چرا قرآن به مقدسات دیگر انسان ها توهین کرده است مثلا در قصه حضرت ابراهیم ...

متن سوال: 
در قرآن داستان تخريب حضرت ابراهيم به بت هاي بت پرستان ذکر و ستوده شده است در حالي که اين کار توهين به مقدسات ساير اديان به شمار مي آيد؟ مي دانيم در يکي از آيات قرآن آمده است به خدايان ساير اديان اهانت نکنيد تا مبادا آنها از روي اجبار به خداي شما توهين کنند. از طرفي مبارزه با يک عقيده خرافي کار شايسته اي است اما توهين به هر شخص و عقيده اي به هر صورت هرگز!

 سلام وقت شما بخیر

1 اینکه خدا می فرماید به بت های مشرکان توهین نکنید تا آنها به خدا توهین نکنند، به این معنا نیست که با ترویج بت پرستی مبارزه نکنید؛ بلکه مقصود این است که این مبارزه را طوری انجام دهید که ضرری متوجّه اسلام نشود، یا کمترین ضرر متوجّه اسلام و مسلمین شود.
چگونه این حکم می تواند به معنی نفی مبارزه با ترویج بت پرستی باشد، در حالی که این حکم در هنگام جنگ با بت پرستان نازل گشته است؟ در آن جنگ، مشرکان بت هبل را با خودشان به جنگ آورده بودند، و مسلمین، بت هبل را ناسزا می گفتند؛ و سفهای آنها نیز به خدا ناسزا می گفتند؛ در حالی که مشرکان مکّه، خودشان به خدا هم اعتقاد داشتند؛ و بتها را نمایندگان خدا می دانستند. لذا خداوند متعال ناسزا گویی به بتهای آنها را نهی نمود، ولی از مبارزه با آنها نهی نکرد.
2 اگر یک کافر بر ضدّ خداپرستی دست به استدلال بزند، ما کار او را توهین تلقّی نمی کنیم. حضرت ابراهیم(ع) نیز هیچ اهانتی نکرد؛ بلکه فقط بر ضدّ بت پرستی استدلال نمود؛ لکن استدلالی عینی. او مدام می گفت: بت ها خدا نیستند؛ چون قدرتی ندارند. امّا مردم، قبول نمی کردند لذا آن حضرت، همین استدلال را به صورت عینی به آنها نشان دادند. ایشان بتها را شکست و تبر را بر دوش بت بزرگ نهاد؛ آنگاه چنین استدلال نمود. از دو حال خارج نیست؛ یا بت ها قدرت دارند یا ندارند. اگر قدرت دارند، پس بپذیرید که بت بزرگ باقی بت ها را نابود کرده است؛ چرا که تبر به دست اوست. اگر می گویید او بت ها را تخریب نکرده و من این کار را کرده ام، پس بپذیرید که آنها هیچ قدرتی ندارند و یک بشر مثل من، از آنها قدرتمندتر است؛ تا آنجا که می تواند آنها را تخریب کند.

3 توهین به یک عقیده با انتقاد و ردّ یک عقیده تفاوت دارد. ما حقّ توهین به عقائد مردم را نداریم؛ چون اصل توهین نمودن، چه با جا و چه بی جا، کار زشتی است؛ امّا حقّ انتقاد از عقائد آنها و ردّ عقائدشان را داریم. کما اینکه اگر یک غیر مسلمان هم وارد مناظره با ما شود و بخواهد از اسلام انتقاد کند یا بر ضدّ آن استدلال نماید، ما او را تحمّل می کنیم؛ و استدلالی پاسخ می دهیم.

4امّا اگر اقدام به توطئه یا تبلیغ علیه اسلام بکند، روشن است که با او مقابله می کنیم. چرا که این کار، نوعی مبارزه و جنگ است؛ ما هم وقتی با آنها استدلالی سخن می گوییم، انتظار داریم که آنها هم با ما استدلالی برخورد کنند؛ امّا اگر دیدیم قدرت های حاکم بر جامعه ی کفر و شرک نمی گذارند حرف حقّ به گوش مردم برسد، راه مبارزه با قدرت حاکم را در پیش می گیریم تا راه ورود حقّ به گوش مردم را باز کنیم؛ و البته انتظار هم نداریم که در این مبارزه، اصحاب قدرت ساکت بنشینند. لذا تبعات این راه را هم می پذیریم. چرا که این قاعده ی مبارزه است.

  5آزادی عقیده یا آزادی تبلیغ عقیده؟
در جهان امروز مغالطه ی بزرگی در حال اجراست؛ که اکثر مخاطبین جهانی متوجّه آن نبوده و به راحتی در دام آن می افتند. آن مغالطه این است که عدّه ای شعار آزادی عقیده می دهند ولی منظورشان آزادی تبلیغ عقیده است نه آزادی عقیده.

بلی هر کسی آزاد است که هر عقیده ای را داشته باشد؛ امّا هر کسی آزاد نیست که هر عقیده ای را تبلیغ کند.

پربازدیدترین ها