غيب به معناي پوشيده بودن چيزي از حواس و ادراک، و شهادت به معناي آشکار بودن است. يک شيء ممکن است براي کسي غيب و براي کس ديگري مشهود باشد. اين امر وابسته به حدود وجودي آن شخص و احاطه او بر عالم وجود است. طبق آموزه هاي قرآني، علم به غيب به صورت تام و تمام فقط در اختيار خداوند است؛ زيرا اوست که احاطه همه جانبه بر تمامي عالم دارد. قرآن در اين باره مي فرمايد بگو: غيب (و معجزات) تنها براى خدا (و به فرمان او) است[1] . با توجه به محدوديت احاطه غير خدا و احاطه کامل خداوند بر همه چيز، روشن است که علم غيب، مخصوص خداوند است و جز او کسي عالم به غيب نيست؛ زيرا فقط او احاطه کامل به عالم وجود دارد و از عالم غيب و شهادت آگاه است و در حقيقت، همه چيز نسبت به او ، در عالم شهادت قرار مي گيرد. اما ديگران، بسته به ظرفيت وجودي و ادراکي شان، برخي امور برايشان مشهود است و برخي ديگر، از ديده و ساير قواي ادراکي آنها، پوشيده است و نسبت به آنها يا اصلا آگاهي ندارند و يا در سطح بسيار پاييني مطلع اند. بنا بر اين تخصيص علم غيب به خداوند مانع از آن نمي شود که برخي اشخاص، به تعليم الاهي و بر اساس شايستگي هاي نفساني که از خود ابراز مي دارند، به اسرار و علوم و امور غيبي آگاهي يابند و ناديدني ها را ديده، و ناشنيدني ها را بشنوند. اين موهبتي است که خداوند به افراد برگزيده؛ مانند پيامبران و اوليا عنايت مي نمايد. لذا مي بينيم که انبيا از وحي (که امري غيبي است)و يا ديگر امور غيبي خبر مي دهند، حوادث آينده را پيش گويي مي نمايند و دقيقا مطابق همان گفته ها، حوادثي رخ مي دهد و ... . در اين که آيا امامان معصوم، علم غيب مطلق و تمام به امور داشته اند؛ يعني به تمام وقايع و حوادث گذشته و آينده از جمله زمان و مکان شهادت خود علم داشتند، محل بحث و اختلاف است. عده اي منکر علم ائمه به صورت وسيع و گسترده؛ مانند علم به زمان و مکان شهادتشان هستند. اما اکثر علماي شيعه، با استفاده از برخي آيات قرآن که مي فرمايد: چنين نبود که خداوند شما را از اسرار غيب، آگاه کند (تا مؤمنان و منافقان را از اين راه بشناسيد اين بر خلاف سنت الهى است) ولى خداوند از ميان رسولان خود، هر کس را بخواهد برمي گزيند (و قسمتى از اسرار نهان را که براى مقام رهبرى او لازم است، در اختيار او مىگذارد [2] و داناى غيب اوست و هيچ کس را بر اسرار غيبش آگاه نمىسازد،مگر رسولانى که آنان را برگزيده و مراقبينى از پيش رو و پشت سر براى آنها قرار مىدهد [3] ، معتقدند که اولياي الاهي، نيز در مواردي که لازم باشد از غيب آگاه مي شوند. اين معنا همچنين از روايات ائمه استفاده مي شود. امام صادق (ع) در اين باره مي فرمايد: نگامي که امام اراده مي کند، چيزي را بداند، خدا به او تعليم مي دهد .[4] بنابراين، با توجه به اين دسته از آيات و روايات و با توجه به اين که پيامبران الاهي مأمور هدايت انسان ها در تمام جنبه هاي مادي و معنوي بودند، بايد سهم بسيار بزرگي از علم و دانش داشته باشند، تا بتوانند به خوبي اين مأموريت را انجام دهند و اماماني که جانشينان پيامبرند نيز همين حکم را دارند. پس آنان نيز به صورت وسيع و گسترده علم به غيب دارند،.[5] در اين باره از امام صادق (ع) روايت شده است: نگامي که امام اراده کند چيزي را بداند، خداوند به او تعليم خواهد داد . پي نوشت ها: [1] يونس، 20. .[2] آل عمران ، 179 مَّا کاَنَ اللَّهُ لِيَذَرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلىَ مَا أَنتُمْ عَلَيْهِ حَتىَ يَمِيزَ الخَْبِيثَ مِنَ الطَّيِّبِ وَ مَا کاَنَ اللَّهُ لِيُطْلِعَکُمْ عَلىَ الْغَيْبِ وَ لَاکِنَّ اللَّهَ يجَْتَبىِ مِن رُّسُلِهِ مَن يَشَاءُ فََامِنُواْ بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ وَ إِن تُؤْمِنُواْ وَ تَتَّقُواْ فَلَکُمْ أَجْرٌ عَظِيمٌ [3] . الجن 26و27 عَلِمُ الْغَيْبِ فَلَا يُظْهِرُ عَلىَ غَيْبِهِ أَحَدًاإِلَّا مَنِ ارْتَضىَ مِن رَّسُولٍ فَإِنَّهُ يَسْلُکُ مِن بَينِْ يَدَيْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ رَصَدًا [4] کليني، اصول کافي، ج 1، باب، ان الائمه اذا شا ؤوا ان يعلموا، علموا، ح 3. براي آگاهي بيشتر؛ نک: نمايه: انسان و آگاهي از علم غيب، سؤال 150 (سايت: ????). [5] البته آگاهي از غيب، همه جا نشانه ي کمال نيست، بلکه گاهي نقص است. مثلاً شبي که امام علي (ع) در جاي پيامبر (ص) خوابيد، اگر آن حضرت علم داشت که مورد خطر قرار نمي گيرد، کمالي براي آن حضرت محسوب نمي شد؛ زيرا در اين صورت، همه حاضر بودند جاي آن حضرت بخوابند، در اين جا، کمال، علم نداشتن به غيب است ( قرائتي، تفسير نور، ج 4، ص 245. منبع: http://www.islamquest.net/fa/archive/question/fa3259
نظر خودتان را ارسال کنید