کدام یک از پیامبران معصوم بودند و کدام یک به مقام امامت رسیدند؟

متن سوال: 
با عرض سلام وخسته نباشيد ، سوال من اين است که کدام يک از پيامبران معصوم بودند و کدام يک به مقام امامت رسيدند و چرا؟ لطفا از سه ، چهار نفر از آيت الله هاي محترم و اساتيد و مجتهدين سوال شود و پاسخ ايشان با ذکر نام آنها قيد شود و چند تا کتاب در اين رابطه معرفي گردد ،با تشکر و احترام فراوان

باسلام خدمت شما پرسشگر محترم
نکته: اختلافي ميان مراجع در مطالب بيان شده در مورد عصمت انبياء وجود ندارد.
پاسخ سوال اول:
در اعتقاد شيعه ي جعفري ، نبي يعني سفير و سخنگوي خدا که بدون واسطه ي بشري ، پيام تشريعي خدا را ، از خدا يا فرشته ي وحي گرفته ، به بندگان خدا مي رساند ؛ و غرض از ارسال انبياء ، تعليم شريعت الهي ، حکمت ، و تزکيّه ي عملي مردم است. و راه پيام رساني و تعليم و تزکيّه ي نبي يا کلام و گفتار است يا عمل و کردار يا سکوت و عدم نهي. لذا تا زماني که نبي ، به عدم ربط گفتار يا رفتار يا سکوت خود ، به خداوند متعال تصريح نکرده ، تمام گفته ها ، کرده ها و عدم اعتراضهاي او در حکم منبع دين خواهد بود..
طبق تعريف شيعه از نبي ، عصمت از لوازم عقلي و منطقي نبي خواهد بود. چون اگر نبي معصوم نباشد ، چگونه مي توان به صد در صد پيام الهي بودن سخن نبي يقين کرد.
حال بهتر است در مورد لزوم عصمت پيامبران کمي سخن بگوييم تا مطلب روشن گردد.
دلايل عقلي عصمت انبياء :
1- `پيامبر بايد معصوم باشد زيرا اگر پيامبران- که از عالم غيب و ماوراى طبيعت که در دسترس حواس انسان نيست، خبر مى‏دهند- مصون از دروغ عمدى و سهوى و نسيانى نباشند، گزارش آنان اطمينان آور نخواهد بود و مجرد برخوردارى از ملکه عدالت کافى نيست، زيرا عدالت، احتمال دروغ عمدى را نفى مى‏کند ولى احتمال سهو و نسيان را نفى نمى‏کند. با چنين احتمالى چگونه مى‏توان به گزارش غيبى آنان اعتماد کرد و سرنوشت ابدى خويش را به گزارش محتمل الخطاى آنان سپرد؟
البته در اخبار عادل در باره امور عادى، مى‏توان به اصول عقلائى، مانند «اصالت عدم سهو و نسيان» اکتفا کرد و آن خبر را صحيح تلقى کرد ولى اصول مذکور تنها مفيد گمان و مظنه است که اگر چه در فروع دين مى‏توان آنها را پذيرفت، ليکن در اصول دين که بايد بر اساس علم و يقين باشد، نمى‏توان به آنها اکتفا کرد. از طرف ديگر کلام معصوم مى‏تواند حد وسط برهان قرار گيرد و اگر احتمال سهو و نسيان نسبت به پيامبران روا باشد، اخبار آنان يقين آور نبوده، نمى‏توان کلام آنها را حد وسط قرار داد، زيرا مقدمات برهان بايد يقينى باشد و گرنه مفيد نتيجه قطعى نخواهد بود.
2- از آن جا که پيامبران اسوه و الگوى مردمند و جامعه در رفتار و گفتار خود به آنها اقتدا مى‏کند، اگر احتمال خلاف نسبت به آنان روا باشد، نمى‏توانند الگو قرار گيرند.
3- اگر پيامبران اهل عصيان باشند، بايد آنان را از اين عمل نهى کرد و هشدار داد، و از طرفى اطاعتشان واجب و ايذا و آزارشان حرام است و اين تناقص درمقام عمل است که از نظر عقل مردود است. (آيه الله جوادي آملي،تفسير موضوعي قرآن کريم ج 9 (سيره رسول اکرم در قرآن) به نقل از سايت تبيان )
در نتيجه پيامبر بايد معصوم باشد و يکي از ويژگي هاي لاينفک نبي معصوم بودن اوست.
دلايل نقلي عصمت انبياء:
اول، آياتى که انبياء را جزء مخلصين شمرده و مخلصين کسانى هستند که حتى شيطان از گمراه کردن آنها مايوس شده و آنها را استثناء کرده است «قال فبعزتک لاغوينهم اجمعين الا عبادک منهم المخلصين»( ص/ 82) گفت: به عزتت سوگند همه آنان راگمراه خواهم کرد، مگر بندگان خالص تو از ميان آنها. مخلص مساوى با معصوم است، که قطعا انبياء مصاديق آنند که خداوند متعال فرمود:« واذکر فى الکتاب موسى انه کان مخلصا و کان رسولا نبيا» (مريم/ 51) در اين کتاب از موسى ياد کن که او مخلص بود و رسول و پيامبر والا مقام. و نيز فرموده است: «کذلک لنصرف عنه السوء والفحشاء انه من عبادنا المخلصين» (يوسف/ 24) اينچنين کرديم تا بدى و فحشاء را از او دور سازيم چرا که او ازبندگان مخلص ما بود.
دوم، قرآن کريم اطاعت انبياء را بطور مطلق لازم دانسته «و ما ارسلنا من رسول الاليطاع باذن اللّه» (نساء/64) و لازمه اطاعت مطلق، عصمت است.
سوم، قرآن کريم مناصب الهى را به کسانى اختصاص داده که آلوده به ظلم نباشند. «لا ينال عهدى الظالمين» (بقره/ 124) و هر گناهى دست کم ظلم به نفس مى باشد و هرگنهکارى در عرف قرآن کريم، ظالم ناميده مى شود.
با توجه به مطالب مذکور همه پيامبران معصومند ولى عصمت داراى مراتب مختلفى است و برخى از انبياء به ويژه پيامبر اسلام(ص) در رتبه عصمت بالاترى قرار دارند. ليکن سه مرحله از عصمت در ميان همه انبيا وجود داشته است و هيچ پيغمبرى فاقد اين سه مرحله نبوده است. آن سه مرحله عبارت است از: 1- عصمت در تلقى وحى، 2- عصمت در تبليغ و بيان وحى، 3- عصمت در عمل به پيام وحى. به عبارت ديگر: 1- هيچ پيامبرى در دريافت وحى گرفتار خطا و اشتباه نمى‏شود. 2- در ابلاغ وحى نيز نه از خود چيزى بر آن مى‏افزايد و نه آن را فراموش و اشتباه مى‏کند. 3- در عمل و اجراء نيز عمداً و سهواً برخلاف آنچه وحى رسالى و تشريعى شده است عمل نمى‏کند. اين مرتبه را عصمت حداقلى (Minimal) گويند که بدون آن نبوت شکل نمى‏گيرد، ليکن مراتب بالاترى از عصمت نيز وجود دارد که بالاترين مرتبه آن «عصمت حداکثرى (Maximal)» است که براساس آن حتى ترک اولى نيز صورت نمى‏پذيرد.

پاس سوال دوم:
نبوت و امامت مقامي الهي است که خداوند آن را براساس لياقت به شخصي مي‌دهد تا هدايت مردم را به عهده گيرد. خداوند درباره حضرت ابراهيم‌ (ع) بعد از اينکه از امتحانات الهي سربلند بيرون آمد، مي‌فرمايد: إنّي جاعلک للناس إمامًا (بقره‌، 124) اي ابراهيم‌!من مقام امامت را به تو دادم‌. حضرت ابراهيم‌غ از خداوند درخواست کرد که اين مقام را به فرزندانش هم بدهد. خداوند در جواب فرمود: لاينال عهدي الظّـَلمين‌ اين مقام‌، به ظالمان نمي‌رسد، يعني اگر فرزندانت لايق اين مقام باشند، به آنها هم داده مي‌شود و گرنه داده نخواهد شد.

جهت آگاهي بيشتر به کتب زير مراجعه نماييد:
1. کتاب وحي و نبوت، آيت الله جوادي آملي.
2. کتاب عصمت پيامبر، آيت الله جعفر سبحاني.
3. کتاب آموزش عقايد، آيت الله محمد تقي مصباح يزدي.

موفق و پيروز باشيد.

پربازدیدترین ها