چرا برای تعجیل در فرج امام زمان(عج) دعا می کنیم؟

متن سوال: 
با سلام چرا براي تعجيل در فرج امام زمان(عج) دعا مي کنيم؟

سلام وقت شما بخير دعا براى حضرت - بخصوص فرج امام عصر(عج)- اطاعت از امر خداوند و پيروى از رسول اکرم و اهل‏بيت«ع» است. «دعا» براى آن حضرت داراى آثار و حکمت‏هايى است ؛ از جمله: 1. نشانه علاقه و محبّت قلبى به آن حضرت است و در نتيجه موجب تقويت ايمان و يقين است. 2. گشايش و فرج مؤمنان در آن است ؛ چنان که خود آن حضرت در نامه‏اى مرقوم داشتند: «براى تعجيل در ظهورم دعا کنيد که ظهور من، به نفع شما و موجب فرج و گشايش امور شما خواهد بود» کمال الدين، ج 3، ص 685.. 3. فزونى نعمت، يکى از آثار دعا براى آن حضرت است ؛ زيرا شکر نعمت‏هاى الهى - به خصوص نعمت امامت ولايت آن حضرت - موجب افزونى نعمت است. علاوه بر اينکه شکر واقعى، موجب فاصله‏گيرى از گناه و تقرّب به خداوند است و اين در جلب نعمت‏هاى الهى مؤثّر است. مسلّم است که دعا براى امام زمان(عج) موجب احترام و بزرگداشت آن حضرت و توجّه بسيار و دائمى به او و اداى شکر نعمت وجود آن حضرت است. 4. دعا، اظهار تجديد عهد و پيمان با آن حضرت است و محتواى پيمان با او، دين‏دارى، شريعت محورى و تصميم قلبى بر اطاعت امر امام«ع» و يارى رساندن او با نثار جان و مال است. 5. سبب زنده نگه داشتن ياد امام غايب در دل منتظران است. زنده نگه داشتن مسئله امامت، از امور بسيار ضرورى و مورد تصديق عقل و شرع است و دعا براى امام زمان(عج)، در راستاى همين مهم قابل ارزيابى است. 6. اداى حقوق بسيارى که آن حضرت بر ما دارد، دعاهاى ما داراى اين فايده است که بعضى از حقوق او را ادا کنيم ر.ک: کافى، ج 2، ص 172 ؛ بحارالانوار، ج 72، ص 226.. 7. دعا براى آن حضرت، اين فايده را هم دارد که خود آن حضرت نيز براى يارى دهنده و دعا کننده‏اش دعا مى‏کند ر.ک: مهج الدعوات، ص 302. ؛ زيرا اين دستور دينى ما است که قطعاً مورد عمل او قرار دارد. 8. از ديگر فوايد دعا، تقرّب دعا کننده به خداوند متعال است ؛ زيرا ائمه‏اطهار«ع» وسيله‏هاى تقرّب و وصول الى اللَّه هستند. 9. از ديگر آثار دعا براى ولى عصر(عج) نورانيت قلب دعا کننده و کسب نور از آن خورشيد فروزان الهى است. اشراق نور امام«ع» بر قلب مؤمن، درخشنده‏تر از خورشيد نور افشان است کافى، ج 1، ص 194. اما بايد ديد آيا دعاي فرج تاثيري هم در تعجيل ظهور و فرج دارد ؟ ابتدا بايد بدانيم به فرموده امام علي(ع): خداوند کارها را به حسب قضايش انجام مي دهد نه رضايت شما، (ميزان الحکمه، روايت شماره 16456) و مقدمه قضاي الهي قدر الهي است. چرا که هر کار بر اساس اندازه و هندسه خاص خود انجام مي گيرد. به فرموده امام صادق(ع): چون که خداوند چيزي را اراده کند مقدر مي نمايد آنرا (اندازه و مقدار آنرا معين مي نمايد) و پس از تقدير قضايض به آن تعلق مي گيرد، (همان مصدر، روايت شماره 16461) قدر عبارت است از هندسه و اندازه وجودي هر چيز و قضاء به معناي گذراندن و يکسره کردن و به پايان رساندن است تقدير الهي موجودات عالم مشهود را بسوي آنچه در مسير وجودشان براي آنها تقدير و قالب گيري کرد، هدايت مي کند همچنانکه خداي بزرگ فرمود: «الذي خلق فسوي و الذي قدر فهدي؛ آنچه را که خلق کرده بسوي آنچه که برايش مقدر نموده هدايت فرمود. و سپس همين تقدير و هدايت را با امضاء قضاء تمام و تکميل مي کند» ؛ (سوره اعلي، آيه 3؛ ر.ک: تفسير الميزان، مرحوم علامه طباطبايي، ترجمه ج 37، ص 185). و بسيار مي شود که خدا چيزي را تقدير مي کند ولي به دنبال تقدير قضائش را نمي راند مانند قدري که بعضي از علل و شرائط خارج آنرا اقتضاء داشته ولي به خاطر مزاحمت مانعي آن اقتضاء باطل مي شود و يا سببي ديگر و يا اقتضايي ديگر جاي سبب قبلي را مي گيرد و چه بسا چيزي مقدر بشود و قضاء آن نيز رانده شده باشد مثل اين که از جميع جهات يعني هم از جهت وجود علل و شرايط و هم از جهت نبودن مانع تقدير شده باشد که در اين صورت آن چيز محقق مي شود و در بعضي از روايات نيز آمده که قدر ممکن است تخلف کند اما براي قضاء برگشتي نيست. البته تغيير در تقدير مربوط به عالم ماده مي باشد، (ر.ک: همان مصدر، ص 185) با توجه به اين مقدمه قضاء به معناي اجتماع جميع علل و شرائط و فقدان هر گونه مانعي است که مسلماً انجام مي گيرد و هيچ گونه برگشتي در آن نيست. اما اين بدان معني نيست که قصد کنيم دعا کردن با قضاء الهي منافات دارد. چه بسا همين قضايي که مجموعه شروط متعدد است يکي از آن شروط دعاي بندگان باشد. آميختگي و همسويي دعا و قضاء در روايات بخوبي مشهود است. اميرالمؤمنين علي(ع) در انتهاي نامه 31 نهج البلاغه به فرزندشان امام مجتبي(ع) مي فرمايد: دين و دنياي تو را به خدا مي سپارم «و اسأله خير القضاء لک» و بهترين خواسته الهي را در آينده و هم اکنون در دنيا و آخرت براي تو مي خواهم. و اين اجتماع درخواست از خدا (سؤال) و قضاء. بسيار زيباست. در روايت آمده که حضرت امير(ع) از زير ديواري که در شرف خراب شدن بود حرکت کردند و به جاي ديگر رفتند از آن جناب سؤال شد آيا از قضاي الهي (حکم حتمي الهي) فرار مي کنيد آن امام بزرگوار فرمودند از قضاي الهي به سوي قدر الهي فرار مي کنم!، (ر.ک: ميزان الحکمه، ج 8، ص 162) به اين معني که در صورت توقف تمام مقدمات لازم براي زير آوار ماندن مهيا مي گردد و قضاي الهي تحقق مي پذيرد. اما با حرکت به سوي مکاني ديگر مقدمه اي از آن مقدمات ناقص مي گردد و هندسه اي ديگر شکل مي گيرد و آن تحقق سلامت و امنيت است. و لذا منافات ندارد که حتي دعا، قضاي الهي را متبدل سازد. دعايي که از جمله مقدمات و شروط حکم حتمي الهي است. در روايت از رسول اکرم(ص) وارد شده که: «لا يرد القضاء الا الدعاء»؛ قضاي الهي را رد نمي کند مگر دعا (ر.ک: منتخب ميزان الحکمه، روايت شماره 2101) بنابراين در عين حال که همه امور به قضاي الهي تحقق مي پذيرد. منافات ندارد که ما موظف به دعا کردن باشيم. نه صرفاً به علت يک امري صوري و ظاهري بلکه چون دعا خود در سلسله طولي تحقق اشياء تأثير جوهري دارد. و اين تأثير به اذن و اراده الهي انجام مي گيرد. خود حضرت حق ما را مأمور به دعا کردن نموده است و براي اين دعا تأثير قائل شده است. نتيجه اين که آري زمان ظهور حضرت حجت(ع) مثل بقيه امور و اسرار به قضاي الهي است. در عين حالي که ما موظف به دعاي در جهت تعجيل فرج آن بزرگوار مي باشيم. و دعاي ما مي تواند در مجموعه علل ظهور مؤثر باشد.

پربازدیدترین ها