ایا تشنگی امام حسین علیه السلام و یاران او امر واقعی تاریخی است؟

ایا تشنگی امام حسین علیه السلام و یاران او امر واقعی تاریخی است؟
باسلام خدمت شما پرسشگر محترم
مدارک و شواهدی که در مورد تشنگی امام حسین(ع) و یاران و بسته شدن آب به روی ایشان به دست ما رسیده به شرح زیر است:
1. تقریباً تمام نقل های تاریخی متفق اند که حدود سه روز قبل از شهادت امام (ع) و اصحاب، آب به روی آنان بسته شد. ابن زیاد به عمر سعد(لع) امر کرد که میان حسین بن علی(ع) و آب مانع شود و اجازه ی دستیابی آب را به آنان ندهد؛ و عمر سعد، عمرو بن حجاج را با 500 نفر مسئول بستن راه ورودی به آب کرد؛ و گفته اند که این ممانعت سه روز قبل از شهادت امام و یارانش بود.[1]
2. از نقل های تاریخی شیعه[2] و اهل سنت،[3] و روایات پیامبر(ص) [4] و ائمه معصومین (ع)[5] و زیارتنامه ها[6] می توان گفت شهادت امام حسین(ع) با لب تشنه، امری مسلم و یقینی است و اخبار متواتر بر آن دلالت دارند.
3. در بسیاری از نقل ها به طور واضح تشنگی امام (ع)، اصحاب و اهل بیت، در روز عاشورا بیان شده است از جمله:
الف) روایتی که تشنگی حضرت علی اکبر را در هنگام نبرد نقل می کند که خطاب به پدر می گوید: العطش قد قتلنی «تشنگی مرا کشت».[7]
ب) روایتی که بیان می کند حضرت عباس قبل از شهادت برای تهیه آب و رفع تشنگی بچه ها به طرف میدان حرکت می کنند.[8]
ج) کلام جناب حر (ره) خطاب به کوفیان: حسین (ع)، زنان و بچه ها و اهلش را از آب فرات منع کرده اید در حالی که یهود و نصاری و مجوس از آن می نوشند و خوک ها و سگ ها در آن زبان می زنند و این اصحاب و اهل بیت حسین اند که از شدت تشنگی بیهوش شده اند.[9]
اما با وجود مدارک بالا، نقل هایی در کتب تاریخی و روایی موجود است که به بیان های مختلف دستیابی کاروان امام به آب را در مدت محاصره به تصویر کشیده است از جمله:
الف) شکسته شدن محاصره ی آب توسط حضرت عباس(ع). بسیاری روایت کرده اند که بعد از بسته شدن آب به روی امام و اصحاب، وقتی تشنگی آنها شدید شد امام (ع)، حضرت عباس(ع) را با عده ای فرستاد تا آب را به کاروان برسانند. این گروه به سوی شریعه رفتند و درگیری هایی بین آنها و سپاه عمرو بن حجاج روی داد.
درباره ی نتیجه ی این عملیات اکثر منابع (عمدتاً منابع اهل سنت) گفته اند آنها موفق شدند و با مشک های پر به خیمه ها بازگشتند.[10] اما انساب الاشراف بعد از بیان این مطلب می گوید: گفته شده به دلیل ممانعت سپاه عمر سعد آنها نتوانستند آب زیادی به اردوگاه امام برسانند.[11] و کتاب مثیر الاحزان نیز بعد از نقل اعزام عده ای از یاران امام برای دسترسی به آب فقط از ممانعت عمرو بن حجاج خبر می دهد و از رسیدن آب به اردوگاه امام خبر نمی دهد.[12]
ب) بعضی نقل کرده اند بعد از بسته شدن آب، امام (ع) به پشت خیمه ها رفتند و چندین جا از زمین را حفر کردند و چشمه هایی جاری شد که همه ی اصحاب سیراب شدند و مشک هایشان را پر نمودند. اما وقتی عمر سعد مطلع شد دستور داد از آن جلوگیری کنند.[13]
ج) نقل هایی که به بیان غسل و نظافت امام و اصحاب قبل از شروع جنگ پرداخته اند. شیخ صدوق از امام صادق(ع) نقل می کند که: امام حسین (ظاهراً در صبح روز عاشورا) به اصحاب خود فرمود: آب بنوشید که این آخرین ذخیره ی آب شماست و وضو بگیرید و غسل کنید و لباس هایتان را بشویید که کفن های شما خواهد بود و سپس نماز صبح را با آنها اقامه می کنند.[14]
با توجه به مدارک تاریخی موجود که خلاصه آنها ذکر شد نکات و نتایج زیر حاصل می شود:
1. مسلم است که سپاه عمر سعد سه روز قبل از شهادت امام و اصحابش سعی در ممانعت از دستیابی کاروان امام به آب داشته اند و این نشان می دهد که اصحاب امام در مضیقه ی شدید آب بوده اند و برای دستیابی به آب در روزهای محاصره مجبور به جنگیدن بوده اند.
2. هر مسلمان و مورخی یقین دارد که امام حسین (ع) سبط پیامبر(ص) و سید جوانان اهل بهشت با لب تشنه به شهادت رسیدند و هیچ یک از دشمنان سنگ دل در لحظات آخر عمر شریف امام اجازه ی دستیابی به آب را به ایشان ندادند.
3. درباره ی نقل های دیگری که در کتب تاریخی آمده نمی توان به طور قطع نظر داد؛ چون نه شیوع و تعدادشان به حد تواتر می رسد، و نه هیچکدام از نظر سندی به طور کامل قابل اعتماد هستند. چون یا در بین راویان آنها فاصله زیاد وجود دارد و یا بعضی راویان نا شناخته و یا غیر قابل اعتماد هستند. پس به تمام آنها باید به دید گمان و احتمال نگاه کرد.
بنابراین نه می توان به طور قطع قائل به دو یا سه روز تشنگی کاروان امام شد نه می توان به وجود فراوانی آب در حرم اباعبدالله (ع) معتقد شد.
4. اگر از اشکال سندی روایات بگذریم و بخواهیم تمام نقل های تاریخی را با هم معنا کنیم و جمع نماییم، باید چند نکته را متذکر شویم:
الف. امام و یاران یقین به شهادت داشتند و خود را برای شهادت آماده نموده بودند. شواهد و قرائن ظاهری نیز به گونه ای بود که اولا: نتیجه ی جنگ جز شهادت و کشته شدن امام و یاران چیز دیگری نمی توانست باشد. و ثانیا: علی القاعده مدت جنگ و مبارزه نباید طولانی باشد چون تعداد یاران امام در برابر افراد دشمن بسیار کم بوده است. و کشتن حدود صد نفر توسط چند هزار نفر، زمان زیادی نمی خواهد. چنانکه تاریخ هم نشان می دهد که حدود پنجاه نفر یعنی بیش از نیمی از یاران امام(ع) در همان حمله اول صبح عاشورا به شهادت رسیدند[15]. بنابراین امام خواستند این شهادت به زیبا ترین صورت ظاهری و باطنی محقق شود و قداست و پاکی در جزئی ترین بخش آن نیز موج بزند. و می دانیم غسل هم پاکی و تمیزی ظاهری است و هم زمینه ی پاکی باطنی و معنوی را ایجاد می کند. در ضمن باید توجه داشت بر خلاف عادت ما غسل کردن نیاز به صرف آب فراوان ندارد، بلکه با آب بسیار مختصر هم می توان غسل نمود.
ب.باید توجه داشت از یک سو محاصره و سخت گیری دشمن در زمینه ی آب[16]؛ و از سوی دیگر گرمای هوا، با گذشت زمان شدیدتر می شده است و در نتیجه هر چه زمان می گذشت دسترسی به آب برای امام و یاران سخت تر می شد و کسانی که دیرتر به شهادت می رسیدند بیشتر تشنه بودند پس می توان گفت زمانی که امام امر به غسل، نظافت و شست و شو داده اند امکان فراهم کردن آب به هر ترتیبی وجود داشته و بعد از این که محدودیت و اعمال فشار دشمن بیشتر و گرمای هوا شدیدتر شده کاروان امام در بعد از ظهر با تشنگی شدید مواجه شده است.
ج.احتمال می رود آبهایی که برای غسل استفاده می شد از آبهای غیر قابل شرب بوده است.
در هر صورت به نظر می ر سد با توجه به این نکات می توان تا حدی تناقض موجود در این روایات را برطرف نمود.
پی نوشت ها:
[1] ر.ک: تاریخ طبری، 5/409؛ البدایة والنهایة، 8/175؛ الاخبار الطوال، 255؛ الانساب الاشراف 3/181؛ روضة الواعظین، 1/182؛ الارشاد، 2/86؛ و با همین مضمون: کشف الغمة، 2/47؛ اعلام الوری، 235؛ الامامه والسیاسة، 2/11.
[2] اللهوف، 117؛ بحارالانوار، 45/56.
[3] البدء و التاریخ، 6/11؛ الاخبار الطوال، 258.
[4] بحارالانوار، 44/245.
[5] کامل الزیارات، 131؛ وسائل الشیعة، 3/282 و 25/278؛ مستدرک الوسائل، 10/237 و 10/239.
[6] کامل الزیارات، 151 و 168 و 131.
[7] بحارالانوار، 45/43؛ الفتوح، 5/115.
[8] بحارالانوار، 45/41.
[9] بحارالانوار، 45/10؛ الارشاد، 2/100؛ اعلام الوری، 242؛ تاریخ طبری، 5/428؛ الکامل، 4/65.
[10] تاریخ طبری، 5/412، الاخبار الطوال، 255، الفتوح، 5/6؛ انساب الاشراف، 3/181؛ بحار، 44/387 و با این مضمون الامامة والسیاسة، 2/11/
[11] انساب الاشراف، 3/181.
[12] مثیر الاحزان، 71.
[13] بحارالانوار، 44/387؛ الفتوح، 5/91.
[14] الامالی الصدوق، 150.
[15] بحار الانوار، ج45، ص12.
[16] بحارالانوار، 44/388.
موفق و پیروز باشید.

پیام های روز مباهله برای ما چه می تواند باشد؟

پیام های روز مباهله برای ما چه می تواند باشد؟
ازداستان مباهله می توان پیام های زیر را به دست آورد:
۱)اگر انسان ایمان به هدف داشته باشد، حاضر است خود و نزدیک‌ ترین بستگانش را در معرض خطر قرار دهد. «من بعد ما جاءک من العلمِ»
۲)آخرین برگ برنده و سلاح برنده مؤمن، دعاست.«فقل تعاوا ندع»
۳)در مجالس دعا، کودکان را نیز با خود ببریم. «أَبناءنا»
۴)استمداد از غیب، پس از بکارگیرى توانایى‌هاى عادّى است.«نبتهِل»
۵)در دعا، حالات اهل دعا مهم است، نه تعداد آنها. گروه مباهله کننده پنج نفر بیشتر نبودند.«أَبْناءَنا»، «نِساءَنا»، «أَنْفُسَنا».
۶)زن و مرد در صحنه‌هاى مختلف دینى، در کنار همدیگر مطرحند.«نساءنا»
۷)علىّ بن ابى طالب، جان رسول اللَّه است.«أَنفسنا»
۸)اهل بیت پیامبر، مستجاب الدعوة هستند.«أَبناءنا»، «نساءنا»، «أَنفسنا»
۹)فرزند دخترى، همچون فرزند پسرى، فرزند خود انسان است.«أَبنائنا»، بنا براین امام حسن علیه السلام و امام حسین علیه السلام فرزندان پیامبرند.

آیا علی علیه السلام جزء اهل بیت پیامبر حساب می شود؟

آیا علی علیه السلام جزء اهل بیت پیامبر حساب می شود؟
باسلام خدمت شما پرسشگر محترم
مسلما حضرت علی جزء آل محمد است وقتی امام حسن و امام حسین علیهما السلام و حضرت زهرا سلام الله علیها جزء آل محمد هستند مگر ممکن است که حضرت علی علیه السلام که پدر امام حسن و امام حسین علیهما السلام و همسر حضرت زهرا سلام الله علیها است جزء آل نباشد.در آیه مباهله علی علیه السلام جان و نفس پیامبر محسوب شده است.
توضیحات بیشتر:
ریشه ی لغوی «اهل» به معنای انس و قرابت است [1] و «بیت» هم به معنای محل سکونت و جای بیتوته است. [2] اصل اهل البیت در لغت به معنای خویشان فرد است که با او قرابت و خویشاوندی داشته باشند، [3] ولی به طور مطلق در معنای عام تری که شامل تمامی افرادی که در نسب، دین، مسکن، وطن و شهر با فردی شریک باشند نیز استعمال شده است. [4] مهم اینست که باید دیدکه این کلمه را خود رسول خداص ،چگونه معنا نموده است ،چون مقصود او در کلام قرانی ملاک است ولذا روایاتی را میتواند برشمرد که مقصود رسول خدا ص را خوب نشان میدهد::

[مسند احمد حنبل 6/ 323] به سند خود، از «شهر بن حوشب» از «امّ سلمه» روایت کرده است که در یکى از روزها، رسول اکرم صلّى اللّه علیه و آله خطاب به حضرت زهراى مرضیه علیها السّلام، فرمود: همسر و دو فرزندت را نزد من آور. پس از آنکه حضور رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله شرفیاب شدند، رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله کساء (عباى) بافت فدک را بر روى آنان انداخت و دست مبارکش را بر روى سرشان گذاشت و فرمود :
پروردگارا! اینان «آل محمد» اند. اینک، درود و برکتهاى خودت را بر «محمد و آل محمد» عنایت کن که تو پسندیده و با عظمتى. «امّ سلمه» گوید: پیش آمدم و گوشه عبا را بالا بردم که زیر کساء داخل شوم، پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله گوشه عبا را از من گرفت و پایین افکند و فرمود: عاقبت تو بخیر است !
[سیوطى در الدّر المنثور] در ذیل آیه تطهیر در سوره احزاب نقل کرده است، «ابن جریر» و «حاکم» و «ابن مردویه» از «سعد» نقل کرده‏اند، هنگامى که آیه تطهیر بر رسول اکرم صلّى اللّه علیه و آله نازل شد، رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله على و فاطمه و حسنین را در زیر جامه‏اش فرا خواند و فرمود: اینان اهل من و اهل بیت من هستند .
[الصواعق المحرقة ص 87] در روایتى از حضرت رسول اکرم صلّى اللّه علیه و آله آمده است که فرمود: بر من صلوات و درود «بتراء» نفرستید. اصحاب پرسیدند: درود «بتراء» کدام است؟ فرمود: درودى است که شما مى‏گویید :
«اللهمّ صلّ على محمّد» و پس از آن، از بردن نام خاندان من، خوددارى مى‏کنید بلکه بگوئید: «اللهمّ صلّ على محمد و على آل محمد»
منظور از آل محمدص، اهل بیت آن حضرت است که در آیه 33 احزاب می فرماید :انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت
و اما تعبير" اهل البيت" به اتفاق همه علماى اسلام و مفسران، اشاره به اهل بيت پيامبر ص است،مخاطب در آيه فوق منحصرا پنج نفرند: پيامبر ص، على ع و فاطمه ع و حسن ع و حسين ع.
جابربن عبدالله انصاری پرسید:«یا رسول الله! عترت شما کیانند؟»
رسول خدا فرمود:«علی و حسن و حسین و امامان از فرزندان حسین که نهمین آنها مهدی است که قیام خواهد نمود.» [5]
آیه مباهله در حق اهل بیت:
مفسران و محدثان شیعه و اهل سنت تصریح کرده اند که آیه مباهله در حق اهل بیت پیامبر - علیهم السلام - نازل شده است، و پیامبر تنها کسانى را که همراه خود به میعادگاه برد، فرزندانش حسن و حسین ـ علیهماالسلام ـ و دخترش فاطمه (س) و على -علیه السلام - بودند؛ بنابراین، منظور از "ابنائنا" در آیه منحصراً حسن و حسین ـ علیهماالسلام و " نسائنا " فاطمه (س)، و منظور از " أنفسنا " تنها على (ع) بوده است . به نقل همه اهل سنّت، روز مباهله پیامبر به جای «انفسنا»حضرت علی علیه السلام را و به جای «نسائنا» حضرت فاطمه علیهاالسلام را و به جای «ابنائنا»حسنین علیهماالسلام را برای مباهله به عنوان گواه نبوّت از بین همه امّت به همراه بردند. این عمل پیامبر گواه بزرگی بر صداقت و عصمت فاطمه زهرا علیهاالسلام است.
منابع::
[1] فیومی، مصباح المنیر، ، ص 28.
[2] همان، ص 68.
[3] همان.
[4] راغب اصفهانی، مفردات الفاظ قرآن، ص 29.
[5] بحارالأنوار ج : 23 ص : 147
موفق و پیروز باشید.

بنابر روایت "علماء امتی "آیا عالمان برتر از انبیاء هستند؟

بنابر روایت "علماء امتی "آیا عالمان برتر از انبیاء هستند؟
باسلام خدمت شما پرسشگر محترم
در ابتداء بطور اختصارعرض می شود که حدیث درست است و منظور امامان معصوم علیه السلام هستند.
توضیح:
این حدیث در کتب روایی شیعه و سنی به دو صورت نقل شده است:
1. «علماء أمتي أفضل من أنبياء بني إسرائيل»؛
2. «علماء أمتي كأنبياء بني إسرائيل».
شیخ مفید می نویسد: از رسول خدا نقل شده: «علماء أمتي كأنبياء بني إسرائيل» و در بیش تر روایات آمده: «أفضل من أنبياء بني إسرائيل». (1)
در مورد این حدیث بحث های زیادی مطرح شده است. بعضی از عالمان اهل سنت این حدیث را معتبر ندانسته اند. ولی عالمان شیعه غالبا آن را معتبر شمرده اند.
از نظر عالمان شیعه، معصومین و امامان که برترین عالمان امت پیامبر هستند، چون در زمره "اهل بیت" هستند که آیه تطهیر (2) در شأنشان نازل شده و در مباهله نفس (امام علی) و فرزند رسول خدا (دیگر امامان) خوانده شده اند. (3) و دلایل فراوان دیگر، از پیامبران بنی اسرائیل حتی از اولوا العزم های آن ها برترند و اما عالمان اسلام که به عصمت اختیاری رسیده و نور علم حقیقی وجودشان را پر کرده (البته این ها در امت اسلام بسیار کم هستند)، با پیامبران غیر اولو العزم بنی اسرائیل مساوی یا از آن ها برتر هستند.
البته در تبیین و توجیه این حدیث بسیار سخن گفته شده است، از جمله یکی از محققان می نویسد:
ما وقتی به حدیث «علماء امتی کانبیاء بنی اسرائیل» توجه می کنیم، نمی توانیم آن را ناظر به این عالمان دین که می شناسیم، بدانیم؛ زیرا اینان به عصمت نرسیده اند. ممکن است لغزش هایی از آنان سر بزند و صحیح نیست خدا غیر معصوم را در ردیف معصوم قرار دهد. اگر بخواهیم بگوییم که منظور این است که آنان از لحاظ معرفت و علم در ردیف پیامبران هستند نیز صحیح نیست؛ زیرا ملاک ارزشمندی در درگاه خدا نه علم و...، بلکه فقط تقوا و عمل صالح است. بنابراین، باید منظور از "عالمان" در این حدیث، امامان معصوم باشد که پیامبر آنان را یکی از "ثقلین" و عدل قرآن معرفی کرد. (2)
فخر المحققین در تبیین این حدیث آورده که پیامبران بنی اسرائیل در درجات مختلف بودند. بعضی از آن ها فقط بر خودش مبعوث بود و بعضی فقط بر خانواده اش و بعضی بر اهل قبیله و... . (3) این گونه نبوده که همه در مقامی قریب به حضرت موسی - علیه السلام - باشند تا مساوات یا افضلیت عالمان اسلام بر آن ها بعید شمرده شود.
بعضی گفته اند منظور از علمای امت در این حدیث فقط امامان هستند؛ زیرا در روایت از امامان داریم که فرموده اند: «نحن العلماء وشيعتنا المتعلمون»؛ «عالمان ما هستیم و شیعیانمان متعلّم می باشند». (4)
با توجه به آنچه گذشت و ادله ای که بر برتر بودن امامان بر انبیای اولو العزم دلالت دارد، به نظر می رسد نظر اول از همه صحیح تر است که منظور از "علمای امت"، غیر امامان از تربیت شدگان خاص آن ها باشند (مثل سلمان فارسی و...) که به عصمت اختیاری رسیده و نور علم و معرفت و ایمان، وجودشان را نورانی کرده و رذیلت ها را از آنان دور ساخته است. اینان همسان پیامبران بنی اسرائیل می باشند.
از مرحوم آيت الله بهجت پرسيده شد چطور مي شود كه برخي از علمای امت از برخي انبيای بني اسرائيل بالاتر باشند، ايشان فرمودند: علمای امتِ پيامبر قرآن را دارند كه مهيمن و برتر از همه كتب آسماني است؛ در حالي كه آن ها چنين كتابي را در اختيار نداشتند و اين علما در پرتو هدايت و معارف قرآن به چنين جايگاهي رسيده اند.
منابع:
1. شیخ مفید، أوائل المقالات، ص 178، دوم، لبنان، دار المفید، 1414 ق.
2. سید جعفر مرتضی، الصحيح من سيرة النبي الأعظم (ص)، ج 5، ص 197 - 198، چهارم، بیروت، دار الطباعة، 1415 ق.
3. جامع الشتات - الخواجوئي، ص 157 - 159، چاپ اول 1418 ق.
4. همان، ص 157 - 159.
موفق و پیروز باشید.

اگر والدین برای سفرعلمی و تحصیلی راضی نباشند آیا ادامه تحصیل اشکال دارد؟

اگر والدین برای سفرعلمی و تحصیلی راضی نباشند آیا ادامه تحصیل اشکال دارد؟
سلام پرسشگرمحترم
1-از نظر فقهی در مواردی اقدام به سفر علمی بدون رضایت والدین اشکال شرعی دارد و به صورت صریح حرام خواهد شد. بنابراین اگر با گفتگو نمی‌توانید رضایت ایشان را جلب کنید، حتما لازم است با کارشناسان ما از طریق تلفن 096400 یا سایت eporsesh.com تماس گرفته تا توضیحات لازم و دقیق را خدمت شما ارائه نمائیم.
2-اما از نظر مشاوره‌ای و اخلاقی، در مورد سوال شما باید عرض کنیم: تحصیل و علم ارزش هست کسی منکر خوب بودن تحصیل نیست ودین راضی نیست کسی مانع پیشرفت و کسب علم دیگران شود ولی باید دقت کرد که برای تحصیل چه چیزهائی را هزینه می کنیم. لذا اگر با منطق و نرمی و گفتگو و واسطه گری دیگران می توانید پدرو مادر را راضی کنید مقصود حاصل است وگرنه درصورت امکان احترام آنها را نگهدارید و زیاد برای مسافرت به شهر دیگر پافشاری نکنید. تحصیل همه چیز زندگی نیست خوشبختی منحصر در تحصیل نیست. اگر پدری با ادامه تحصیل فرزند دخترش در شهر دور مخالف است این مطلب زیاد چیزعجیبی نیست. سعی نمایید یک لحظه مسئله را از دید یک پدر نگران ببینید معمولا والدین حفاظت از فرزندان را بطور طبیعی وظیفه اصلی و اولی خود می دانند و در نوع حفاظت و مراقبت، شخصی عمل می کنند و تابع کسی نیستند. و توقع دارند بدون هیچ توضیحی دیگران این مطلب را درک کنند.از طرف دیگر فرزندان پاره تن پدر و مادر محسوب می شوند دوری یک فرزند بسیار برای والدین گران تمام می شود سخت و تلخ است رفتن به خانه بخت و آغاز زندگی مشترک اشک والدین را در می آورد چه رسد رفتن برای تحصیل در شهر دیگر.این حرکت تحصیلی گرچه خوب و صحیح است ولی اثر آن در وجود والدین بمعنای رفتن نیمی از وجود آنهاست.و اینگونه آرامش را از دست می دهند. پس مخالفت والدین در حقیقت دفاع از فرزند و دفاع از آرامش است. تا حد امکان رعایت والدین را بکنید.فضای مجازی و آسان شدن ارتباطات می تواند کمی از این نوع مشکلات را حل کند.
موفق باشید.

خودپسندی و عجب چگونه درمان می شود؟

خودپسندی و عجب چگونه درمان می شود؟
باسلام خدمت شما پرسشگر محترم
راههاي درمان عجب و خودپسندي
مبارزه با اين افكار دو راهكار اصلي دارد.
راهكار اول توحيداست, يعني شما توجه كنيد توفيق كار خوب و قدرت كار خوب و ابزار كار خوب و تمام وجود خودتان از خدا است و اين خدا است كه فاعل حقيقي و موثر واقعي خير است و ما تنها ابزاري هستيم در دست او و حتي قدرت انتخاب و اختيار را او به ما داده است, پس از خود چيزي نداريم و چيزي نيستيم كه بخواهيم بدان بباليم و دچار خودپسندي شويم.
راهكار دوم توجه به گناهان است. اگر انسان در حين عمل خير و هنگامي كه اين افكار به او هجوم مي آورد, ياد گناهان و خطاهاي خود بيافتد, به خود اجازه نمي دهد كه ببالد و خود را برتر از ديگران بداند.
البته ناگفته نماند, گاهي اين حالت واقعا در اثر احساس عجب است, ولي در مورد شما ممكن است در اثر وسواس باشد, يعني در حقيقت شيطان است كه اين افكار را در شما بزرگ مي كند, بايد سعي كنيد به وسوسه ها توجه نكنيد.
در هر صورت درمان عجب بيشتر جنبه شناختي دارد. كسي كه به توحيد و خداي يگانه معتقد است و همه عالم را مظهر خدا مي داند, جايي براي
اينكه براي خودش به صورت مستقل جايگاهي قايل شود و بگويد من, وجود ندارد.انسان هر چه دارد از خدا است و هر چه هم در آينده خواهد داشت از خدا است -انا لله و انا اليه الراجعون- و حتي خودش هم مخلوق خدا است و عبادت اش هم به حول و قوه و به توفيق او است, قدرت و نيرويش هم از او است- لا حول ولا قوه الا بالله- پس جايي براي خود باقي نمي ماند كه بخواهد به آن ببالد و خود را برتر از ديگران بداند, ديگراني كه آنها هم بنده و مظهر خدا هستند و از خداوند به اندازه خود بهره دارند و پيش خداوند به اندازه شايستگي هايشان منزلت دارند. هيچ كسي نمي تواند خود را برتر از ديگران بداند, زيرا حقيقت و شايستگي انسان ها را تنها خدا مي داند و چه بسا كسي كه ما خيال مي كنيم از ما پايين تر است, نزد خداوند به خاطر اخلاص و بندگي نهاني و يا داشتن صفات نيكو برتر باشد.
راهکار سوم-با کسانی که توفیق عبادت و خدمت زیادی دارند معاشرت کنید.مثلا می بینید اهل خیرات و وقف و کمک به مردم هستند ولی ادعائی ندارند.کم کم این حالت خودخواهی و خود بزرگ بینی در شما درمان می شود.
راهکار چهارم-وقتی احساس می کنید خیلی مهم شده اید زمانی به عیادت بیماران در بیمارستان بروید.و گاهی به زیارت اهل قبور و قبرستان بروید.بهتر خواهید شد.
موفق باشید.

فرق شیطان با نفس اماره چیست؟

فرق شیطان با نفس اماره چیست؟
پاسخ اجمالی
هویت حقیقی انسان که از آن تعبیر به نفس می‌آورند، دارای ابعاد و لایه‌های متعددی است که در قرآن مجید به سه مرتبه‌ی(اماره، لوامه و مطمئنه) آن اشاره شده است.
نفس اماره، به این معنا است که تمایلات حیوانی، حاکم بر وجود انسان باشند؛ یعنی حالتی از نفس است که همواره انسان را به بدی‌ها و برآوردن خواسته‌های شهوانی، فرمان می‌دهد.
اما شیطان در لغت و اصطلاح، به هر موجود طغیانگر و سرکش شیطان گفته می‌شود، خواه از جنس انسان باشد یا از جن یا از حیوانات.
منظور از ابلیس، شیطان خاص است که از جن است و در اثر کثرت عبادت در ردیف فرشتگان قرار گرفت، اما پس از تمرد از امر خداوند متعال(در سجده کردن به آدم) از درگاه رحمت الهی رانده شد و قسم یاد کرد که انسان‌ها را از راه وسوسه به گمراهی و ضلالت بکشاند.
نتیجه این‌که، نفس اماره، در واقع یکی از ابزارهای شیطان و راه نفوذ و سلطه بر انسان است و از جنود و سربازان شیطان محسوب می‌شود.
بنابر این، وسوسه از جانب ابلیس به عنوان شیطان بیرونی، و تحریک و خواهش توسط نفس اماره به عنوان شیطان درونی، انسان را به مرحله‌ی سقوط می‌کشاند. به عبارت دیگر، نفس اماره با توجه به زمینه و گرایش حیوانی موجود در انسان، تحت تأثیر وسوسه‌ی شیطان واقع شده و شیطان نیز مرحله به مرحله جلو می‌آید، تا جایی که فرد نیز جزو حزب شیطان محسوب می‌شود.

اعمال روز عرفه

#عرفه

اعمال روز عرفه چه چیزهایی هستند؟
روز نهم ذی الحجه روز عرفه و از اعیاد بزرگ است، اگرچه به اسم عید نامیده نشده است و روزی است که حق تعالی بندگان خویش را به عبادت و طاعت خود خوانده و مَوائد جود و احسان خود را برای ایشان گسترانیده و شیطان در این روز خوار و حقیرتر و رانده تر و خشمناکترین اوقات خواهد بود.

تفاوت مناجات با دعا

مناجات با دعا چه تفاوتی دارد؟
پرسشگر محترم می توان گفت رابطه دعا و مناجات، رابطه عموم و خصوص مطلق است. یعنی گاهی بر همدیگر اطلاق می شوند و با هم جمع می شوند ودر مواردی با هم فرق دارند بطور کل می توان به هر مناجاتی، دعا گفت اما هر دعائی را نمی شود مناجات خواند. مثلا اگر کسی بگوید«خدایا بیمارها را شفا بده »دعا خوانده است اما مناجات نیست.در مناجات خواسته ها بیان می شود ولی اصل نیست اصل راز و نیاز و نیایش عاشقانه با خداست مناجات معمولا طولانی تر از دعاست.

آیا دعاهای دعانویسان اعتبار دارد؟

آیا دعاهای دعانویسان اعتبار دارد؟
چند نکته درباره دعا نویسی :
اولا- همیشه سعی کنید بر مبنا واقعیات زندگی حرکت کنید.و بی جهت به دعا نویسی اکتفاء نکنید.
ثانیا- به گفته بسیاری از دعا نویسان اعتباری نیست.دعا نویس واقعی کم است.
ثالثا- خود شما به درگاه خداوند دعا کنید و از دیگران بخواهید برای مشکلات شما دعا کنند خصوصا دعا پدر و مادر تاثیر دارد و اگر فوت شده اند بر سر قبر آنها دعا کنید.
رابعا- قسمت و تقدیر با تدبیرو تلاش انسان کاملا درارتباط است. پس هوشمندانه و عاقلانه تلاش کنید و زندگی را مدیریت کنید.
اگر در زندگی در موردی به مشکلی خورده اید اولین کار فکر کردن و مشاوره رفتن است در کنار آن از خداوند درخواست کنید که مشکل را حل کند دعا کردن بصورت کلی اشکالی ندارد.اما استفاده از یک دعا خاص نیازمند آن است که اولا آن دعا معتبر باشد و سند درستی داشته باشد. ثانیا درست و صحیح نوشته شده باشد. ثالثا با اجازه عالمی درست به آن عمل شود رابعا در کنار عمل به دعا تلاش لازم و مناسب ترک نشود.برای مشکلات باید مشاوره رفت.

پربازدیدترین ها