فلسفه ازدواج موقت چیست؟ و چرا قرآن پذیرفته است؟

متن سوال: 
فلسفه ازدواج موقت چيست؟ و چرا قرآن پذيرفته است؟در حالي که نوعي بهره‌کشي از زنان است و جايگاه زن را پايين مي‌آورد.

باسلام خدمت شما پرسشگر محترم پاسخ: در اين‌جا لازم است نخست به تفسير آيه 24 نساء بپردازيم. Pوَالُمحْصَنَاتُ مِنَ النِّسَاءِ إِلَّا مَا مَلَکَتْ أَيْمَانُکُمْ کِتَابَ اللّهِ عَلَيْکُمْ وَأُحِلَّ لَکُم مَا وَرَاءَ ذلِکُمْ أَن تَبْتَغُوا بِأَمْوَالِکُم مُحْصِنِينَ غَيْرَ مُسَافِحِينَ فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِيضَةً وَلاَ جُنَاحَ عَلَيْکُمْ فِيَما تَرَاضَيْتُم بِهِ مِن بَعْدِ الْفَرِيضَةِ إِنَّ اللّهَ کَانَ عَلِيماً حَکِيماًO[1]؛ «و زنان شوهردار (نيز بر شما حرام‏اند؛) مگر آنچه (از کنيزان) که مالک شده‏ايد. (اين احکامى است که) خدا بر شما مقرّر داشته است. و غير از اين (زنانِ نام‏برده) براى شما حلال است که با اموالتان [آنان را] طلب کنيد؛ در حالى که پاک دامنانِ غيرزشتکار (= غير زناکار) باشيد. و زمانى که از آن (زن)ان در آن (زمان) (مُتعه و ازدواج موقت) بهره مى‏بريد، پس‏مَهرشان را، در حالى که واجب شده، به آنان بدهيد. و هيچ گناهى بر شما نيست در آنچه، بعد از وجوب (مَهر)، با يک‏ديگر در موردش توافق کرديد؛ به راستى که خدا داناى فرزانه است». شأن نزول حکايت شده که پس از جنگ «اوطاس»[2] برخى از زنان به دست مسلمانان اسير شدند و پيامبر9 پس از آن‏که مطمئن شدند آنان باردار نيستند، اجازه دادند که با مسلمانان ازدواج کنند و يا هم چون کنيز در اختيار آنان قرار گيرند. اين آيه‏ فوق در مورد اين‏گونه زنان فرو فرستاده شد.[3] تذکر: اين گونه شأن نزول‏ها ممکن است تطبيق باشد؛ يعنى آيه يک مطلب عام را بيان مى‏کند، ولى با برخى وقايع تطبيق شده است. نکته‏ها و اشاره‏ها 1. ازدواج با زنان شوهردار، از هر مذهب و ملتى باشند، حرام است و استثنا در مورد زنان غير مسلمانى که در جنگ‏ها اسير شده‏اند، مى‏تواند به خاطر مصلحت اجتماعى باشد؛ يعنى اين‏گونه زنان يا بايد به محيط «کفر» بازگشت داده شوند، يا بدون شوهر در ميان مسلمانان بمانند و يا رابطه‏ى آنان با شوهران سابق قطع شود و از نو ازدواج ديگرى نمايند. راه حل اول بر خلاف اصول تربيتى اسلام و راه حل دوم ظالمانه است و مفاسدى را به دنبال دارد؛ بنابراين تنها راه، همان راه حل سوم است؛ يعنى اسارت اين گونه زنان به منزله‏ى «طلاق» و جدايى از شوهران سابق به شمار آيد، و بعد از اتمام عِدّه[4] مى‏توانند ازدواج کنند. 2. واژه‏ى «مُحْصِنات» از ماده‏ى «حِصْن» به معناى قلعه و دژ است و به زنان شوهردار و زنان پاک دامن «محصنات» گفته مى‏شود؛ چرا که خود را از کارهاى زشت حفظ مى‏کنند و يا در تحت حمايت مردان قرار دارند. گاهى اين واژه به زنان آزاد، در مقابل کنيزان، نيز گفته مى‏شود؛ چرا که آزادى آنها به منزله حريمى است که به دور آنان کشيده شده و کسى حق نفوذ به آن را ندارد. اين واژه در اين آيه به معناى اول و در آيه بعدى به‏ معناى دوم است.[5] 3. تعبير «اين‏ها امورى است که خدا بر شما مقرر داشته و نوشته است»، تأکيدى است بر اين که احکام و قوانين مربوط به جايز يا ممنوع بودن ازدواج با زنانى که نام برده شد، تغييرناپذير است. 4. اصل، حلال بودن ازدواج با زنان است، غير از مواردى که استثنا شده است. 5. پيوند مردان با زنان از روى پاک‏دامنى و بدون زشتکارى (زنا) باشد.[6] اين تعبير، شايد اشاره به اين حقيقت دارد که نبايد تمام هدف در ازدواج، هوس‏رانى و ارضاى غريزه‏ى جنسى باشد، بلکه بايد هدف عالى‏ترى، مثل بقاى نسل و حفظ خود از آلودگى، مد نظر باشد. 6. رابطه زناشويى بايد قانونى باشد؛ يعنى يا به شکل ازدواج و با پرداخت مهر و يا به شکل دارا بودن کنيز باشد.[7] 7. اين آيه به مُتعه[8] زنان، يعنى ازدواج موقت اشاره مى‏کند[9] و روايات زيادى از اهل‏بيت: و اصحاب بزرگ پيامبر9 اين مطلب را تأييد مى‏کند. در روايتى از امام صادق7 مى‏خوانيم. حکم مُتعه در قرآن نازل شده و سنت پيامبر9 طبق آن جارى گرديده است.[10] 8. از تعبير «زنانى را که با آنان ازدواج موقت مى‏کنيد، مهرشان را به عنوان يک واجب بپردازيد.» استفاده مى‏شود که اصل قانون ازدواج موقت، قبل از نزول اين آيه‏ى براى مردم مسلم بوده است و اين آيه بر پرداخت مهر آنان تأکيد مى‏کند. از روايات شيعه و اهل سنت نيز استفاده مى‏شود که حکم ازدواج موقت در زمان پيامبر9 وجود داشته است و مسلمانان صدر اسلام بدان عمل مى‏کردند و دليل معتبرى از قرآن يا سنت پيامبر9 براى نسخ و زايل شدن اين حکم نداريم.[11] تنها از عُمر حکايت شده که‏ دو مُتعه در زمان پيامبر9 وجود داشت که من آنها را حرام کردم و بر آنها مجازات مى‏کنم، متعه (يا ازدواج موقت زنان) و حج تمتع (که نوعى خاص از حج است).[12] البته همين جمله و حکم عمر نيز، دليل روشنى بر وجود و جواز ازدواج موقت در زمان حيات پيامبر اسلام9 است. 9. ازدواج موقت يک قانون کلى و عمومى است که براساس علم و حکمت الهى پايه‏گذارى شده و داراى امتيازات ويژه‏اى است؛ از جمله: الف) به غرايز طبيعى انسان، به صورت صحيح پاسخ مى‏دهد. ب) از انحرافات جنسى جامعه جلوگيرى مى‏کند يا آنها را کاهش مى‏دهد. ج) مى‏تواند براى افرادى که در دوره‏ى تحصيل يا مسافرت‏هاى طولانى هستند و نمى‏توانند ازدواج دايم نمايند، کارساز باشد. د) شرايط سنگين ازدواج دايم و مسئوليت‏هاى آن را بر طرفين تحميل نمى‏کند. 10. جامعه‏ بشرى در عصر حاضر بر سر دو راهى «ازدواج دايم» و «فحشا» قرار گرفته است و عملًا روابط نامشروع را براى کسانى که نمى‏توانند ازدواج دايم کنند، به رسميت شناخته است، در حالى که قانون ازدواج موقت مى‏تواند بشريت را از اين بن‏بست بيرون آورد. در روايتى از امام باقر7 حکايت شده که على7 مکرر مى‏فرمود: اگر عمر ازدواج موقت را قبل از من حرام نکرده بود، جز تعداد اندکى، کسى مرتکب عمل زشت (زنا) نمى‏شد.[13] 11. ازدواج موقت قانون و مقررات خاص خويش را دارد؛ يعنى همانند ازدواج دايم داراى صيغه‏ خاص شرعى است و زن در مدت ازدواج موقت حقّ ازدواج با مرد ديگر را ندارد و بعد از اتمام ازدواج نيز بايد عدّه نگه دارد؛ يعنى دست کم چهل و پنج روز صبر کند، تا اگر باردار شده است روشن شود. در ازدواج موقت چنانچه فرزندى پيدا شد، فرزند قانونى اين زن و شوهر به شمار مى‏آيد و بايد مورد حمايت قرار گيرد. البته ازدواج موقت، از نظر ارث بردن زن و شوهر از يک‏ديگر و واجب شدن هزينه زندگى زن (نفقه)، با ازدواج دايم تفاوت دارد؛ از اين رو، شرايط سنگين ازدواج دايم را بر مرد و زن تحميل نمى‏کند. 12. در ازدواج موقت، طرفين مى‏توانند با رضايت خويش مقدار مهر را کم يا زياد کنند؛ چرا که مهر نوعى بدهکارى است که با رضايت طرفين قابل تغيير است. و نيز از آيه‏ى استفاده شده که، در ازدواج موقت طرفين مى‏توانند مدّت عقد را تمديد نمايند (البته براي اجرا نياز است به کتب فقهي مجتهد مراجعه شود).[14] نکات الف) متعه بهره‌کشي از زن نيست چرا که استفاده جنسي دو طرفي است و از آن‌جا که متعه کارکردهاي زيادي دارد که به نفع جامعه و زن و مرد است قرآن پذيرفته است که ضرورت‌ها را حل کند. ب) کارکردهاي متعه عبارتنداز: 1ـ ساماندهي ازدواج‌هاي غيرقانوني در جامعه 2ـ بالا رفتن ضريب امنيت جنسي در جامعه 3ـ جلوگيري از فحشاء براي جوانان (بهداشت جنسي) 4ـ فرار از مشکلات ازدواج دائم (دفع ضرر اقتصادي) 5 ـ حلّ مشکل دانشجويان و تجار مسافر 6 ـ حل مشکل مردان نيازمند به زن در حال عادت زنانه 7ـ حل مشکل فرزندان متعه (ارث و ...) 8 ـ نفع اقتصادي براي خانم‌ها 9ـ بهداشت رواني در هنگام آميزش که موجب سلامت نسل مي‌شود 10ـ گاهي صيغه‌هاي موقت به دائم ختم مي‌شود. 11ـ محرم شدن افراد در محيط‌هايي که اختلاط زن و مرد است. 12ـ تحت الحمايه شدن زنان بي‌سرپرست در جامعه 13ـ زنان بي‌سرپرست زيادتر هستند و متعه موجب کاهش آن‌ها مي‌شود. ج) متعه احکام خمسه دارد. گاهي واجب است اگر مرد يا زن بدون متعه به گناه بيفتد. گاهي حرام است اگر مرد يا زن آبرويشان از بين برود يا مفاسد ديگر داشته باشد. گاهي مستحب يا مکروه يا مباح مي‌شود. د) اسلام مي‌خواهد که ارضاي غريزه جنسي انسان به صورت حداکثري قابل ارضاء و قانون‌مند باشد تا اولاً راه کمال انسان باز شود. ثانياً بهانه‌ براي گناه نباشد. [1]. نساء/24. [2]. اوطاس نام محلى است که يکى از جنگ‏هاى اسلامى در آن‏جا واقع شد. [3]. همان، ص 333؛ تهذيب الاحکام، ج 8، ص 176؛ عوالى اللالى، ج 3، ص 228؛ وسائل الشيعه، ج 21، ص 104، و بحار الانوار، ج 21، ص 182. [4]. عدّه‏ آنان يک بار قاعده شدن و يا (در صورت باردارى) وضع حمل آنان است (تفسير نمونه، ج 3، ص 333). [5]. همان. [6]. واژه «غيرُ مُسافِحين» از ماده‏ «سِفاح»، در اصل به معناى ريزش آب، و يا اعمال بيهوده و بى‏رويه است و در اين‏جا کنايه از عفت و دورى از عمل زشت (زنا) است (همان، ص 334). [7]. در مورد کنيزان و برده‏دارى در اسلام، ذيل آيات بعد توضيح خواهيم داد. [8]. واژه «مُتعه» در لغت به معناى «بهره‏گيرى» آمده است، اما در اسلام در دو مورد اصطلاح شده است: يکى ازدواج موقت با زنان و دوم حج تمتع. [9]. اگر آيه‏ى فوق را به معناى ازدواج دايم بگيريم، معناى آيه غلط مى‏شود؛ يعنى: اگر از زنان دايم بهره‏گيرى کرديد، مهر آنان را بپردازيد، در حالى که مهر زنان دايم با بهره‏گيرى و بدون آن لازم است و حتى به مجرد عقد پرداخت نيمى از مهر لازم مى‏شود. [10]. نوادر اشعرى، ص 81؛ کافى، ج 5، ص 448؛ تهذيب الاحکام، ج 7، ص 250؛ استبصار، ج 3، ص 141؛ نور الثقلين، ج 1، ص 467 و تفسير برهان، ج 2، ص 9ـ58. [11]. تفسير نمونه، ج 3، ص 338ـ340 و الغدير، ج 6، ص 206ـ210. [12]. «متعتان کانتا على عهد رسول اللّه وانا احرمهما ومعاقب عليهما متعة النساء ومتعة الحج». (ر. ک: سنن کبرى بيهقى، ج 7، ص 206؛ تفسير قرطبى، ج 2، ص 392؛ تفسير طبرى، ج 5، ص 10 و کنز العرفان، ج 2، ص 158). [13]. عن الباقر7 کان عليُّ يقول: «لولا ما سبقنى به بنى الخطّاب ما زنى إلّا شقىّ». (اصول کافى، ج 5، ص 448؛ تفسير صافى، ج 1، ص 439؛ تهذيب الاحکام، ج 7، ص 250؛ وسائل الشيعه، ج 21، ص 5؛ و جامع البيان، ج 5، ص 10). [14]. در روايات اهل بيت: نيز به اين مطلب اشاره شده است (ر. ک: اصول کافى، ج 5، ص 378 و وسايل الشيعه، ج 21، ص 239ـ337).

پربازدیدترین ها