کتاب تاريخ الرسل و الامم و الملوک ـ که از آن به عنوان تاريخ طبري ـ نيز ياد ميشود، از کتابهاي کهن تاريخي محسوب ميگردد. طبري اين کتاب را در فاصله سالهاي 283 ـ 290 هجري املا کرده، اما بعد از آن وقايع را ربيع الثاني 303 هجري افزود. اين کتاب به رغم اينکه از منابع کهن تاريخي به حساب ميآيد و مطالب مفيد و ارزشمند در آن وجود دارد، ولي از کتابهاي معتبر به حساب نميآيد، زيرا در بيشتر سند مسايل و وقايع تاريخي سيف بن عمر قرار دارد که خود طبري نيز به او اعتماد نداشته است. برخي سيف بن عمر را متهم به زنادقه نموده و گزارشهاي وي را فاقد ارزش دانستهاند. جلد اول تاريخ طبري که تاريخ جهان آفرينش تا مبعث است، پر از اخبار اسرائيلي است. درست همان طور که در تفسير طبري نيز اسرائيليات فراوان وجود دارد. البته در اين کتاب- همان طور که اشاره شد- مطالب مفيد وجود دارد، ولي کل کتاب از نظر ميزان اعتبار جايگاه خوب ندارد، مخصوصاً نويسنده در مورد مطالبي مربوط به جريان غدير و مسايل مربوط به فاطمه زهرا(س) يا آن دست مطالبي که به نفع اهل سنت نيست، دچار مشکل شده و اين گونه مطالب را آن گونه که هستند تدوين نشده است، زيرا طبري بر اساس تعصباتي که داشت، اين دست مطالب را درست بيان نکرده و حتي برخي از آنها را تحريف يا حذف نموده است. جهت آگاهي بيشتر نظر شما را به مطالب زير جلب مينايم: محمد بن جرير طبري(223/ 5 310) ابوجعفر محمد بن جرير بن يزيد طبري از مورخان نامي دوران اسلامي است. کار عمده او در فقه بوده اما دو اثر مشهور او، يکي در دانش تفسير و با نام جامع البيان و ديگري دانش تاريخ با نام تاريخ الرسل و الامم والملوک شهرت بسزايي برايش به ارمغان آورده است. تاريخ او از همان ابتدا مقبوليت عام يافت. چنين مقبوليتي مربوط به ويژگي هاي کتاب، از حيث تفصيل و استناد و متعادل بودن آن، از نظر جامعه اهل ست است. اين مقبوليت سبب شد تا کتاب هاي تاريخي بعدي، بر نقل هاي آن تکيه کرده و خلاصه اي از آن را بياورند. ابن مسکويه و ابن اثير وابن کثير چنين کاري را کرده اند. طبري درآغاز کتاب، با اشاره به اين که نقل ها را مسند آورده، خواسته تا خود را به خاطر نقل مطالب نادرست تبرئه کند. چنين شيوه اي در عين حال که سبب شده حجم زيادي از نقل هاي تاريخي محفوظ بماند، به دليل گزينش هاي نادرست طبري از نقل ها، به خصوص نقل از افراد دروغگويي چون سيف بن عمر، به حق مورد انکار برخي از محققان قرار گرفته است. جواد علي نوشته است که طبري در استفاده از مآخذ اصول اهل حديث را درنظر نگرفته و از چهره هاي ضعيف هم روايت کرده است. او روايات سيف بن عمر را در قضاياي رده بر روايات واقدي و مدائني ترجيح داده است. اين در حالي است که او متهم به زندقه بوده و حتي خود طبري نظر مساعدي نسبت به وي نداشته است. حضور سيف در تاريخ طبري ازجنگ هاي رده آغاز شده و تا پايان جنگ جمل ادامه مي يابد و بدين صورت، طبري در حساس ترين مقطع تاريخي که بخشي از تاريخ مذهبي براي همه فرقه هاست، تاريخ خود را با نقل هاي کذب سيف بن عمر مشوه مي کند. اين اخبار از طريق وهب بن منبه است که بيش از هر کس در اواخر قرن نخست هجري اين قبيل اخبار را ميان مسلمانان منتشر کرد. طبري کتاب تاريخي خود را در فاصله سال هاي 283 تا290 املا کرد، اما بعد از آن وقايع را تا ربيع الثاني سال 303 هجري برآن افزود. افزون بر آن کتابي با عنوان ذيل المذيل در شرح حال صحابه و تابعين بر اساس سال درگذشت آنها نوشت که تنها تخليص آن توسط عريب بن سعد(م 370) انجام شده، باقي مانده و با عنوان المنتخب من ذيل المذيل در پايان تاريخش به چاپ رسيده است. چندين نفر از نويسندگان دوره بعد، ذيولي بر کتاب تاريخ طبري نوشتند. عريب بن سعد حوادث تا سال 320 را عنوان صلة تاريخ الطبري نوشت. ثابت بن سنان صابي(م 363) آن را تاسال 360 ادامه داد. هلال بن محسن صابي تا سال 448 را نوشت. عيون التواريخ ادامه آن تا سال 479 است. پس از آن محمد بن عبدالملک همداني(م 521) تا سال 478 را نوشت. طبري به دليل بينش خاص تاريخي که داشته، تفصيل بسيار راجع به حوادث آورده و در موارد متعددي، اين تفصيلات در هيچ مأخذ ديگري نيامده است. طبيعي است که شيوه طبري نمي توانسته دربرگيرنده آگاهي هاي اجتماعي باشد. او تنها به نقل متکي است و نقل ها صرفا تاريخي با به عبارتي صرفا سياسي هستند. در اين صورت، يافتن آگاهي هايي در زمينه هاي تمدني و فرهنگي آن چنان که در آثار مسعودي مي توان يافت، در تاريخ طبري بي ثمر است. موارد اندکي را بايد استثنا کرد. طبري حوادث تا پيش از اسلام را به صورت موضوعي و ترتيب کلي تاريخي آورده است. اما پس از اسلام، حوادث را به صورت سال شماري ارائه کرده است. جواد علي شرح مبسوطي درباره منابع طبري به دست داده است. به عقيده وي، مآخذ طبري در بخش تاريخ انبيا و ايران پيش از اسلام، اخبار و آثار تفسيري بوده که در مکتب شاگردان ابن عباس در شرح آيات قرآني با استفاده از مآخذ مختلف تا آن زمان فراهم آمده بود است. در مورد ايران، بيشتر از آثار ترجمه شده از فارسي مانند آثار ابن مقفع و نيز کتاب هاي کلبي که در اين زمينه بسيار غني بوده، استفاده کرده است. وي در اين بخش ها، نام آثر و يا مؤلفان را به طور غالب ياد نکرده و با تعبيرهايي مانند قال بعض العجم مطالب را نقل کرده است. در بخش تاريخ عرب قبل از اسلام، از آثار کلبي بهره برده، به ويژه درباره تاريخ عراق که به طور منحصر از او نقل کرده است. در مورد تاريخ يمن از مطالب ابن اسحاق استفاده کرده که او هم از وهب بن منبه و محمد بن کعب قرظي برگرفته است. در واقع دو نقر اخير به ضميمه کعب الاحبار، منبع اخبار مربوط به تاريخ انبيا ر مجلد نخست تاريخ طبري هستند. درباره تاريخ روم در قياس با آنچه درباره ايران آورده، مطلب مهمي نيامده است. در بخش اول سيره اصل بر سيره ابن اسحاق است. اما موارد فرواني هم از عروة بن زبير، ابان عثمان بن عفان، شرحبيل، بن سعد وهيثم بن عدي آورده است. همان گونه که اشاره شد، تکيه طبري بر جريانات رده تا پايان جمل، بر روايات سيف بن عمر است. پس ازآن در بيان حوادث عراق تا پايان عصر اموي، به طور عمده از ابومخنف نقل شده و روايات مدائني، عوانة بن حکم، واقدي، عمر بن شبه و کلبي در ادامه آورده مي شود. بالاترين ارزش کتاب طبري، از آن روست که از بسياري مکتوبات تاريخي رايج يا غير رايج آن عصر را که در اختيار داشته استفاده کرده و امروزه جز آن چه طبري ازآن کتاب ها براي ما نگاه داشته، اثري بر جاي نمانده است. شايد يکي از بهترين آثار کتاب مقتل الحسين(ع ) ابومخنف بوده که بخش مهم آن تنها از طريق تاريخ طبري حفظ شده است. همين امر درباره آثار وهب بن منبه در زمينه اخبار انبياي سلف، آثار عبيد بن شريه، اسمعي، شعبي و کلبي، درباره تاريخ عرب و فرس پيش از اسلام، نيز نسخه اصل سيره ابن اسحاق در بخش مغازي صادق است.(1) براي آگاهي بيشتر درباره نقد و بررسي متون تاريخي به کتاب هاي الصحيح من سيره النبي الاعظم تاليف جعفر مرتضي العاملي و سيره رسول خدا و منابع تاريخ اسلام، هر دو تاليف رسول جعفريان مراجعه نماييد. پي نوشت: 1. رسول جعفريان، منابع تاريخ اسلامي، ص 156 به بعد.
نظر خودتان را ارسال کنید