سلام وقت شما بخير اول. مفهومشناسي در کتب لغت عدل به معناي برابري آمده است لذا آنچه گفتهاند از قبيل: مثل، فديه، ضدّ جور، همه از مصاديق معنى عدل است. [3]. در حقيقت عدل چيزي ميان افراط و تفريط است به شکلي که زياده و نقصاني در آن ديده نشود. [4]. با اين تعاريف اگر به واسطه عملکرد ما کسي بر ديگري ترجيح داده شود يا در حق کسي نقصاني صورت گيرد خلاف عدالت است. دوم. احاديث در روايتي ابن ابي الاوجاء از هشام بن حکم در مورد تعارض مطرح شده در دو آيه فوق سوال ميکند هشام که از پاسخ عاجز ميماند سوال را در محضر حضرت امام صادق7 مطرح ميکند حضرت در جواب ميفرمايد: «أما قوله عزوجل: Pفَانْکِحُوا ما طابَ لَکُمْ مِنَ النِّساءِ مَثْنى وَثُلاثَ وَرُباعَ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تَعْدِلُوا فَواحِدَةًO يعني في النفقة، وأما قوله: Pوَلَنْ تَسْتَطِيعُوا أَنْ تَعْدِلُوا بَيْنَ النِّساءِ وَ لَوْ حَرَصْتُمْ فَلا تَمِيلُوا کُلَّ الْمَيْلِ فَتَذَرُوها کَالْمُعَلَّقَةِO يعني في المودة».[5] در اين روايت حضرت عدالت را در دو آيه به دو معني متفاوت تفسير مي کند. سوم: ديدگاههاي مفسرين مفسرين براي حل اين تعارض ظاهري تفاسيري را ارائه دادهاند. الف) تفاوت بين عدالت قلبي و عدالت عملي صاحب تفسير نمونه مينويسد: شک نيست که «عدالت» در محبتهاى قلبى خارج از قدرت انسان است چه کسى ميتواند محبت خود را که عواملش در بيرون وجود اوست از هر نظر تحت کنترل درآورد؟ به همين دليل رعايت اين نوع عدالت را خداوند واجب نشمرده و در آيه 129 همين سوره نساء ميفرمايد Pوَ لَنْ تَسْتَطِيعُوا أَنْ تَعْدِلُوا بَيْنَ النِّساءِ وَلَوْ حَرَصْتُمْO؛ «و نمىتوانيد (از نظر محبت قلبى) در ميان زنان عدالت برقرار کنيد، و اگر چه (بر عدالت) حريص باشيد». بنا براين محبتهاى درونى مادامى که موجب ترجيح بعضى از همسران بر بعضى ديگر از جنبههاى عملى نشود ممنوع نيست، آنچه مرد موظف به آن است رعايت عدالت در جنبههاى عملى و خارجى است. از اين بيان روشن ميشود کسانى که خواستهاند از ضميمه کردن آيه فوق Pفَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تَعْدِلُوا فَواحِدَةًO به آيه 129 Pوَ لَنْ تَسْتَطِيعُوا أَنْ تَعْدِلُوا بَيْنَ النِّساءِ وَ لَوْ حَرَصْتُمْO چنين نتيجه بگيرند که تعدد زوجات در اسلام مطلقا ممنوع است، زيرا در آيه نخست آن را مشروط به عدالت کرده، و در آيه دوم عدالت را براى مردان در اين مورد امرى محال دانسته است، سخت در اشتباهند. زيرا همانطور که اشاره شد عدالتى که مراعات آن از قدرت انسان بيرون است عدالت در تمايلات قلبى است، و اين از شرايط تعدد زوجات نيست و آنچه از شرايط است عدالت در جنبههاى عملى است. گواه بر اين موضوع ذيل آيه 129 همين سوره ميباشد آنجا که ميگويد: Pفَلا تَمِيلُوا کُلَّ الْمَيْلِ فَتَذَرُوها کَالْمُعَلَّقَةِO يعنى: «پس با تمام ميل (به يک طرف) مايل نشويد، تا آن (ديگرى) را مثل زن بىشوهر رها کنيد؛ و اگر اصلاح (و سازش) کنيد و خود نگهدار باشيد». نتيجه اينکه کسانى که قسمتى از اين آيه را گرفته و قسمت ديگر را فراموش کردهاند گرفتار چنان اشتباهى در مسأله تعدد زوجات شدهاند که براى هر محققى جاى تعجب است. از اين گذشته از نظر فقه اسلامى و منابع مختلف آن در ميان شيعه و اهل تسنن مسأله تعدد زوجات با شرايط آن جاى گفتگو و چانه زدن نيست و از ضروريات فقه اسلام محسوب مىشود.[6] طبرسي نيز در مجمع البيان همين ديدگاه را انتخاب کرده است. Pوَلَنْ تَسْتَطِيعُوا أَنْ تَعْدِلُوا بَيْنَ النِّساءِ وَلَوْحَرَصْتُمْO: شما نمىتوانيد از لحاظ محبت قلبى ميان زنان مساوات بر قرار کنيد، اگر چه در اين راه حداکثر حرص و اشتياق از خود نشان دهيد، زيرا اين کار، از اختيار شما بيرون است و بنا بر اين درباره آن تکليف و وظيفهاى متوجه شما نيست و مؤاخذهاى نداريد. اين معنى از ابن عباس و حسن و قتاده است.[7] آلوسي در تفسير روح المعاني ذيل اين آيه به اين ديدگاه اشاره دارد ايشان مينويسد: Pوَلَن تَسْتَطِيعُوا أَن تَعْدِلُوا بَيْنَ النِّسَاءِO[8]، يعني قادر نيستند بر عدالت بين زنان به شکلي که شما در هيچ شأني از شئون مانند نفقه، نگاه و انس و غير آن به يک طرف متمايل نشويد.[9] سيوطي در تفسير خود نيز در روايتي عدم توانايي در عدالت را در محبت ميداند.[10] ب) عدالت دقيق و حقيقي ممکن نيست اما عدالت نسبي ممکن است صاحب الميزان مينويسد: Pوَلَنْ تَسْتَطِيعُوا أَنْ تَعْدِلُوا بَيْنَ النِّساءِ وَ لَوْ حَرَصْتُمْ...O کلمه: «عدل» به معناى حد وسط در بين افراط و تفريط است و تشخيص اين حد وسط از امور صعب و بسيار دشوار است و مخصوصا از اين جهت که ارتباط با دلها دارد، چون رعايت دوستى عادلانه در بين زنان و اينکه يک مرد به اندازه مساوى زنان خود را دوست بدارد، امرى ناشدنى است، چون بطور دايم از حيطه اختيار آدمى بيرون است. لذا خداى تعالى بيان مىکند که رعايت عدالت به معناى حقيقى آن در بين زنان و اينکه يک مرد حد وسط حقيقى دوستى را در بين زنان خود رعايت کند چيزى است که هيچ انسانى قادر بر آن نيست، هر قدر هم که در تحقق دادن آن حرص بورزد، پس آنچه در اين باب بر مرد واجب است اين است که يکسره از حد وسط به يکى از دو طرف افراط و تفريط منحرف نشود و تا آنجا که برايش ممکن است رعايت عدالت را بکند و مخصوصا مراقب باشد که به طرف تفريط يعنى کوتاهى در اداى حق همسر خود منحرف نگردد و زن خود را بلا تکليف و مانند زن بىشوهر نگذارد که نه شوهر داشته باشد و از شوهرش بهرهمند شود و نه نداشته باشد تا بتواند همسرى ديگر اختيار نموده، و يا پى کار خود برود. پس، از عدالت در بين زنان آن مقدارى که بر مردان واجب است اين است که در عمل و سلوک بين آنان مساوات و برابرى را حفظ کند، اگر حق يکى را مىدهد حق ديگرى را نيز بدهد و دوستى و علاقمندى به يکى از آنان وادارش نکند که حقوق ديگران را ضايع بگذارد، اين مقدار از عدالت واجب است و اما مستحبّ از عدالت اين است که به همه آنان احسان و نيکى کند و از معاشرت با هيچ يک از آنان اظهار کراهت و بىميلى نکند و به هيچ يک بد اخلاقى روا ندارد، هم چنان که سيره و رفتار رسول خدا9 با همسرانش اين طور بود.[11] نتيجه: اگر عدالت در هر دو آيه به يک معني گرفته شود بين اين دو آيه تعارض وجود دارد اما با توجه به روايت فوق و ديد گاه مفسران، بين عدالت در آيه سوم و آيه صد و بيست و نهم تفاوت وجود دارد. در آيه Pوَلَنْ تَسْتَطِيعُوا أَنْ تَعْدِلُوا بَيْنَ النِّساءِ وَ لَوْ حَرَصْتُمْO[12]؛ شما هر قدر کوشش کنيد نميتوانيد در ميان همسران خود (از نظر تمايلات قلبى) عدالت و مساوات برقرار سازيد.منظور عدالت در محبت به همسران است زيرا قطعا نمي توان در محبت قلبي هم عدالت و مساوات را رعايت کرد زيرا محبت و عشق ورزيدن فعل و انفعال قلبي است و نمي توان آن را کم يا زياد کرد لذا قرآن فرموده شما توان آن را نداريد. شاهد اين ادعا ادامه آيه است که ميفرمايد Pفَلا تَميلُوا کُلَّ الْمَيْلِ فَتَذَرُوها کَالْمُعَلَّقَةِO[13] يعني ميل خود را به طور کامل به يک طرف معطوف نکنيد تا آنجا که زن بلا تکليف شود. اما در آيه Pفَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تَعْدِلُوا فَواحِدَةًO[14] منظور عدالت در نفقه و مخارج آنها است. مردي که چند همسر اختيار کرده است نمي تواند محبت خود را به شکل مساوي تقسيم کند اما مي تواند در پرداخت مخارج زندگي مساوات را رعايت کند و يا در تقسيم شب ها عدالت را رعايت نمايد لذا نبايد محبت در اين امور نيز تأثير بگذارد. منابع جهت مطالعه بيشتر 1. تفسيرهاي قرآن از جمله الميزان، نمونه، تفسير قرآن مهر، ذيل آيه نساء 3 و 129. [1]. نساء/ 129 [2]. نساء/ 3. [3]. قاموس قرآن، ج4، ص 301. [4]. أنّ الأصل الواحد في المادّة: هو توسّط بين الإفراط و التفريط بحيث لا تکون فيه زيادة و لا نقيصة، و هو الاعتدال و التقسّط الحقيقىّ. التحقيق في کلمات القرآن الکريم، ج 8، ص 53. [5]. البرهان في تفسير القرآن، ج 2، ص 17. [6]. تفسير نمونه، ج3، ص 255. [7]. مجمع البيان في تفسير القرآن، ج 3، ص 185. [8] . نساء/ 129. [9]. روح المعاني في تفسير القرآن العظيم، ج 3، ص 15. [10]. دارالمنثور، ج 2، ص 232. [11]. الميزان في تفسير القرآن، ج 5، ص 101. [12]. نساء/ 129. [13]. همان. [14]. نساء/ 3.
نظر خودتان را ارسال کنید