اولا: سند روايت مرسل است؛ چرا که شعبي از تابعين است و خود شاهد ماجرا نبوده و اين روايت همان اشکالي را دارد که اهل سنت به روايت بلاذري و طبري مي کردند. ثانيا: بر فرض اين که مرسلات تابعي مورد قبول باشد، باز هم نمي توان روايت شعبي را پذيرفت؛ زيرا شعبي از دشمنان اميرمؤمنان عليه السلام و ناصبي بوده است؛ چنانچه بلاذري و ابوحامد غزالي به نقل از خود شعبي مي نويسند: عن مجالد عن الشعبي قال: قدمنا علي الحجاج البصرة، وقدم عليه قراء من المدينة من أبناء المهاجرين والأنصار، فيهم أبو سلمة بن عبد الرحمن بن عوف رضي الله عنه... وجعل الحجاج يذاکرهم ويسألهم إذ ذکر علي بن أبي طالب فنال منه ونلنا مقاربة له وفرقاً منه ومن شره.... در شهر بصره همراه عده اي بر حجاج وارد شديم گروهي از قاريان مدينه از فرزندان مهاجر و انصار که ابوسلمه بن عبد الرحمن بن عوف نيز در جمع آنان بود، حضور داشتند. حجاج با آنان مشغول گفتگو بود يادي از علي بن ابوطالب کرد و از او بدگويي نمود و ما نيز به خاطر رضايت حجاج و در امان ماندن از شرّ او از علي بدگويي کرديم .... البلاذري، أحمد بن يحيي بن جابر (متوفاي279هـ) أنساب الأشراف، ج 4، ص 315؛ الغزالي، محمد بن محمد أبو حامد (متوفاي505هـ)، إحياء علوم الدين، ج 2، ص 346، ناشر: دار االمعرفة - بيروت. آيا روايت يک ناصبي مي تواند براي ما حجت باشد؟ نارضايتي فاطمه (سلام الله عليها) از ابوبکر در صحيح ترين کتاب هاي اهل سنت ثانياً: غضب فاطمه سلام الله عليها بر ابوبکر از آفتاب روشن تر و غير قابل انکار است. بخاري در صحيح ترين کتاب اهل سنت از تداوم غضب و قهر فاطمه سلام الله عليها بر ابوبکر، سخن گفته است. در کتاب أبواب الخمس، مي نويسد: فَغَضِبَتْ فَاطِمَةُ بِنْتُ رسول اللَّهِ صلي الله عليه وسلم فَهَجَرَتْ أَبَا بَکْرٍ فلم تَزَلْ مُهَاجِرَتَهُ حتي تُوُفِّيَتْ. فاطمه دختر رسول خدا از ابوبکر ناراحت و از وي روي گردان شد و اين ناراحتي ادامه داشت تا از دنيا رفت. البخاري الجعفي، محمد بن إسماعيل أبو عبدالله (متوفاي256هـ)، صحيح البخاري، ج 3، ص 1126، ح2926، باب فَرْضِ الْخُمُسِ، تحقيق د. مصطفي ديب البغا، ناشر: دار ابن کثير، اليمامة - بيروت، الطبعة: الثالثة، 1407 - 1987. در کتاب المغازي، باب غزوة خيبر، حديث 3998 مي گويد: فَوَجَدَتْ فَاطِمَةُ علي أبي بَکْرٍ في ذلک فَهَجَرَتْهُ فلم تُکَلِّمْهُ حتي تُوُفِّيَتْ فاطمه بر ابوبکر غضب کرد وبا وي سخن نگفت تا ازدنيا رفت. البخاري الجعفي، محمد بن إسماعيل أبو عبدالله (متوفاي256هـ)، صحيح البخاري، ج 4، ص 1549، ح3998، کتاب المغازي، باب غزوة خيبر، تحقيق د. مصطفي ديب البغا، ناشر: دار ابن کثير، اليمامة - بيروت، الطبعة: الثالثة، 1407 - 1987. در کتاب الفرائض، بَاب قَوْلِ النبي (ص) لا نُورَثُ ما تَرَکْنَا صَدَقَةٌ حديث 6346 مي نويسد: فَهَجَرَتْهُ فَاطِمَةُ فلم تُکَلِّمْهُ حتي مَاتَتْ. پس فاطمه از ابوبکر کناره گيري کرد وبا وي سخن نگفت تا از دنيا رفت. البخاري الجعفي، محمد بن إسماعيل أبو عبدالله (متوفاي256هـ)، صحيح البخاري، ج 6، ص 2474، ح6346، کتاب الفرائض، بَاب قَوْلِ النبي (ص) لا نُورَثُ ما تَرَکْنَا صَدَقَةٌ، تحقيق د. مصطفي ديب البغا، ناشر: دار ابن کثير، اليمامة - بيروت، الطبعة: الثالثة، 1407 - 1987. و در روايت ابن قتيبه آمده است که هنگامي که آن دو براي عيادت آمدند، فاطمه زهرا سلام الله عليها اجازه ورود نداد و ناچار شدند به اميرمؤمنان علي عليه السلام متوسل شوند و آن حضرت وساطت کرد، در پاسخ اميرمؤمنان عليه السلام فرمود: البيت بيتک. يعني علي جان! خانه خانه تو است، تو مختاري هر کسي را که دوست داري اجازه ورود بدهي. امير مؤمنان عليه السلام براي اتمام حجت و اين که آن دو بعداً بهانه نياورند که ما مي خواستيم از فاطمه رضايت بگيريم ؛ ولي علي نگذاشت ، به آن دو اجازه ورود داد . هنگامي که آن دو عذرخواهي کردند، صديقه طاهره نپذيرفت؛ بلکه از آن ها اين چنين اعتراف گرفت: نشدتکما الله ألم تسمعا رسول الله يقول «رضا فاطمة من رضاي وسخط فاطمة من سخطي فمن أحب فاطمة ابنتي فقد أحبني ومن أ رضي فاطمة فقد أرضاني ومن أسخط فاطمة فقد أسخطني » شمارا به خدا سوگند مي دهم آيا شما دو نفر از رسول خدا نشنيديد که فرمود: خوشنودي فاطمه خوشنودي من، و ناراحتي او ناراحتي من است. هر کس دخترم فاطمه را دوست بدارد و احترام کند مرا دوست داشته و احترام کرده است و هر کس فاطمه را خوشنود نمايد مرا خوشنود کرده است و هر کس فاطمه را ناراحت کند مرا ناراحت کرده است؟. هر دو نفرشان اعتراف کردند: آري ما از رسول خدا اينگونه شنيده ايم. نعم سمعناه من رسول الله صلي الله عليه وسلم. سپس صديقه طاهره فرمود: فإني أشهد الله وملائکته أنکما أسخطتماني وما أرضيتماني ولئن لقيت النبي لأشکونکما إليه. پس من خدا و فرشتگان را شاهد مي گيرم که شما دو نفر مرا اذيت و ناراحت کرده ايد و در ملاقات با پدرم از شما دو نفر شکايت خواهم کرد. به اين نيز بسنده نکرده و فرمود: والله لأدعون الله عليک في کل صلاة أصليها. به خدا قسم پس از هر نماز بر شما نفرين خواهم کرد. الدينوري، أبو محمد عبد الله بن مسلم ابن قتيبة (متوفاي276هـ)، الإمامة والسياسة، ج 1، ص 17، باب کيف کانت بيعة علي رضي الله عنه، تحقيق: خليل المنصور، ناشر: دار الکتب العلمية - بيروت - 1418هـ - 1997م. با اين حال چگونه مي توان باور کرد که صديقه شهيده سلام الله عليها از آن دو راضي شده باشد؟ آيا روايت بخاري مقدم است يا روايت بيهقي؛ آن هم روايت شخصي که دشمن اميرمؤمنان عليه السلام محسوب مي شده و خود نيز شاهد ماجرا نبوده است؟ ثالثاً: اگر فاطمه زهرا سلام الله عليها از آن دو نفر راضي شده بود، چرا وصيت کرد که او را شبانه دفن کنند و هيچ يک از کساني را که به وي ستم روا داشته اند، براي تشييع جنازه و نماز خبر نکنند؟ محمد بن اسماعيل بخاري مي نويسد: وَعَاشَتْ بَعْدَ النبي صلي الله عليه وسلم سِتَّةَ أَشْهُرٍ فلما تُوُفِّيَتْ دَفَنَهَا زَوْجُهَا عَلِيٌّ لَيْلًا ولم يُؤْذِنْ بها أَبَا بَکْرٍ وَصَلَّي عليها فاطمه پس از رسول خدا شش ماه زنده بود و چون از دنيا رفت همسرش علي شبانه او را دفن کرد و به ابوبکر خبر نداد و خودش بر بدن فاطمه نماز خواند. البخاري الجعفي، محمد بن إسماعيل أبو عبدالله (متوفاي256هـ)، صحيح البخاري، ج 4، ص 1549، ح3998، کتاب المغازي، باب غزوة خيبر، تحقيق د. مصطفي ديب البغا، ناشر: دار ابن کثير، اليمامة - بيروت، الطبعة: الثالثة، 1407 - 1987. ابن قتيبه دينوري در تأويل مختلف الحديث مي نويسد: وقد طالبت فاطمة رضي الله عنها أبا بکر رضي الله عنه بميراث أبيها رسول الله صلي الله عليه وسلم فلما لم يعطها إياه حلفت لا تکلمه أبدا وأوصت أن تدفن ليلا لئلا يحضرها فدفنت ليلا فاطمه از ابوبکر ميراث پدرش رسول خدا را درخواست نمود و چون ابوبکر سرپيچي کرد سوگند ياد کرد که ديگر با وي سخن نگويد و وصيت کرد شبانه او را دفن کنند تا ابوبکر در تشييعش شرکت نکند. الدينوري، أبو محمد عبد الله بن مسلم ابن قتيبة (متوفاي276هـ)، تأويل مختلف الحديث، ج 1، ص 300، تحقيق: محمد زهري النجار، ناشر: دار الجيل، بيروت، 1393، 1972. و عبد الرزاق صنعاني مي نويسد: عن بن جريج وعمرو بن دينار أن حسن بن محمد أخبره أن فاطمة بنت النبي صلي الله عليه وسلم دفنت بالليل قال فر بها علي من أبي بکر أن يصلي عليها کان بينهما شيء از حسن بن محمد نقل است که گفت: فاطمه دختر پيامبر شب دفن شد تا ابوبکر بر پيکرش نماز نخواند؛ زيرا کدورتي بين آن دو وجود داشت. و در ادامه نيز مي گويد: عن بن عيينة عن عمرو بن دينار عن حسن بن محمد مثله الا أنه قال اوصته بذلک. از حسن بن محمد نيز همانند روايت پيشين نقل شده است؛ الا اين که در اين روايت گفته شده: فاطمه بر دفن شبانه وصيت کرد. الصنعاني، أبو بکر عبد الرزاق بن همام (متوفاي211هـ)، المصنف، ج 3، ص 521، ح 6554 و ح 6555، تحقيق حبيب الرحمن الأعظمي، ناشر: المکتب الإسلامي - بيروت، الطبعة: الثانية، 1403هـ. البته ممکن است که کسي بگويد: ابوبکر بعدا پشيمان شد و توبه کرد، در پاسخ بايد گفت: توبه زماني مفيد و ارزشمند است که همراه با ندامتي بر خواسته از عمق وجود آدمي باشد. و از طرفي گذشته را هم جبران نمايد به اين معني که شخص توبه کننده حقوق تضييع شده را؛ چه الهي باشد و چه مردمي تمام آن را جبران نمايد. حال پرسش ما اين است که آيا ابوبکر فدک را به صديقه طاهره بازگرداند تا توبه اش توبه نصوح باشد و در نزد خداوند پذيرفته شود؟ نتيجه: خشم فاطمه از شيخين تا واپسين لحظات زندگي اش و عدم رضايت از آن دو، از مسائلي است که در صحيح ترين کتاب اهل سنت پس از قرآن وارد شده و روايت بيهقي که از آن استفاده کسب رضايت فاطمه شده است، به دليل وجود يک ناصبي در سلسله سند آن، اعتبار ندارد.
نظر خودتان را ارسال کنید