بسم الله الرّحمن الرّحيم سلام عليکم آيا شق القمر حقيقت دارد؟ شق القمر (شکافته شدن ماه)، يکى از معجزه هايى مسلّم و قطعى پيامبراکرم(ص)است و مطابق روايات مشهور، مشرکان نزد پيامبر خدا آمدند و گفتند: «اگر راست مى گويى و تو پيامبر هستى، ماه را براى ما دو پاره کن.» حضرت فرمود: «اگر اين کار را بکنم، ايمان مى آوريد؟ گفتند: آرى. آن شب چهاردهم ماه بود. پيامبر از خداوند تقاضا کرد که آن چه را خواسته بودند به او بدهد. ناگهان ماه دو نيم شد و پيامبر(ص)آنها را يک يک صدا مى زد و مى فرمود: ببينيد، و چيزى نگذشت که دو قطعه ماه به فرمان خدا به هم پيوست و دوباره به صورت اوّل برگشت.» قرآن کريم هم به اين معجزه اشاره کرده، مى فرمايد: «قيامت نزديک شد [چون بعد از پيامبر اسلام، تا قيامت پيامبرى نخواهد آمد] و ماه از هم شکافت * و هرگاه نشانه و معجزه اى را ببينند اعراض کرده، مى گويند: اين سحرى مستمر است!* آنها آيات خدا را تکذيب و از هواى نفسشان پيروى کردند ... .»[19] علامه طباطبائى(ره)در تفسير الميزان، مى گويد: اين آيه (اقتَرَبتِ السّاعة و انشقّ القمر) به معجزه «شق القمر» پيامبر(ص)اشاره دارد که بنا به درخواست مشرکان در مکه و قبل از هجرت واقع شد.[20] --------------- [19] قمر، آيه 1 ـ 3. [20] ر.ک: ناصر مکارم شيرازى، پيام قرآن، ج 8، ص 317 ـ 327; الميزان و تفسير نمونه، ذيل آيات 1 ـ 3 سوره قمر. چت روم پي سي پارسي - مکاني سالم براي گپ زدن با دوستان شکافته شدن ماه (شقّ القمر) سؤال مى گويند: يکى از معجزات پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) شکافته شدن ماه (شقّ القمر) بوده است، آيا اين موضوع صحّت دارد؟ پاسخ براى اين که اين مسأله کاملا روشن گردد لازم است از چند جهت مورد بحث قرار گيرد: 1- آيا امکان دارد که کره ماه با آن بزرگى از هم شکافته شده و دوباره به صورت اوّل در آيد؟ 2- پس از اين که روشن شد شکافته شدن ماه امکان دارد، ببينم دليل قاطعى در دست داريم که اين موضوع در زمان رسول اکرم(صلى الله عليه وآله) به عنوان يکى از معجزات آن حضرت واقع شده است؟ 3- در صورتى که وقوع اين معجزه دليل داشته باشد خصوصيّات آن چگونه بوده است؟ بحث اوّل براى اين که بدانيم شقّ القمر (شکافته شدن ماه) از نظر علوم روز کاملا امکان دارد، کافى است به نمونه هايى از انفجارها و انشقاق هايى که درون منظومه شمسى رخ داده، اشاره شود: الف- آستروئيدها قطعات سنگ هاى عظيم آسمانى هستند که به دور منظومه شمسى در گردشند و گاهى از آنها به کرات کوچک و شبه سيّارات نيز تعبير مى کنند. گاهى بزرگى قطر بعضى از آنها به 25 کيلومتر مى رسد. دانشمندان عقيده دارند که اين سنگ هاى آسمانى بقاياى سيّاره بزرگى هستند که در مدارى ميان مدار مريخ و مشترى در حرکت بوده است، سپس بر اثر عوامل نامعلومى منفجر و شکافته شده است، اين يک نمونه از انشقاق در اجرام آسمانى است. ب- شهابى ها سنگ هاى ريز سرگردانى هستند که با سرعت سرسام آورى در اطراف خورشيد در مدار خاصّى در گردشند و گاهى مسير آنها با مدار کره زمين تقاطع پيدا مى کند و به سوى زمين جذب مى شوند. دانشمندان مى گويند اينها بقاياى ستاره هاى دنباله دارى است که بر اثر حوادث نامعلومى منفجر و از هم شکافته شده است، اين هم نمونه ديگرى از انشقاق در کرات آسمانى است. ج- طبق عقيده لاپلاس و بسيارى از دانشمندان فلکى، پيدايش منظومه شمسى نتيجه وقوع يک انشقاق عظيم مى باشد که در کره خورشيد رخ داده است، چه اين که همه اين سيّارات و مرکز آنها خورشيد، در آغاز توده واحدى بوده اند و سپس هريک تدريجاً از آن جدا گرديده اند; امّا در اين که عامل اين جدايى و انشقاق چه بوده، در ميان دانشمندان فلکى اختلاف است ولى در هر حال امکان وقوع انشقاق و تجزيه را در کرات منظومه شمسى، همه دانشمندان پذيرفته اند. از بيانات فوق نتيجه مى گيريم که: اصل وقوع انشقاق در کرات آسمانى ممکن است و علم آن را انکار نمى کند; بلکه اساس هيئت جديد در بسيارى از موارد بر آن نهاد شده است. بديهى است اين امر در هريک از کرات صورت گيرد، نيازى به نيروى عظيمى دارد که در پاره اى از موارد طبق فرضيّه هاى موجود شناخته شده و در پاره اى از موارد همچنان به صورت مرموز باقى مانده است. در مورد شقّ القمر هم مسلّماً عامل مرموزى در کار بوده که توانسته است چنان اثرى را از خود بگذارد و با توجّه به اين که هرکس مسأله شقّ القمر را عنوان نموده، نقش استمداد پيامبر را از نيروى مافوق طبيعى و غير عادّى مؤثّر دانسته، روشن مى شود که هيچ کس نخواسته است ادّعا کند که پيامبر تنها با همين نيروى عادّى بشرى اين کار را انجام داده است تا علم نتواند آن را بپذيرد. اين جا يک موضوع باقى مى ماند و آن مسأله امکان التيام کامل اجزاى قمر پس از انشقاق مى باشد. براى حلّ اين مطلب کافى است که بدانيم اگر عامل جدايى شديد نباشد و انشقاق به صورت فوق العاده اى که موجب پراکندگى کامل اجزا باشد صورت نگيرد، بازگشت و التيام آنها به صورت اوّل تحت تأثير جاذبه همان اجزا کاملا قابل توجيه است، زيرا مى دانيم هر دو جسم يکديگر را طبق فرمول معروف نيوتن جذب مى کنند و هر قدر فاصله آنها کمتر و يا جرم آنها بيشتر اثر اين جاذبه زيادتر خواهد بود. بنابر اين با کم بودن فاصله و شکاف، خيلى زود به هم نزديک و پيوسته خواهند شد.(1) اين از نظر هيئت جديد; امّا از نظر هيئت قديم و امتناع خرق و التيام در افلاک نه گانه و اجرام فلکى، از نظر اين که اصل آن امروز ابطال شده، نيازى به بحث درباره آن نمى باشد. از مجموع بيانات فوق چنين نتيجه مى گيريم: در حادثه شقّ القمر مطلبى که علم آن را محال بشمرد ديده نمى شود. بحث دوّم بهترين دليلى که براى وقوع اين معجزه شقّ القمر در دست مى باشد، آيات اوّل سوره 54 قرآن مجيد مى باشد: «اِقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ وَ انْشَقَّ الْقَمَرُ * وَ اِنْ يَرَوا آيَةً يُعْرِضُوا وَ يَقُولُوا سِحْر مُسْتَمِرّ * وَ کَذَّبُوا و َ اتَّبَعُوا اَهْوائَهُمْ وَ کُلُّ اَمْر مُسْتَقِرّ; قيامت نزديک شد و ماه از هم شکافت! و هرگاه نشانه و معجزه اى را ببينند روى گردانده، مى گويند: اين سحرى مستمر است. آنها (آيات خدا را) تکذيب کردند و از هواى نفسشان پيروى نمودند و هر امرى قرار گاهى دارد.»(2) مفسّرين شيعه و سنّى با کمال قاطعيّت و صراحت مى گويند: آيات فوق مربوط به مسأله شقّ القمر و شکافته شدن ماه به عنوان معجزه در زمان رسول اکرم(صلى الله عليه وآله) مى باشد و از باب نمونه از تفاسير شيعه، تفسير بيان، مجمع البيان، ابوالفتوح رازى، منهج الصّادقين، صافى، برهان، نورالثّقلين و شبَّر، و از تفاسير اهل تسنّن، تفسير طبرى، درّ المنصور، فخر رازى، بيضاورى، کشّاف و «فى ظلال القرآن» را بايد نام برد. مرحوم طبرسى در تفسير معروف مجمع البيان در ذيل همين آيات مى گويد: همه مفسّران اين آيه را مربوط به معجزه شقّ القمر در زمان پيامبر اکرم(صلى الله عليه وآله) مى دانند. همچنين فخر رازى مفسّر معروف در ذيل آيات فوق مى گويد: عموم مفسّران معتقدند که مراد از اين آيات شکافته شدن ماه در زمان رسول اکرم(صلى الله عليه وآله) مى باشد. علاوه بر اين در کتب شيعه و سنّى قريب به 40 روايت درباره شقّ القمر آمده که در بيشتر آنها تصريح شده که آيات فوق درباره شقّ القمر نازل شده است. بنابر اين، دلالت آيات فوق بر وقوع اين معجزه (شقّ القمر) هيچ جاى انکار يا ترديد نمى باشد. بحث سوّم آنچه از آيات مذکور و روايات استفاده مى شود اين است که در زمان رسول اکرم(صلى الله عليه وآله)به درخواست مشرکان اين معجزه به وقوع پيوست; يعنى، با يک نيروى مرموز (قدرت الهى) ماه شکافته شد و دوباره به حال اوّل بازگشت. امّا خصوصيّات اين واقعه که در بعضى از کتاب ها نوشته شده با اين که احتمال دارد صحيح باشد محتاج به بحث هاى بيشترى است ولى چون دانستن خصوصيّات آن لازم نيست از بحث درباره آن خوددارى مى کنيم. در خاتمه بايد تذکّر دهيم که اين مسئله نيز مانند بسيارى از مسائل ديگر از دستبرد خيالبافان و جاعلان حديث مصون نمانده و پيرايه هاى فراوانى به آن بسته اند، مانند مطلب بى اساسى که در ميان عوام مشهور است که نيمى از ماه پايين آمد و در آستين آن حضرت داخل شد و از طرف ديگر بيرون آمد. اين نوع مطالب در هيچ يک از کتب احاديث شيعه و سنّى که مورد اعتبار باشد نيامده است و پايه و اساسى ندارد. اکنون لازم است به اِشکال يا شبهه اى که در اين مسأله مطرح شده و بعضى را به شکّ و ترديد واداشته، پاسخ داده شود: اگر شقّ القمر حقيقت داشت مى بايست با آن همه اهمّيّتى که دارد در تواريخ جهان ثبت گردد در حالى که چنين نيست و در هيچ تاريخى ثبت نشده است. براى اين که پاسخ اين اشکال هم بخوبى روشن گردد بايد به چند موضوع زير توجّه کنيد: اوّلا: بايد توجّه داشت که ماه در تمام کره زمين قابل رؤيت نمى باشد بلکه در نيمى از کره زمين مى توان آن را رؤيت کرد. ثانياً: در نيمى از همين نيمکره نيز همه مردم يا اکثريّت قريب به اتّفاق آنها از حوادثى که در اجرام آسمانى رخ مى دهد غافل و بى خبرند، چون بعد از نيمه شب آنهاست و طبعاً در خوابند، به اين ترتيب تنها يک چهارم مردم جهان مى توانند از چنين حادثه اى با خبر شوند. ثالثاً: هيچ مانعى ندارد که در قسمت قابل توجّهى از اين نقاط در موقع وقوع اين حادثه، آسمان ابرى و چهره ما با ابر پوشيده باشد. رابعاً: حوادث آسمانى در صورتى توجّه افراد را به خود جلب مى کند که يا مانند صاعقه ها توأم با سر و صدا يا آثار فوق لعاده ديگرى باشند و يا مانند خسوف و کسوف همراه با کم شدن نور - آن هم براى يک مدّت نسبتاً طولانى - باشد، البتّه در چنين صورتى نظرها را به خود جلب مى کند. امّا اگر کره ماه بدون مقدّمه قبلى و بدون هيچ عکس العمل ديگر از قبيل کم شدن نور و مانند آن فقط در چند لحظه شکافته شود و سپس التيام يابد، کمتر نظرى را به خود جلب مى کند. آيا ما در شب هاى عادّى که ماه طبق معمول در آسمان مى درخشد هيچ به آن خيره مى شويم و در وضع آن کنجکاوى مى کنيم؟ خامساً: وسايل ثبت تاريخ و نشر آن در آن زمان ها بسيار محدود بوده و مثل امروز نبوده که يک حادثه مهم برق آسا در سراسر جهان انتشار يابد. سادساً: تاريخ گذشته در تمام جهات روشن و آشکار نيست، بلکه مملوّ از نقاط تاريک و مبهم است مثلا زردشت يکى از شخصيّت هاى معروف تاريخى است که مرکز نفوذ او قسمت مهمّى از دنياى متمدّن آن زمان بود، امّا امروز تاريخ تولّد، وفات، محل تولّد و ساير مشخّصات زندگى وى حتّى به عقيده بعضى اصل وجود او مجهول و تاريک است. در حالى که کشورهاى متمدّن آن زمان در مورد حفظ و ضبط تواريخ مربوط به خود تا اين اندازه بى اعتنا باشند، تعجّب ندارد که اروپائيان در آن زمان به ضبط چنين حادثه اى اقدام نکرده باشند. علاوه بر اينها بناى تاريخ نويسان ضبط همه وقايع نبوده است، چون ما بطور قطع مى دانيم در طول تاريخ بشر صدها زلزله نابود کننده و طوفان وحشتناک رخ داده که شهرها و آبادى هاى وسيع را ويران نموده است در حالى که تاريخ همه آنها را ضبط نکرده و به خاطر ندارد. اگر به تفسير طبرى مراجعه کنيد مى بينيد تقريباً 30 روايت در مسأله شقّ القمر در اين کتاب آمده است، ولى صاحب همين تفسير در تاريخى که نوشته (تاريخ طبرى) نامى از شقّ القمر به ميان نياورده است. با توجّه به اين جهات، ذکر نشدن اين حادثه در تواريخ و غير آن تعجّب ندارد و نبايد آن را دليل بر عدم وقوع اين حادثه دانست. همچنين آن طور که بعضى از دانشمندان تحقيق کرده اند اين موضوع در بعضى از تواريخ هم نوشته شده است; مثلا، در مقاله يازدهم کتاب «تاريخ فرشته» آمده است که در عهد رسول اکرم(صلى الله عليه وآله)، اهل ميلبار هندوستان شقّ القمر را ديدند و در نوشته هاى خود ثبت کردند و حاکم آن شهر پس از آن که تحقيقاتى در اين زمينه به عمل آورد، براى او ثابت شد که اين موضوع در اثر اعجاز پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) تحقّق يافته و دين اسلام را پذيرفت; بنابر اين نمى شود گفت در هيچ تاريخى ضبط نشده است. اين بود خلاصه بحث پيرامون مسأله شقّ القمر و ايرادات گوناگونى که ممکن است در اطراف آن بشود.(3) 1. احتمال دارد مراد از انشقاق، شکاف برداشتن باشد نه اين که کاملا دو نيمه گردد به طورى که هر نيمه از نيمه ديگر جدا شده باشد چون کلمه انشقاق از نظر لغت با اين معنا هم موافق است و اگر اين طور باشد التيام بعد از انشقاق خيلى بهتر قابل توجيه خواهد بود. 2. سوره قمر، آيات 1 تا 3. 3. اقتباس از کتاب «معراج، شقّ القمر، عبادت در قطبين» انشاءالله عاقبت بخيربشويد. التماس دعا
نظر خودتان را ارسال کنید