درمورد محل دفن حضرت يوسف شيخ طبرسي (رحمه الله عليه) درتفسيرخود نقل کرده است: چون حضرت يوسف از دنيا رفت، او را در تابوتي از سنگ مرمر نهاده و ميان رود نيل دفن کردند و علتش اين بود که چون آن حضرت ازدنيا رفت، مردم مصر به نزاع برخاسته و هر دسته اي مي خواستند تا جنازه آن حضرت را در محله خود دفن کنند و از برکت آن پيکر مطهر بهره مند گردند و سرانجام مصلحت ديدند جنازه را در رود نيل دفن کنند تا آب نيل از روي آن بگذرد و به همه شهر برسد تا مردم در اين بهره يکسان باشند و برکت آن جنازه بطور مساوي به همه مردم برسد، و اين قبر تا زمان حضرت موسي(عليه السلام) هم چنان در رود نيل بود تا وقتي که آن حضرت بيامد و او را از نيل بيرون آورد و به فلسطين برد.(?) مسعودي مي گويد: «سبب اين که حضرت موسي (عليه السلام) جناز? حضرت يوسف (عليه السلام) را از مصر منتقل کرد، آن بود که باران بر بني اسرائيل نباريد.پس خداي متعال به حضرت موسي وحي فرمود که جناز? يوسف (عليه السلام) را بيرون بياور.» حضرت موسي از محل دفن حضرت يوسف پرسيد، و کسي از جاي آن مطلع نبود، تا اين که پير زني نابينا و زمين گير از بني اسرائيل را آوردند، و او گفت: من جاي دفن يوسف را مي دانم، ولي سه حاجت دارم که بايد ازخدا بخواهي آن ها را برآورد تا آن جا را به تونشان دهم: يکي آن که از اين بيماري نجات يافته و بتوانم راه بروم؛ ديگر آنکه بينا شده و جواني ام را بازگردد؛ سوم اينکه خداوند جايم را در بهشت پيش تو قراردهد. خداوند به حضرت موسي وحي فرمود: سخنش را بپذير که ما حاجت هاي او را برآورديم. پير زن محل دفن حضرت يوسف را نشان داد و حضرت موسي جنازه را بيرون آورد و به فلسطين منتقل ساخت.(?) اما در برخي منابع دليل انتقال جنازه حضرت يوسف اينگونه ذکر شده است: مدتي ماه (بر اثر ابرهاي متراکم) بر بني اسرائيل طلوع نکرد (هرگاه ميخواستند از مصر به طرف شام بروند احتياج به نور ماه داشتند و گرنه راه را گم ميکردند) به حضرت موسي (عليه السلام) وحي شد که استخوان هاي يوسف را از قبر بيرون آورد (تا وصيت او انجام گيرد) در اين صورت، ماه را بر شما طالع خواهم کرد. جنازه حضرت يوسف (عليه السلام) را در ميان رود نيل دفن کردند تا زماني که حضرت موسي (عليه السلام) ميخواست با بني اسرائيل از مصر خارج شود. در اين هنگام جنازه را از قبر در آورده و به سوي فلسطين آورده و دفن کردند، تا به وصيت حضرت يوسف عمل شده باشد. موسي (عليه السلام) پرسيد که چه کسي از جايگاه قبر يوسف آگاه است؟ گفتند: پير زني آگاهي دارد. آن حضرت دستور داد که آن پير زن را که از پيري، فرتوت و نابينا شده بود، نزدش آوردند. حضرت موسي (عليه السلام) به او فرمود: «آيا قبر يوسف را ميشناسي؟» پيرزن عرض کرد: آري. حضرت موسي (عليه السلام) فرمود: ما را به آن اطّلاع بده. او گفت: اطلاع نميدهم مگر آن که چهار حاجتم را بر آوري: اول: اين که پاهايم را درست کني. دوم: اينکه از پيري برگردم و جوان شوم. سوم: آن که چشمم را بينا کني. چهارم: آن که مرا با خود به بهشت ببري. اين مطلب بر موسي (عليه السلام) بزرگ و سنگين آمد. از طرف خدا به موسي (عليه السلام) وحي شد، حوائج او را برآور. حوائج پير زن برآورده شد. آن گاه او مکان قبر يوسف (عليه السلام) را نشان داد. حضرت موسي در ميان رود نيل جنازه يوسف (عليه السلام) را که در ميان تابوتي از مرمر بود بيرون آورد و به سوي شام برد. آن گاه ماه طلوع کرد. از اين رو، اهل کتاب، مردههاي خود را به شام حمل کرده و در آن جا دفن ميکنند.(?) آن چه از مطالب فوق استفاده مي شود اين است که ظاهراً دليل اصلي اين انتقال وصيت خود حضرت يوسف بوده است که وصيت کرده بود بعد از مرگ در فلسطين در کنار قبور خاندان خود دفن شود. /????/ پي نوشتها: (?) تفسير مجمع البيان، ج ?، ص ???. (?) تاريخ انبياء؛ سيد هاشم رسولي محلاتي؛ ص???./ به نقل از «اثبات الوصية»؛ ص ??. (?) علل الشرايع، ص ???؛ بحار، ج ??، ص ???.
نظر خودتان را ارسال کنید