محور و علت اساسى طرح اين سؤال، جريان خلقت حضرت آدم(ع) ميباشد. وقتى خداوند اراده فرمود که انسان را بيافريند، فرشتگان در نهايت ادب و احترام و به قصد پرسش و استفهام، از خداوند پرسيدند که: آيا ما براى تسبيح و تقديس تو کافى نيستيم؟! و اصولاً خلقت انسان براى چيست؟ وقتى خداوند راز خلقت انسان را برايشان بيان فرمود و به فرشتگان نويد داد که انسان خليفه خدا، در زمين است، فرشتگان متواضعانه دعوت پروردگارشان را (مبنى بر سجده بر حضرت آدم) پذيرفته و از سر اخلاص و احترام، بر آدم سجده کردند. در ميان فرشتگان و يا بهتر بگوييم در صف فرشتگان، ابليس قرار داشت که او نيز مدت طولانى، عبادت خداوند را ميکرد؛ اما در درونش رازى مکتوم و مستور بود که هيچکس جز ذات اقدس حق تعالى بر آن آگاهى نداشت. رازى که مدتها پنهان بود اما در جريان خلقت حضرت آدم(ع)، از آن پرده بردارى شد، کفر ابليس بود. آرى او از مدتها قبل کافر شده بود ولى استکبار و عنادش در قضيه سجده نکردن بر حضرت آدم، از اين کفر پنهان، پرده برداشت. وقتى خداوند به همه فرشتگان و ابليس [که در ميان آنها بود و عبادت ميکرد] فرمان داد: بر آدم سجده کنيد، همه فرشتگان اطاعت کردند غير از ابليس که از اين فرمان سرپيچى کرده و سجده ننمود. استدلالش هم اين بود که: من از آتش آفريده شدهام و او از خاک. چگونه موجود برتر بر موجود پستتر سجده کند؟ گويا ابليس از حقيقت آدم غافل بود! گويا نميديد که روح الهى در او دميده شده و انسانيت انسان و ارزش و عيارش همان گوهر ملکوتى است که از ناحيه پروردگارش به او افاضه شده. آرى به گمان شيطان، آتش لطيفتر از گِل بود - گرچه در اين قياس هم، دچار اشتباه شده بود، که فعلاً محل بحث ما نيست - او فقط جنبه ناسوتى و بدنى انسان را ديده و از مقام شامخ انسانيت او غافل شده بود! و اينچنين بود که شيطان با دو عکس العمل مقابل دو عمل، از بهشت و درگاه عالى بارى تعالى رانده شد. عکس العمل اول او، تفاخر بود نسبت به عمل آفرينش انسان و عکس العمل دومش، استکبار و در نهايت، سرپيچى بود، نسبت به خداوند و دستور الهى. اکنون سخن در اين است که؛ آيا شيطان (ابليس) جزء فرشتگان بود يا خير؟ قبل از بيان پاسخ، لازم است مفردات اين سؤال را به طور خلاصه مدنظر قرار دهيم تا به خواست خداوند پاسخ، از اتقان و استحکام علمى بيشترى برخوردار گردد، بدين منظور، به بررسى و توضيح چند واژه ميپردازيم: الف. شيطان، ب. ابليس، ج. فرشته، د. جن. الف. شيطان کلمه «شيطان» از ماده «شطن» ميباشد. «شاطن»؛ يعنى موجود خبيث و پست، متمرّد و سرکش، طاغى و نافرمان. اعم از انسان، جنّ يا جنبندگان ديگر. حتى به معناى روح شرير و دور از حق نيز آمده، که در حقيقت قدر مشترک همه اين معانى يکى است. بنابراين، شيطان اسم عام (اسم جنس) است که به موجود موذى و منحرف کننده (خواه انسان يا غير انسان) اطلاق ميشود. در قرآن مجيد و لسان ائمه معصومين(ع) نيز شيطان تنها به موجود خاص اطلاق نشده؛ بلکه به انسانهاى شرور يا حتى اخلاق ناپسند، چون حَسَد، نيز شيطان گفتهاند.[1] ب. ابليس اسم خاص (عَلَم) ميباشد که تنها يک مصداق دارد. او کسى بود که اولين معصيت را در جهان امکان مرتکب شده و در برابر پروردگارش، دعوى استقلال کرد. تفاخر و استکبار نمود، از فرمان مولايش ابا کرد و سرانجام نيز از بهشت رانده شد. نام غير شريف ابليس «عزازيل»[2] بوده است و ابليس، از ماده «ابلاس»، در واقع لقب او ميباشد. ابلاس؛ يعنى مأيوس شدن و شايد به اين اعتبار که ابليس از رحمت خدا مأيوس شد، اين لقب را گرفت. ج. فرشته مناسب است به پارهاى از صفات فرشتگان اشاره کرده تا بتوانيم نتيجه بگيريم که چون فرشته راهى به سوى معصيت ندارد. بنابراين، شيطان نميتواند از جنس فرشتگان باشد.[3] فرشتگان، موجوداتى هستند که خداوند در موردشان بهترين توصيف را در قرآن مجيد آورده است. آنجا که ميفرمايد: «بَلْ عِبادٌ مُکْرَمُون، لا يَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَ هُمْ بِأَمْرِهِ يَعْمَلُون»[4] در نهاد فرشتگان هرگز خلاف حق، چيزى نبوده و هميشه و در همه حال مشغول عبادت و اطاعت پروردگارشان هستند. موجوداتى هستند معصوم. خود و ضمير پاکشان را هرگز به گناه آلوده نميکنند. مهمتر از همه؛ اطاعت و انقيادشان در برابر پروردگارشان است. اظهار عجزشان در برابر آنچه نميدانند و عدم تفاخر و استکبار در برابر آنچه ميدانند؛ زيرا يقين دارند که داشتههايشان نيز از سوى ذات ربوبى حق تعالى است و اگر لحظهاى ارادهاش بر ندانستن چيزى تعلق بگيرد، آنچه ميدانند نيز تبديل به نادانى خواهد شد. آرى مهمترين تفاوت فرشتگان و شيطان در جريان خلقت و سجده بر آدم(ع) هويدا ميشود؛ زيرا فرشتگان با جان و دل دريافتند که علم اسماء را نميدانند؛ يعنى فهميدند که چيزهايى را نفهميدهاند. اما شيطان با عناد و استکبارى که داشت ميانديشيد همه چيز را ميداند و هرگز نفهميد که سجده بر آدم به جهت علومى است که از سوى خدا بر حضرت آدم(ع) افاضه شده و ذهن تاريک او را هيچ راهى بر يافتن آن علوم نيست! يعنى کبر و غرورش مانع از فهميدن او شد و سرانجام مانع از سجده کردنش! زيرا اباى او از سجده نيز، اباى استکبارى بود نه اينکه طاقت يا توان سجده را نداشته باشد! با اين توضيحات روشن ميشود که چون فرشته، معصوم محض ميباشد، گناه در او راه ندارد. وقتى گناه راه نداشت، پس تمام کارهايش اطاعت محض پروردگار است. اگر اطاعت براى موجودى واجب و ضرورى شد پس کفر و استکبار و معصيت از او ممتنع است. (اين دليل، اولين دليل عقلى بر تفاوت شيطان با فرشته است و در نتيجه، فرشته نبودن شيطان است). قبل از بيان ساير ادله عقلى و نقلى، لازم است به توضيح مختصرى در مورد جن بپردازيم. د. جنّ جنّ در اصل، چيزى است که از حواس انسان پوشيده شده است. قرآن کريم وجود چنين موجوداتى را تصديق نموده و درباره آنان مطالبى بيان کرده و جنس آنها را از آتش ميداند؛ همچنان که نوع بشر از خاک آفريده شده. البته خلقت اين موجودات نيز قبل از انسان بوده است.[5] برخى از دانشمندان، از جن تعبير به نوعى از ارواح عاقله ميکنند که مجرد از ماده ميباشند. البته پيداست که تجرد کامل ندارند؛ زيرا چيزى که از آتش آفريده شده، مادى است و يک حالت نيمه تجرد دارد، به تعبير ديگر نوعى جسم لطيف است.[6] از آيات قرآن بر ميآيد که جن نيز مانند نوع بشر، داراى اراده و شعور است و کارهاى سخت را نيز ميتوان انجام دهد و مؤمن و کافر نيز دارد. بعضى صالحند، بعضى فاسد. مانند انسان زندگى و مرگ و قيامت دارند. ... مذکر و مؤنث داشته و ازدواج و تکثر نيز در ميان آنها هست. اما سخن اصلى در اينکه؛ آيا ابليس جزء ملائکه بوده يا خير، بين دانشمندان اختلاف نظر وجود دارد و منشأ آن اختلاف، شايد تمسک به برخى آيات قرآن مجيد باشد. عدهاى که ميگويند، شيطان (ابليس) جزء ملائکه است، دليل عمده آنان، استناد به آيهاى است که خداوند فرموده: «و اذ قلنا للملائکة اسجدوا لآدم فسجدوا الا ابليس»؛[7] زيرا در اين آيه، ابليس از سجده کردن استثنا شده و مستثنى منه در اين جمله، ملائکه است و در نتيجه ابليس جزء ملائکه ميشود. ولى حق اين است که ابليس جزء ملائکه نميباشد. اخبار متواترى که از ائمه هدى(ع) رسيده و اماميه در آن اجماع دارند، همگى تأکيد بر اين مطلب است که ابليس جزء جنيّان بوده، نه فرشتگان! و براى اين مطلب چند استدلال وجود دارد که ما به مهمترين آنها اشاره ميکنيم. 1- خداوند تعالى فرموده: «...ابليس کان من الجن»؛ يعنى ابليس از جنس جنّ بوده است.[8] 2- خداوند تعالى فرموده: «لا يعصون الله ما اَمَرهم و يفعلون ما يؤمرون»؛[9] خداوند درباره ملائکه فرموده است که: به هيچوجه خدا را عصيان نميکنند؛ يعنى به صورت عام از ملائکه نفى معصيت شده و اين ميرساند که اولاً، هيچيک از ملائکه و ثانياً، هيچگونه معصيتى، را مرتکب نميشوند. 3- خداوند فرموده: «افتتخذونه و ذُرتيه اولياء من دونى و هُم لکم عدو»؛[10] اين مطلب ميرساند که در ميان جنيّان ذريه و نسل يا به عبارتى توالد و تناسل وجود دارد و حال آنکه فرشتگان خلقتشان روحانى است و اين قبيل مسائل بين آنها وجود ندارد. 4- خداوند مىفرمايد: «جاعل الملائکة رسلاً»؛ يعنى خداوند ملائکه را رسولانى قرار داد،[11] و ميدانيم که کفر و عصيان بر رسول خدا جايز نيست. اما در پاسخ به دليل کسانى که استثنا ابليس از فرشتگان را مدنظر قرار دادند، بايد گفت: استثنا شدن ابليس از ملائکه، به هيچوجه دلالت بر همجنس بودن ابليس با ملائکه ندارد. نهايت چيزى که از اين مطلب فهميده ميشود، اين است که ابليس در صف ملائکه و ميان آنها بوده و مانند فرشتگان مأمور به سجده شده است. حتى عدهاى گفتهاند: استثنا در اين آيه، از نوع استثنا منقطع است؛ يعنى مستثنى منه در جمله وجود ندارد.[12] در توصيف ابليس گفتهاند حدود شش هزار سال خدا را عبادت کرده است. پس قرار گرفتن چنين موجودى [که مدت زيادى مشغول اطاعت پروردگار بوده]، در صف فرشتگان، امر چندان بعيدى نيست. از امام صادق(ع) پرسيدند: آيا ابليس از ملائکه است يا جزء ساير موجودات آسمانى است؟ فرمود: «نه از ملائکه است و نه از ساير موجودات آسمانى؛ بلکه او جنّ است؛ ولى همراه ملائکه بوده است. ملائکه نيز گمان ميکردند او از جنس آنهاست، ولى خداوند متعال ميدانست که چنين نيست. اين جريان ادامه يافت تا در جريان سجده بر آدم، راز پنهان ابليس آشکار گشت».[13] منابع براى مطالعه بيشتر: 1. طبرسى، مجمع البيان، ذيل آيه 34 بقره؛ 2. طباطبائى، سيد محمد حسين، تفسير الميزان، ج 1، ص 122 به بعد و ج 8، ص 20 به بعد؛ 3. جوادى آملى، عبدالله، تفسير موضوعى قرآن کريم، ج 6، بحث مربوط به خلقت آدم(ع)؛ 4. مصباح يزدى، محمدتقى، معارف قرآن، 1 - 3، ص 297 به بعد؛ 5. تفسير نمونه، ج 1، ذيل آيه 34 سوره بقره و ج 11، ص 8 به بعد. [1]. راغب اصفهانى، مفردات، ماده «شطن». [2]. طبرسى، مجمع البيان، ج 1، ص 165، چاپ بيروت. [3]. آيه شريفه، کلمه ملائکه (فرشتگان) را به صورت جمع همراه با «الف» و «لام» آورده است؛ يعنى تمام فرشتگان مأمور به سجده بر آدم(ع) بودند. [4]. انبيا، 26 - 27. [5]. حجر، 27. [6]. تفسير نمونه، ج 11، ص 79 - 80. [7]. بقره، 34. [8]. کهف، 50. [9]. تحريم، 6. [10]. کهف، 50. [11]. فاطر، 1؛ حج، 75. [12]. البته دلايل ديگرى نيز بيان گرديده که به جهت اختصار از ذکر آنها صرف نظر ميشود. ر.ک: تفسير مجمع البيان، ذيل آيه 34 سوره بقره. [13]. مجمع البيان، ج 1، ص 163.
نظر خودتان را ارسال کنید