چرا در تشیع عبادت بدون پذیرش ولایت قبول نیست؟

متن سوال: 
رياست از منظر دين چگونه است و چه کسي آن را تعين مي کند؟ چرا در تشيع عبادت بدون پذيرش ولايت قبول نيست؟ مصاديق ولي به چه کساني تعلق مي گيرد؟ چرا؟

باسلام خدمت شما پرسشگر محترم
پاسخ سوال اول:
در پاسخ به اين سوال به صورت مختصر مي توان بيان داشت که:
رياست معاني گسترده ايي دارد و در فرهنگ لغات به حکومت، فرماندهي، سرکاري، سروري، فرمانروايي، سرداري، سالاري، حکمراني، سري، مهتري، رهبري و زعامت و... معنا شده است.
ضمن اينکه رياست شئون مختلفي دارد و شامل تمام امور اجتماعي ميشود، لذا رياست از جمله اموري است که تنها تاييد ديني ندارد بلکه از نگاه عقل نيز وجود رياست و حکومت در جامعه از امور ضروري جهت مقابله با هرج ومرج مي باشد، لذا رياست و حکومت از ضروريات بوده و هر جامعه ايي را لازم است.
اگر مراد شما از رياست، رياست از نوع حکومت و رهبري مي باشد، لازم به ذکر است که رياست و حکومت ديني در حقيقت حکومت خدا بر مردم است واگر خدا کسي‌ را براي‌ اجراي‌ احکام‌ الهي‌ معين‌ کند، او حق‌ حاکميت‌ دارد. و حکومت‌ او با اشکالي‌ رو به‌ رو نخواهد شد. حکومت‌ پيامبر(ص) و امامان‌ معصوم(ع) با نصب‌ خاص‌ الهي‌ صورت‌ گرفته‌ است‌ و حکومت‌ ولي‌فقيه‌ در زمان‌ غيبت‌ امام‌ معصوم(ع) با نصب‌ عام‌ از طرف‌ امام‌ معصوم‌ انجام‌ شده‌ است‌ که‌ خود وي‌ منصوب‌ خداست.

پاسخ سوال دوم:
در آغاز بايد گفت براى عبادت ها، سه گونه شرط داريم:
الف) شرايط وجوب عمل (مانند: عقل، اختيار، بلوغ، وقت و…).
ب- شرايط درستى عمل (براى نمونه، نسبت به نماز مانند: وضو، ستر عورت، رو به قبله بودن، درست خواندن نماز و…).
ج) شرايط پذيرش عمل (مانند: شرط اقتصادى، اخلاقى، سياسى، معرفتى و عبادى).
اينک به برخى شرايط پذيرش عمل اشاره مى شود:
1. مرد و زن ناشزه نباشند: کسى که همسرش را آزار دهد نمازش پذيرفته نمى شود(لم يقبل الله صلاتها)و هم چنين اگر زن حق شوهر را ادا نکند.[1]
2. لقمه حرام نخورده باشد.[2]
3. شراب نخورده باشد.(مائده، 27).
4. پرهيزکار باشد.[3]
5. اخلاص داشته باشد.[4]
6. نگاه خشم آلود به پدر و مادر نداشته باشد.[5]
7. نمازش پذيرفته باشد تا ديگر اعمال پذيرفته شود: «ان قبلت قبل ما سواها».
8. برخوردارى از معرفت، محبت و ولايت ائمه و پيروى کردن از آن ها.[6]
کسى که يک نماز و يک کار حسنه از او پذيرفته شود، عذاب نمى شود;[7] زيرا پذيرش عبادت، شرايط مشکلى دارد. بنابراين، ميان احکام و اخلاق و آن دو با باورها، رابطه متقابلى[8] وجود دارد; همان گونه که نماز شرط پذيرش اعمال است، ولايت اهل بيت نيز شرط پذيرش اعمال به شمار مى رود. برخوردارى از ولايت ائمه نيز شرايطى دارد مانند پرهيزکارى[9] پس از اين مقدمه، نخستين پاسخ اين است که چنين پرسشى درباره نماز، لقمه حرام و نظير آن نيز هم مطرح مى شود که همه گروه هاى اسلامى بايد به آن پاسخ دهند و هرگونه پاسخ آنان درباره امامت و ولايت نيز جارى خواهد شد. پس چرا تنها نسبت به امام و ولايت حساسيت نشان داده مى شود؟ دومين پاسخ اين است که روايات زيادى بر وجود چنين شرطى دلالت دارند که اينک برگزيده آن ها را مطرح مى کنيم تا ارتباط روشن شود.
1. امام باقر(عليه السلام) فرمود:
کل من دان الله عزوجل بعبادة يجهد فيها نفسه و لاامام له من الله فسعيه غير مقبول.[10]
اگر کسى که با عبادت به خداوند نزديک مى شود، به وجود امامى از سوى خدا باور نداشته باشد، عبادتش پذيرفته نخواهد شد، هرچند تلاش کرده باشد.
2. امام صادق(عليه السلام) مى فرمايد:
خداوند، عمل ابليس را به دليل سجده نکردن او بر آدم نپذيرفت. هم چنين اين امت عاصى پس از پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) امامى را که نصب کرده بود، ترک کرد. بدين دليل، عبادت آنان پذيرفته نمى شود و حسنه آنان بالا نمى رود.[11]
3. امام سجاد(عليه السلام) فرمود:
اگر کسى به اندازه عمر نوح، عبادت کند، سپس خدا را ديدار کند، بدون ولايت ما، از آن عبادت، سود نمى برد.[12]
4. امام باقر(عليه السلام) درباره اين که چگونه خداوند در آيه «و انى لغفّار لمن تاب و آمن و عمل صالحاً ثم اهتدى» (طه، 82). شرط بهره بردن از توبه و ايمان و عمل صالح را هدايت قرار داده فرموده است:
به خدا سوگند! هر چند کسى تلاش کند، چيزى از او پذيرفته نمى شود، مگر اين که به ولايت ما، هدايت شوند.[13]
استاد مطهرى درباره اين روايات چنين مى گويد:
آيات و رواياتى که دلالت مى کند اعمال منکران نبوت يا امامت مقبول نيست، ناظر به آن است که آن انکارها از روى عناد و لجاج و تعصب باشد، ولى انکارهايى که صرفاً عدم اعتراف است و منشأ عدم اعتراف هم قصور است نه تقصير، مورد نظر آيات و روايات نيست. اين گونه منکران از نظر قرآن کريم، مستضعف[14] و مرجُون الامر (توبه، 106) به شمار مى روند.[15]
سومين پاسخ به ويژه نسبت به کسانى که در ترک ولايت و امامت مقصرند، اين است که همه مسلمانان قبول دارند که يکى از اساسى ترين شرط پذيرفتن عمل، داشتن توحيد است. از روايات شيعه و سنى نيز استفاده مى شود توحيد شرايطى دارد که يکى از آن شرايط، اقرار به امامت و ولايت است. اينک به نقل يک روايت از شيعه و يک روايت از اهل سنّت بسنده مى شود.
الف)روايت اماميه:
امام صادق(عليه السلام) فرمود:
خداوند تضمين کرده است اگر مؤمن به ربوبيت الهى اقرار کند و در کنار آن، رسالت محمد) و امامت على و(ديگر امامان)را بپذيرد و واجبات را انجام دهد، او را در جوار خود(بهشت)جاى دهد.[16]
از اين روايت و 34 روايت ديگر که در توحيد صدوق نقل شده است، سه شرط اساسى براى توحيد بر مى آيد:
1. اعتقاد و اقرار به رسالت محمد(صلى الله عليه وآله).
2. اعتقاد و اقرار به ولايت على و ائمه اطهار(عليهم السلام).
3. انجام واجبات و ترک محرمات.
اگر هر يک از اين شرط ها نباشد، توحيد نقض مى شود و عبادت فرد پذيرفته نمى شود. امام باقر(عليه السلام) فرمود:
ولايت ما، ولايت خداوند است که همه پيامبران با آن ولايت، مبعوث شده اند.[17]
ب)روايت عامه:
پيامبر اکرم(صلى الله عليه وآله) فرمود:
پيش از دو هزار سال از خلقت آسمان بر در بهشت نوشته شده بود: خدا يکى است و محمد(صلى الله عليه وآله) رسول خدا است که او را با على و نصرتش تأييد کرديم.[18]
پس معلوم مى شود ميان توحيد و رسالت پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) و امامت على(عليه السلام)، پيوند ويژه اى برقرار است.
پاسخ چهارم اين است که هم چنان که اعضاى انسان و هستى، با هم ارتباط دارند، و در جاى خود قرار گرفته اند، ميان اعمال و اخلاق و اعتقاد انسان چنين ارتباطى وجود دارد و هر کدام گوشه اى از چهره واقعى انسان را مى سازند. نسبت ولايت به چهره واقعى انسان مانند سر نسبت به بدن است. اگر سر نباشد، بدن نيست، پس اگر ولايت نباشد، عملى وجود نخواهد داشت; نه اين که هست و قبول نمى شود.
به اين روايت ها توجه کنيد:
1. پيامبر اکرم(صلى الله عليه وآله) فرمود:
اجعلوا اهل بيتى فيکم مکان الرأس من الجسد و مکان العينين من الرأس فان الجسد لايهتدى الا بالرأس و الرأس لايهتدى الا بالعينين.[19]
اهل بيت من را نسبت به خودتان مانند بدانيد نسبت به جسد و چشم نسبت به سر. همانا بدن بدون سر و سر بدون چشم هدايت نمى شود(مردم نيز بدون ولايت هيچند).
2. امام صادق(عليه السلام) فرمود:
اسلام عريان است. لباسش، حيا; زينتش، وقار; مروتش، کردار صالح و ستونش، ورع است. هر چيزى، اساس و پايه اى دارد که اساس اسلام، محبت(و ولايت)ما اهل بيت است.[20]
3. امام باقر(عليه السلام) فرموده است:
بناى اسلام بر پنج چيز استوار است: نماز، زکات، روزه، حج و ولايت[21] و به هيچ چيز مانند ولايت اين قدر سفارش نشده[22] است.

پي‌نوشت‌ها:
1. وسائل الشيعة، محمد بن حسين حر عاملى، احياء التراث العربى، 1391، چ 4، ج 14، ص 116.
2. سفينة البحار، ج 1.
3. وسائل الشيعة، ج 1، ص 34.
4. اصول کافى، يعقوب کلينى، ج 2، ص 349.
5. الحکم الزاهرة، على رضا صابرى، ج 1، ص 138، روايت 7011.
6. وسائل الشيعة، ج 1، ص 90.
7. الحکم الزاهرة، ج 2، ص 212، «من قبل الله عنه صلاة واحدة لم يعذبه و من قبل الله له حسنةً لم يعذبه».
8. از آيه «اليه يصعد الکلم الطيب و العمل الصالح يرفعه»(فاطر، 10) مى توان اين ارتباط متقابل را استفاده کرد. اين آيه دوگونه تفسير شده است: يکى اين که، کردار شايسته، سخن پاک و اعتقاد پاک را بالا مى برد. ديگر اين که، سخن پاک و اعتقاد پاک، کردار شايسته را بالا مى برد و ملکوتى مى سازد. مانعى ندارد که هر دو مقصود باشد; زيرا مفهوم هر دو تفسير اين است که اعتقاد و ايمان در پذيرش عمل و بالا رفتن عمل به سوى بالا تأثير دارد و عمل در سيراب شدن ايمان و بالا رفتن درجه ايمان. عدل الهى، مرتضى مطهرى، ص 332.
9. اصول کافي، ج 2، ص 60، ما تنال ولايتنا الا بالعمل و الورع.
10. وسائل الشيعه، باب 29 از ابواب مقدمه عبادات، ص 90، روايت 1.
11. در ادامه روايت آمده است: «اعمال آنان پذيرفته نمي شود، مگر آن که به دستور خدا عمل کنند و ولايت امامي را که دستور داده است، بپذيرند».
12. وسائل الشيعة، ص 93، روايت 12 و 14.
13. وسائل الشيعة، ج 1، ص 96، روايت 19.
14. اشاره به آيه 96 و 98 سوره نساء.
15. عدل الهي، مرتضي مطهري، ص 38.
16. توحيد صدوق، شيخ صدوق، مؤسسة النشر الاسلامي، جامعه مدرسين قم، ص 19، روايت 4.
17. الحکم الزاهرة، ج 1، ص 65، روايت 302.
18. کنز العمال في سنن الاقوال و الافعال، علي متقي، مؤسسة الرسالة، 1405، چ 5، ج 11، ص 624، روايت هاي 33043 - 33041.
19. الحکم الزاهرة،، ج 2، صص 70 ـ 71، روايت 2516.
20. بحارالانوار، ج 1، ص 373، روايت 2232.
21. همان، ج 1، ص 373، روايت 2232.
22. بحارالانوار،ج 27، ص 91.

پاسخ سوال سوم:
مصداق و مقصود از(فقيه) يا ولي فقيه دربحث ولايت فقيه، مجتهد جامع الشرايط است نه هرکس که فقه خوانده باشد. فقيه جامع الشرايط بايد سه ويژگي داشته باشد؛ (اجتهاد مطلق) ،( عدالت مطلق) ، و(قدرت مديريت واستعداد رهبري).يعني از سويي بايد صدر و ساقه ي اسلام را به طور عميق وبا استدلال واستنباط بشناسد و ازسوي ديگر، درتمام زمينه ها، حدود و ضوابط الهي را رعايت کند وازهيچ يک تخطّي و تخلّف ننمايد وازسوي سوّم، استعداد و توانايي مديريت و کشورداري ولوازم آن را واجد باشد.
در پاسخ به چرايي آن مي توان بيان داشت که:
يکي از ضروريات همه جوامع انساني داشتن رهبري شايسته و لايق و اطاعت و فرمانبرداري از اوست که هم? عقلا بر آن اتفاق و اعتراف دارند؛ زيرا بدون رهبر نه تنها هيچ گونه نظم، اتحاد و يکرنگي در جامعه برقرار نخواهد شد که هر گونه پيشرفت و سعادت نيز از جامعه رخت برخواهد بست. از ديدگاه شيعه رهبري جامعه در درجه اول بر عهد? رهبران الهي (پيامبر و امامان معصوم) است که از طرف خداوند براي اين مسئوليت مهم برگزيده شده اند، اما در عصر غيبت که دست همه از دامان امام معصوم کوتاه است اين مسئوليت را بر عهده فقيهان عادل جامع الشرايط گذاشته شده است. امام صادق (ع) فرمودند: هر گاه(فقيه) بر اساس حکم ما حکم نمايد هرکس از او پيروي نکند حکم خدا را سبک شمرده است و مخالفت با ما کرده است و مخالفت با ما، مخالفت با خداست که در حد شرک است.[1] شيخ صدوق، با سند معتبر از اسحاق بن يعقوب روايت کرده که مي گويد: از محمد بن عثمان عمري (دومين نائب خاص امام عصر (عج) در غيبت صغري) خواستم تا نامه اي را که در آن برخي مسائل مشکل را پرسيده بودم به امام عصر (عج) برساند در پاسخ من اين توقيع با خط مولاي ما امام زمان(عج) آمده بود که از جمله در آن آمده است: ...و اما الحوادث الواقعة فارجعوا فيها الي رواة حديثنا، فانهم حجتي عليکم و انا حجة الله عليکم... ،[2] اما در باره رويدادهايي که پيش مي آيد، به راويان حديث ما مراجعه کنيد که ايشان حجت من بر شما هستند و من حجت خداوند بر شما هستم.[3]
بنابراين با عدم دسترسي به رهبر معصوم اين فقيه جامع الشرايط است که به عنوان ولي فقيه در عصر غيبت عهده دار منصب ولايت و رهبري و ادار? امور جامعه اسلامي است . از آن جا که کثرت مراکز تصميم گيري در آن موجب اغتشاش در امور مي شود و مسئل? رهبري و ادار? جامعه اسلامي بر پايه نظم و انضباط است عقل اقتضا مي کند که يک نفر رهبر باشد بر اين اساس اطاعت از ولي فقيه بر همگان، حتي ساير فقها واجب است.[4] و زماني که يکي از آنان اقدام به تشکيل حکومت کرد و رهبري را بر عهده گرفت فقيهان ديگر، ملزم به اطاعت از او هستند و ديگر جايز نيست که در امور مربوط به حکومت مداخله کنند.[5] اما اينکه چنين رهبري بالاخره يک انسان عادي است و احتمال اشتباه و خطا و انحراف و سوء استفاده از قدرت و منصب و.... در باره او وجود دارد چه بايد کرد؟ اسلام تمهيداتي حکيمانه اي انديشيده است تا ضرر ناشي از اين خطرات را به حداقل برساند مثل اينکه براي تصدي اين مقام شرايط ويژه اي قرار داده است مانند اين که 1. مؤمن، عادل، متقي باشد. 2. فقيه اسلام شناس و آگاه به مسائل زمان باشد. 3. توانايي و حسن تدبير داشته باشد. 3. از صفات زشتي چون: حرص، بخل، طمع، جاه دوستي، سازشکاري و سست رأيي منزه باشد و...،[6] که از بين واجدين شرايط بايد بهترين و قوي ترين رهبر انتخاب شود. حال براي انتخاب چه بايد کرد و بهترين راه براي اين کار چيست؟
با توجه به اين که بنا نيست در زمان غيبت امام زمان (ع) مستقماً کسي را به اين مقام نصب کنند به نظر مي رسد که بهترين راه براي رسيدن انتخاب صحيح انتخاب توسط اکثريت مردم است؛ زيرا اگر چه تک تک مردم مصون از اشتباه و خطا نيستند و نيز اکثريت ممکن است اشتباه کنند، اما وقتي اکثريت مردم آگاهانه و آزادانه چيزي را انتخاب کنند، خطايشان کمتر است. اين روش امروزه در جوامع پيشرفته دنيا مورد توجه و عمل است. در قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران نيز براي انتخاب رهبر و لي فقيه اين روش تعيين شده است. در قانون اساسي است: پس از مرجع عاليقدر تقليد و رهبر کبير انقلاب جهاني اسلام و بنيانگذار جمهوري اسلامي ايران حضرت آيت‏الله‏العظمي امام خميني «قدس سره‏الشريف» که از طرف اکثريت قاطع مردم به مرجعيت و رهبري شناخته و پذيرفته شدند، تعيين رهبر به عهده خبرگان است که با رأي اکثريت مردم انتخاب مي شوند. خبرگان رهبري درباره همه فقهاء واجد شرايط مذکور در اصول پنجم و يکصد و نهم بررسي و مشورت مي کنند هر گاه يکي از آنان را اعلم به احکام و موضوعات فقهي يا مسائل سياسي و اجتماعي يا داراي مقبوليت عامه يا واجد برجستگي خاص در يکي از صفات مذکور در اصل يکصد و نهم تشخيص دهند او را به رهبري انتخاب مي کنند. [7]
اعضاء مجلس خبرگان رهبري نيز از بين افراد کارشناس، متخصص، با تقوا و مورد اعتماد مردم، با رأي مستقيم اکثريت ملت انتخاب مي شوند. پس با توجه به اينکه رهبر و ولي فقيه منتخب خبرگان ملت و خبرگان نيز منتخب مردم هستند اين انتخاب بسيار به واقع نزديک و از ضريب اطمينان بالايي برخوردار است تا زمام امور جامعه اسلامي به دست بهترين فردي که واجد همه شرايط در حد اعلا براي اين منصب خطير باشد سپرده شود. علاوه بر اين وظيفه، خبرگان وظيفه نظارت بر دارا بودن شرايط رهبري، عملکرد و انجام وظيفه صحيح رهبر و ولي فقيه را نيز بر عهده دارند و هر زمان تشخيص دهند که رهبر شرايط خود را از دست داده است او را عزل خواهند کرد و فرد مناسب ديگري را جايگزين خواهند کرد.
با توجه به آنچه بيان شد به نظر مي رسد فرآيند انتخاب رهبري در جمهوري اسلامي بهترين فرايند ممکن و قابل اجرا است.

پي نوشتها:
[1. وسايل الشيعه، ج 1، ص 67.
2. وسائل‏الشيعة، ج 27، ص 140.
3. براي اطلاع از مباحث پيرامون اين روايت نگاه کنيد: هادوي تهراني، مهدي، ولايت و ديانت، ص94-102.
4. هادوي تهراني، مهدي، ولايت و ديانت، ص142.
5. با استفاده از سؤال 786، (سايت: 845) نمايه: تعيين ولي فقيه.
6.vi] با استفاده از سؤال 920، (سايت: 2975) نمايه: ولي فقيه و عصمت.
7. قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران، اصل ???.
موفق و پيروز باشيد.

پربازدیدترین ها