چرادر سوره بقره در آیه دوم ذلک گفته شده؟ چرا گفته آن کتاب؟

متن سوال: 
چرادر سوره بقره در آيه دوم ذلک گفته شده؟ چرا گفته آن کتاب؟

باسلام خدمت شما پرسشگر محترم مفسران درباره ذلک الکتاب نظرات مختلفي را بيان کرده‏اند؛ از جمله: يکم:صاحب کتاب «معاني القرآن» مي‏نويسد:«مسأله دو صورت دارد:1. هرگاه چيزي در مقابل چشم انسان قرار داشته باشد، نه «هذا» را به جاي «ذلک» مي‏توان به کار برد و نه «ذلک» را به جاي «هذا»؛ مثلاً شخصي دو مرد را مي‏بيند و يکي از آن دو را مي‏شناسد، از آنشخص آشنا مي‏پرسد: من هذا الذي معک؟ » ولي نمي‏تواند بگويد: من ذلک الذي معک؟ چون او را بالعيان مشاهده مي‏کند. 2. اگر چنين نبود، مي‏توان هر يک از «هذا» و «ذلک» را به جاي ديگري به کار برد؛ مثلاً کسي مي‏گويد:فلاني آمده بود و شنونده هم مي‏گويد: قد بلغنا ذلک (آن خبر به ما رسيده است) و يا« قد بلغنا هذا الخبر . در اين جا «هذا» امکان استعمال دارد؛ زيرا کلام گوينده، همانند حاضر است. در «ذلک» هم، کلام گوينده، منقضي شده و مانند غايب است، (ر.ک:ابي زکريا يحيي بن زياد الفراء، معانيالقرآن، ج 1، ص 10). دوّم:شيخ طوسي به نقل از عکرمه، اخفش و... اين احتمال را ذکر مي‏کند که «ذلک» به معناي هذا باشد؛ چنان که خداوند مي‏فرمايد: ذلک عالم الغيب و الشهادة ، (سجده، آيه 6) و حال آن که خداوند هماکنون موجود است. پس هر دو مي‏تواند به جاي ديگري به کار رفته و حتي معنا بشوند. شيخ طوسي(ره)، سپس دو معنا را براي «ذلک الکتاب» مطرح مي‏کند:1. خداوند بعد از گفتن «الم» به پيامبرش فرمود:اي محمد با اين چيزي را که برايت ذکر کردم، همان کتاب موعود است. 2. اين همان کتابي است که بر موسي(ع) و عيسي(ع) نازل شده بود،(تبيان، ج 1، ص 51). سوّم:برخي گفته‏اند:علت اين که در محل بحث به دو صورت (قريب و بعيد) معنا مي‏شود، اين است که هم اسم اشاره بعيد بر قرآن اطلاق شده (مانند همين آيه از سوره «بقره») و هم اسم اشاره قريب (مانند آيه 12 سوره «جاثيه»، آيات 92 و 155 سوره «انعام» و آيه 62 از سوره«آل عمران»). شايد خداوند، به دليل عظمت قرآن با اشاره بعيد، و به دليل نزول قرآن به سطح فهم مسلمانان، با اشاره قريب، تعبير فرموده است، (ر.ک:طيّب، سيدعبدالحسين، اطيب البيان، جلد 1، ص 125، انتشارات کتابفروشي اسلامي). برخي هم گفته‏اند:بلي «ذلک» اسم اشاره براي بعيد است، ولي گاهي با آن به شي‏ء حاضر اشاره مي‏شود و مراد از آن نشان دادن علو رتبه آن است، (ر.ک:قاموس قرآن، ج 3، ص 2). بنابراين با اين وجوهي که گذشت، مي‏توان گفت:ترجمه«ذلک» به اشاره قريب با ملاحظه در دسترس بودن مکتوب، ايرادي ندارد؛ گر چه بهتر آن است که به اشاره بعيد ترجمه گردد. در نهايت اينکه ايت الله جوادي آملي (حفظه الله) در تفسير تسنيم ج2 مي فرمايند: ذلک: ذلک اسم اشاره به دور است و مشاور اليه آن يا از امور محسوس ‍ است که در مکان دور يا زمان دير قرار دارد و يا از امور نامحسوس و مجرد که در مکانت والا تحقق دارد. مقام قرآن نه تنها به لحاظ اشتمال آن بر علوم غيبى و معارف ملکوتى و مانند آن منيع است، بلکه از لحاظ فنون متنوع ادبى، چنان رفيع است که هيچ کس حتى خود رسول اکرم (صلى الله عليه وآله) همتاى قرآن سخن نگفته است ؛ نه پيش از بعثت و نه پس از آن. الکتاب: واژه کتاب گرچه بر مطلق مکتوب اطلاق مى شود، ولى در قرآن کريم به معناى کتاب تکوينى و گاهى به معناى کتاب تدوينى به کار رفته است و اختلاف مکتوبهاى آن، اعم از تکوين و تدوين، مايه اختلاف مصداق (نه مفهوم) آن شده است ؛ چنانکه در سخنان بزرگان اهل معرفت، گاهى واژه کتاب بر انسان کامل اطلاق مى شود، همان طور که واژه کلمه بر انسان اطلاق مى شود. فيض کاشانى (رحمه الله)، شعر معروف بين اهل معرفت (و انت الکتاب المبين الذى / باحرفه يظهر المضر) را از اميرالمومنين (عليه السلام) دانسته، چنانکه جمله مشهور نزد آنان: الصوره الانسانيه هى اکبر حجه الله على خلقه و هى الکتاب الذى کتبه الله بيده را به امام صادق (عليه السلام) اسناد داده است، (221) ليکن براى هيچ از اين دو، سند معتبرى ارائه نکرده است. به هر تقدير، عنوان کتاب در قرآن کريم براى چند مصداق به کار رفته است: 1- جايگاه ثبت عقايد و اخلاق و اعمال انسانها: (و کل انسان الزمناه طائره فى عنقه و نخرج له يوم القيمه کتابا)، (فاما من اوتى کتابه بيمينه). 2- حقيقى که همه امور نظام هستى در آن ثبت شده است: (و ما يعزب عن ربک من مثقال ذره فى الارض ولا فى السماء و لا اصغر من ذلک و لا اکبر الا فى کتاب مبين.) 3- مجموعه قوانين و احکامى که ره آورد رسالت پيامبران اولواالعزم است و از آن به شريعت تعبير مى شود: (فبعث الله النبيين مبشرين و منذرين و انزل معهم الکتاب بالحق اما مجموعه اى که تنها مشتمل بر توصيه هاى اخلاقى و پند و اندرز باشد زبور ناميده مى شود، نه کتاب ؛ مانند آنچه به حضرت داود (عليه السلام) داده شد: (و اتينا زبورا). 4- گاهى به همراه قرينه، به قباله نکاح و تجارت، يا دست نوشته هاى بشرى نيز کتاب گفته مى شود؛ مانند: (ولا تعزموا عقده النکاح حتى يبلغ الکتاب اجله)، (فويل للذين يکتبون الکتاب بايديهم ثم...)، (قالت يا ايها الملوا انى القى الى کتاب کريم). و... موفق و پيروز باشيد.

پربازدیدترین ها