باسلام خدمت شما پرسشگر محترم در پاسخ سؤال فوق، نکات ذيل نيز ايفاد مي گردد: الف – معجزه يعني انجام کاري خارق العاده، به واسطه ي قدرتي که خداوند مي دهد، براي اثبات نبوت. اصلاً چنين نيست که پيامبر اسلام (ص) هيچ معجزه اي به جز کتاب «قرآن کريم» نداشته باشد. به عنوان مثال از معجزات ديگري که در قرآن کريم ذکر شده است، «معراج» است که بسيار معظم تر از طي الارض هاي حضرت سليمان (ع) است. «شق القمر» است که بسيار غير قابل دسترس تر از شکافتن رود نيل به ضربه ي عصاي حضرت موسي (ع) است. «خبر از غيب» است و آن هم اخباري که بسيار حساس تر، نقش آفرين تر و حتي دورتر از اخبار حضرت موسي (ع) يا عيسي (ع) از انواع يا مقادير مواد غذايي موجود در انبارهاست. زنده کردن مردگان، شفاي بيماران و ... به مانند حضرت عيسي (ع)،که توسط ائمه عليهم السلام نيز انجام گرفته و مي گيرد، چه رسد به خود ايشان. و معجزاتي که مانند ساير انبياي الهي در قرآن ذکر نشده، اما در تاريخ ثبت شده نيز بسيار و مکرر است. اما، معجزه ي اصلي پيامبر اکرم (ص) به عنوان دليلي بر نبوت ايشان «قرآن کريم» است که والاتر از تصرف در ماديات مي باشد. ب – معجزه يکي از دلايل نبوت است. لذا بايد منطبق به شرايط و نيازهاي زماني و مکاني باشد. پس اگر ديني براي همه ي زمان ها و مکان ها آمد، بايد معجزه اش نيز هميشگي قابل رؤيت در هر مکاني باشد. معجزاتي چون: کشتي نوح، زنده بيرون آمدن از آتش، شکافتن رود نيل، زنده کردن مرده، شفاي بيماران و ... همه فاني بودند و از بين رفتند، چرا که مخاطب آن معجزات نيز به لحاظ زمان و مکان محدود بودند، اما مخاطبين دين جهاني نه به قوم خاصي (مثل بني اسرائيل) محدود هستند و نه به زمان خاصي. لذا اگر معجزه اي چون «شق القمر»، به عنوان معجزه ي پيامبر اسلام (ص) معرفي مي گردد، براي مردم امروز و فردا و مردمان چين يا آمريکا، ديگر معجزه نبود و نمي شود که پيامبري جهاني بيايد و مکرر دريا بشکافد يا طي الارض کند و مرده زنده کند تا مردم باور کرده و ايمان بياورند. بلکه بايد معجزه اي ارائه نمايد که هميشه مقابل ديد همگان باشد و همگان بتوانند معجزه بودن را مورد آزمايش قرار دهند. ج – بيان شد که معجزه بايد منطبق با شرايط و نيازهاي زمان مخاطب باشد. در گذشته مردماني که از خدا دور مي شدند و بالتبع توجه شان به ماده و محسوسات جلب مي شد، به سوي خرافاتي از جنس عناصر طبيعي (سحر و جادو) مي رفتند و يا مانند زمان حضرت عيسي (ع) که بيماري زياد شده بود، پزشکان خود را خدايان مي ناميدند، اما بشر امروز که از خدا دور مي شود و بالتبع توجه اش به ماده و محسوسات جلب مي گردد، به سوي خداياني از جنس «علم» و البته در قالب «تئوري و فرضيه» مي رود، لذا معجزه براي او نيز بايد از جنس «علم» باشد و علم نيز قالب «کتاب» قابل ارائه است. د – هم چنان چه در رشد يک نوزاد و طي دوره هاي نوزادي، کودکي، نوجواني، جواني و ... مشهود است، بشر هر چه رشد مي کند، بيشتر از «محسوسات» به سوي «معقولات» مي رود و رشد جوامع بشري نيز از اين قاعده مستثني نمي باشد. براي بشر امروز، ديگر معجزات انبياي گذشته، معجزه نيست [هر چند نمي توانند مانند آن را انجام دهند]، اما معجزه نيست. بشر امروز نيز نمي تواند مثل حضرت سليمان سوار بر ابر يا باد شود و طي الارض نمايد، اما مي تواند هواپيما بسازد. بشر امروز نيز نمي تواند با يک ضربه عصا دريا يا رودخانه اي را به دو نيم سازد، اما هم سدهاي قوي مي سازد و هم تونل هاي چند کيلومتري در زير آب. و حتي با يک ذره به نام «اتم» مي تواند بخشي از زندگي روي کره ي زمين را به نابودي کشد. لذا حوادث فيزيکي را معجزه نمي داند. اما «عقل» و «علم» براي او معجزه است. ھ – به خاطر همين رشد عقلي بشر است که در گذشته با ديدن يک معجزه ي فيزيکي به نبوت يک نبي پي برده و ايمان مي آوردند، اما مردمان امروز با عقل به حقانيت آنها پي مي برند و چون آنها قبول کردند، معجزه ي آنان را نيز تصديق مي کنند. والا مگر آنان که امروزه به انبياي سلف گرويده اند، معجزه اي از آنها ديده اند؟! بشر امروز چون با عقل به وجود خدا «توحيد» پي برد، به دنبال «نبي» مي گردد و چون با تعقل ادعاي نبوت يک نبي را قبول کرد، به معجزه ي او توجه مي کند. اسلام نيز بشر را از محسوسات به «معقولات» و از خرافات به سوي «علم» دعوت مي کند، پس معجزه اش نيز بايد از همين سنخ باشد. لذا معجزه اش «کتاب» است. البته منظور از کتاب، چند صفحه کاغذي در بين دو جلد نيست، بلکه همان «علم» است که به وسيله ي «کلام» تبيين و ابلاغ مي گردد و قرآن «کلام الله» است. موفق و پيروز باشيد.
نظر خودتان را ارسال کنید