سلام خدمت شما پرسشگر محترم از برخي آيات قرآن چنين برميآيد که فرشتگان، انسانها را از گزند حوادث و دستبرد بلاها و مصائب حفظ ميکنند. (وَإِنَّ عَلَيْکُمْ لَحَافِظِينَ کِرَاماً کَاتِبِينَ)[1]، «و قطعاً، براى شما نگاهبانانى است که ارجمند [و] نويسندهاند»؛ (لَهُ مُعَقِّبَاتٌ مِن بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ يَحْفَظُونَهُ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ)[2]، «براى او مأمورانى است که پىدرپى، از پيش رويش و از پشت سرش، او را از فرمان الهى (حوادث غير حتمى) حفظ مىکنند»؛ (وَيُرْسِلُ عَلَيْکُمْ حَفَظَةً حَتَّي إِذَا جَاءَ أَحَدَکُمُ الْمَوْتُ)[3]، «و نگهبانانى بر شما مىفرستد، تا هنگامى که مرگ به يکى از شما برسد فرستادگان ما (جان) او را بصورت کامل مىگيرند»؛ (إِذْ يَتَلَقَّي الْمُتَلَقِّيَانِ عَنِ الْيَمِينِ وَعَنِ الشِّمَالِ قَعِيدٌ، مَا يَلْفِظُ مِن قَوْلٍ إِلَّا لَدَيْهِ رَقِيبٌ عَتِيدٌ)[4]، «(يادکن) هنگامى را که دو (فرشته) دريافت کننده که از (طرف) راست و از (طرف) چپ، در حالى که (در کمين) نشستهاند، (اعمال انسان را) دريافت مىدارند؛ (انسان) هيچ سخنى تلفّظ نمىکند، مگر آنکه نزد او (فرشتهاى) نگهبان آماده(ى ثبت) است» که اشاره دارند به اينکه هر فردي مَلِکي محافظ و نگهبان دارد که تا موقع رسيدن مرگ به حفظ و حراستش ميپردازد. به اين موضوع در برخي روايات نيز پرداخته شده است. به عنوان نمونه از کتاب توحيد صدوق حکايت شده که وي به سند خود از ابيحيان از پدرش از اميرالمؤمنين7 روايت کرده که فرمود: احدي از مردم نيست مگر آنکه با او چند فرشته است که وي را از اينکه در چاهي سقوط کند يا ديوار بر رويش فرو ريزد و يا ناملايمي به او برسد، حفظ ميکند و اين مراقبت را در طول عمر او ادامه ميدهند تا مرگش فرا رسد[5]. از سوي ديگر، برخي آيات قرآني نيز، خداوند را تنها مدبّر و متصرّف در ملک هستي خوانده و او را تنها ولي و ياريگر و حافظ بر انسانها معرفي ميکند از جمله: (أَلَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللّهَ لَهُ مُلْکُ السَّمَاواتِ وَالْأَرْضِ وَمَا لَکُمْ مِنْ دُونِ اللّهِ مِنْ وَلِيٍّ وَلاَنَصِيرٍ)[6]، «آيا ندانستهاى که خدا، فرمانروايى آسمانها و زمين، فقط براى اوست و جز خدا، هيچ سرپرست و ياورى براى شما نيست؟»؛ (وَربُّکَ عَلَي کُلِّ شَيْءٍ حَفِيظٌ)[7]، «و پرودگارت برهر چيز نگهبان است». حال با توجه به اين دو دسته آيات، پرسشهاي زير مطرح ميشود. الف) آيا خداوند حافظ انسانهاست يا فرشتگان؟ و چگونه ميتوان تنافي و تناقض بين اين آيات را رفع نمود؟ ب) آيا فرشتگان در تدبير و تصرف عالم و از جمله در حفاظت انسانها از خود استقلال دارند يا خير؟ ج) آيا محافظت انسانها توسط فرشتگان دليل بر اين است که خداوند دخالت مستقيم در تدبير عالم ندارد؟ (همان عقيده وثنيت) براي پاسخ به اين پرسشها، عناوين کلي زير را مطرح نموده، تا به نتيجه برسيم. 1. بنابر توحيد افعالي، مبدأ همه افعال از خداست. (لاحول ولاقوّة الاّ بالله) توحيد افعالي که يکي از عقائد اسلام است، يعني هر اثري و هر عملي از هر مؤثر و فاعلي سربزند، به اذن خداي تعالي و تحت ربوبيت او انجام ميپذيرد و حول و قدرت و مبدء همه افعال از اوست و به جز او مؤثري در جهان نيست[8] و در تمام هستي چيزي بدون اراده حق، تحقق نمييابد[9] و هرگز موجودي در وجود و يا دربارة تأثير در معلولهاي خود استقلال ندارد[10]. نظر آيت الله مصباح نيز در اين باره اين است که خداوند در انجام کارهاي خود نيازي به هيچکس و هيچ چيز ندارد. اين مطلب با توجه به ويژگي علت هستي بخش (خداوند) که همان قيوميّت نسبت به همه معلولاتش ميباشد، ثابت ميگردد. زيرا معلول چنين علتي با تمام وجود قائم به علت بوده و هيچگونه استقلالي از خود ندارد. به ديگر سخن، هر کس هر چه دارد از خداوند و در حيطه قدرت و مالکيت حقيقي اوست. و قدرت و مالکيت ديگران در طول قدرت الهي و از فروع آن است[11]. پس هر فعلي از جمله حفاظت فرشتگان از آدميان، به اذن خدا و تحت ربوبيت خدا انجام ميگردد و فرشتگان در اين باره استقلالي از خود ندارند. 2. ملائکه، واسطه در تدبير عالماند بايد گفت براي تحقّق امرخداوند در ميان مخلوقات، خداوند اراده کرده با واسطه انجام شود. همانگونه که گوش، واسطه براي شنيدن و پا، واسطه براي راه رفتن است و ... فرشتگان نيز واسطه تحقق اراده خداوند هستند و موکّل براي امور عالم تکوين و تشريع. اما دليل وساطت آنان در تدبير امور عالم، آيات اول سوره نازعات است که به طور مطلق، ملائکه را مدبّرات خوانده است «سوگند به گيرندگان سختگير! سوگند به بازستانان نرم گير! سوگند به شناوران تندرو! و پيشى گيرندگان پيشتاز! و تدبيرکنندگان کار[ها]!»[12] و نيز دليل ديگرش آيه اول سوره مبارکه فاطر[13] است «فرشتگان را فرستادگانى قرار داد که داراى بالهاى دو دو و سه سه و چهار چهار هستند» که در اين آيه، بال قرار دادن براي ملائکه، اشاره به همين وساطت است و باز اين امر از آياتي[14] چون انبياء/27 «که در سخن بر او پيشى نمىگيرند؛ و آنان به فرمان او عمل مىکنند» و نحل/50 «(و)از (مخالفت) پروردگارشان که بر فراز آنها (حاکم) است، مىترسند و آنچه را فرمان داده شدهاند انجام مىدهند» نيز فهميده ميشود[15]. پس هر امري در عالم از جمله حفاظت انسانها، با واسطه ملائکه انجام ميگيرد و از وظايف ملائکه وساطت بين خدا و خلق او و اجراي دستورات او در بين خلق، ميباشد. 3. ملائکه در وساطت امور عالم، تابع محض امر خدا بوده و هيچ استقلالي از خود ندارند. فرشتگان هر چند به اذن خدا، واسطه بين خدا و خلقاند، اما مستقل در تدبير عالم نميباشند و دخالتشان در حوادث، تنها و تنها اين است که امر الهي را در مجرايش به جريان اندازند و آن را در مسيرش قرار دهند[16]. اين مطلب از آياتي چون (وَمَا مِنَّا إِلَّا لَهُ مَقَامٌ مَعْلُومٌ وَإِنَّا لَنَحْنُ الصَّافُّونَ)[17]، «و هيچ يک از ما نيست جز آنکه جايگاه معيّنى دارد؛ و قطعاً، فقط ما (براى اطاعت) صف کشيدهايم» فهميده ميشود چرا که فرموده هريک از فرشتگان مکاني معين و پستي مشخص دارند که بدان گمارده شدهاند و طبيعي است که با گمارده شدن، يک استقلال معنا ندارد[18]. همين طور آيه (لاَيَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَهُم بِأَمْرِهِ يَعْمَلُونَ)[19]، «که در سخن بر او پيشى نمىگيرند؛ و آنان به فرمان او عمل مىکنند»، نيز با وجود اثبات وساطت ملائکه، استقلال آنان را رد ميکند[20]. اينمعنا از آيه (لاَيَعْصُونَ اللَّهَ مَا أَمَرَهُمْ وَيَفْعَلُونَ مَا يُؤْمَرُونَ)[21]، «خدا را در آنچه فرمانشان مىدهد نافرمانى نمىکنند و آنچه را مأمور شدهاند انجام مىدهند» نيز استفاده ميشود زيرا ميفرمايد در بين ملائکه، نافرماني و عصيان نيست پس معلوم ميشود که ملائکه نفسي مستقل ندارند که بتوانند غير آنچه را که خداوند اراده کرده، اراده کنند و عمل را طبق دستور خدا مو به مو انجام ميدهند[22]؛ پس ملائکه در وساطت امور و از جمله حفاظت انسانها، استقلال نداشته و آن را به دستور خداوند انجام ميدهند. 4. فاعليت ملائکه در طول فاعليت خداوند و در پرتو آن است. مخلوقات الهي در کارهاي خودشان بينياز از خداي متعال نيستند و تأثيرهايي که در يکديگر دارند، به اذن خدا و در سايه نيرويي است که خداوند به آنها عطا فرموده است و تنها کسي که مستقلاً و بدون احتياج به ديگري در همه جا و در همه چيز تأثير ميبخشد، همان ذات مقدس الهي است و فاعليت و تأثير ديگران در طول فاعليت و تأثير او و در پرتو آن ميباشد. لذا قرآن آثار فاعلهاي طبيعي و غير طبيعي (مانند ملک و جن و انس) را به خداوند نسبت ميدهد[23]. و اما بايد گفت بين واسطه بودن ملائکه و استناد حوادث به ايشان با استناد آنها به خداوند هيچ منافاتي نيست. چون اين دو استناد در طول هماند، نه در عرض هم. به اين معنا که سبب قريب علت پيدايش حادثه است و سبب بعيد علت پيدايش سبب قريب و هيچ يک از اسباب در قبال خداوند استقلال ندارند. بنابراين مثل موجودات در استنادشان به اسباب مترتب يکي بر ديگري، از سبب قريب گرفته تا بعيد و در انتها استنادشان به خداوند تا حدودي و به وجهي بعيد مثل کتابت است که انسان آن را با دست خود و با قلم انجام ميدهد و اين عمل يک استنادي به قلم و استناد ديگري به دست و استناد ديگري به انسان دارد که با دست و قلم، کتابت را انجام داده و هر چند سبب مستقل و فاعل حقيقي اين عمل خود آدمي است و ليکن اين باعث نميشود که ما نتوانيم آن را به دست و قلم نيز استناد دهيم[24]. البته اينکه قرآنکريم گاهي حوادث را به اسباب استناد ميدهد نيز از روي حکمت است و از لطافت ويژهاي برخوردار است. پس استناد حوادث و از جمله حفاظت انسانها به فرشتگان در طول استناد آن به خداوند است و نه در عرض آن. 5. عمل فرشتگان مطيع خدا، عمل خود خدا نيز محسوب ميشود. همانطور که ما افعال قوا و اعضايمان را فعل خود نيز ميدانيم بدون اينکه فعل را دو تا فعل کنيم، و ميگوييم «چشمم او را ديد» و «گوشم آن را شنيد» و در عين حال ميگوييم «من او را ديدم» و «من آن را شنيدم»، به همين اعتبار خداوند نيز اموري چون حفاظت فرشتگان از بندگان، قبض ارواح، مسئله وحي و... را که ملائکه مباشر آن هستند را هم عمل خودش و هم عمل آن ملائکه ميداند[25]. براي تقريب به ذهن مثالي از امور اعتباري ميآوريم. اگر رئيس ادارهاي به کارمند يا خدمتگزاري فرمان دهد که کاري انجام دهد، با اينکه کار به دست خدمتگزار انجام يافته، در عين حال، در مرتبه بالاتري مستند به رئيس است بلکه عقلاً استناد کار را به فرمان دهنده، قويتر ميشمارند[26]. پس همه آثار وجودي که از هر فاعل پديد ميآيد و از جمله حفاظت انسانها که به دست فرشتگان انجام ميگيرد، در مرتبه بالاتري منوط به اذن و اراده تکويني الهي و مستند به خداي متعال خواهد بود. نتيجهگيري نگهباني و حفاظت انسانها توسط فرشتگان، تنها به اذن خداوند و تحت ربوبيت او انجام ميگيرد و فرشتگان تنها نقش واسطهاي را دارند که تابع محض امر خدا بوده و هيچ استقلالي در اينباره از خود ندارند بنابراين استناد حفاظت انسانها به فرشتگان با استناد آن به خداوند هيچ منافاتي ندارند و اين استناد در طول هماند و اگرچه اين کار توسط فرشتگان انجام ميگيرد وليکن در مرتبه بالاتري بسته به اذن و اراده خدا و مستند به خداوند است. پس دو دسته آيات مطرح شده در ابتداي بحث هيچ تناقضي با هم ندارند و يک جا خداوند اين کار را به خود نسبت ميدهد و جايي نيز به غير خود نسبت ميدهد (با قيد اذن و مشيت خود) و اين گونه موارد در قرآن بسيار ديده ميشود. منابع جهت مطالعه بيشتر 1. تفسير الميزان، محمد حسين طباطبايي؛ 2. تفسير نمونه، مکارم شيرازي؛ 3. آموزش عقايد، آيت الله مصباح يزدي. [1]. انفطار/ 10 ـ 11. [2]. رعد/ 11. [3]. انعام/ 61. [4]. ق/ 18 و 17. [5]. توحيد صدوق، ص 367، ج 5؛ عروسي حويزي، نورالثقلين، ج 2، ص 487؛ تفسير هدايت، ج 18، ص 15. [6]. بقره / 107. [7]. سبا / 21. [8]. مصطفوي، تفسير روشن، ج 6، ص 200. [9]. مکارم شيرازي، تفسير نمونه، ج 27، ص 447 و نيز ج 24، ص 198. [10]. حسيني همداني، انوار درخشان، ج 18، ص 240. [11]. مصباح، آموزش عقائد، ص 137. [12]. (وَالنَّازِعَاتِ غَرْقاً وَالنَّاشِطَاتِ نَشْطاً وَالسَّابِحَاتِ سَبْحاً فَالسَّابِقَاتِ سَبْقاً فَالْمُدَبِّرَاتِ أَمْراً). [13]. (جَاعِلِ الْمَلاَئِکَةِ رُسُلاً أُوْلِي أَجْنِحَةٍ مَّثْنَى وَثُلاَثَ وَرُبَاعَ). [14]. (لاَيَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَهُم بِأَمْرِهِ يَعْمَلُونَ)؛ (يَخَافُونَ رَبَّهُم مِّن فَوْقِهِمْ وَيَفْعَلُونَ مَا يُؤْمَرُونَ). [15]. الميزان، ج 20، صص 297 ـ 296. [16]. الميزان، ج 17، ص 13. [17]. صافات/ 165 ـ 164. [18]. الميزان، ج 17، ص 268. [19]. انبياء/ 27. [20]. الميزان، ج 17، ص 268. [21]. تحريم/ 6. [22]. الميزان، ج 17، ص 13 و نيز ج 19، ص 560. [23]. مصباح، آموزش عقايد، ص 137. [24]. الميزان، ج 20، ص 298. [25]. الميزان، ج 3، ص 299. [26]. آموزش عقائد، ص 138.
نظر خودتان را ارسال کنید