چرا حکم مرتد اعدام است و آیا این حکم با روح تعالیم دین سازگار است؟ چرا حکم مرتد اعدام است و آیا این حکم با روح تعالیم دین سازگار است یا خیر، و آیا از نظر فقهی ممکن است این حکم تغییر کند، البته نه به عنوان حکم حکومتی و ... ؟

چرا حکم مرتد اعدام است و آیا این حکم با روح تعالیم دین سازگار است؟
پرسش
چرا حکم مرتد اعدام است و آیا این حکم با روح تعالیم دین سازگار است یا خیر، و آیا از نظر فقهی ممکن است این حکم تغییر کند، البته نه به عنوان حکم حکومتی و ... ؟
پاسخ اجمالی
به دلیل این که اعلام رسمی ارتداد، نه به عنوان مسئله ای در چارچوب آزادی ادیان و گفت و گوهای منطقی، بلکه به عنوان روشی زیرکانه، برای از بین بردن اسلام و اعتقادات مسلمانان، مورد استفاده قرار می گرفت، و عملا ناشی از سیاست بود و نه تفکر، اسلام نمی توانست به سادگی از آن چشم پوشی نماید. مجازات های سنگین وضع شده برای ارتداد، ناشی از همین استفادۀ شیطنت آمیز و سیاست مدارانۀ دشمنان اسلام از موضوع ارتداد بود، و گرنه گفت و گوهای منطقی و رسیدن به نتایج واضح و مشخص در هر زمینۀ دینی، منطبق با روح تعالیم اسلام بوده و نمی توان اشخاص را، تنها به دلیل تردیدهایی که به دنبال برطرف نمودن آنها هستند، به کوچک ترین مجازاتی محکوم نمود. در ضمن به این نکته نیز توجه داشته باشیم که حکم حکومتی نیز بخشی از فقه است و نه چیزی خارج از آن.
پاسخ تفصیلی
برای روشن شدن مسئله توجه به نکاتی ضروی به نظر می رسد:
1. اسلام، دینی است که جست و جو و پرسش را در تمام اصول و فروع دین جایز و در بسیاری از موارد لازم می داند، [1] و هر شخص مسلمانی، با توجه به سطح دانش و معلومات خود می تواند تمام مسائل مطرح شده در این دین آسمانی را مورد بحث و بررسی خود قرار دهد و تا زمانی که با دلیل مناسبی اقناع نشده باشد، شک و تردیدی که در درون او به وجود می آید، به دینداری و اسلام او آسیبی وارد نخواهد نمود. [2]
2. از دیدگاه اسلام، مرتد شخصی است که بعد از رسیدن به حق و اثبات حقانیت اسلام بدون هیچ دلیل قابل قبولی از این دین روی برگرداند.
خداوند در قرآن کریم می فرماید: "کسانى که بعد از روشن شدن هدایت براى آنها، پشت به حق کردند، شیطان اعمال زشتشان را در نظرشان زینت داده و آنان را با آرزوهاى طولانى فریفته است"! [3]
3. گروهی از کافران، با این که به حقانیت اسلام پی برده بودند، تصمیم داشتند که به دلیل حسادت، با شیوه های مختلف، افراد با ایمان را وادار نمایند که از دین خود برگردند، [4] این افراد، با انتشار شبهات غیر منطقی، تصمیم به انجام چنین کاری داشتند، اما خداوند به افراد با ایمان دستور داد که با دلایل منطقی به مبارزه با این گونه افراد برخاسته و از برخورد فیزیکی با آنان خودداری نمایند. [5] توجه به این نکته مهم است که فرمان اولیۀ الاهی آن است که با پیروان ادیان مختلف، با بهترین شیوه به گفت و گو بپردازیم، مگر آنانی که به دنبال حقیقت نیستند، بلکه در صدد ظلم و ستم می باشند. [6]
4. با توجه به منطق قوی اسلام، شیوۀ قبل با شکست روبرو شد. بنابراین، دشمنان اسلام روش جدیدی را در پیش گرفته، تا چنین وانمود نمایند که اسلام، دینی بی منطق و بی دلیل بوده و اشخاصی که به این دین گرایش می یابند، بعد از مدتی، آن را ترک می نمایند. در این راستا، آنان تصمیم گرفتند که خود را افرادی جویای حقیقت جلوه داده و اعلام نمایند که به دلیل آن که اسلام را هدف دلخواه خود یافته اند، مسلمان شده اند، اما بعد از گذشت زمان کوتاهی، خروج خود از این دین و بازگشت به دین قبلی را با سر و صدا و تبلیغ فراوان، به اطلاع مردم برسانند و با این شیوه به طور غیر مستقیم، دیگر مسلمانان را دچار این شک و شبهه نمایند که اگر اسلام دینی منطقی بود؛ پس چرا این تازه مسلمانان به ظاهر دانشمند و جویای حقیقت، اسلام را ترک گفته اند؟! [7]
با توجه به مقدمات فوق، می توان به این نتیجه رسید که موضوع ارتداد، دیگر از محدودۀ آزادی ادیان که مورد تأیید اسلام بود، [8] خارج شده و به روشی سیاسی برای تضعیف و به شکست کشاندن اسلام تبدیل شده بود و طبیعتا می باید چاره ای برای آن اندیشید. بر همین اساس، بدون آن که بحث و گفت و گوی منطقی در ارتباط با مسائل مرتبط با دین، ممنوع شود، و یا این که تمام کافران مجبور شوند که الزاما مسلمان شوند، مقرر شد که اعلام رسمی خروج از دین مقدس اسلام (و نه ارتداد باطنی)، ممکن است مجازات های سنگینی؛ از جمله مرگ را در پی داشته باشد، [9] تا از این راه، از سوء استفادۀ دشمنان و ایجاد هرج و مرج در میان پیروان اسلام، جلوگیری به عمل آید.
مطالعۀ نکات ذیل نیز می تواند در تکمیل پاسخ، مفید باشد:
1. باید توجه داشت که تنها ارتدادی، مجازات مرگ دارد که نمودهای عملی به دنبال داشته باشد؛ مانند آن که مرتد به پیامبر (ص) و اهل بیت (ع) ناسزا گفته و یا بدیهیات دین را انکار نماید، و گرنه اگر شخصی تردیدهایی نسبت به این دین مقدس داشته و یا حتی بدون اعلام ارتداد و بدون انکار صریح موازین دینی، یکایک اصول و فروع دین را به نقد و چالش کشیده و خواستار پاسخی مناسب شود، نمی توان او را مجازات نمود!
2. اگر شخصی به دلیل برخورد با شبهاتی، در دین خود دچار تردید شده و (بدون جار و جنجال تبلیغاتی و تنها در باطن خود) مرتد شود، نه تنها مجازاتی دامنگیر او نخواهد شد، بلکه اگر مجددا به اسلام برگردد، کارهای نیک قبل از ارتداد او نیز از بین نخواهد رفت. [10]
3. هر شخص برای تغییر دین خود باید از منطقی برخوردار باشد، اما شما با مروری در افکار و عقاید اشخاصی که از دین اسلام برگشته ­اند، به ندرت به افرادی برخورد می نمایید که برای این تغییر و نیز پذیرش آیین جدید و یا بی دینی مطلق، به مطالعۀ عمیق و پرسش و پاسخ پرداخته و دلایل به ظاهر منطقی؛ هر چند نادرست! برای ارتداد خود ارائه نموده باشند، و به این نکته پی خواهید برد که اکنون نیز، اعلام صریح ارتداد، بیش از آن که از پایه های فکری برخوردار باشد، ناشی از انحرافات سیاسی و یا اخلاقی است!
4. با این وجود، همان گونه که بیان شد، این مجازات بیشتر جنبۀ بازدارنده داشته و اثبات ارتداد نیز امری دشوار بوده، و یقینا شامل افرادی که تردیدهای جدی در دین اسلام دارند، اما تردیدشان به مرحلۀ انکار صریح نرسیده، نخواهد شد، و به همین دلیل به ندرت شاهد اجرای چنین مجازاتی در کشورهای اسلامی هستیم.
5. باید توجه داشت که احکام اولیۀ فقهی را نمی توان تغییر داد، اما احکام ثانویه و نیز احکام حکومتی، جدا از فقه نبوده، بلکه بخشی از آن ارزیابی می شوند که نشانگر انعطاف پذیری فقه است. [11]
-------------------------------------
[1] اگر به ابتدای رساله های توضیح المسائل مراجعه فرمایید، به این مسئله برخورد خواهید نمود که لازم است تمام افراد با ایمان، در ارتباط با اصول دین، به یقین کافی دست یابند.

[2] در این زمینه، می توانید پاسخ 3894 (سایت: 4168) اسلام کوئیست را نیز مطالعه فرمایید.

[3] محمد، 25.

[4] بقره، 109.

[5] مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 97، ص 67، ح 15، مؤسسه الوفاء، بیروت، 1404 ه ق.

[6] عنکبوت، 46، "و لا تجادلوا اهل الکتاب الا بالذی هی احسن الا الذین ظلموا منهم".

[7] آل عمران، 73 – 72. (سزاوار است، تفسیرهای مرتبط با این آیات را نیز مطالعه فرمایید).

[8] بقره، 256، "لا اکراه فی الدین".

[9] در ارتباط با دلیل وضع مجازات مرگ برای جرم ارتداد، می توانید پرسش های 53 و 948 سایت اسلام کوئیست را مطالعه فرمایید.

[10] حرعاملی، محمد بن الحسن، وسائل الشیعة، ج 16، ص 105 – 104، ح 21099، مؤسسة آل البیت، قم، 1409 ه ق.

آیا قبل از ظهور امام مهدی(عج)، دو سوم مردم کشته شده و یا به مرگ طبیعی از دنیا می‌روند و تنها یک سوم آنها باقی می‌مانند؟

آیا قبل از ظهور امام مهدی(عج)، دو سوم مردم کشته شده و یا به مرگ طبیعی از دنیا می‌روند و تنها یک سوم آنها باقی می‌مانند؟
پرسش
آیا قبل از ظهور حضرت مهدی(ع)، دو سوم جمعیت جهان کشته می‌شوند و یک سوم آنها باقی می‌مانند؟ و آیا در روایات آمده است که در آخر الزمان آن‌قدر انسان کشته می‌شوند که مردم فرصت دفن کردن کشته‌‌‌های خود را ندارند؟
پاسخ اجمالی
روایاتی در زمینه‌ی نهضت مهدی موعود(ع) و پیش‌بینی اتفاقات عصر ظهور، در برخی از منابع روایی شیعه گردآوری شده است. وجود این روایات در مجموعه‌های روایی، دلیل بر صحت و اتقان تمام این روایات نیست، بلکه باید با بررسی دقیق این روایات از جهت سند و متن، صحت و عدم صحت آنها را احراز نمود. علاوه بر آن، نمی‌توان بسیاری از این روایات را جزو علائم قطعی برای ظهور آن‌حضرت(ع) دانست.
با ذکر این مقدمه، باید گفت روایاتی وجود دارد مبنی بر این‌که در زمان ظهور، دو سوم از مردم کشته می‌شوند و فقط یک سوم آنها باقی می‌مانند؛ مانند:
امام علی(ع): «مهدی(ع) ظهور نخواهد کرد، مگر یک‌سوم از مردم کشته شوند و یک‌سوم به مرگ طبیعی از دنیا بروند و یک‌سوم باقی بمانند».[1]
امام صادق‌(ع): «این امر(ظهور مهدی) تحقق نمی‌یابد، مگر آن‌که دو سوم مردم از بین می‌روند. محمد بن مسلم و ابابصیر از امام(ع) پرسیدند که اگر دو سوم مردم از بین می‌روند، پس دیگر چه کسی باقی می‌ماند؟ امام(ع) فرمود: آیا راضی به یک‌سوم باقی نیستید»؟![2]
روایتی شبیه به همین مضمون از امام صادق(ع) نقل شده است: «پیش از قیام قائم(ع) دو مرگ و میر عمومى رخ دهد. یکى مرگ سرخ و دیگر مرگ سپید، تا به حدی که از هر هفت تن پنج تن برود. مرگ سرخ با شمشیر و مرگ سفید با طاعون است».[3]
گفتنی است، روایتی که بیان کند مقدار کشته‌‌ها در آخر الزمان آن‌قدر زیاد است که مردم فرصت دفن کردن مردگان و کشته‌های خود را ندارند را در منابع معتبر روایی نیافتیم که البته با پذیرش روایات قبل، این امر طبیعی خواهد بود؛ زیرا وقتی دو سوم مردم از دنیا بروند و یک‌سوم باقی باشند، آن یک‌سوم توانایی دفن دو سوم از مردم را نخواند داشت و امکانات آنها نیز جواب‌گو نخواهد بود.[4]
[1]. ابن طاووس، علی بن موسی، التشریف بالمنن فی التعریف بالفتن المعروف بالملاحم و الفتن، ص 128، قم، مؤسسة صاحب الأمر (عج)، چاپ اول، 1416ق.
[2]. شیخ طوسی، کتاب الغیبة، محقق، مصحح، تهرانی، عباد الله، ناصح، علی احمد، ص 339، قم، دار المعارف الإسلامیة، چاپ اول، 1411ق.
[3]. شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، ج 2، ص 655، تهران، دار الکتب الاسلامیة، چاپ دوم، 1395ق.
[4]. «شعار یاران امام زمان(ع)»، 107784؛ «کشتارهای هنگام ظهور»، 10136؛ «علائم بعد از ظهور»، 3006؛ «مرگ همه‌ی موجودات قبل از قیامت»، 161.

می‌‌گویند اسلام (حال خوب) را قبول دارد. درست است؟

یکی از مهمترین خطرات عرفان‌های نوظهور تطبیق آموزه‌های آن‌ها با مضامین دینی است که در بسیاری از موارد این امر بدون دقت و چه بسا عمدی باشد و اما اشتباه

آیا یوگا ورزش خوبی است؟

یوگا در حقیقت یک ورزش نیست.
معمولاً یوگا را یک ورزش ذهنی و بدنی برای لاغری، تقویت حافظه، آرامش ذهنی و…. توصیف می‌کنند. اما این درواقع ویترینی است که مروّجان یوگا تهیه کرده‌اند تا آن‌چه را سرّی است، پشت آن پنهان کنند. در مناطق مختلف یوگا به‌عنوان یک مرام سری معرفی شده که سینه به‌سینه منتقل می شده است.
یوگا بخشی از آیین هندو است و لذا نمی توانیم آن را از هندوئیسم جدا کنیم. یک یوگی تلاش می‌کند به خدایان بپیوندد و مقصود و منظور اصلی از آن، به وحدت رسیدن با خدایان است. هدف اصلی رسیدن به خدا یا به تعبیر بهتر خدا شدن است. اصولاً رسیدن در فلسفه‌های هندی به معنای تقریب در مکتب اسلام نیست، بلکه در آنجا از طریق تقویت یک سری نیروها، قرار است انسان، خدا شود.

امام حسین گفته است اعراب از ایرانی‌ها برترند؟

پاسخ اجمالی
اولا این حدیث از امام حسین‌ع نیست و از امام صادق‌ع است. ثانیا وقتی به متن حدیث در سفینه البحار رجوع می‌کنیم خواهیم دید در این حدیث امام صادق‌ع بر ارزش عجم‌ها بر عرب‌ها تاکید کرده و با عبارت (فهذه فضیلة العجم) یکی از فضائل عجم‌ها را نسبت به عرب‌ها تبیین کرده‌اند.

آیا بر اساس متن کتاب سفینه البحار، امام حسین ع امام سوم شیعیان، ایرانیان را خوار و بردگان اعراب می‌داند؟

پاسخ اجمالی
اولا این حدیث از امام حسین‌ع نیست و از امام صادق‌ع است. ثانیا وقتی به متن حدیث در سفینه البحار رجوع می‌کنیم خواهیم دید در این حدیث امام صادق‌ع بر ارزش عجم‌ها بر عرب‌ها تاکید کرده و با عبارت (فهذه فضیلة العجم) یکی از فضائل عجم‌ها را نسبت به عرب‌ها تبیین کرده‌اند.

پربازدیدترین ها