چرا خدا این همه بلا برای انسان ها نازل می کند؟

متن سوال: 
سلام! خسته نباشيد! يه سوال: اگه خداوند ميگن که من مهربونم و به هيچ کس ظلم نمي کنم، پس چه طور بلاهايي که سرمون ميان توجيه پذيرن؟! مثلا بچه ايي که با بيماري ايدز متولد ميشه و يا بچه ايي که در کودکي بهش تجاوز ميشه. اينا چه جوري توجيه ميشه؟! به طورکلي اتفاقاتي که براي انسان مي افته درحالي که کاملا توش بي تقصيره! ولي يک عمر انسان رو تحت پوشش قرار ميده! آيا انساني که اين اتفاقات براش روي ميده زندگي دنيا و آخرتش مثل بقيه است؟! (که مسلما نيست!) اينا چه جوري با رحمت و عدالت خدا سازگاره؟

باسلام خدمت شما پرسشگر محترم
توجه به چند اصل ما را در فهم بهتر پاسخ مددکار است:
1- حکمت الهى يا غايتمندى افعال خداوند: بر اساس دلايل متقن و موجه ما اعتقاد داريم که افعال الهى غايات و اغراض خاصى دارند البته مقصود ما از غايتمند بودن فعل خداوند اين است که فعل او مشتمل بر مصالح و منافعى است که به مخلوقات او باز مى‏گردد و چنين نيست که انجام و ترک آن به لحاظ منافع آفريدگان او على‏السويه باشد ازاين‏رو، غايت در افعال الهى، غايت فعل است نه غايت فاعل زيرا ذات خداوند کامل مطلق و غنى است و هيچ غايتى براى آن قابل تصور نيست (در اين باب نکا: آموزش کلام اسلامى، محمد سعيدى مهر قم مؤسسه فرهنگى طه چاپ اول تابستان 1377 ش، ج اول صص 314و 310 و مجموعه آثار شهيد مرتضى مطهرى، صدرا، ج دوم، صص 145و143) با توجه به اين تحليل بايد توجه داشت که غايتمند بودن افعال الهى يعنى خداوند از ارتکاب افعال لغو و بيهوده منزه است و افعال او حکيمانه است به عبارت ديگر يعنى داراى غايات معقول و موجهى است.
2- عدل الهى: از آن‏جا که بهترين معناى عدل يعنى رعايت تناسب هر چيزى در موقعيت و جايگاه مناسب خويش عدل الهى عبارت است از آن که خداوند با هر موجودى آن چنان که شايسته آن است رفتار کند و او را در موضعى که در خور آن است بنشاند و چيزى را که مستحق آن است به او عطا کند. (آموزش کلام اسلامى، ج اول، صص 326و 327)
3- رابطه حکمت و عدل: از آنجا که حکمت عبارت است از اجتناب فاعل از انجام کارهاى زشت و قبيح است و اين معنا از حکمت شامل عدل نيز مى‏گردد زيرا عدالت ورزى کارى شايسته و ظلم عملى قبيح است براين اساس مى‏توان صفت عدل را يکى از شاخه‏هاى صفت حکمت به شمار آورد. (همان ص 325)
4- منشاء آلام و مصائب آدمى: مادر دنيا شاهد وجود درد و رنج انسانى هستيم و نمى‏توان آن را کتمان کرد اين درد و رنج از دو حالت خارج نيست:
الف) بخشى از آلام و مصائب آدمى برخاسته از اعمال ناشايست او و نتيجه گناهان و خطاهاى اوست انسان با توجه به غايت حکيمانه‏اى که براى خلقت او وجود دارد موجودى مختار آفريده شده است و گروهى از انسانها با سوء اختيار خويش مرتکب خطا مى‏کردند و در نتبجه به عواقب مرارت بار و تلخ آن گرفتار مى‏شوند.
ب) بخشى از تلخ کاميهاى انسان نيز ارتباطى به اعمال وى ندارد و کيفر گناهان او نيست مانند مثالى که شما مطرح ساخته‏ايد که درد و رنج فرزندان پدر و مادر يا خانوده‏اى که مثلاً مال حرام تهيه کرده‏اند معلول اعمال خود آنها نيست بلکه مرتبط با اعمال ديگران است.
5- عدل الهى و آلام بشرى: به نظر مى‏رسد با توجه به آموزه‏هاى دينى در باب حکمت و عدل الهى آلام بشرى با دو نوع مختص به خود هيچ منافاتى با عدل الهى و حکمت او ندارد اين عدم تنافى را با دو تقرير مى‏توان ارائه کرد:
الف) پرواضح است که آلامى که معلول کردار خود آدمى است هيچ ارتباطى به خداوند نداشته و برعکس براساس عدل خداوند که هرکس نتيجه اعمال خويش را خواهد گرفت اين آلام ثمره اعمال خود اوست اما تلخ کاميهايى که ارتباط با اعمال خود شخص نداشته و در اثر عمل کرد کس ديگرى به وى رسيده است بر اساس عدل الهى خداوند به گونه‏اى اين آلام را جبران مى‏کند يعنى خداوند متعال در دنيا يا در آخرت نعمتى را به انسان درد کشيده مى‏بخشد که از درد و رنج او بزرگتر است و از اين طريق درد و رنجى را که او متحمل شده است جبران مى‏کند. ازاين‏رو هر چند فرزند يک شخص حرام خوار بر اثر فعل زشت پدر خويش دچار مصائبى مى‏شود ولى خداوند متعال براساس عدالت خود، اين درد و رنج را به گونه‏اى جبران خواهد کرد. ناگفته نماند که اين جبران هنگامى خواهد بود که فرد يا فرزند مزبور نتواند به دلايل و عللى اراده خويش را به کار گرفته و مسير زندگى خويش را تغيير دهد اما اگر متمکن از استفاده درست از اراده خود بوده و برايش مقدور است که با توبه برنامه زندگى خود را از مسيرى که پدر داشته جدا ساخته و راه هدايت را طى نمايد، از آن‏جا که تداوم آلام و فرورفتن در آن در اين صورت معلول اراده خود شخص مى‏باشد عدل الهى اقتضاء مى‏کند که فرزند نيز به دليل سوء اختيار مجازات شود حال چه در دنيا و چه در آخرت.
ب ) تقرير دوم با توجه به اصول ذيل روشن مى‏شود:
1- جهان طبيعت بلکه کل عالم هستى داراى نظام خاصى است و قوانين و سنن ثابت و تغيير ناپذيرى بر آن حکومت مى‏کند يکى از عمده‏ترين اين قوانين اصل عليت است که بر اساس آن هر موجودى ممکنى داراى علتى است و نيز بين علت و معلول نوعى مسانخت وجود دارد به گونه‏اى که هر معلولى از هر علتى به وجود نمى‏آيد.
2- قوانين حاکم بر جهان، ذاتى جهان‏اند به اين معنا که نمى‏توان فرض کرد جهان باشد اما قوانين و نظامهاى آن تغيير کند همان گونه که نمى‏توان شکر يا آبى را فرض کرد که شيرينى يا رطوبت نداشته باشد.
3- لازمه قوانين ثابت و تفکيک‏ناپذير جهان آن است که ميان موجودات هستى تفاوتهايى باشد مثلاً مسانخت و هماهنگى علت و معلول ايجاب مى‏کند که اگر علت تولد نوزاد کور يا کودن محقق گرديد معلول متناسب با آن نيز (که همان تولد انسانى کور يا کودن است) موجود گردد يا مثلاً خوردن مال حرام و خوراندن آن به ديگران موجب مى‏شود که آدمى در دنيا دچار آلام، دردها و رنج‏هايى شود و برعکس خوردن مال حلال و خوراندن آن به ديگران باعث مى‏گردد که برکات دنيوى براى وى پديد آورد.
بنابراين وجود تفاوت‏ها در ميان مخلوقات خداوند از لوازم لاينکف قوانينى است که تغيير و جدايى آنها از جهان ممکن نيست و اصلاً عدل الهى و حکمت الهى چنين اقتضايى را ابر اساس ايجاد نظام احسن شکل داده است. با توجه به اين مطالب مى‏گوييم نرسيدن فرزند حرام خوار به برخى از کمالات و بلکه دچار بلا و مصيبت شدن وى از آن روست که به دليل قوانين حاکم بر هستى اساساً قابليت دريافت چنين کمالاتى را ندارد. بنابراين فرو غلتيدن فرزند حرام خوار در درد و رنج به هيچ وجه با عدل الهى منافات ندارد زيرا از ظلم يا تبعيض خداوند سرچشمه نمى‏گيرد و ازاين‏رو نمى‏توان آن را نشانه‏اى بر انجام فعل قبيح از سوى خدا دانست علاوه بر آنکه به اقتضاى حکمت و عدل الهى اين فرزند از اراده و اختيارى آزاد برخوردار است و مى‏تواند با حسن استفاده از آن خود را از نتايج سوء خوردن مال حرام که توسط پدرش صورت پذيرفته رها سازد به هر روى بايد به اين نکته توجه داشت که انسان به عنوان يک موجود مسئول و تلاشگر هم مى‏تواند براى بهتر کردن زندگى خود و مبارزه با عوامل طبيعت نقش داشته باشد و هم مقدور است با مبارزه با عوامل سوء اجتماعى و بد کرداريها و ستمگرى‏هاى افراد انسان ولو پدر خويش آينده درخشانى را براى خويش بسازد.

موفق و پيروز باشيد.

پربازدیدترین ها