سلام وقت شما بخير درباره حقالناس شايد بتوان گفت که پيامبر(ص) و اهل بيت(ع) با صرف پادرمياني و شفاعت مشکل را حل نميکنند. شفاعت از ميان حقوقي که به گردن انسان است نسبت به حق الناس بايد اهميت ويژه اي قائل بود و سعي کرد تا زنده هستيم نگذاريم حقي از کسي بر گردن ذمه ما باقي بماند چرا که در روز قيامت مجبور خواهيم شد براي راضي شدن کسي که حقي از او ضايع کرده ايم از اعمان نيکمان صرف نظر کنيم و اين موضوع در عالم آخرت بسيار براي انسان سخت و دشوار خواهد بود چراکه هرچه انسان اعمال نيک و خير هم داشته باشد باز حسرت مي خورد که چرا اعمال نيک بيشتري انجام نداده است. نوشتاري که در ادامه مي خوانيم از سوي «مرکز ملي پاسخگويي به سوالات ديني» در اختيار خبرگزاري فارس قرار گرفته، به اين پرسش اصلي پاسخ داده است که آيا حضرت رسول(ص) و ساير ائمه اطهار عليهم السلام ميتوانند به اذن الهي حقالناسي را که بر گردن داريم، شفاعت کنند؟ طبق جست و جويي که در آيات و روايات داشتيم در اين خصوص به مطلبي که به صورت قطعي بخواهيم به آن استناد کنيم دست نيافتيم و اصل وساطت و شفاعت اهل بيت عليهم السلام در مورد حق الناس در روز قيامت گرچه عقلا محال نيست. اما عملا بايد ببينيم که چگونه مي تواند موثر باشد؛ زيرا در شفاعتي که مربوط به حق الله است چون حق ضايع شده مستقيما با خداوند متعال در ارتباط است و اهل بيت محبوب خداوند متعال هستند وساطت آنها مي تواند موثر باشد. اما درباره حق الناس، موضوع متفاوت است مگر اينکه بگوييم اهل بيت با صرف پادرمياني و شفاعت مشکل را حل نمي کنند بلکه به اذن خدا درخواست و حاجت کسي که حق وي ضايع شده را برآورده مي سازند و به گونه اي او را راضي مي کنند. بيانات علماء نيز در اين باره متفاوت است به عنوان نمونه در تفسير حجة التفاسير و بلاغ الإکسير مي خوانيم: «به اشخاصي از انبياء و اولياء ممکن است حق شفاعت داده شود و اين حق شفاعت هم در موضوع حق اللّه است نه حق الناس» اما در تفسير مواهب الرحمان في تفسير القرآن روايتي از امام رضا عليه السلام به نقل از رسول خدا(ص)آمده که: «إِذَا کَانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ وُلِّينَا حِسَابَ شِيعَتِنَا فَمَنْ کَانَتْ مَظْلِمَتُهُ فِيمَا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ حَکَمْنَا فِيهَا فَأَجَابَنَا وَ مَنْ کَانَتْ مَظْلِمَتُهُ فِيمَا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ النَّاسِ اسْتَوْهَبْنَاهَا فَوُهِبَتْ لَنَا وَ مَنْ کَانَتْ مَظْلِمَتُهُ بَيْنَهُ وَ بَيْنَنَا کُنَّا أَحَقَّ مِمَّنْ عَفَي وَ صَفَحَ»؛ چون روز قيامت شود حسابرسي شيعيان ما بما واگذار مي شود، پس هر کس مظلمه و بدهي و گناهش ميان او و خداوند است ما داوري کرده و هر چه حکم کنيم خداوند امضاء مي فرمايد، و هر کس مظلمه اش ميان او و مردم است، ما از مردم تقاضا مي کنيم او را ببخشند، و آنان مي بخشند، و هر کس مظلمه اش ميان او و ما اهل بيت است ما سزاوارتر از همه کس به بخشش و عفو و گذشت هستيم. در سند اين روايت افرادي هستند که ثقه بودن آنها مجهول و ناشناخته است و بايد توجه داشت که اگر اين حديث حديث صحيحي هم باشد باز هم بدين معنا نيست که هر کسي که حق الناس يا حق الله بر عهده وي باشد توسط حضرات معصومين عليهم السلام شفاعت مي شوند بلکه شفاعت شونده داراي شرايطي است که در کتب مرتبط ذکر شده است. به عنوان نمونه شخص شفاعت شونده نماز را سبک نشمارد و ... . ذکر اين نکته نيز خالي از لطف نيست که در برخي دعاها نيز آمده که ما از خود خداوند متعال مي خواهيم که اگر حق الناسي بر گردن ماست خداوند متعال با عنايت خود، آن شخص را از ما راضي بگرداند. در دعاي روز دوشنبه مي خوانيم: «وَ أَسْأَلُکَ فِي مَظَالِمِ عِبَادِکَ عِنْدِي فَأَيُّمَا عَبْدٍ مِنْ عَبِيدِکَ أَوْ أَمَةٍ مِنْ إِمَائِکَ کَانَتْ لَهُ قِبَلِي مَظْلِمَةٌ ظَلَمْتُهَا إِيَّاهُ فِي نَفْسِهِ أَوْ فِي عِرْضِهِ أَوْ فِي مَالِهِ أَوْ فِي أَهْلِهِ وَ وَلَدِهِ أَوْ غِيبَةٌ اغْتَبْتُهُ بِهَا أَوْ تَحَامُلٌ عَلَيْهِ بِمَيْلٍ أَوْ هَوًي أَوْ أَنَفَةٍ أَوْ حَمِيَّةٍ أَوْ رِيَاءٍ أَوْ عَصَبِيَّةٍ غَائِبا کَانَ أَوْ شَاهِدا وَ حَيّا کَانَ أَوْ مَيِّتا فَقَصُرَتْ يَدِي وَ ضَاقَ وُسْعِي عَنْ رَدِّهَا إِلَيْهِ وَ التَّحَلُّلِ مِنْهُ فَأَسْأَلُکَ يَا مَنْ يَمْلِکُ الْحَاجَاتِ وَ هِيَ مُسْتَجِيبَةٌ لِمَشِيَّتِهِ وَ مُسْرِعَةٌ إِلَي إِرَادَتِهِ أَنْ تُصَلِّيَ عَلَي مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تُرْضِيَهُ عَنِّي بِمَا [بِمَ] شِئْتَ وَ تَهَبَ لِي مِنْ عِنْدِکَ رَحْمَةً إِنَّهُ لا تَنْقُصُکَ الْمَغْفِرَةُ وَ لا تَضُرُّکَ الْمَوْهِبَةُ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِين»؛ از تو درخواست مي کنم اداي حقوق بندگانت را که بر عهده دارم، پس هر بنده اي از بندگانت و هر کنيزي از کنيزانت که او را نزد من حقيّ پايمال شده باشد که در آن به جان يا آبرو يا مال، يا خانواده اش يا فرزندش ستم روا داشته ام يا غيبتي از او کرده ام يا بر اثر ميل خود يا خواهش دل يا تکبّر يا غضب يا خودنمايي يا تعصّب بر او باري نهاده ام، اين بنده يا کنيزت غايب باشد يا حاضر، زنده باشد يا مرده، و دستم کوتاه شده و وسعم نمي رسد از پرداخت آن حق يا طلب حلاليت از او، از تو مي خواهم اي کسي که رفع نيازها در اختيار اوست، و آن حاجات در مقابل مشيّت او اجابت پذير و به جانب اراده اش شتابانند که بر محمّد و خاندان محمّد درود فرستي و آن بنده را که بر او ستمي کردم هرگونه که خواهي از من راضي گرداني و از جانب خود مرا رحمت عطا نمايي، چه آمرزيدن از تو نکاهد و بخشيدن به تو زيان نرساند، اي مهربانترين مهربانان. از اين دعا امکان پادرمياني خدا و راضي نمودن شخصي که حق وي ضايع شده استفاده مي شود زيرا دعا نسبت به امر محال صورت نمي گيرد و اگر چنين دعايي صورت گرفته دلالت بر امکان چنين کاري دارد. پينوشتها: 1. بلاغي، سيد عبد الحجت، حجة التفاسير و بلاغ الإکسير، قم، انتشارات حکمت، 1386ق، جلددوم مقدمه، ص597. 2. موسوي سبزواري سيد عبد الاعلي، مواهب الرحمان في تفسير القرآن، بيروت، موسسه اهل بيت( ع)، 1409ق، ج4، ص 239 3. مفاتيح الجنان، باب اول، فصل سوم، در ذکر دعاهاي ايّام هفته، دعاي روز دوشنبه.
نظر خودتان را ارسال کنید