.
بسته شدن بخت یا طلسم شدن فرد از موضوعات مطرح در جامعه است. برخی نیامدن خواستگار، آمدن و نپسندیدن، آمدن و پسندیدن و انجام توافق های ابتدایی و بی هیچ دلیلی به هم خوردن را، دلیلی جدی برای بسته شدن بخت دختر خود و یا طلسم او می دانند و آرامش خود و دیگران را بر هم می زنند.
بعضی با مشاهده ی نخستین نشانه ی ناکامی در ازدواج دختر یا پسرِ خود به دنبال «باطل السحر» و «گشاینده ی بخت و اقبال»، روانه ی کوچه و بازار شده، پیش هر کس سفره ی دل می گشایند و طلب ذکر و دعا می کنند تا از این بن بست رها شوند. در این میان شیادان و رمالانی حیله گر و عوام فریب یافت می شوند که از خانواده ها سوء استفاده های فراوانی می کنند. آنان با دادن «نسخه ی خوش بختی»، «نعل اسب»، «مهره ی مار»، «پارچه های رنگی» و. .. با قیمت های کلان پس از چند بار رفت و آمد و ایجاد امید واهی و پوچ، غیب می شوند!
گام نخست رویارویی با این رخ دادهای تلخ، یقین یافتن به «بستن بخت» یا «طلسم فرد» است! زیرا مبنای 95 درصد از ماجراهایی این چنین و گاه بیش تر از آن، «احتمال»، «توهم»، «خیال» و یا «ترس و هراس» است تا «یقین» به وقوع سحر و طلسم. بستن بخت یا سحر و جادو از اموری است که واقعیت دارد، گرچه یادگیری و یاددادن آن حرام است و گناه بزرگی محسوب می شود؛ اما سحرکردن و باطل کردن سحر، کاری آسان برای همگان نیست تا با اندک دشمنی به راحتی انجام شود و خانواده ای را با تنش ها و تلاطم های روحی درگیر سازد!
در بینش توحیدی، تمامی حوادث در گستره ی قدرت و اراده ی خداوند انجام می شود و انسان با همه ی حق انتخاب و آزادی که دارد، خواست و اراده اش در مسیر اراده ی پروردگار حکیم تحقق می یابد، نه رو در روی آن. با اندکی تأمل می توان توهمات ناشی از طلسم، در اثر قصور خود ماست. این اشتباهات عبارت اند از:
بسیاری از دختران در دوره ای خواستگارانی داشته اند؛ اما یکایک آنان با ایرادهای گوناگون همانند قد و قیافه، نداشتن مدرک عالی و ثروت آن چنانی و یا هم طراز نبودن با باجناق ها از نظر شهرت و ثروت و. .. جواب منفی گرفته اند و بهار ازدواج چنین دخترانی سپری شده است.
رفت و آمدهای خانوادگی، نشست و برخاست های گروهی، شراکت ها و رفاقت های گوناگون با افرادی مسأله دار از نظر فکری، فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و حتی سیاسی که نه تنها مورد اعتماد و احترام جامعه نیستند، بلکه برچسب های مختلفی خورده اند؛ باعث انگشت نما شدن و بروز مشکلاتی همانند ناکامی فرزندان در ازدواج می شود که گاه این رخ داد تلخ از هر سحر و طلسمی بدتر است.
دختران و پسرانی باشخصیت و بااستعداد و باهوش سرشار یافت می شوند که از نظر پاکی و پاک دامنی عنصری ممتازند، اما به خاطر بدنامی محله یا منطقه ی زندگی همسرانی مناسب نمی یابند. پایین بودن سطح فرهنگی، درگیری ها و تنش های فراوان اجتماعی و یا شهرت به ناشایستگی اخلاقیِ محیط زندگی، عاملی بسیار مهم در نبود کفو و هم شأن برای ازدواج است.
شغل یا شأن نامناسب اطرافیان دختر همانند پدر و مادر یا خواهر و برادر، تأثیری غیرقابل انکار در سرنوشت فرزند دارد. اعتیاد، سرقت، قمار، شرب خمر، لاابالی گری، بی عفتی و. .. عناوینی است که باعث دورکردن بسیاری از موقعیت های مناسب، از خانواده ها می شود.
بی تردید در این ماجرا سحر ساحران و دشمنی دشمنان دخالت نداشته و قضا و قدر باعث دیر شدن زمان ازدواج نشده است، بلکه رهاورد عمل انسان ها باعث چنین عکس العملی شده است. چنان که پروردگار حکیم در قرآن مجید می فرمایند: «مَا أَصابَکَ مِن سَیِئَهٍ فَمِن نّفسِکَ؛ هر بدی و ناراحتی که به تو می رسد از ناحیه ی خود توست.» (نساء، آیه ی 179)
گاه دختری شایسته و با ویژگی های خاص و کم نظیری وجود دارد، اما در محافل و مجالس دیده نمی شود؛ خود را در خانه حبس کرده و با این زندانی اختیاری، دیگران را از خود بی خبر گذاشته است. بدین ترتیب زمان طراوت و شادابی چنین دختری سپری می شود و پاییز غم و غصه و تنهایی او فرا می رسد.
دختران والاگوهری هستند که از نظر ظاهر و قیافه، اطرافیان و خانواده، امتیازهای مالیِ پرجاذبه و. .. کم تر بهره دارند؛ اما با تحصیلات عالی، موقعیت ارزش مند اجتماعی، بهره مندی از هنرهای متعالی، چنان دیگران را شیفته ی خود می کنند که تمامی نقص های ظاهری آنان دیده نمی شود و هر روز به تعداد خواستگاران آنان افزوده می شود. در مقابل برخی دختران تنها بر «نداشته ها» تمرکز داشته، و «قسمت» را مقصر اصلی قلمداد می کنند، بی آن که در عرصه های علمی، فرهنگی، هنری، ورزشی و اجتماعی، حرکتی داشته باشند.
گاه در خانواده ای چندین دختر وجود دارد که بنابر علتی برای دختر دوم خواستگار می آید، پدر و مادر بنابر عادت عرفی و یا خرافات محلی و منطقه ای، پذیرفتن ازدواج دختر دوم را باعث سرشکستگی دختر اول و حتی انگشت نما شدن خانواده در بین دوستان و آشنایان می دانند؛ و بدین گونه دختر دوم، سوم و چهارم در خانه می مانند.
با نگاهی به اطرافیان، پدران و مادران هوش مند و آینده نگری را می توان دید که با بزرگ شدن دختران و پسران خود، وضع ظاهری زندگی را در حد اعتدال به روز، شیک و پرجاذبه کرده، خود را با خواسته های معقول اطرافیان هم سو می سازند. آنان به دور از تجمل گرایی، رفاه و راحتی، زیبایی و دل پذیری خاصی به زندگی می بخشند تا آشنایان و هم کلاسی های فرزندان شان، رغبت و علاقه نسبت به وصلت با این خانواده را در خود بیابند. این تدبیر و تلاش همان باطلُ السحری است که برخی به دنبال آن هزینه ی هنگفتی صرف می کنند و به آن دست نمی یابند!
رشته ی تحصیلی، سطح فامیلی و خانوادگی، قدرت مالی یا موقعیت اجتماعی، گاه به جای «بال»، «وبال» می شود و فرصت های زیبا و زرّین زندگی را از افراد می رباید. گاه دختری در رشته ای قابل توجه، در دانشگاه قبول می شود. او و اطرافیانش چنان احساس عزت بی نظیری می کنند و از عظمت خارق العاده ای که نصیب شان شده سخن می گویند که احدی جرأت «فکر خواستگاری»، چه رسد «فعل خواستگاری» را به خود نمی دهد! چندی نمی گذرد که هیجانات و افتخارات پدر و مادر دختر ته نشین شده، نیاز فطری دختر به هم دل و هم زبان برای ایجاد آرامش جسم و جان، خود را نشان می دهد. در این شرایط، تلاطم درونی و تنش های بیرونی از راه می رسند و اوضاع زندگی دختر و خانواده را آشوب زده می کنند.
گاه پدر و مادری بنابر عرف رایج در شهر و دیار خویش، گمان دیرشدن زمان ازدواج دخترشان را در سر می پرورانند و برای برطرف شدن این مشکل خود را به آب و آتش می زنند. آنان به راز و نیاز، ذکر و ورد خاص، دادن صدقه و پختن آش و حتی باطلّ السحر و بازکننده ی بخت و اقبال رو می کنند؛ و در اثر این اقدام عجولانه و شتاب زده، خود را نقل مجالس و شهره ی شهر می کنند. این بینش غلط در بسیاری از خانواده ها باعث وصلت زودهنگام و شتاب آلود با غیرهم شأن و به اصطلاح وصله ی ناهم رنگ می شود؛ و عمری تحمل مصیبت به همراه می آورد.
تاکنون ده پاسخ به 95 درصد از مواردی که در نگاه برخی بخت دختری بسته شده یا طلسمی برای ماندگار شدن او در خانه ی پدر انجام شده است، ارائه شد. در حقیقت رفتار یا بی تدبیری های دختر و اطرافیان او باعث چنان رخ دادهایی می شد. حال برای پنج درصد باقی مانده؛ یعنی در حد اندکی که فراتر از احتمال، حدس و گمان، علم و یقین به چنین پدیده ای دارند؛ راه کارهایی برای باطل کردن سحر یا شکستن طلسم بیان می شود:
الف) پناه بردن به خداوند و خواندن سوره های فلق و ناس.
ب) خواندن و نوشتن آیات 75 تا 82 سوره ی یونس.
ج) دعا و تضرّع به درگاه خداوند.
د) درخواست دعا از عالمان پرهیزگار و اولیای راستین پروردگار.
ه) دادن صدقه (حسن زاده آملی)
«بر چشم بد لعنت»، «بزن به تخته»، «ماشاءالله»، «بترکد چشم حسود»، «چشمت کف پام» و. .. عبارت های معمول در زندگی اغلب افراد است. چشم زدن وقتی است که فردی با نگاهی خاص به دیگری آسیب برساند. این موضوع از قدیمی ترین باورهای بشری است که در همه ی تمدن های سراسر جهان، همراه با خرافه وجود داشته است. درباره ی این که چشم زخم چیست، برخی معتقدند حرارت یا سم از چشمان شور ساطع می شود و به هدف چشم زخم برخورد می کند. یا می گویند چشم ها از یک نیروی مغناطیسی برخوردار است که می تواند مثل اشعه ی لیزر عمل کند. امروزه این نظریه قابل قبول است؛ زیرا نیروهای فوق العاده ای در برخی از اعضای بدن هست که تأثیرانی به جا می گذارد.
برخی معتقدان به چشم زخم، همیشه داشته های خود را از نگاه های رشک آمیز پنهان می کردند و یا آن ها را به نوعی غیرجذاب یا زشت نشان می دادند؛ به طور مثال بر اندام کودکان خود لباس های چرکین، مندرس و بی قواره می پوشاندند؛ روی شان را نمی شستند، آنان را نمی آراستند و حتی موهای شان را از ته می تراشیدند. گاه با واژه های خنگ، عقب افتاده، دست و پا چُلفتی صدای شان می کردند تا با این تحقیر از چشم حسودان در امان بمانند.
گاهی از انواع بخورهای گیاهی، دود کردن اسپند، ذکر، همراه داشتن طلسم، سنگ ها، فلزات، اشیایی چون نعل اسب، صدف، اجزای بدن جانوران مثل شاخ کرگدن، دندان فیل، شانه ی هدهد، چشم حیوان قربانی شده یا نظرقربانی، انجام دادن انواع عملیات جادویی با نمک، تخم مرغ، زغال، سرب، خال کوبی به ویژه رنگ آبی برای دور کردن چشم بد استفاده می کردند و یا اسم فرزندان خود را «ماشاءالله»، «خدا پناه» و «علی پناه» می گذاشتند.
قرآن نکته ای خاص درباره ی چشم زخم ندارد، اما بسیاری از مفسران دو آیه ی قرآن را به چشم زخم ارتباط داده اند:
سوره ی یوسف، آیه ی 7: در این آیه خداوند متعال می فرماید: «و گفت ای پسران من، سفارش می کنم چون به مصر رسیدید، همه از یک در وارد نشوید؛ بلکه از درهای مختلف درآیید و من [با این سفارش] چیزی از [قضای] خدا را از شما دور نمی توانم داشت که هیچ کس فرمان روای عالم جز خدا نیست. من بر او توکل می کنم و باید صاحبان مقام توکل هم بر او اعتماد کنند.» «و قالَ یا بُنیَّ لا تَدخُلوا من بابِ واحِد و ادخُلوا مِن اَبوابِ مُتفَرِقَه...» یکی از احتمالاتی که در تفسیر این آیه گفته شده، «چشم زخم» است. (مجلسی، 1404، ج69، ص34) از آن جا که برادران یوسف، نیکوروی و خوش قامت بودند و تعدادشان نیز بسیار بود، پدرشان حضرت یعقوب( ولایة علی بن ابیطالب حصنی ) ترسید که مردم مصر آن ها را چشم بزنند؛ از این رو به فرزندان خود سفارش کرد که از یک دروازه وارد نشوند؛ بلکه پراکنده شده و از دروازه های متعدد وارد شوند، تا چشم نخورند.
سوره ی قلم، آیه ی 51: این آیه در فرهنگ عمومی مردم به آیه ی «ان یَکاد» شهرت دارد و پناهگاه آنان برای جلوگیری از چشم زخم است. خداوند در این آیه می فرماید: «ای رسول، نزدیک بود که کافران به چشمان بد، چشم زخمت زنند که چون آیات قرآن بشنوند، از شدت حسد گویند که او واقعاً دیوانه ای است.» «وَ ان یَکادُ الذینَ کَفَروا لِیزلقونَکَ بِابصارِهِم لما سَمِعوا الذِکر وَ یَقُولُونَ انَه لَمَجنُون»
روایات فراوانی درباره ی چشم زخم وارد شده است. این احادیث را به دو دسته می توان تقسیم کرد: روایاتی که درصدد اثبات واقعی بودن چشم زخم هستند. رسول اکرم می فرمایند: «العین حقٌ یجعل الرجل فی القبر و الجمل فی القدر؛ چشم زخم حق است و انسان را داخل قبر و شتر را داخل دیگ می کند.» (مجلسی، 1404، ج60، ص17) و «العین حقٌ و لو کان شیء سابق القدر سبقته العین؛ چشم بد حق است اگر چیزی از تقدیر پیشی می گرفت چشم بد بود.»
سیره ی رسول الله گواه این است که حضرت چشم زخم را امری واقعی دانسته و برای مقابله با آن راه کارهایی می فرمودند و خود نیز این شیوه ها را به کار می بردند. چنان که وقتی امام حسن و امام حسین( ولایة علی بن ابیطالب حصنی ) در اثر چشم زخم مریض شدند، پیامبر برای بهبودی آن ها به سفارش جبرئیل از حرز و دعای خاص استفاده می کردند. (همان، ج92، ص132 و ج60، ص18)
دسته دوم روایات، راه های مقابله با چشم زخم را بیان کرده اند: در مجموعه ی این روایات به هیچ درمانی غیر از یاد خدا و توجه خاص به پروردگار اشاره نشده است. رسول خدا می فرمایند: «چشم زخم حق است. هر کس از چیزی درباره ی برادرش به شگفت آمد، باید در آن خدا را یاد کند که اگر خدا را به یاد آورد، چشم زخم به او آسیبی نخواهد رساند.» (همان، ج60، ص25)
حرز و دعایی که پیامبر اکرم به توصیه ی جبرئیل برای درمان بیماری حسن و حسین استفاده کرده، این است: «اللهم یا ذاالسلطان العظیم و المنّ القدیم و الوجه الکریم ذاالکلمات التامّات و الدعوات المستجابات عاف الحسن و الحسین من انفس الجن و اعین الانس.» (همان، 18) تلاوت سوره های حمد، توحید، ناس، فلق و آیت الکرسی نیز توصیه شده است. (همان، 25)در حدیثی از امام صادق( ولایة علی بن ابیطالب حصنی ) برای در امان ماندن از چشم زخم آمده است؛ سه بار گفته شود: «ما شاءالله لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم» (طبرسی، 1412، ج2، ص330)
در نهایت چنین مشخص می شود که موضوع چشم زخم واقعیت دارد؛ اما با بسیاری از خرافات آمیخته شده است. برخی نیز بیش از حد، حساسیت نشان می دهند و هر گونه اتفاق عادی و عقلی را به چشم زخم، شورچشمی یا چشم بد نسبت می دهند. بنا به گفته ی آیت الله بهجت بهترین شیوه ها برای دورکردن چشم زخم عبارت اند از: توکل به خدا، دادن صدقه، خواندن دعاها، همراه داشتن قرآن کوچک، خواندن چهارقل به ویژه قل اعوذ برب الناس و قل اعوذ برب الفلق، آیت الکرسی، با صدای بلند اذان گفتن و روزی پنجاه آیه قرآن خواندن.
- قرآن کریم.
- نهج البلاغه.
- طبرسی، حسن بن فضل، مکارم الاخلاق، شریف رضی، قم، چاپ چهارم، 1412ه.
- مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، الوفاء، بیروت، لبنان، 1404ه.
نظر خودتان را ارسال کنید