باعرض سلام و تشکر از سوال خوب شما اين استراتژي ها و نظريه ها بر اساس نظرييه بازي ها در روابط بين الملل است. سعي شده تا اين دکترين ها و علت نام آنها بيان شود.
1- دکترين هويج و چماق Carrot and Stick : با طرح محور شرارت از سوي رئيس جمهور آمريکا، دکترين هويج و چماق، همزمان عليه عراق و ايران مطرح شد. مبتني بر اين دکترين، کشور هدف، همچون اسب «وحشي» است که بايد «رام» شود. به هنگام گرسنگي اسب وحشي در بند، او را تطميع نموده و به او «هويج» مي دهند. اما با هربار که آن اسب، بخشي از هويج را مي خورد، يک ضربه شلاق يا چماق بر سر او فرود مي آيد. تکرار اين روند تطميع با هويج و تهديد با چماق، تا زمان «رام» شدن آن اسب ادامه مي يابد: تا زماني که «زين» را بر پشت خود بپذيرد و «سواري» بدهد. اين دکترين در مورد عراق صدام حسين در کمتر از چهارده ماه به نتيجه نشست، اما در مورد ايران مؤثر واقع نشد: چماق در دست آمريکا و اسرائيل و هويج در کف اتحاديه اروپا خشکيد
- 2- دکترين پليس خوب، پليس بد:Good Cop Bad Cop-با شکست دکترين هويج و چماق، رويکرد غرب تلطيف شد و لعاب قانون به خود گرفت: يک قانون جهاني وجود دارد که ضابط آن «واحد پليس جهاني» است که اتفاقاً همه اعضاي آن کشورهاي غربي هستند. اين «کلانتري» جهاني، دو نوع پليس دارد؛ پليس خوب و پليس بد. انگليس، فرانسه و آلمان، به عنوان پليس هاي خوب، در سر «گردنه» گذرگاه جهاني، جلوي اتومبيل ايران را گرفته و تقاضاي نامشروع «تعليق» بدون مدت تحقيقات و فعاليت هاي تکنولوژيک هسته اي ايران را ارائه نمودند. هشدار آنها اين بود: توصيه ما اين است که به خواسته هاي ما تن دهيد، در غير اين صورت دو پليس بد _ آمريکا و اسرائيل _ تا لحظاتي ديگر آژيرکشان سر مي رسند و اين «خواسته ها» را به زور به شما تحميل مي کنند. البته شکست اين دکترين نيز قابل پيش بيني بود .
3- دکترين مکانيسم ماشه:Trigger Mechanism با شکست نمايش پليس خوب، پليس بد، چهار کشور معارض يعني آمريکا، انگليس، فرانسه و آلمان، خط قرمزي را تعيين نموده و مبتني بر آن «مکانيسم ماشه» را تعريف کردند: اگر به خواسته هاي ما تن ندهيد، به طور اتوماتيک «ماشه» اسلحه ضابطين قانون جهاني چکانده شده و پرونده شما به شوراي امنيت رفته و ... . اين دکترين نيز، در ابتداي پائيز ???? به شکست انجاميد.
- 4- دکترين شوک و بهتShock & Awe : در پائيز ،???? آمريکا، انگليس، فرانسه و آلمان، به دکترين قديمي شوک و بهت عليه ايران روي آوردند: وقتي به يک موجود زنده شوک _ به ويژه شوک رواني _ وارد شود، آن موجود، دوره اي از بهت را سپري خواهد نمود. هرقدر شوک قوي تر، طبيعتاً دوره بهت طولاني تر خواهد بود. بخش اول اين دکترين را چگونگي وارد آوردن شوک دربرمي گيرد. آمريکا و هم پيمانانش، به شوک از درون ايران، بيش از شوک از بيرون تمايل نشان دادند. به طور مشخص، در بحث شوک از درون، دو گزينه را مورد نظر داشتند: شوک انقلابي، ناشي از يک اغتشاش گسترده در سطح کشور ايران، و ديگري شوک دموکراتيک، ناشي از تحقق يک انقلاب مخملين، مانند آنچه در گرجستان و اوکراين رخ داد. گزينه اغتشاش گسترده داخلي محتمل و قريب الوقوع نبود، اما از آنجا که تا انتخابات دوره نهم رياست جمهوري ايران چند ماه بيشتر نمانده بود، فرض سران کاخ سفيد بر تحقق «انقلاب صورتي» در روزهاي انتخابات مزبور بود. تبليغات گسترده و فضاسازي براي کشاندن مردم ايران به خيابان ها، توأم با تحصن و تحريم انتخابات، خط مشي غرب بود. سرمايه گذاري بر شبکه هاي NGO داخلي مبتني بر الگوي عمل «جورج سوروس» در اکراين، غرب را به اين باور رسانده بود که انتخابات دوره نهم رياست جمهوري، تبديل به يک «شوک» براي ايران مي شود. اما اين برآورد غرب به شکست انجاميد و در واقع روند و نتيجه انتخابات و بي اعتنايي مردم ايران به تبليغات غرب، نوعي «شوک» براي آمريکا محسوب گرديد. بخش دوم اين دکترين را ارزيابي ابعاد «بهت» پس از شوک و برآورد دوره ماندگاري آن بهت و چگونگي بهره برداري بهينه از آن، دربرمي گيرد. از آنجا که آمريکا، موفق به وارد آوردن شوک _ از درون يا بيرون _ به ايران نشد، لذا «بهتي» پديد نيامد که بتواند از آن بهره برداري کند. سرنوشت محتوم اين دکترين نيز شکست بود.
5- دکترين قورباغه آب پز حدود يک سال پيش، خانم ايلين شانن طى مقاله اى در مجله تايم از استراتژى روانى خاصى که امريکا و شرکاى اروپائيش در قبال ايران انتخاب کرده اند سخن گفت، ان هم از قول يک ديپلمات اروپائى. اين استراتژى که از ان به عنوان فشار آرام ياد شده بود، ظاهرا بين ديپلمات ها مشهور است به استراتژى قورباغه ? قضيه قورباغه هم از اين قرار است که مشهور است قورباغه زنده را که ميخواهى بپزى ان را مستقيما در اب جوش نميشود انداخت چون قورباغه سريع از ديگ اب بيرون ميجهد، اينست که قورباغه را از اول توى اب سرد ميگذارى و بعد ارام ارام اب را به جوش مياورى تا ان لحظه برسد که قورباغه بيچاره متوجه شود توى ديگ اب و مشغول پخته شدن است انقدر دير شده است که ديگر توان بيرون جهيدن را ندارد و مجبور است تسليم سرنوشت شوم خودش بشود ? يک مثل خوب و موفق اين استراتژى هم ظاهرا صدام بود ، که مثل يک قورباغه خوب نشست توى ديگ ديپلماسى بين المللى که در طى يکى دو دهه ارام ارام داشت گرم ميشد تا بالاخره انچنان خودش را در تله جنگ با امريکا يافت که نه راه پس داشت و نه پيش . اين روند، آمريکا و متحدين اروپايي اش را مجبور به اتخاذ دکترين کلاسيک «قورباغه آب پز» در ابتداي بهمن ماه ???? در مورد ايران نمود. مبتني بر اين استراتژي، همان گونه که فرانسويان، قورباغه را زنده در درون ديگ آب سرد قرار داده و سپس آن را روي اجاق نهاده و به طور زنده آن را «آب پز» مي کنند، فرض کشورهاي «محور خباثت» اين است که بايد محيط جهاني را چون آب درون ديگ، به نقطه جوش رساند تا ايران به مرور در آن آب پز شود. باز هم يک استراتژي تحقيرآميز ديگر. اما آيا اين دکترين، مي تواند چيکن استراتژي را خنثي کند!؟
6- چيکن استراتژي چيکن استراتژي، در بيو دکترين، از جرأت و جربزه مرغ نشأت گرفته است. در ادبيات انگليسي، جربزه مرغ، معادل با «بزدل» در ادبيات فارسي است. در قرن ،?? نزاع حيثيتي متداول در غرب، «دوئل» بود: دو طرف دعوا، در حالي که اسلحه در دست داشتند، به يکديگر پشت نموده و با شمارش داور گام برداشته و در نهايت به سوي يکديگر برگشته و شليک مي نمودند. طبيعتاً و عموماً، کسي که سريعتر ماشه را چکانده بود، و تيرش به خطا نرفته بود، پيروز دوئل محسوب مي گشت. در نيم قرن گذشته ،با توسعه و ارتقاء فني اتومبيل، رانندگي با خودرو، جاي دوئل با اسلحه را گرفت. اين رسم، بويژه در ميان جوانان آمريکايي، جايگزين نزاع حيثيتي دوئل گرديد. شيوه «بازي چيکن» از اين قرار است: دو جوان که مسأله اي حيثيتي ميان آنها وجود دارد، براي حفظ يا اعاده حيثيت خود، به بازي چيکن متوسل مي شوند. در انتهاي شب، در زير نور چراغ هاي يک خيابان باريک، در درون اتومبيل خود، در دو سر خيابان به فاصله يک کيلومتر، رو در روي يکديگر قرار مي گيرند. هر يک از دو اتومبيل، بايستي چرخ هاي سمت راست خود را، در بخش راست خط سفيد وسط خيابان و چرخ هاي سمت چپ را، در بخش چپ خط سفيد قرار دهند، به گونه اي که خط وسط کاپوت اتومبيل، با خط سفيد وسط خيابان، منطبق باشد. در مقابل ديدگان تماشاچيان، داور، شروع بازي چيکن را اعلام، و هر دو اتومبيل، با سرعت به سمت يکديگر حرکت نموده و با نيّت ترساندن حريف و وادار ساختن او به خالي کردن صحنه و انحراف از مسير، از ترس تبعات و پيامدهاي برخورد شاخ به شاخ با يکديگر، هر لحظه به شتاب خود مي افزايند. اگر راننده اي بترسد و از روبروي حريف خود کنار برود، ميدان را واگذار نموده و در واقع بازي را باخته است. ترفندهاي گوناگون رواني و فيزيکي، براي وادار نمودن حريف به کنار رفتن از رويارويي و برخورد، شامل موارد زير مي شود: يک راننده، در اولين اقدام، هنگام نشستن پشت فرمان، به چشمان خود عينک آفتابي مي زند. پيام اين حرکت براي راننده حريف اين است که در اين تاريکي شب، من حتي نياز به ديدن ندارم؛ مستقيم مي رانم، پس بهتر است که از مقابل اتومبيل من کنار بروي. در اقدام دوم، راننده مزبور، بطري ويسکي خود را به بيرون از اتومبيل پرتاب مي کند، تا راننده حريف بداند که او غير از اينکه عينک آفتابي زده است تا جايي را نبيند، ضمناً مست و لايعقل نيز هست. لذا امکان تعقل و ترس ندارد و کنار نخواهد رفت. در اين مدت با بوق هاي ممتد و چراغ زدن مستمر، با صوت و نور، وضعيت رواني حريف را به هم مي ريزد. پيام بازي مستمر نور چراغ و بوق هاي ممتد اين است که هر چه سريعتر از سر راه من کنار برو، «تردد در اين مسير فقط حق من است.» در اقدام چهارم، اين راننده، «فرمان» اتومبيل را از جاي آن درآورده و بگونه اي که حريف ببيند، از اتومبيل به بيرون پرتاب مي کند. حالا راننده حريف بايد تکليف خود را روشن کند: راننده اتومبيل مقابل، فقط خود را بر حق مي داند، در تاريکي عينک آفتابي زده و مست است، ضمناً اتومبيل او حتي «فرمان» براي کنار کشيدن ندارد. لحظه به لحظه کار براي راننده اتومبيل روبرو دشوارتر مي شود. سناريو چيکن در اين سناريو، دو جوان راننده فرضي، تنها از روي «لج» به تقابل و رويارويي با يکديگر مي پردازند. براي اين دو، بازي چيکن، محمل لجبازي است. با توجه به اينکه هر دو طرف «آگاهانه» به بازي چيکن اقدام مي کنند، چنانچه «عقلانيت» بر صحنه حاکم شود، اين بازي مي تواند «اجتناب پذير» گردد. احتمالات در چيکن استراتژي ?- برخورد: زماني که هيچ يک از طرفين حاضر به برگشت از موضع خود نباشد، احتمال تصادف و «برخورد» مطرح خواهد بود. ?- عبور: زماني که يکي از طرفين، موضع خود را تعديل کند، در آخرين لحظه، از مقابل حريف کنار رفته و در نتيجه طرفين از کنار هم «عبور» مي کنند. ?- توقف: زماني که هر دو طرف، در آخرين لحظه، موضع خود را تعديل کنند و ترمز نمايند، هر دو اتومبيل سپر به سپر، رودروي يکديگر «توقف» مي کنند. ?- عقب نشيني: زماني که يکي از طرفين، از موضع خود برگشته، اما به دليل باريکي گذرگاه امکان کنار رفتن از مقابل حريف و عبور را نداشته باشد، ابتدا توقف نموده، و براي اجتناب از برخورد، اتومبيل خود را در وضعيت «دنده عقب» قرار داده و با سرعت «عقب روي» و «عقب نشيني» مي کند. چيکن استراتژي، براي آمريکا يک دکترين در سطح عملياتي و براي ايران يک دکترين در سطح استراتژيکي است. : نتيجه انتخابات رياست جمهوري ايران در سوم تيرماه ???? نه تنها شکست دکترين شوک و بهت به ويژه در تحقق انقلاب صورت را در پي داشت، بلکه با روي کار آمدن دولت نهم، رويکرد اقتدارگرا از سوي ايران، جايگزين رويکرد انفعالي پيشين شد: ايران، چيکن استراتژي Chicken Strategy را پذيرفت. اين اولين بار بود که آمريکا متوجه احاطه حريف، به قواعد بازي هاي دو و چندطرفه استراتژيک گرديد: در مقابل دکترين هاي توهين آميز و مبتني بر نگاه از بالاهويج و چماق، پليس خوب و بد، مکانيسم ماشه، شوک و بهت اکنون آمريکا خود را با حريف در «توازن استراتژي ها نه توازن استراتژيکي-» مي ديد، زيرا «چيکن استراتژي» يک دکترين از موضع «هم طرازي» است که در آن هيچ يک از طرفين نمي تواند نگاه از بالا داشته باشد.
7- آنفولانزاي نيويورکي اين نوع بر استراتژي تفرقه و بيماري سيستم هدف استوار است به گونه اي که براي نيل به مقصود بايد ايجاد بد بيني در تمامي شئونات يک کشور انجام شود.آنها براي از بين بردن جمهوري اسلامي متوسل به استراتژي آنفولانزاي نيويورکي شدند. لذا راه حل ارائه شده در برابر ايران پاشاندن بذر نفرت در قلب مردم ايران توسط نيکلاس برنز در کنگره مطرح گرديد که نام آنفولانزاي نيويورکي به خود گرفت. اين استراتژي که اساس آن برتفرقه افکني استواراست اهدافي را دنبال مي کند که به شرح زير است: 1.نفرت مردم از مردم :يعني مردم نسبت به هم احساس نفرت کنند واز در کنار هم بودن منزجر شوند. 2.نفرت مردم از مسئولين:يعني مردم از مسئولين به شدت ناراضي و اميد به کار آمد بودن آنها را با خود به گور ببرند. 3.نفرت مردم از اسلام و 4 .نفرت مردم از حکومت و بالاخره 5.نفرت مردم از ايراني بودن خود ...که مثلا با ساخت فيلم 300 اين نفرت را خواستند انجام دهند. ما بايد در مقابل اين استراتژي ها خود را مجهز کنيم به ضد استراتژي ها.به طور کلي در مقابله با اين استراتژي ما بايد اتحاد و انسجام خود را بالا برده از رفتارها،گفتارها و عملکرد هايي که باعث سست شدن اتحاد و انسجام مي شود دوري کنيم . تهديد آمريکا و هم پيمانانش عليه جمهوري اسلامي ايران، به سه بخش تهديد نرم، نيمه سخت و سخت تفکيک مي شود. ?- تهديد نرم: تهديد در هر بعد و شکل، يک هدف اساسي را دنبال مي کند؛ «تحميل اراده بر حريف» . خواسته بنيادي در تحميل اراده بر حريف، انجام رفتار مطلوب و مورد نظر کشور تهديدکننده است. اگر قرار است بر «رفتار» حريف تاثيرگذاري شود، بهترين راه، تاثيرگذاري بر «افکار» اوست. تهديد نرم، دو «پيکارگاه» دارد، يکي قلب و ديگري مغز. تصرف «قلب ها و مغزها» و تصرف دل ها و ذهن ها هدف منازعات نرم Conflict Soft است. يک بخش تاثيرگذاري بر افکار از طريق «باورسازي» و «الگوپردازي» است و بخش ديگر آن را «باورسوزي» تشکيل مي دهد. در منازعه نرم آمريکا با ايران _ که برخوردي فرهنگي، رواني، رسانه اي است _ در سال هاي اخير، باورسوزي، باورسازي و الگوپردازي همزمان اجرا مي شود. آمريکا براي «تحميل اراده خود بر ايران» چهار مسأله را به ترتيب دنبال مي کند: بر هم زدن انسجام رواني، تعادل رواني، ثبات رواني و بقاء رواني کشور ايران. يک قهرمان سنگين وزن ورزش کشتي يا مشت زني يا وزنه برداري، در مواجهه تن به تن و فيزيکي، به سادگي از پاي درنمي آيد. اما اگر به همين فرد، به طور ناگهاني خبر ناگواري داده شود _ فرضاً خبر مرگ مادر وي- ممکن است دچار شوک رواني شده و به زانو درآيد. در واقع همين فرد که از توانمندي جسمي مطلوبي برخوردار است، در اثر شنيدن خبر يک واقعه غيرمنتظره، «انسجام رواني» خود را از دست داده، «تعادل رواني» وي بر هم خورده و نقش زمين مي شود. در ادامه، مي توان انتظار بر هم خوردن «ثبات رواني» او، يا حتي نفي «بقاء رواني» وي، با يک شوک رواني و سکته را داشت. الف- در مرحله اول، آمريکا، برهم زدن انسجام رواني سياسي، تعادل رواني سياسي، ثبات رواني سياسي و بقاء رواني سياسي ايرانيان را دنبال مي کند. ب- در مرحله دوم، آمريکا، برهم زدن انسجام رواني اقتصادي، تعادل رواني اقتصادي، ثبات رواني اقتصادي و بقاء رواني اقتصادي ايرانيان را پي گيري مي کند. پ- در مرحله سوم، آمريکا، برهم زدن انسجام رواني نظامي، تعادل رواني نظامي، ثبات رواني نظامي و بقاء رواني نظامي ايرانيان را تعقيب مي نمايد. اختصاص ?? ميليون دلار از سوي دولت آمريکا در ماه هاي اخير، به حوزه ديپلماسي عمومي و عمليات رواني براي تشديد منازعه نرم عليه جمهوري اسلامي در راستاي تحقق مراحل سه گانه بالا و با هدف تصرف قلب ها و مغزها، از طريق رسانه ها، صورت گرفته است. ?- تهديد نيمه سخت: ت- در مرحله چهارم، آمريکا، منازعه نيمه سخت Semi-Hard Conflict سياسي را با محاصره سياسي ايران، از طريق اعمال نفوذ بر مجامع جهاني مانند آژانس جهاني انرژي اتمي و شوراي امنيت دنبال مي نمايد. ث- در مرحله پنجم، آمريکا، منازعه نيمه سخت اقتصادي را با محاصره اقتصادي ايران، از طريق اعمال فشار بر کشورها، اتحاديه ها و مجامع جهاني تعقيب مي کند. ?- تهديد سخت: ج- در مرحله ششم، آمريکا، منازعه سخت Hard Conflict نظامي را با محاصره نظامي ايران، از طريق اشغال عراق و افغانستان و حضور در ساير کشورهاي همسايه ايران پي گيري مي نمايد. آمريکا، امروز براي ايران يک دشمن همسايه است، نه يک حريف «فراقاره اي» .
منابع : رويکرد هاي استراتژيک آمريکا در خاورميانه، دکترحسن عباسي،
روزنامه همشهري ، چهارشنبه ?? فروردين ???? . کتاب استراتژي ها و تاکتيک هاي نظامي،
سون استراتژي نظامي آمريکا:» ساموئل هانتينگتون، جمشيد سرمستاني نظريه بازيها؛
مطالعه موردي پرونده هستهاي جمهوري اسلامي ايران :دکتر حسن عباسي موفق و پيروز باشيد.
نظر خودتان را ارسال کنید