چرا امام علی (ع)بعداز جریان سقیفه از آیات قرآن خصوصا آیه 3سوره مائده که درمورد واقعه غدیر خم است به نفع خود استدلال نکردند،اما حضرت زهرا(س)بعداز غصب فدک وحقشان به مسجد رفته وباآیات الهی استدلال نمودند؟

متن سوال: 
با سلام چرا امام علي (ع)بعداز جريان سقيفه از آيات قرآن خصوصا آيه 3سوره مائده که درمورد واقعه غدير خم است به نفع خود استدلال نکردند،اما حضرت زهرا(س)بعداز غصب فدک وحقشان به مسجد رفته وباآيات الهي استدلال نمودند؟

سقيفه کودتا بود و کودتاگران سقيفه جاهل نبودند تا امام آنان را آگاه نمايد و بر اشتباه و سوء برداشت هم نبودند تا امام با احتجاج و استناد به قرآن و حديث آنان را به راه صواب آرد. آنان خود شاهد شأن نزول اين آيات بودند و بارها و بارها از زبان پيامبر بيان اين آيات را شنيده بودند و تصريح هاي پيامبر در مورد امام علي و ... را مي دانستند و خود در غدير شاهد و بيعت کننده با امام بودند و ... آنها اصلا از امام نظر نخواستند و سؤال نکردند و توضيحي نطلبيدند و اجازه سخن به امام ندادند تا امام به آيه و روايت استناد کند. اصلا در سقيفه و بعد از سقيفه (تا زمان شوراي شش نفره) امام فرصت و مجال سخن گفتن نيافت تا بخواهد دليل و برهان بياورد. امام و ياران با وفايش بر بالاي جنازه مقدس رسول خدا به تجهيز ايشان مشغول بودند که آنان در سقيفه جمع شدند و با استدلال هاي خود انصار را کنار زدند و با ابوبکر به عنوان خليفه بيعت کردند و بعد هم با زور از همه از جمله امام خواستند که بدون چون وچرا بيعت کند. بله اگر مجلس شور و بحث و اعلام نظر تشکيل شده بود و به امام هم آگاهي داده بودند و امام حاضر نشده بود يا دليل و برهان نياورده بود، اشکال شما وارد بود ولي اصلا اجازه اين کارها را ندادند. بله امام بعدها در شوراي شش نفره اي که عمر براي تعيين خليفه تشکيل داد و در دوران خلافت خود به کرات ادله قرآني و برهاني و روايي سزاوارتر بودن خود را بيان کرد تا در تاريخ ثبت شود و حجت بر مردم آن زمان و آيندگان تمام گردد. بله حضرت زهرا به خاطر اين که زن بود و دختر پيامبر و مورد احترام در جامعه اسلامي، از فرصتي که برايش پيش آمد استفاده کرد و به مسجد رفت و سخنان خود را گفت و خليفه هم گمان نمي کرد امر به آنجا برسد و گر نه به ايشان هم اجازه سخن نمي دادند. وقتي خلافت از شوهرش و فدک از خودش به زور گرفته شد، ايشان به مسجد رفت و احتجاج کرد. خليفه بر اين گمان بود که ايشان سخني عليه خلافت نخواهد گفت و اگر هم بخواهد سخن بگويد ، سخناني آتشين و انقلاب خيز نتواند گفت و لازم نمي ديد بيش از آن حرمت او را بشکند و زمينه هاي اعتراض عليه خود را فراهم آورد از اين رو وقتي ايشان به مسجد تشريف آوردند او را با احترام پذيرفت و دلجويي کرد و وعده ها داد. ولي وقتي با سخنان آتشين و برهان هاي محکم او مواجه شد و به قول معروف پاي چراغ را تاريک ديد، حرمت گذاري را وانهاد با توهين صريح به او و شوهرش، ايشان و ديگران را خاموش کرد. (1) پي نوشت ها: 1. جوهري، سقيفه، بيروتف شرکه الکتبي، 1413ق، ص104.

پربازدیدترین ها