باسلام خدمت شما پرشسگر محترم اولاً در شرايط صدر اسلام اسيران جنگي يک معضل نظامي به شمار ميرفتند که حکومت اسلامي توانايي نگهداري آنها را در يک جا و تأمين غذا، مسکن، پوشاک و امنيت آنها را نداشت و رها کردن آنها موجب تقويت نظامي دشمن ميشد. از اينرو طبق مقررات جنگي آن زمان يا بايد همه را ميکشتند يا از گرسنگي ميمردند يا به عنوان برده در اختيار مردم قرار ميدادند که مورد اول و دوم غير انساني بود و مورد سوم فوايد زيادي داشت از جمله اينکه: ـ غذا، پوشاک و مسکن آنها توسط مالکان تأمين ميشد و در برابر کاري که انجام ميدادند از مواهب مذکور استفاده ميکردند. ـ امنيت آنها توسط مالکان تأمين ميشد و از فرار آنها جلوگيري ميشد. ـ بردگان در ميان خانوادههاي مسلمان تحت تربيت و تأثير فرهنگي قرار ميگرفتند و بسياري از آنان هدايت شده و مسلمان ميشدند. ثانياً موضوع بردگان در آن عصر يک موضوع اقتصادي بود. از طرفي بخش اعظم نيروي کار جامعه را بردگان تشکيل ميدادند و از طرف ديگر مالکيت آنها بخش عظيمي از ثروت افراد ثروتمند به شمار ميآمد. از اينرو حذف يکباره آنها از چرخه اقتصاد موجب شوک اقتصادي به جامعه ميشد. ثالثاً اگر يکبار همه بردگان آزاد ميشدند ممکن بود بخشي از آنها در اثر کمبود غذا (که در آن روزگار جدّي بود) ميمردند. و همين ترس از بيغذايي بود که مانع فرار بسياري از بردگان ميشد. رابعاً مشکل فرهنگي و اجتماعي بردگان جدّي بود چون بسياري از بردگان (به ويژه فرزندان آنها) گرفتار فقر فرهنگي بودند و رها کردن آنها جامعه را گرفتار ناهنجاريهاي زيادي ميکرد و لازم بود نخست آنها آموزش ببينند و تربيت شوند سپس آزاد گردند.
نظر خودتان را ارسال کنید