد مطهري، مجموعه آثار، ج17، ص 267،نشر صدرا،1378 ش. 5. امام خميني، تحريرالوسيله، ج1، ص 472،نشر آثار امام خميني، 1379 ش. 6. اعيان الشيعه، ج2، ص 402،دارالاحيا لتراث العربي، بيروت،بي تا. 7. بحارالانوار،‌ج42، ص 192،نشر دارالاحيا التراث العربي، بيروت،1403 ق 8.جلوه هاي عرفاني نهضت حسيني،نشر بوستان کتاب، قم، 1387 ش 9. اصول کافي، ج 1، کتاب الحجه، ص 258، نشر دار الکتب الاسلاميه، تهران ـ 1388ق. 10. همان. 11. همان، ص 261. 12. مفاتيح الجنان، ص 775.

پربازدیدترین ها