نکته يکم: از يک جهت و به يک اعتبار قوانين و قواعد هستي بر دو نوع است قوانين تکويني که برخواسته از ذات اشياء است، مانند شوري براي نمک، چربي براي روغن، جوش آمدن آب در صد درجه، نيروي جاذبه و مواردي از اين قبيل که وضع و اعتبار آن در تاثيري ندارد و نوع ديگر قوانين تشريعي است، يعني قوانيني که از ذات اشياء برنخواسته اما باتوجه به ذات و ذاتيات اشياء وضع و تشريع شده، قوانيين شرايع آسماني و حتي قوانين سيستم هاي حقوقي دنيا از اين قسم است، مثلاً وجوب نماز براي حفظ ارتباط مداوم انسان با خداوند و نيز تقويت ايمان وضع شده و مواظبت برآن در مصونيت در برابر گناهان تاثير دارد و يا قصاص براي حفظ جان افراد وضع شده تا جان افراد در جامعه محفوظ بماندو نيز و احکام کيفري که در سيستم هاي حقوقي دنيا وضع شده براي حفظ مصالح جامعه و امنيت جاني و مالي افراد وضع شده است. بنابراين اگرچه قوانين و احکام شرعي از سنخ قوانين تکويني و طبيعي نيست اما براساس و باتوجه به اين قوانين تکويني و طبيعي وضع شده. نکته دوم: ممکن است سوال شود که خوب چراغ راهنمايي هم براي يک مصلحت واقعي وضع شده اما لازمه اين آن نيست که بين رنگ چراق و توقف يا عبور ماشين ها يک ارتباط ذاتي باشد، يعني امروز براي توقف رنگ قرمز وضع شده فردا ممکن است رنگ سبز براي توقف و رنگ قرمز براي عبور وضع شود هيچ اشکالي هم به وجود نمي آيد!!! جواب اين است که بله قوانين بشري اين طور است چون در بسياري موارد رابطه حقوقي ميان قوانين وضعي با قوانين تکويني نيست، اما قوانين شرعي اين طور نيست يعني قوانين تشريعي براساس و باتوجه به قوانين تکويني وضع مي شود. نکته سوم: ممکن است سوال شود که اگر ميان قوانين تشريعي و تکويني يک نوع رابطه ذاتي وجود دارد، چطور ازدواج خواهر و برادر يک زمان حلال و در زمان بعد حرام مي شود؟!!! جواب اين است که گاهي يک مصلحت مهمتر پيش مي آيد که به طور موقت از آن مفسده و مصلحت مهم چشم پوشي مي شود، مثلاً گوشت خوک حرام است، اما همين گوشت خوک در صورتي که فرد به خوراکي ديگري دسترسي نداشته باشد و زنده ماندنش مشروط به مصرف گوشت خوک باشد مي شود حلال، يعني به طور محدود و موقت مي تواند از اين گوشت براي حفظ حياتش استفاده کند. براين اساس اگرچه ازدواج خواهر و بردار خوب نيست و مفاسدي در پي دارد اما به جهت مصلحت بالاتر يعني حفظ نسل بشر فقط در نسل اول اجازه داده شده است.
نظر خودتان را ارسال کنید