? سلام خدمت شما توضيح در برخي آيات آمده است که خداوند فراموش کار نيست (وَمَا کَانَ رَبُّکَ نَسِيّاً)[1]؛ «و پروردگارت فراموشکار نيست» در برخي ديگر ميفرمايد عدهاي در قيامت يا غير قيامت مورد فراموشي واقع ميشوند: (وَلاَتَکُونُوا کَالَّذِينَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنسَاهُمْ أَنفُسَهُمْ)[2]؛ «و همچون کسانى نباشيد که خدا را فراموش کردند» و اين تناقضي آشکار است. ابتدا چند مقدمه بيان ميشود. 1ـ صفات سلبي و ثبوتي خدا در علم کلام اسلامي در باب صفات الهي ثابت شده است که پروردگار جهان داراي صفات ثبوتي نظير علم، قدرت و حيات است و از طرفي هرگونه صفتي که مشتمل بر نقص باشد نظير جهل و عجز؛ از ساحت او به دور است. دليل نبودن صفات نقص در خدا اين است که در بحث اثبات خدا، با برهان اثبات ميشود که موجودات عالم يا ممکن هستند و يا واجبالوجود و همه موجودات غير از خدا ممکن و نيازمندند و فقط خدا واجبالوجود است يعني در کاملترين مرتبه وجود وکمال است به گونهاي که هيچگونه نيستي در او راه ندارد تا کاستي و نقص محسوب گردد[3]. بر اين اساس هر نقصي و از جمله فراموشي از ساحت او دور است. 2ـ معناي نسيان نسيان در لغت به دو معني آمده است: 1ـ فراموش کردن 2ـ به معني اهمال و بياعتنايي. فيومي در مصباح ميگويد: نسيان مشترک است ميان دو معني يکي ترک از روي غفلت و ديگري ترک از روي عمد[4]. راغب گويد: نسيان آنست که انسان مطلب در ذهن خود را از ياد برد بواسطه ضعف قلب يا غفلت و يا از روي قصد تا از قلب او محذوف شود و از يادش برود... هر نسياني که خداوند ذمّ کرده نسياني است که اصل آن از روي تعمد بوده (و بياعتنايي کرده تا از ياد رفته است)[5]. نسيان در واقع به معناي قطع توجه است که البته اقسامي دارد: الف) فراموشي طبيعي که با رفتن مطلب از ذهن است چنان که در برخي آيات آمده است. (فَلَمَّا بَلَغا مَجْمَعَ بَيْنِهِما نَسِيا حُوتَهُما...)[6]، «و هنگامى که به محل پيوند ميان دو (دريا) رسيدند، ماهىشان را فراموش کردند...»؛ (قالَ لاتُؤاخِذْنِي بِما نَسِيتُ)[7]، «(موسى) گفت: مرا به خاطر فراموشکارىام مؤاخذه نکن»؛ (سَنُقْرِئُکَ فَلا تَنْسي)[8]، «به زودى (قرآن را) بر تو مىخوانيم و فراموش نمىکنى». ب) نوعي فراموشي که به دليل توجه به موضوعي مخالف با آنچه در خاطر است؛ حاصل ميگردد چنانکه در برخي آيات آمده است. (وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّن ذُکِّرَ بِآيَاتِ رَبِّهِ فَأَعْرَضَ عَنْهَا وَنَسِيَ مَا قَدَّمَتْ يَدَاهُ)[9]، «و چه کسى ستمکارتر است از کسى که نشانههاى پروردگارش (به او) تذکر داده شد و از آن[ها] روى گرداند و دستاورد پيشينش را فراموش کرد؟!»؛ (ثُمَّ إِذَا خَوَّلَهُ نِعْمَةً مِنْهُ نَسِيَ مَاکَانَ يَدْعُوا إِلَيْهِ مِن قَبْلُ)[10]، «سپس هنگامى که نعمتى از خود به او عطا کند، آنچه را به خاطر آن قبلاً (خدا را) مىخواند، فراموش مىکند»؛ (وَلکِن مَّتَّعْتَهُمْ وَآبَاءَهُمْ حَتَّي نَسُوا الذِّکْرَ)[11]، «وليکن آنان و پدرانشان را (از نعمتها) برخوردار نمودى تا اينکه ياد (تو) را فراموش کردند». ج) فراموشي اختياري و عمدي که بر اساس آن کاري عمداً ترک ميشود: (فاليَومَ نَنساهم کما نَسُوا لِقاءَ يومهم هذا)[12]، «پس همانگونه که ملاقات اين روزشان را فراموش کردند»؛ (نَسُوا اللّهَ فنسِيهم إنّ المنافِقين هم الفاسِقون)[13]، «خدا را فراموش کردند؛ پس (خدا نيز) آنان را به فراموشى سپرد؛ به راستىکه تنها منافقان نافرماناند»؛ (قال کذلک أتَتْک آياتُنا فنَسيتَها وکذلک اليومَ تُنسَي)[14]، «(خدا مى) فرمايد: «اينگونه (تو را گرد مىآوريم؛ زيرا) نشانههاى ما به تو رسيد و آنها را به فراموشى سپردى؛ و همانگونه امروز فراموش مىشوى». 3 ـ جريان حکمت در افعال الهي يکي از صفات خدا صفت حکمت است به اين معني که چون افعال الهي از ذات کامل و بدون نقص او صادر ميشود؛ به صورت گزاف و بدون مصلحت نيست بنابراين هر فعلي در جايگاه مناسب خود واقع ميگردد پس اگر موجودي را مورد رحمت خويش قرار ميدهد؛ با توجه به مصالح است و از طرفي اگر نظر رحمت خود را از کسي قطع نمود و عمداً او را فراموش کرد؛ به دليل گناهان اوست چرا که ذات کامل الهي هرگز ظلم نميکند و فعل بيهوده انجام نميدهد. (وَمَا اللَّهُ يُريدُ ظُلْماً لِلْعِبادِ)[15]، «و خدا هيچ ستمى را براى بندگان نمىخواهد»؛ (وَمَنْ يَکْسِبْ إِثْماً فَإِنَّما يَکْسِبُهُ عَلي نَفْسِهِ وَکانَ اللَّهُ عَليماً حَکيماً)[16]، «و هر کس که گناهى کسب کند، پس فقط آن را به زيان خودش کسب کرده است؛ و خدا داناى فرزانه است». جمعبندي در مورد خداوند متعال دو نوع فراموشي قابل بحث است. 1ـ فراموشي به معناي رفتن مطلبي از ذهن که از قبل به آن عالم بوده است. اين مورد به اصطلاح از صفات سلبيه خداست و هم عقل، خدا را از آن منزه ميداند همانطور که ذکر شد و هم شريعت چنان که ميفرمايد: (وَما نَتَنَزَّلُ إِلاَّ بِأَمْرِ رَبِّکَ لَهُ ما بَيْنَ أَيْدينا وَما خَلْفَنا وَما بَيْنَ ذلِکَ وَما کانَ رَبُّکَ نَسِيًّا)[17]، «و (جبرئيل گفت:) جز به فرمان پروردگارت، فرود نمىآييم؛ آنچه پيش روى ما و آنچه پشتِ سرِ ما و آنچه ميان اين دو است، فقط از آنِ اوست؛ و پروردگارت فراموشکار نيست»؛ (وَلَقَدْ خَلَقْنا فَوْقَکُمْ سَبْعَ طَرائِقَ وَما کُنَّا عَنِ الْخَلْقِ غافِلينَ)[18]، «و به يقين، بر فراز شما هفت راه (آسمانى) آفريديم؛ و از آفرينش غافل نبودهايم»؛ (وَلا تَحْسَبَنَّ اللَّهَ غافِلاً عَمَّا يَعْمَلُ الظَّالِمُونَ إِنَّما يُؤَخِّرُهُمْ لِيَوْمٍ تَشْخَصُ فيهِ الْأَبْصارُ)[19]، «و هرگز مپندار که خدا از آنچه ستمکاران انجام مىدهند، غافل است؛ (کيفر) آنان را تنها براى روزى تأخير مىاندازد که ديدگان در آن خيره مىشود». چطور ممکن است خدايتعالي فراموش کار باشد در حاليکه خالق همه چيز است؛ خالق و مالک آسمانها، زمين و همة آنچه در آنها وجود دارد، او تدبيرگر و حاکمي است که حکم و تدبيرش از بين نميرود روزيها، حاجات خلايق را برآورده ميسازد و اگر چنين کسي دچار فراموشي شود، قادر بر انجام اين امور نخواهد بود و مهمتر اينکه، در ارسال رسولان و نزول قرآن بر پيامبر9، در زمان مصلحت و نياز نبايد دچار فراموشي شود که در اين غير اين صورت جامعه بشري، رو به هلاکت ميرود و اين با حکمت خالق، منافات دارد پس مسلماً نسيان در وجود خداوند راهي ندارد[20]. (قالَ عِلْمُها عِنْدَرَبِّي فِي کِتابٍ لايَضِلُّ رَبِّي وَلايَنْسي)[21]، «(موسى) گفت: علم آن در کتابى، نزد پروردگارم است؛ پروردگارم گمراه نمىشود و فراموش نمىکند». حساب و کتاب اقوام گذشته محفوظ است، و سرانجام به پاداش و کيفر اعمالشان خواهند رسيد، نگهدارنده اين حساب، خدايي است که نه اشتباه در کار او وجود دارد و نه فراموشي، با توجه به آنچه حضرت موسي7 بيان مينمايد کاملاً روشن است که نگهداشتن اين حساب براي آن کس که به هر موجودي، دقيقاً نيازمنديهايش را داده و سپس آن را هدايت ميکند؛ کار مشکلي نخواهد بود. در تفاوت مفهوم جمله «لايَضِلُّ» با جمله «لايَنْسي» مفسران بيانات گوناگوني دارند، ولي ظاهر اين است که «لايضل»، اشاره به نفي هرگونه اشتباه از پروردگار است، و «لاينسي» اشاره به نفي نسيان، يعني نه در آغاز کار در حساب افراد اشتباه ميکند، و نه در نگهداري حسابشان گرفتار نسيان ميگردد و به اين ترتيب حضرت موسي7 ضمناً احاطه علمي پروردگار را به همه چيز خاطر نشان ميکند تا فرعون متوجه اين واقعيت بشود که سر سوزني از اعمال او از ديدگاه علم خدا پنهان و بيپاداش و بيکيفر نخواهد بود. در حقيقت اين احاطه علمي خداوند نتيجه سخني است که حضرت موسي7 قبلاً گفت[22] که خداوندي که به هر موجودي نيازمنديش را داده و او را هدايت ميکند، از حال همه کس و همه چيز[23] آگاه است. 2ـ فراموشي عمدي و اختياري که به معناي قطع توجه و رحمت است اين ويژگي از ديدگاه عقل براي خدا جايز بلکه لازم است چرا که اطاعت و سرپيچي در مقابل شخص حکيم يکسان نيست و با هر کدام رفتار مناسب همان عمل انجام ميشود. از ديدگاه قرآنکريم نيز بر همين نکته تاکيد شده است (لايَسْتَوي أَصْحابُ النَّارِ وَأَصْحابُ الْجَنَّةِ أَصْحابُ الْجَنَّةِ هُمُ الْفائِزُونَ)[24]، «اهل آتش و اهل بهشت مساوى نيستند، فقط اهل بهشت کامياباند». بنابراين کساني که خدا را فراموش کردهاند خدا هم آنها را از برکات و توفيقات و مواهب خود فراموش نموده يعني با آنها معامله فراموشي ميکند. (الَّذينَ اتَّخَذُوا دينَهُمْ لَهْواً وَلَعِباً وَغَرَّتْهُمُ الْحَياةُ الدُّنْيا فَالْيَوْمَ نَنْساهُمْ کَما نَسُوا لِقاءَ يَوْمِهِمْ هذا وَما کانُوا بِآياتِنا يَجْحَدُونَ)[25]، «کسانى که دينشان را به سرگرمى و بازى گرفتند و زندگى دنيا آنان را فريب داد، پس همانگونه که ملاقات اين روزشان را فراموش کردند و نشانههاى ما را همواره انکار مىنمودند، (ما هم) امروز آنان را به فراموشى مىسپاريم». بنابراين نسبت «نسيان» به خدا به معني فراموشي واقعي نيست، بلکه کنايه از اين است که با آنها معامله شخص فراموشکار ميکند، يعني هيچگونه سهمي از رحمت و توفيق خود براي آنها قائل نميشود. اينگونه تعبير حتي در سخنان روزمره نيز ديده ميشود که مثلاً ميگوييم: «چون تو وظيفه خود را فراموش کردي، ما هم به هنگام پرداختن مزد و پاداش تو را فراموش خواهيم کرد»، يعني مزد و پاداشي به تو نخواهيم داد. اين معني در روايات اهل بيت: نيز وارد شده است[26]. موضوع نسيان پروردگار با «فاء تفريع» بر نسيان آنها عطف شده است، «سَوا الله فأنساهم» يعني فراموشکاري آنها نسبت به فرمان الهي و ذات پاک او اثرش اين است که خدا هم آنها را از مواهب خويش محروم ميسازد و اين نتيجه عمل آنها است[27]. علت آنکه خداوند، کافران، ظالمان و فاسقان را در روز قيامت فراموش ميکند، و با نظر رحمت و لطف به آنها نگاه نميکند، نشأت گرفته از اعمال خود ايشان است (کذلک أتتک آياتنا فَنَسِيتَها وکذلک اليوم تُنسَي)[28]، «اينگونه (تو را گرد مىآوريم؛ زيرا) نشانههاى ما به تو رسيد و آنها را به فراموشى سپردى؛ و همانگونه، امروز فراموش مىشوى». از حضرت امام علي7 روايت شده: در دنيا خدا را فراموش کردند و طاعتش ننمودند و خدا هم آنان را در آخرت به فراموشي سپرد و ثواب و نصيبي در آخرت برايشان وجود ندارد[29]. نتيجه خداي تعالي هيچگاه، دچار نسيان و فراموشي نميشود زيرا اگر قائل به صفت فراموشي در ذات خداوند شويم، با کامل بودن ذات او سازگار نيست اما نکتة قابل توجه در آياتي که به نسيان و فراموشي خداوند اشاره ميکند، مربوط به گروه خاصي از انسانها يعني کافران و فاسقان ميباشد که در دنيا توجهي به اطاعت نداشتند، در روز قيامت مورد فراموشي عمدي و اختياري خداوند واقع خواهند شد يعني عنايت الهي و رحمت او به آنان نميرسد. منابع جهت مطالعه بيشتر تفاسير قرآن مانند مجمعالبيان، الميزان، نمونه، تفسير قرآن مهر و... ذيل آيات مربوطه همچون حشر/ 19، اعراف/ 51، توبه/ 67، طه/ 126. [1]. مريم / 64. [2] . حشر/ 19. [3] . ر.ک: مصباح يزدي، آموزش عقائد، ص67 ـ 1. [4] . مصباح المنير، مادة نسي. [5] . مفردات، مادة نسي. [6] . کهف / 61. [7] . کهف / 73. [8] . اعلي / 6. [9] . کهف / 57. [10] . زمر / 8. [11] . فرقان / 18. [12] . اعراف / 51. [13] . توبه / 67. [14] . طه / 126 و ر.ک: مصطفوي، حسن، التحقيق في کلمات قرآن کريم، ج 13، ص 115. [15] . غافر / 31. [16] . نساء / 111. [17] . مريم / 64. [18] . مؤمنون / 17. [19] . ابراهيم / 42. [20] . التفسير الوسيط، ج 2، ص 1493. [21] . طه / 52. [22] . طه / 50. [23] . مکارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونه، ج 13، ص 221. [24] . حشر / 20. [25] . اعراف / 51. [26] . ر.ک: تفسير نور الثقلين، ج2، ص239 و 240. [27] . رک: مکارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونه، ج 8، ص 31؛ علامه طباطبايي، سيد محمد حسين الميزان، ج 8، ص134؛ طوسي، محمد بن حسن، التبيان، ج 4، ص 418؛ رازي، فخرالدين، مفاتيح الغيب، ج 5، ص 253. [28] . طه / 126. [29] . تفسير الصافي، ج 2، ص 355.
نظر خودتان را ارسال کنید