باسلام خدمت شما پرسشگر محترم
پاسخ سوال اول:
هيچ دليلي وجود ندارد که برخي پيامبران درباره معاد در شک و شبه بودهاند؛ بلکه دلايل نقلي، خلاف آن را ثابت ميکنند. آري؛ ممکن است براي آگاهي بيشتر، از خدا خواسته باشند که با ارائه دليل يا دليلهايي علم آن را افزايش دهد. مثلاً وقتي حضرت ابراهيم ميگويد:رب ارني کيف تحيي الموتي(1)؛ پروردگارا به من نشان بده کيفيت زنده کردن مردگان را، از او سؤال ميشود:اولم تؤمن؛ آيا ايمان نداري؟ميگويد:بلي!معلوم است که پيامبر بزرگواري مانند حضرت ابراهيم«عليه السلام» آن هم در پاسخ خداوند دروغ نميگويد، ولي ميگويد:براي اطمينان قلبم. از اين سخن استفاده ميشود که ايمان و معرفت براي ابراهيم بوده است، ولي براي آرامش بيشتر قلبش ميخواهد چگونگي معاد را بالمعاينه بنگرد.
همچنين ميتوان دريافت که آرامش، مراتب بسياري دارد که ابراهيم، خواستار بالاترين مرحله آن بوده است.
پي نوشت:
1. سوره بقره، آيه 260.
پاسخ سوال دوم:
شک در برابر يقين و ايمان در برابر کفر قرار دارد.
اگر به طور دقيق مفهوم يقين و ايمان را بررسي کنيم خواهيم ديد اين دو با يکديگر فرق دارند يقين در برابر شک و ترديد است کسي که يقين به چيزي دارد يعني صددرصد آن را درست ميداند و به هيچ وجه احتمال خلاف آن را نميدهد ولي ايمان در برابر کفر است و به آن احساس قلبي گفته ميشود که بعد از شناخت حاصل خدا ميشود. شايد بتوان گفت يقين، آن درجه بالاي ايمان است که ديگر ترديدي در آن راه نمييابد و در حديث آمده است که انسانها سهم کمي از يقين دارند و در قرآن کريم براي يقين نيز درجاتي ذکر شده است که به علماليقين، عيناليقين و حقاليقين تعبير شده است. تفاوت اين موارد هم چنين است گاهي شما فقط از آتش خبر داريد «علم» آگاهي آنرا ميبينيد «عين» و زماني به آن دست ميزنيد «حق» يقين محسوب ميشود.
موفق و پيروز باشيد.
نظر خودتان را ارسال کنید