گریبان چاک زدن بانوان حرم در عزای امام حسین علیه السلام صحت دارد؟

متن سوال: 
با سلام و خسته نباشيد در تمامي کتب آمده که حضرت زينب و زن هاي ديگر موجود در حرم امام حسين(عليه السلام) همه هنگام ديدن بدن بي سر امام گريبان چاک کردند و مو آشفته نمودند آيا گريبان چاک دادن شايسته حريم حسيني مي باشد ؟

باسلام خدمت شما پرسشگر محترم اولا : اينکه گفته ايد : « در تمامي کتب آمده که حضرت زينب و زنهاي ديگر موجود در حرم امام حسين (عليه السلام) همه هنگام ديدن بدن بي سر امام گريبان چاک کردند و مو آشفته نمودند » ، در اين رابطه بايد بگوئيم : در کتابها به اين صورت که شما گفتيد ، روايتي نيامده و يا حداقل ما نيافتيم ؛ و در رواياتي هم که در اين زمينه نقل شده ، اشاره اي به آشفته نمودن مو نشده است : روايت اول ( در مجلس يزيد ) : ثم وضع رأس الحسين ع بين يديه و أجلس النساء خلفه لئلا ينظرون إليه فرآه علي بن الحسين ع فلم يأکل الرءوس بعد ذلک أبدا و أما زينب فإنها لما رأته فأهوت إلي جيبها فشقت ، ثم نادت بصوت حزين يفزع القلوب ، يا حسيناه ! يا حبيب رسول الله ! يا بن مکة ومني ! يا بن فاطمة الزهراء سيدة النساء ! يا بن محمد المصطفي . قال : فأبکت والله کل من کان ، ويزيد عليه لعائن الله ساکت ... ثم دعا يزيد عليه اللعنة بقضيب خيزران فجعل ينکت به ثنايا الحسين عليه السلام و جعل يزيد يتمثل بأبيات ابن الزبعري : ليت أشياخي ببدر شهدوا * جزع الخزرج من وقع الأسل لأهلوا واستهلوا فرحا * ولقالوا يا يزيد لا تشل قد قتلنا القوم من ساداتهم * و عدلناه ببدر فاعتدل لعبت هاشم بالملک فلا * خبر جاء ولا وحي نزل لست من خندف إن لم أنتقم * من بني أحمد ما کان فعل االلهوف ـ سيد بن طاووس ـ ص 178 و 179 و 180 . ... يزيد، سر مبارک امام عليه السّلام را در پيش رو گذاشت و زنان را در پشت سر خود جاي داد تا چشم ايشان به سر مطهرامام حسين عليه السّلام نيفتد اما سيدالساجدين عليه السّلام چشمش بر آن سر نازنين افتاد و بعد از آن صحنه دلخراش ، ديگر تا آخر عمرش گوشت سَرِ حلال گوشتي تناول نفرمود. وقتي زينب عليها السّلام سر مبارک برادر خود را ديد از شدت ناراحتي دست در گريبان برد و آن را پاره سپس به آواز غمناک فرياد واحسيناه .... برآورد به قسمي که ناله اش دلها راخراشيد. راوي مي گويد: به خدا سوگند همه آن کساني که در مجلس يزيد حضور داشتند از ناله جانسوز او به گريه و افغان افتادند و در آن حال خود آن پليد لب از گفتار فرو بست و ساکت بود ... سپس يزيد لعين چوب خيزران طلب کرد ( همين که چوب را به او دادند ) مکرر به دندان مبارک فرزند رسول الله صلي الله عليه و آله مي زد. و مي گفت : بني هاشم (هواي سلطنت داشتند) و با مُلک و سلطنت بازي کردند ( و اسلام را بهانه کردند ) ؛ و در حقيقت هيچ خبر آسماني نيامده بود و هيچ وحيي هم نازل نشده بود (مراد آن کافر از بني هاشم جسارت نسبت به پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله است ) اي کاش بزرگان قوم من که در جنگ بدر کشته شدند در اينجا حاضر بودند و مشاهده مي کردند که چگونه طائفه خزرج که ياور رسول الله بودند، از شمشيرهاي ما به جزع و افغان آمده اند، تا از ديدن اين صحنه ، صداها به شادي بلند مي کردند و صورتهايشان از شدت سرور و خرسندي ، درخشنده مي شد و مي گفتند: اي يزيد دستت شل مباد، ما بزرگان خزرج را در جنگ احد کشتيم و اين معامله را با معامله بدر برابر داشتيم و جنگ بدر بر جنگ احد زيادتي ننمود. از نسل خندف نباشم اگر از اولاد احمد مختار انتقام خون کشتگان بدر را نمي گرفتم در اين روايت فقط داستان گريبان چاک دادن آمده است و بس. روايت دوم عن خالد بن سدير أخي حنان بن سدير قال سئلت ابا عبد الله عليه السلام ... ولا شئ في اللطم علي الخدود سوي الاستغفار والتوبة ، وقد شققن الجيوب ولطمن الخدود الفاطميات علي الحسين بن علي عليهما السلام . تهذيب الأحکام ج8 ، ص 325 ، باب الکفارات . خالد بن سديرمي گويد : از امام صادق عليه السلام ( در مورد مردي که در مرگ پدر ، مادر ، برادر ، و يا يکي از نزديکانش لباس خود را پاره کند ( گريبان چاک بزند ) ) پرسيدم ، حضرت فرمود : کسي که (در مصيبت نزديکان خود ) به صورت خود بزند کفاره بر عهده او نيست فقط بايد ( بخاطر اين کارش ) توبه کند ، همانا بانوان حرم ( حسيني در کربلا ) در مصيبت حسين بن علي عليهما السلام گريبان چاک زدند و به صورت مي زدند . دو نکته در دو حديثي که گذشت شايسته دقت است : نکته اول : در روايت دوم، امام عليه السلام، گريبان چاک زدن را بدون کوچکترين اشکالي به بانوان حرم نسبت داد و عمل بانوان حرم را نکوهش نکرد . پس معلوم مي شود اين عمل با شأن و منزلت حرم حسيني هيچ منافاتي ندارد . نکته دوّم : در هيچ يک از اين دو روايت در مورد اينکه بانوان حرم درمصيبت حضرت سيدالشهداء عليه السلام موهاي خود را پريشان نمودند ، چيزي نيامده بود . و اما در مورد قسمت دوم سؤال شما که گفتيد : (آيا گريبان چاگ دادن شايسته حريم حسيني مي باشد؟ ) نکته هاي را خدمت تان عرض مي کنيم : شهادت امام حسين عليه السلام بزرگترين مصيبت : اولا : بايد توجه کنيم، مصيبتي که در کربلا اتفاق افتاد مصيبتي ساده ومعمولي نبود و فردي که به شهادت رسيد انساني عادي و معمولي نبوده است، بلکه مصيبت و گريه ها بر غم از دست دادن و شهادت حجت خدا و سيد جوانان بهشت بود. امام رضا عليه السلام در اين باره مي فرمايد : ... قال الرضا عليه السلام ... ان يوم قتل الحسين اقرح جفوننا واسبل دموعنا ، واذل عزيزنا ، أرض کربلا أورثتنا الکرب والبلاء إلي يوم الانقضاء فعلي مثل الحسين فلبيک الباکون ، فان البکاء عليه يحط الذنوب العظام ثم قال عليه السلام کان أبي عليه السلام إذا دخل شهر المحرم لا يري ضاحکا ، وکانت الکئابة تغلب عليه حتي تمضي منه عشرة أيام فإذا کان يوم العاشر کان ذلک اليوم يوم مصيبته وحزنه وبکائه ويقول هو اليوم الذي قتل فيه الحسين عليه السلام الأمالي ـ شيخ صدوق ـ ص 190 و 191 ، باب حديث الرضا عن يوم عاشوراء ، ح 199 / 2 ؛ روضة الواعظين ـ فتال نيشابوري ـ ج1، ص210 ؛ المأتم الحسيني ـ علامه سيد عبدالحسين شرف الدين الموسوي ـ ج4 ، ص 10 و 11. روز شهادت حسين ( عليه السلام ) پلک هاي ما را مجروح کرد و اشکهاي ما را سرازير نمود، عزيز ما را ( به ظاهر و در نظر مردم ) خوار نمود . زمين کربلا تا روز قيامت براي ما سختي و بلا را به ارث گذاشت . پس گريه کننده گان براي شخصيتي همانند حسين ، بايد اشک بريزند ، زيرا که گريه براي حسين گناهان بزرگ را از بين مي برد . سپس فرمود : چون ماه محرم فرا مي رسيد ، هيچ کس پدرم موسي بن جعفر را خندان نمي ديد، تا ده روز از اين ماه حزن و اندوه بر او غلبه مي کرد ؛ و وقتي که روز دهم فرا مي رسيد ، آن روز ، روز مصيبت و غم و اندوه و گريه پدرم بود ، مي فرمود : امروز روزي است که حسين عليه السلام يه شهادت رسيده است . گريبان چاک زدن اختصاص به حريم حسيني ندارد ثانيا : گريبان چاک زدن اختصاص به حريم حسيني ندارد بلکه طبق روايات، حضرت موسي عليه السلام براي حضرت هارون عليه السلام ، و زنان انصار(به محض شنيدن خبر (شايعه) شهادت پيامبر اکرم در جنگ احد ) براي پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله ، و امام حسن عسکري عليه السلام در وفات برادر بزگوار و در شهادت پدرش امام هادي عليه السلام گريبانش را چاک داد . گريبان چاک زدن حضرت موسي در وفات حضرت هارون عليهما السلام ... عن الصادق عليه السلام وسأله عن شق الرجل ثوبه علي أبيه و أمه وأخيه أو علي قريب له فقال : لا بأس بشق الجيوب قد شق موسي بن عمران علي أخيه هارون . بحار الأنوار ج 79 ، ص 106 ، باب : في لطم الخدود و شق الجيوب و الثياب و النياحة . خالد بن سديرمي گويد : از امام صادق عليه السلام ( در مورد مردي که در مرگ پدر ، مادر ، برادر ، و يا يکي از نزديکانش لباس خود را پاره کند ( گريبان چاک بزند ) ) پرسيدم ، حضرت فرمود : گريبان چاک زدن اشکالي ندارد ، همانا موسي بن عمران در وفات برادرش هارون گريبان چاک زد . زنان انصار و گريبان چاک زدن براي پيامبر اکرم : ... نساء الأنصار قد خدشن الوجوه ونشرن الشعور وجززن النواصي وخرقن الجيوب وحرمن البطون علي النبي ( صلي الله عليه وآله ) فلما رأينه قال لهن خيرا وأمرهن أن يستترن ويدخلن منازلهن ... الکافي ج 8 ، ص 322 ، باب غزوة أحد و قصة المنهزمين ، ح 502 . زنان انصار ( به محض شنيدن خبر ( شايعه ) شهادت پيامبر اکرم صلي الله عليه وآله در جنگ احد) صورت هاي خود را خراشيدند و موهاي خود را پريشان نمودند و موهاي جلوي سر خود را کندند و گريبانها چاک زدند و غذا خوردن را بر خود حرام کردند . و زماني که پيامبر را ديدند ، حضرت دعاي خير براي آنان کرد و آنها را امر نمود که خود را بپوشانند و به منزلهاي خود بروند ... همانطور که مي بينيد پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله و سلم وقتي با زنان مواجه شد براي آنان دعاي خير فرمود . امام حسن عسکري در وفات برادر بزرگوارش محمد بن علي الهادي عليهم السلام گريبانش را پاره کرد : محمد بن يحيي وغيره ، عن سعد بن عبد الله ، عن جماعة من بني هاشم منهم الحسن ابن الحسن الأفطس أنهم حضروا - يوم توفي محمد بن علي بن محمد - باب أبي الحسن يعزونه وقد بسط له في صحن داره والنساء جلوس حوله ، فقالوا : قدرنا أن يکون حوله من آل أبي طالب وبني هاشم وقريش مائة وخمسون رجلا سوي مواليه وسائر الناس إذ نظر إلي الحسن بن علي قد جاء مشقوق الجيب ، حتي قام عن يمينه ونحن لا نعرفه ، فنظر إليه أبو الحسن عليه السلام بعد ساعة فقال : يا بني أحدث لله عز وجل شکرا ، فقد أحدث فيک أمرا ، فبکي الفتي وحمد الله واسترجع ، وقال : الحمد لله رب العالمين وأنا أسأل الله تمام نعمه لنا فيک وإنا لله وإنا إليه راجعون ، فسألنا عنه ، فقيل : هذا الحسن ابنه ، وقدرنا له في ذلک الوقت عشرين سنة أو أرجح ، فيومئذ عرفناه وعلمنا أنه قد أشار إليه بالإمامة وأقامه مقامه . الکافي ج 1 ، ص 326 و 327 ، حضرت 8 ، باب : الإشارة والنص علي أبي محمد عليه السلام ؛ وسائل الشيعة ج 3 ، ص 273 و274 ، حديث 3632 ، أبواب الدفن وما يناسبه ، باب 84 : باب کراهة الصياح علي الميت وشق الثوب علي غير الأب والأخ والقرابة ، وکفارة ذلک ، حديث 3 در اين باب ؛ جامع الأحاديث الشيعة ج 3 ، ص 491 و 492 ، حديث4823 ،أبواب التعزية والتسلية والبکاء علي ميت وصبر المصاب ، باب ( 8 ) حکم الصياح والصراخ بالويل والعويل الثبور والدعاء بالذل والثکل والنوح ولطم الوجه والصدر وتصفيق اليد علي اليد وجز الشعر ونشره وإقامة النياحة وشق الثياب ، حديث 39 در اين باب . حسن بن حسن افطس مي گويد : روزي که محمد بن علي بن محمد وفات يافته بود با عده اي از بني هاشم براي عرض تسليت به محضر امام هادي عليه السلام شرفياب شديم ، در حياط خانه براي حضرت فرشي انداخته بودند و بانوان حرم اطراف ايشان نشسته بودند ، افرادي که با من بودند گفتند : به نظر ما به غير از خادمين حضرت و بقيه مردم ، حدود 150 نفر از مردان آل ابي طالب و بني هاشم و قريش اطراف امام عليه السلام جمع شده اند . در اين هنگام امام هادي عليه السلام حسن بن علي عليه السلام نگاه کرد که با گريبان چاک زده وارد مجلس شد و در طرف راست امام عليه السلام ايستاد ، ما ايشان را نشناختيم ، بعد از ساعتي حضرت ابوالحسن امام هادي عليه السلام به ايشان نگاه کرد و فرمود : اي فرزندم خداوند را سپاس گو ، همانا امر امامت را در تو قرار داده است ، جوان (حسن بن علي عليه السلام ) گريه کرد و خدا را سپاس گفت و کلمه استرجاع (إنا لله وإنا إليه راجعون ) را بر زبان جاري نمود . و فرمود : ستايش خدايي را که پروردگار جهانيان است . من از خدا مي خواهم که تمام نعمت ما را در بقاء حيات شما قرار دهد (خداوند عمر شما را طولاني فرمايد) و ما از آنِ خدا هستيم ، و به سوي او باز مي گرديم . حسن بن حسن افطس مي گويد : ما پرسيديم اين جوان کيست ؟ گفته شد : ايشان حسن فرزند امام هادي است . سن حسن بن علي عليه السلام در آن زمان حدود 20 سال و يا بيشتر بود ، و در همان مجلس بود که ما حسن بن علي عليه السلام را شناختيم و دانستيم که امام هادي عليه السلام با آن کلامش (فقد أحدث فيک أمرا = همانا خداوند امر امامت را در تو قرار داده است ) به امامت ايشان اشاره فرمود و حسن بن علي عليه السلام را به جانشيني خود برگزيد . گريبان چاک زدن امام حسن عسکري در شهادت امام هادي عليهما السلام کشف الغمة ( نقلا من کتاب الدلائل ) لعبد الله بن جعفر الحميري ، عن أبي هاشم الجعفري قال خرج أبو محمد عليه السلام في جنازة أبي الحسن عليه السلام وقميصه مشقوق فکتب اليه أبو عون من رأيت أو بلغک من الأئمة شق ثوبه في مثل هذا فکتب اليه أبو محمد عليه السلام يا أحمق ما يدريک ما هذا قد شق موسي علي هارون أخيه . وسائل الشيعة ج 3 ، ص 274 ، حديث 3634 ، أبواب الدفن وما يناسبه ، باب 84 : باب کراهة الصياح علي الميت وشق الثوب علي غير الأب والأخ والقرابة ، وکفارة ذلک ، حديث 5 در اين باب ؛ جامع الأحاديث الشيعة ج 3 ، ص 490 ، حديث4820 ،أبواب التعزية والتسلية والبکاء علي ميت وصبر المصاب ، باب ( 8 ) حکم الصياح والصراخ بالويل والعويل الثبور والدعاء بالذل والثکل والنوح ولطم الوجه والصدر وتصفيق اليد علي اليد وجز الشعر ونشره وإقامة النياحة وشق الثياب ، حديث 36 در اين باب . ابو هاشم جعفري مي گويد : در تشييع جنازه امام هادي عليه السلام ، امام حسن عسکري عليه السلام در حالي که گريبان چاک زده بود بيرون آمد ، ابوعون به در نامه اي حضرت نوشت چه کسي را ديده اي و يا از کدامين امام به تو رسيده که گريبان لباسش را در چنين مصيبتي چاک بزند ؟ امام حسن عسکري عليه السلام در جواب او نوشت : اي احمق تو چه مي داني اين کار چيست ؟ ( و من در مصيبت چه کسي گريبان چاک زده ام ) حضرت موسي نيز در وفات برادرش هارون عليهما السلام گريبان چاک زد . گريبان چاک زدن درمرگ يزيد بن عمربن هبيره درسال 182 ( آخرين حاکم اموي در عراق ) : وقتي ابن هبيره در شهر واسط به دست عباسيان کشته شد ، ابوعطاء سندي اين اشعار را در رثاء او سرود : ألا إن عينا لم تجد يوم واسط * عليک بجاري دمعها لجمود عشية قام النائحات وشققت * جيوب بأيدي مأتم وخدود . . . الطبري، أبي جعفر محمد بن جرير(متوفي310) ، تاريخ الطبري ج4 ، ص364 ، ناشر : دار الکتب العلمية ـ بيروت ـ ؛ ابن عساکر ، أبي القاسم علي بن الحسن إبن هبة الله بن عبد الله الشافعي (متوفي571) ، تاريخ مدينة دمشق وذکر فضلها وتسمية من حلها من الأماثل ج 65 ، ص 334 ، ترجمه : يزيد بن عمر بن هبيرة ، رقم : 8328 ، تحقيق : محب الدين أبي سعيد عمر بن غرامة العمري ، ناشر : دار الفکر - بيروت - 1995 . همانا چشمي که روز کشته شدنت در شهر واسط براي تو اشکش جاري نشود ، خشک باد در شب گذشته زنان نوحه خوان در عزاي تو نوحه سر دادند و دستان مصيبت زده در مصيبت از دست دادن تو گريبانها چاک زدند و گونه ها خراشيدند ( يا در مصيبت تو زنان عزادار گريبانها چاک زدند و گونه ها خراشيدند ) . گريبان چاک زدن در مرگ نووي ( يکي از علماي پرآوازه اهل سنت ) : در مرگ نووي اشعار زيادي سروده شدکه در يکي از آن اشعار چنين آمده است : خطب رفع من شق الجيوب له ... فقد شققت جَنَاني دون قمصان علاء الدين علي بن إبراهيم بن العطار (المتوفي724هـ) ، تحفة الطالبين في ترجمة الإمام النووي ، ج1 ، ص20 . ( نووي ) بلند مرتبه است آنکه در مرگ او گريبانها چاک داده شود . . . من در مرگ او نه تنها گريبان بلکه قلبم را نيز چاک زدم . فتاواي علما ثالثا : بسياري از علما با استناد به اين روايات به جواز گريبان چاک زدن در مرگ پدر يا برادر، فتوا داده اند . به اين عبارات توجه کنيد : شهيد اول رحمة الله عليه مي فرمايد : واستثني الأصحاب إلا ابن إدريس شق الثوب علي موت الأب والأخ لفعل العسکري علي الهادي ، وفعل الفاطميات علي الحسين ( عليه السلام ) ... عن خالد بن سدير ، عن الصادق ( عليه السلام ) ، وسأله عن شق الرجل ثوبه علي أبيه وأمه وأخيه ، أو علي قريب له ؟ فقال : لا بأس بشق الجيوب ، قد شق موسي بن عمران علي أخيه هارون . ذکري شيعة في احکام الشريعة ـ شهيد اول ـ ج2 ، ص 56 و 57 ، باب البحث الرابع : النياحة . بجز ابن ادريس حلي تمامي علماي شيعه گريبان چاک زدن را در مرگ پدر و برادر جايز مي دانند زيرا امام حسن عسکري در شهادت امام هادي عليهما السلام گريبان چاک زد و بانوان حرم حسيني نيز در شهادت حسين عليه السلام گريبان چاک زدند ... خالد بن سدير مي گويد : از امام صادق عليه السلام ( در مورد مردي که در مرگ پدر ، مادر ، برادر ، و يا يکي از نزديکانش لباس خود را پاره کند ( گريبان چاک بزند ) ) پرسيدم ، حضرت فرمود : گريبان چاک زدن اشکالي ندارد ، همانا موسي بن عمران در وفات برادرش هارون گريبان چاک زد . شق الثوب علي غير الأب والأخ من الأقارب وغيرهم لما فيه من إضاعة المال والسخط بقضاء الله وعلي استثناء الأب و الأخ أکثر الأصحاب لان العسکري عليه السلام شق ثوبه علي أبيه الهادي عليه السلام خلف وقدام وفعله الفاطميات علي الحسين عليه السلام وعن الصادق عليه السلام إن موسي عليه السلام شق علي أخيه هارون ... روض الجنان ـ شهيد ثاني ـ ص 320 و 321 ، باب نبش القبر . شهيد ثاني مي فرمايد : بجز در مرگ پدر و برادر ، گريبان چاک زدن در مرگ ديگر نزديکان حرام است زيرا که موجب از بين رفتن مال ( اسراف ) و نا خشنودي ( و اعتراض ) به قضاي الهي است . و بيشتر علماي شيعه گريبان چاک زدن را در مرگ پدر و برادر استثناء کرده اند زيرا امام حسن عسکري عليه السلام در شهادت پدر بزرگوارش امام هادي عليه السلام گريبانش را از جلو و پشت سر چاک زد و بانوان حرم حسيني نيز در مصيبت امام حسين عليه السلام گريبان چاک زدند و از امام صادق عليه السلام نقل شده که فرمود : همانا موسي بن عمران در وفات برادرش هارون گريبان چاک زد . وأما الاستثناء ، فدليله ما استفيض في الأخبار من فعل أبي محمد الحسن عليه السلام علي أبيه الهادي عليه السلام ، وفي بعضها تعليل بأن موسي شق ثوبه علي هارون ، ولما نقل من فعل الفاطميات علي الحسين عليه السلام . غنائم الأيام ـ ميرزاي قمي ـ ج3 ، ص 556 و 557 ، باب شق الثوب علي الميت . دليل علما بر استثناي گريبان چاک زدن در مرگ پدر و برادر روايات مستفيضي است که در مورد گريبان چاک زدن امام حسن عسکري عليه السلام در شهادت امام هادي عليه السلام و گريبان چاک زدن حضرت موسي در وفات حضرت هارون عليهما السلام و گريبان چاک زدن بانوان حرم حسيني در مصيبت شهادت امام حسين عليه السلام ، به ما رسيده است . عزاداري سيره مسلمين رابعا : سنت عزاداري بر مرگ عزيزان با صرف نظر از شيعيان، در بين اکثر ملل جهان با هر گرايش ديني و مذهبي که داشته اند امري رائج بوده و هست که براي پرهيز از طولاني شدن در اين مختصر از آن صرف نظر مي کنيم، ولي در ميان مسلمانان اعم از شيعه و سني طبق نقل، در برخي از کتابها به اين رسم رائج که جنبه عاطفي هم دارد اهميّت مي داده اند. محدثين و مورخين نوشته اند ، زنان پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله و سلم در عزاي ايشان به سينه و صورت مي زدند، و مسلمانان درعزاي عبدالمؤمن و جويني و ابن جوزي ( از علماي اهل سنت ) طبل مي زدند و بازارها را تعطيل نموده و در بعضي موارد تا يک سال عزاداري نمودند . به اين موارد توجه فرمائيد : زنان پيامبر اولين طراحان سينه زني ابن هشام نقل مي کند : قال ابن اسحاق وحدثني يحيي بن عباد بن عبدالله بن الزبير عن أبيه عباد قال سمعت عائشة تقول . . . قمت ألتدم مع النساء وأضرب وجهي . عبد الملک بن هشام بن أيوب الحميري المعافري أبو محمد ( متوفي 213 ) ، السيرة النبوية ج6، ص75، ح 26391 ، تحقيق : طه عبد الرءوف سعد ، ناشر : دار الجيل ـ بيروت ـ ، الطبعة : الأولي ، سال چاپ : 1411 ؛ ابن حنبل أبو عبدالله الشيباني ، احمد (متوفي 241) ، مسند ج 6 ، ص 274 ، ناشر : مؤسسة قرطبة - مصر ؛ البلاذري ، أحمد بن يحيي بن جابر (المتوفي : 279هـ) ، أنساب الأشراف ج1 ص 243 ؛ مسند أبي يعلي ، اسم المؤلف: أبو يعلي الموصلي التميمي ، أحمد بن علي بن المثني ( متوفي 307 ) ، مسند أبي يعلي ج 8 ، ص63 ، تحقيق : حسين سليم أسد ، ناشر : دار المأمون للتراث - دمشق - ، الطبعة : الأولي ، 1404 - 1984 ؛ الطبري ، أبي جعفر محمد بن جرير ، متوفي 310 ، تاريخ الأمم و الملوک ج 2 ، ص 232 ، ناشر : دار الکتب العلمية - بيروت . . . . عايشه مي گويد : ( زماني که پيامبر خدا از دنيا رفت ) من به همراه بقيه زنان پيامبر سينه مي زديم و من به صورتم مي زدم . ابن منظور در ترجمه واژه « لدم » مي نويسد : لدم : اللدم ضرب المرأة صدرها . . . و التدام النساء : ضربهن صدورهن ووجوههن في النياحة . ابن منظور ، محمد بن مکرم بن منظور الأفريقي المصري (متوفي 711 ) ، لسان العرب ج12، ص 539 ، ناشر : دار صادر - بيروت ، الطبعة : الأولي . لدم : به معناي به سينه زدن زن مي باشد . . . و التدام زنان : به معناي به سينه و صورت زدن زنان در مصيبت است . صالحي شامي در ذيل حديث عائشه مي نويسد : وهذا الحديث تفرد به ابن إسحاق ، وهو حسن الحديث إذا صرع بالتحدث ، وقد صرح به فقال : حدثني يحيي بن عباد بن عبد الله بن الزبير عن أبيه قال : سمعت عائشة إلخ . الصالحي الشامي (متوفي 942) ، سبل الهدي و الرشاد ج12، ص 267، تحقيق وتعليق : الشيخ عادل أحمد عبد الموجود ، الشيخ علي محمد معوض، ناشر : دار الکتب العلمية - بيروت - لبنان، چاپ : الأولي ، سال چاپ : 1414 - 1993 م . اين حديث را فقط ابن اسحاق نقل کرده است ، و زماني که ابن اسحاق تصريح به شنيدن حديث کند، حديثش حسن و قابل اعتماد است . وي در اين حديث مي گويد : از يحيي بن عباد بن عبد الله بن الزبير شنيدم که از پدرش نقل مي نمود که وي از عايشه شنيده است . . . ابن تيميه در مورد ابن اسحاق مي گويد : وبن إسحاق اذا قال حدثني فحديثه صحيح عند أهل الحديث . ابن تيمية الحراني ، احمد بن عبد الحليم أبوالعباس، ( الوفاة: 728 )، کتب ورسائل وفتاوي ابن تيميه في الفقه ،جزء33 ، ص 86 ، تحقيق : عبد الرحمن بن محمد بن قاسم العاصمي النجدي ، ناشر : مکتبة ابن تيمية ، الطبعة : الثانية ؛ ابن تيمية الحراني ، تقي الدين أحمد عبد الحليم أبو العباس ( متوفي 728 ) ، الفتاوي الکبري ج3 ، ص 23 ، تحقيق : قدم له حسنين محمد مخلوف ، ناشر : دار المعرفة - بيروت . وقتي که ابن اسحاق تصريح به شنيدن حديث کند ، نزد علماي حديث ، حديثش صحيح و مورد اعتماد است . اقامه عزا براي عبد المؤمن بن خلف ذهبي در ترجمه وي مي گويد : الامام الحافظ القدوة . . . قال جعفر المستغفري : أخبرنا أبو جعفر محمد بن علي النسفي ، قال : شهدت جنازة الشيخ أبي يعلي بالمصلي ، فغشيتنا أصوات طبول مثل ما يکون من العساکر ، حتي ظن جمعنا أن جيشا قد قدم ، فکنا نقول : ليتنا صلينا علي الشيخ قبل أن يغشانا هذا . فلما اجتمع الناس وقاموا للصلاة [ وأنصتوا ] ، هدأ الصوت کأن لم يکن . . . سير أعلام النبلاء ج 15 ، ص 480 و 481 و 482 ؛ تاريخ مدينه دمشق، ابن عساکر، ج 10، ص 272 . «در تشييع جنازه عبدالمؤمن شرکت جستم، صداي طبل و دهل آن چنان گوش خراش بود که گويا لشکري به شهر بغداد يورش برده است. اين مراسم ادامه داشت تا آن که مردم براي برپايي نماز ميت آماده شدند.» اقامه عزا براي جويني ( المتوفي 478 ) ذهبي از درگذشت جويني و مراسم سوگواري او چنين ياد مي کند : الإمام الکبير، شيخ الشافعيّة، إمام الحرمين ـ إلي أن قال: ـ توفي في الخامس والعشرين من ربيع الآخر ، سنة ثمان وسبعين وأربع مئة ، ودفن في داره ، ثم نقل بعد سنين إلي مقبرة الحسين ، فدفن بجنب والده ، وکسروا منبره ، وغلقت الأسواق ، ورثي بقصائد ، وکان له نحو من أربع مائة تلميذ ، کسروا محابرهم وأقلامهم ، وأقاموا حولا ، ووضعت المناديل عن الرؤوس عاما ، بحيث ما اجترأ أحد علي ستر رأسه ، وکانت الطلبة يطوفون في البلد نائحين عليه ، مبالغين في الصياح والجزع . سير أعلام النبلاء:ج18 ، ص 468 و 476 ؛ المنتظم، ج 9، ص 20 . «نخست او را در منزلش به خاک سپردند و آن گاه پيکرش را به مقبره الحسين (شايد کربلاي معلّي) انتقال دادند. در ماتم او منبرش را شکستند، بازارها را تعطيل کردند و مرثيه هاي فراواني در مصيبتش خواندند. او چهارصد شاگرد و طلبه داشت، آنان در سوگ استاد خويش، قلم و قلمدان هاي خود را شکستند و يک سال عزاداري نمودند و عمامه هاي خود را به مدت يک سال از سر برداشتند بدان حد که کسي جرات بر سر گذاشتن عمامه را نداشت. آنان در اين مدت در سطح شهر به نوحه خواني و مرثيه سرايي پرداختند و تا حد زيادي در عزاي او فرياد و جزع فزع نمودند!» اقامه عزا براي ابن الجوزي (متوفي 597) در طول ماه رمضان سبط بن جوزي در شب جمعه سيزدهم ماه رمضان فوت کرد. ذهبي درباره بازتاب مرگ او مي نويسد: أبو الفرج ابن الجوزي الشيخ الإمام العلاّمة الحافظ المفسر، شيخ الإسلام، مفخر العراق . . . وتوفي ليلة الجمعة بين العشاءين الثالث عشر من رمضان سنة سبع وتسعين وخمس مئة في داره بقطفتا . وحکت لي أمي أنها سمعته يقول قبل موته : أيش أعمل بطواويس ؟ يرددها ، قد جبتم لي هذه الطواويس . وحضر غسله شيخنا ابن سکينة وقت السحر ، وغلقت الأسواق ، وجاء الخلق ، وصلي عليه ابنه أبو القاسم علي اتفاقا ، لان الأعيان لم يقدروا من الوصول إليه ، ثم ذهبوا به إلي جامع المنصور ، فصلوا عليه ، وضاق بالناس ، وکان يوما مشهودا ، فلم يصل إلي حفرته بمقبرة أحمد إلي وقت صلاة الجمعة ، وکان في تموز ، وأفطر خلق ، ورموا نفوسهم في الماء . إلي أن قال : وما وصل إلي حفرته من الکفن إلا قليل ، کذا قال ، والعهدة عليه. وأنزل في الحفرة ، والمؤذن يقول الله أکبر ، وحزن عليه الخلق ، وباتوا عند قبره طول شهر رمضان يختمون الختمات ، بالشمع والقناديل و اصبحنا يوم السبت عملنا العزاء و تکلمت فيه و حضر خلق عظيم و عملت فيه المراثي . سير أعلام النبلاء: ج21، ص 365 و 379. «... با درگذشت او، بازارها تعطيل گرديد و جمعيت زيادي در مراسم او حضور يافتند، فراواني مردم و فزوني گرما سبب شد که بسياري از سوگواران روزه خويش را خوردند!، بعضي خود را به دجله انداختند.. از کفن اندکي ماند... مردم تا پايان ماه رمضان در کنار قبر او شب را به صبح رساندند، آنان شمع و چراغ و قنديل آوردند و قرآن را ختم کردند. مراسم عزادراي را روز شنبه برپا کرديم، سخنرانان درباره او به سخن پرداختند، جمعيت بسياري شرکت جستند و درباره او مرثيه ها گفته شد.» بنابراين همان طوري که ذکر شد وقتي علماي شيعه و سني عزاداري را تا به اين حد آن هم براي علما جايز مي دانند ، گريبان چاک زدن و عزاداري براي سيد جوانان بهشت نه تنها با شأن حريم حسيني منافات ندارد بلکه امري جايز و مطلوب مي باشد . موفق و پيروز باشيد.

پربازدیدترین ها